یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

خشونت علیه کادر پزشکی در ایران، فساد و ناکارآمدی حکومت یا فروپاشی اخلاقی بخشی از مردم – محمود زهرایی

خشونت علیه پزشکان و کادر درمانی در ایران می رود تا به مانند بسیاری ناهنجاری های ناشی از بیش از چهار دهه حکومت فاسد و نالایق جمهوری اسلامی، به امری عادی و رایج تبدیل شود.

واکاوی این معضل اجتماعی نیازمند داشتن آمار و ارقام، بررسی اتفاقات خشونت آمیز گذشته، علل و انگیزه انجام خشونت ها و طبقه بندی اجتماعی عاملان آن، می باشد. چیزی که متاسفانه در ایران قابل دسترسی نیست و شاید بتوان ادعا کرد که حکومت در این رابطه هیچ تحقیق و بررسی دقیقی هم انجام نداده است.

 اطلاعات ما از این اتفاقات بر اساس اخبار مندرج در رسانه ها است و هیچکدام از این اتفاقات به دلیل امنیتی شدن آن توسط رژیم و همچنین عدم آزادی رسانه ها، توسط خبرنگاران و کارشناسان ریشه یابی و آسیب شناسی نمی شود .

بی تردید خشونت علیه کادر درمان معضلی جهانی است و همه کشورها و حتی کشورهای پیشرفته و آزاد دنیا نیز با آن سر و کار دارند و روزانه با آن درگیر هستند. اما نحوه خبررسانی و بررسی این رویدادها و اقدامات عملی دولت ها برای کاهش و مهار آنها وجه تمایز این کشورها با جمهوری اسلامی است.

هرچند عوامل بروز خشونت علیه کادر درمانی در ایران و کشورهای پیشرفته، بطور شکلی و گاه ماهیتی متفاوت است، اما در دو موضوع اساسی می توانند با هم مشترک باشند:

 ۱- عدم رضایت بیماران از نحوه برخورد و یا نوع کمک رسانی کادر درمانی.

۲- استرس و ناشکیبایی بیماران که این خود می تواند ناشی از مشکلات اقتصادی، مصرف مواد مخدر، الکل و یا اختلالات روانی باشد.

آنچه بطور برجسته ای خشونت علیه کادر پزشکی و درمان در کشورهای پیشرفته را از خشونت علیه کادر درمانی در ایران متمایز می کند، شدت و ماهیت این خشونت ها است. بطور کلی خشونت های ثبت شده علیه کادر درمانی در کشورهای پیشرفته دارای این دو خصوصیت است:

 ۱- اکثریت خشونت ها کلامی و غیر فیزیکی است.

 ۲- خشونت های فیزیکی غالبا سبک است و منجر به آسیب های جدی و یا مرگ نمی شود.

اما تفاوت اساسی که خود می تواند توجیه کننده میزان و ماهیت این خشونت ها و عواقب ناشی از آن باشد، برخورد حکومت ها با این پدیده و راه حل های عملی حل این معضل اجتماعی است.

دولت ها در کشورهای آزاد دنیا با ایجاد راه کارهای موثر، زمینه های عملی وقوع این خشونت ها را کم می کنند. در این میان می توان به موارد زیر اشاره نمود:

۱- ایجاد سیستم های مستقل، کارآمد و مقتدر برای نظارت بر پزشکان و کادر درمانی و رسیدگی جدی  به شکایات بیماران.

در این زمینه تمام پزشکان و کمک رسانان پزشکی در بیمارستانها و در مطب های خصوصی ملزم به اطلاع رسانی به بیماران و در دسترس قرار دادن راههای شکایت و انتقال نارضایتی از کادر درمانی به کمیسیونهای بررسی شکایات هستند.

همچنین جدا از کمیسیون های رسیدگی به شکایات بیماران، کمیسیون های نظارت، کار زیر نظر قرار دادن عملکردهای کادر درمانی و رسیدگی به تخلفات احتمالی آنها، حتی بدون شکایات بیماران، را به عهده دارند.

۲- دادن آموزش های موثر و مفید به مردم درباره نوع و شیوه کمک رسانی پزشکان و کادر درمانی، کمبودها و چالش های کمک رسانی، انتظارات و نحوه برخورد با کادر درمانی.

۳- دادن آموزش های مستمر و موثر به کادر درمانی در برخورد با بیماران و رویارویی به خشونت های احتمالی زبانی یا فیزیکی.

۴- ایجاد راهکارهای موثر جهت رویارویی و مهارهرگونه خشونت در بیمارستانها، مطب های خصوصی و یا علیه کمک رسانان آمبولانس ها. در این زمینه پلیس های مخصوصی در کادر یک سازمان مستقل، وظیفه برخورد با خشونت های فیزیکی را به عهده دارند.

۵- اطلاع رسانی دقیق از وقوع خشونت، جزئیات مربوطه و علت و انگیزه بروز خشونت و آنالیز و آسیب شناسی آنها از طریق بحث و مناظره و انتشار گزارش.

۶- پیگیری و مجازات عاملان خشونت و کمک به قربانیان خشونت.

درکنار نارسا و بی کفایت بودن سیستم های موجود در جمهوری اسلامی برای مقابله و مهار خشونت های مستمر علیه کادر درمان و پزشکی، نباید  یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد این خشونت ها را از نظر دور داریم. چیزی که نه تنها در ارتباط با این مسئله خاص بلکه در تمام شئونات جامعه زیر سلطه حکومت دینی، مشاهده می شود و آن ترویج و پرورش عملی خشونت از طرف دستگاه های مختلف حکمرانی است. جمهوری اسلامی از لحظه روی کار آمدن در حال تولید خشونت در اشکال زبانی و عملی بوده است.

 دستگاههای تبلیغاتی و رادیو و تلویزیونها و نمازجمعه های رژیم در حال تولید و پخش مستمر فرهنگ فحاشی و خشونت هستند. اجرای احکام غیر انسانی و مشمئز کننده اعدامها، شلاق زدنها و سنگسارهای خیابانی و دیگر خشونت های پلیس ها و نیروهای امنیتی بر علیه تظاهرات مسالمت آمیز مردم، همه و همه زمینه ساز نهادینه شدن فرهنگ خشونت در میان عامه مردم است. اضافه بر همه اینها نفرت پراکنی بلندگوهای رژیم بر علیه اقشار مختلف مردم از جمله پزشکان و کادر درمانی را نباید فراموش کرد. حکومت های توتالیتر ایدئولوژیک به طور بنیادی و تاریخی دشمن دانش و طبقه فرهیخته و دانش پژوه هستند. سخنرانی های خمینی بر علیه دانشگاهها، علوم و دانش جدید و برعلیه پرورش یافتگان مراکز علمی و همچنین حمایت و توسعه افکار و نظرگاههای غیرعلمی از جمله طب سنتی مبتنی بر خرافات، همه و همه  گویای دیدگاه به شدت عقب افتاده این رژیم بر علیه دانش و صاحبان  مشاغل علمی است.

بدون تردید نمی توانیم و نمی بایست از ذکر دو نکته مهم در ارتباط با مشکل مورد بحث خودداری کنیم:

۱- وجود پزشکان و کادر پزشکی غیر مسئول، سوداگر، زیاده خواه و غیر متعهد به اخلاق پزشکی در میان جامعه پزشکان و کادر درمانی شریف و وظیفه شناس، می تواند ایجاد کننده حجم عظیمی از بی اعتمادی و رابطه نامطلوب بین بیماران و کادر درمانی باشد.

۲- کم اطلاعی،  بیسوادی، طایفه و فامیل گرایی متعصبانه و فروپاشی اخلاقی بخشی از جامعه که هرچند بخش عظیمی از این ناهنجاریها نتیجه بلافصل حکومت خشونت محور جمهوری اسلامی است، اما نمی تواند دلیلی برای مسئولیت زدایی از عاملان این خشونت ها باشد.

قتل دکتر داوودی پزشک متخصص قلب در یاسوج نمونه ای خشونت بار و غیر قابل قبول از فروپاشی اخلاقی جامعه ای است که بخشی از مردم، خود الگوی عملی بی قانونی و رفتارهای خشونت آمیز حاکمان جمهوری اسلامی می شوند.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *