جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳

جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳

اپوزیسیون و بردارهای ناهمسو – محمود زهرایی

اگر نیروها و افراد و جریانات شرکت کننده در یک مبارزه سیاسی را بردارهایی فرض کنیم که دراندازه های متفاوت جهت رسیدن به اهداف سیاسی تعیین شده در حرکت هستند، میزان تاثیرگذاری و موفقیت آن جنبش سیاسی را هم می توان بر اساس جمع حاصل از این مجموعه بردارها محاسبه نمود. بر پایه شبیه سازی این قانونمندی فیزیکی با حرکت اجتماعی-سیاسی، می خواهیم به بررسی مبارزات سیاسی دوران قبل و بعد از انقلاب بپردازیم و چرایی همسو نبودن بردارهای سیاسی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار دهیم.

منظور از این نوشته ارزش گذاری و یا صحه گذاشتن بر مبارزات دوران قبل از انقلاب و الگوبرداری از آن مبارزات و اهداف و نتایج آن نیست. در این نوشته ما بدون وارد شدن به چرایی مبارزه با رژیم پهلوی و بررسی شرایط تاریخی و سیاسی آن دوران، تنها به این نکته خواهیم پرداخت که چرا مبارزه علیه نظام پادشاهی همسو و یکپارچه بود و مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی پراکنده، غیرهمسو و غیرموثر است. چرا بردارهای مبارزه با رژیم پهلوی همسو بود و بردارهای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی ناهمسو است. چرا تفاضل بردارهای مثبت و منفی و یا برآورد بردارهای هم جهت و غیر هم جهت، در مقابله با رژیم سلطنتی به شدت مثبت بود و برآورد این بردارها علیه رژیم جمهوری اسلامی صفر و یا حتی منفی است.

بررسی فضای سیاسی ایران و روشنفکران در دوران ۳۷ ساله حکومت محمدرضا شاه پهلوی، نشان می دهد که از بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با تثبیت مرحله به مرحله اقتدار سیاسی حکومت پادشاهی از یک طرف و انسجام روشنفکران و مبارزان سیاسی از طرف دیگر، یک جبهه متحد از اپوزیسیون، متشکل از نیروهای مارکسیت، مسلمانان راستگرا و چپ گرا و ملی گریان، علیه حکومت پهلوی شکل گرفت. این افراد و جریانات متنوع فکری صرف نظر از اختلافات عقیدتی و عملی و گاه حتی استراتژیکی، در جبهه ای واحد علیه محمدرضا شاه مبارزه می کردند. این اپوزیسیون به شدت متضاد در نظرگاه های فکری و عملی، بدون جمع شدن در یک سازمان، انجمن و یا جبهه واحد و بدون هیچگونه قرارداد نوشته یا نانوشته ای، در مسیر مبارزه با حکومت پهلوی، متحد و یک صدا عمل می کردند. به ندرت می توان به یاد آورد که فردی یا گروهی علیه فرد یا گروه دیگری اعلامیه های تخریبی صادر کرده باشد و یا افکار و اعمال دیگر فرد و یا دیگر گروه را به چالش کشیده باشد. رادیکال ترین مبارزان مارکسیست یعنی چریکهای فدایی خلق پیرو مشی مسلحانه چریکی و راست ترین مبارزان مارکسیست یعنی توده ای های ضد مبارزه چریکی، به استثنای تحلیل های درون گروهی خود، هیچگاه به ناسزاگویی افراط گرایانه علنی علیه یکدیگر نمی پرداختند. مجاهدین خلق نیز به عنوان رادیکالترین گروه مسلمان که تضاد فکری عمیقی با انجمن موتلفه، فدائیان اسلام و آخوندها و حتی نهضت مسلمانان مبارز و شریعتی داشتند، هیچگاه به صورت علنی به تخریب  و ناسزاگویی علیه هم نپرداختند. مسلمانان و مارکسیستها نیز بدون درگیر شدن به تضادهای فکری و ایدئولوژیکی، سمت و سوی مبارزه اشان حکومت پهلوی بود و حتی در خونین ترین و خطرناکترین واقعه آن سال ها یعنی برخورد خونین و غیردموکراتیک تقی شهرام در درون سازمان مجاهدین و علیرغم تلاشهای نیروهای موتلفه به منظور تغییر جهت مبارزه، از رودررویی با یکدیگر و تغییر جهت بردارهای نیروهای مبارز جلوگیری نمودند.

اما متاسفانه بخش بزرگی از همان روشنفکرانی که روزی با حداکثر همگرایی و انعطاف، عمل می کردند، امروز در مقابله با یکی از خشن ترین حکومت های تاریخ و در حالیکه این رژیم بطور فزاینده ای در حال ارتکاب جنایت و قتل و کشتار و بر باد دادن سرمایه های انسانی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی و نابود نمودن امنیت و اعتبار جهانی ایران و ایرانیان است، ناهمگرا، ناهمسو و بی نهایت متضاد و متفرق عمل می کنند. در حالیکه در چنین شرایطی انگیزه هر مبارز دموکرات و صلح طلبی که دلی در گروه آزادی و آرامش ایران و مردم ایران دارد، بایستی یک جهت کردن تمام بردارهای مبارزه برای سرنگونی چنین حکومت پلیدی، باشد، بیش از همیشه بردارها غیر هم جهت و عموما در جهت مخالف همدیگر است.

چرایی های همگرایی و ناهمگرایی اپوزیسیون در قبل و بعد از انقلاب را می توان در موارد زیر خلاصه نمود. این شاید به ما کمک خواهد کرد تا با درس گیری از گذشته به مبارزه موثر و همسو با جمهوری اسلامی بپردازیم:

۱- اثرات روانی برجا مانده از کودتای ۲۸ مرداد و برکناری دولت دکتر مصدق، روشنفکران را ناخواسته در تعارض آشکار با آمریکا و شخص محمدرضا شاه قرار داد. آنها که خود را شکست خورده در مقابل اتحاد شاه و آمریکا می دیدند در صدد جبران شکست و بازگشت به اهداف دولت مصدق بودند. در این میان وجود جنبش های آزادی بخش در سراسر دنیا و مبارزه آن ها با حکومت های مستبد خود و همچنین نهادینه شدن شعارهای ضد امریکایی توسط حزب توده، مبارزه با حکومت محمد رضا شاه به عنوان حکومت مورد حمایت آمریکا، را به بخش جدایی ناپذیر مبارزه با آمریکا بدل کرده بود و همه روشنفکران را حول شعار مبارزه با آمریکا از طریق مبارزه با محمد رضا شاه به وحدت فکری و عملی رسانده بود.

۲- عدم وجود فضای آزاد سیاسی در دوران قبل از انقلاب امکان بروز اختلافات در میان روشنفکران و مبارزان را به حداقل رسانده بود. همانگونه که به همین دلیل در شرایط فعلی و در فضای خفقان سیاسی جمهوری اسلامی که ماهیتا تفاوت چشم گیری با فضای سیاسی قبل ار انقلاب دارد، درگیری و کشمکش سیاسی در میان اپوزیسیون داخل کشور در مقایسه با اپوزیسیون خارج کشور بسیار کمتر و هماهنگی مبارزاتی بیشتر و بردارهای مبارزاتی همسوتر است. بر مبنای همین تحلیل می توان مشاهده نمود که هرچند اختلافات درون کنفدراسیون دانشجویان خارج کشور که در فضای آزاد آمریکا و اروپا بودند در مقایسه با مبارزان داخل کشور بیشتر و جدی تر بود اما تفاضل بردارهای مبارزه همچنان مثبت و یک سویه بود.

۳- پیشرفت  و تحولات تکنیکی در زمینه ارتباطات و خبررسانی و وجود امکانات وسیع و دستگاه های مدرن برای ثبت لحظه های تاریخی و انتشار آن ها در فضای مجازی، موجب زیر ذره بین قرار گرفتن زندگی فردی و سیاسی افراد و گروه ها و فراهم شدن امکانی مناسب برای نقد و سپس درگیری  و کشمکش های سیاسی گردیده است. چیزی که در دوران قبل از انقلاب بی نهایت محدود بود و شخصیت فردی و اجتماعی و سیاسی افراد و گروه ها در هاله ای از تقدس و دور بودن از خطاها و اشتباهات قرار داشت.

۴- تجربه تلخ هیولایی بنام خمینی که با همکاری و تایید و یا سکوت و بی تفاوتی تمام شخصیت ها و گروه های سیاسی به قدرت رسید و یکی از وحشتناک ترین دیکتاتوری های تاریخ ایران را بنا نهاد، اپوزیسیون و بویژه نسل فعال در وقوع این اشتباه تاریخی را، بسیار محتاط و غیر قابل انعطاف نموده است. و این انعکاسی غیر هوشمندانه و درسی وارونه از آن اشتباه تاریخی است، تا نتیجه بلافصل آن فرو ریختن اعتماد و همدلی در میان اپوزیسیون و ورود آنها به چرخه سرعت گیرنده ضدیت و تعارض باشد. اپوزیسیون به جای جبران اشتباهات گذشته و شتاب بخشیدن به پروسه سرنگونی رژیم که تنها در اتحاد و همگرایی بیشتر میسر می شود، ترس آلود و محافظه کارانه به دشمن تراشی و بی اعتمادی روی آورده است.

۵-  پیش داوریهای نهفته در اذهان و شکل گرفته در طول تاریخ مبارزات، و همچنین اشتباهات و خطاهای سیاسی و اجتماعی افراد و گروه های سیاسی در طی مبارزه طولانی با رژیم جمهوری اسلامی وجهی دیگر از علل ناهمسویی ها و عدم اعتمادها است. در این راستا طولانی شدن مبارزه و امکان بروز خطاها و در معرض دید قرار گرفتن عملکرد افراد و گروه ها، مبنایی است برای بی اعتمادی و به زیر سئوال کشاندن یکدیگر.

۶- رشد فکری و سیاسی در ابعاد جهانی و بالا رفتن دانش فردی و گروهی که خود هرچند امری مبارک و در راستای ارتقا خرد جمعی است، اما از سوی دیگر از موجبات عدم تمکین و قبول نظرات دیگران و در نتیجه ایجاد ناهمسویی و ناهمگرایی است.

۷- خصیصه های فردی که این خود از یک طرف ناشی از ویژگی ها و مختصات فیزیولوژیکی هر فرد و از طرف دیگر متاثر از زندگی اجتماعی و سیاسی اپوزیسیون در طول مبارزات گذشته خود است، یکی دیگر از عوامل ناهمسویی  است که اگر نگوییم بزرگترین ولی حتما یکی از بزرگترین آن عوامل خواهد بود. خودخواهی، جزم اندیشی، رهبرپنداری، حسادت و غرض ورزی در کنار وجوهی از عدم تعادل روانی ایجادگر بخش بزرگی از تخاصمات درونی اپوزیسیون می باشد.

 ۸- لشکر سایبری جمهوری اسلامی که در ابعاد فوق العاده زیاد با بهره گرفتن از ماهیت اختلافات اپوزیسیون به تهییج گروه های مخالف و موافق یک فکر و سپس نشر و ترویج اختلافات پدید آمده در میان این گروه ها می پردازد. انتشار اخبار دروغ و غیر واقع، بزرگنمایی از حوادث بوجود آمده، ایجاد حوادث تهییج کننده تحت نام این یا آن نحله فکری و سپس برگ و شاخ دادن به آن و اقدامات پشت پرده دیگری که ما از آن ها بی خبریم، از جمله کارهایی است که این لشکر سایبری در جهت تشدید اختلافات درونی اپوزیسیون انجام می دهد. در دوران قبل از انقلاب نه امکانات لازم برای ایجاد چنین تفرقه افکنی از طرف نیروهای امنیتی رژیم پهلوی وجود داشت و نه سیاست مشخصی برای انجام اینکار اتخاذ شده بود. در آن دوران دکترین ساواک و نیروهای امنیتی رخنه در میان گروه های مسلح و ضربه فیزیکی به آن ها بود.

۹- چشم انداز سقوط جمهوری اسلامی، که هرچه عینی تر و قریب الوقوع تر می نماید ترس و هراس رقیبان سیاسی برای تصرف احتمالی قدرت توسط تفکر دیگر، بیشتر و تمایل و انگیزه برای به عقب راندن و از میدان بدر کردن رقیب سیاسی قوی تر می شود. حکومت پهلوی تا مقطع ۱۳۵۶ از چنان اقتدار و ثباتی برخوردار بود که خوشبین ترین فرد اپوزیسیون تصور سرنگونی آنرا نداشت. سازمان ها و گروه های رادیکال مذهبی و مارکسیست نظیر سازمان مجاهدین خلق و سازمان  چریک های فدایی خلق از سال ۵۵ به بعد تقریبا وجود خارجی نداشتند و یکی از رادیکالترین فرد این جریان یعنی تقی شهرام در تیر  ۱۳۵۶ و تنها چند ماه قبل از شروع تظاهرات خیابانی با این استدلال که شرایط سیاسی و اجتماعی برای سرنگونی رژیم پهلوی فراهم نیست، سازمان را به دست تنها باقیمانده کمیته مرکزی یعنی جواد قائدی سپرد و خود برای رای زنی و ترسیم خطوط مبارزه به خارج کشور رفت.

۱۰- از مقطع مشخصی در دوران قبل از انقلاب، مبارزان و روشنفکران به یک وحدت نظری رسیده بودند که تنها راه نجات ایران سقوط رژیم پهلوی است و همه بردارها در جهت رسیدن به همین هدف همسو شده بود. اما مبارزه با رژیم خمینی که حتی تا مقطع مرگ بنیانگزارش هنوز میلیون ها طرفدار داشت، پیچیده تر از آن است که همه مخالفان رژیم بتوانند حول یک محور جمع شوند. بنابرین بر خلاف دوران قبل از انقلاب که به ندرت شاهد ریزش نیروهای رژیم پهلوی و پیوستنشان به کاروان مبارزان بودیم، قطار رژیم خمینی مستمرا در حال پیاده کردن مسافران خود و پیوستن آن ها به مبارزان گذشته بوده و هست. اضافه بر این خیل عظیمی از دیگر ناراضیان که عمدتا مسئولین و خانواده ها و طرفداران نظام سلطنتی و افراد عادی و مرفه جامعه ایران بودند، در همان بدو انقلاب کشور را ترک کرده و تا مقطعی اساسا در مبارزه با رژیم هم شرکت فعال نداشتند. این چندگانگی در هم جهت شدن نیروهای مبارز، خود بوجود آورنده انبوه اختلافات و توقعات است. اکنون پیشکسوتان مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی و تمام افراد و گروه هایی که در فازهای بعدی به این کاروان پیوسته اند در هدف سرنگونی جمهوری اسلامی به نقطه مشترکی رسیده اند و هرکدام در ذهن ناخودآگاه خود، خود را شایسته تر برای رهبری مبارزه و برای آینده ایران می دانند.

کشمکش های فزاینده اپوزیسیون فرصتی است تاریخی برای رژیم جمهوری اسلامی تا در کنار حمایت ها و مماشات کشورهای دنیا از این حکومت ضد مردمی، با خیال آسوده به جنایات خود ادامه دهد و علیرغم ضربات سیاسی، اقتصادی و نظامی اخیر چشم انداز سرنگونیش در هاله ای از ابهام قرار گیرد.

نگاهی گذرا به چند ماهه جنبش زن زندگی آزادی نشان می دهد که چگونه باورمند شدن جهانیان به یکپارچگی مردم ایران در سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، این کشورها را به پشتیبانی از حرکت مردم و فاصله گرفتن از حکومت می کشاند.  

 کمترین درسی که ما می بایستی  از فرایند به روی کار آمدن نظام ولایت فقیه می گرفتیم و برای جبران آنچه خودآگاه و ناخودآگاه بر سر خود و ایران آوردیم، یکسو و پرقدرت  کردن بردارها برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. اگر باور داریم که نظام حاکم بر ایران یک نظام تمامیت خواه و ضد مردمی است. اگر باور داریم که این نظام، ضد ایران و ضد ارزشهای انسانی است. اگر باور داریم که این نظام مستمرا و بی وقفه در حال نابودی ایران و ثروت های مادی و معنوی مردم ایران است. اگر باور داریم که هر روز و هر ساعت و هر دقیقه و ثانیه، طولانی شدن عمر این حکومت به معنی نابودی بیشتر جان و مال و فرهنگ مردم ایران است. و اگر براستی خواهان سرنگونی چنین حکومتی هستیم چرا و چرا برای یک جهت شدن در مسیر مبارزه با این رژیم و روآوردن تمام بردارها به سوی تنها دشمن مردم ایران، تلاش نمی کنیم.

باور و یقین دارم که هرکدام از ما در آن زمان و با همان تفکرات خاص که با همدلی و حداکثر انعطاف و بردباری در حال مبارزه برای سرنگونی نظام پهلوی بودیم، ادامه آن رژیم را به هیچ عنوان موجب نابودی ایران نمی دانستیم. دورنمای آزادی های سیاسی مبهم و نامشخص اما آزادی های اجتماعی و حرکت در جهت پیشرفت و صلح و امنیت ملی و جهانی مشهود بود. چگونه است که در زمانی که نابودی و فروپاشی ایران غیر محتمل است و فقط مبارزه برای رسیدن به آمال سیاسی است، دارای آن چنان  انسجام و وحدت و یک دلی هستیم اما در زمانی که همه تار و پود سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران در حال نابود شدن است، هیچ انسجام و یکدلی برای سرنگونی چنین رژیمی وجود ندارد.

گروهی در حسرت و خشم از دست دادن ایران مدرن و پررفاه و در حال پیشرفت و تبدیل آن به حکومت عقب افتاده و ضد بشری خمینی، تنها مقصر این همه بدبختی را شرکت کنندگان در مبارزات و تظاهرات دوران انقلاب می دانند و در هراس از به قدرت رسیدن آن ها به حمله و ناسزاگویی به گروه ها و شخصیت های سیاسی چپ و جمهوری خواه می پردازند و گروه مقابل از ترس به روی کار آمدن دوباره حکومتی که سالها برای سرنگونی آن تلاش و مبارزه کرده اند، به حمله و ناسزاگویی به این گروه می پردازند و نتیجه آن درگیری و کشمکشی است که متاسفانه هیچکس خود را مقصر آن نمی داند و همه انگشت اشاره به سوی دیگری دارند.

گروه اول یا همان پادشاهی خواهان، چپ ها و جمهوری خواهان را شریک جنایات جمهوری اسلامی و عامل بدبختی ایران میدانند و نگران به قدرت رسیدن آن ها بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی هستند و جمهوری خواهان و چپ ها نیز ریسمان سیاه و سفید پادشاهی را همچنان مار و شاید هم اژدها می بینند و به شدت نگران به حکومت رسیدن دوباره سلطنت در ایران هستند.

اما به گمان من علیرغم ضدیت و تفاوت فکری و عملی موجود در میان این دو گروه، هر دو در یک نکته نهفته در افکارشان با هم اشتراک دارند و آن این که عملکرد هردو گروه ناخودآگاه موید این نکته است که در عالم واقعی حکومتی بدتر و زشتکارتر از جمهوری اسلامی نیز متصور است. این به دیگر سخن بعد از مشاهده بیش از چهار دهه جنایات ایران سوز جمهوری اسلامی و علیرغم همه شعارها، نشان از عدم شناخت ماهیت جمهوری اسلامی و عدم آگاهی از زیان و ضرری است که هر یک ثانیه ادامه بیشتر این حکومت با خود به همراه خواهد داشت.

 گروهی با حملات تند و ناسزاگویی و گروهی دیگر نیز با راه اندازی بحث های به ظاهر منطقی و غیر پرخاشگرانه و هردو گروه با اهداف به ظاهر منطقی و مشروع افشا و شفاف سازی، بی وقفه در حال چنگ انداختن به صورت یکدیگر و فراموش کردن دشمن اصلی هستند.

جمهوری اسلامی در ضعیف ترین موقعیت تاریخی خود از بدو پیدایش تاکنون، قرار دارد و تمام فاکتورهای لازم برای فرود آمدن ضربه نهایی فراهم است. فساد گسترده و فروپاشی اقتصادی، بحران بی سابقه مشروعیت و بی اعتمادی مردم، افزایش فزاینده بحران های اجتماعی، ناتوان و فلج شدن گروه های تروریستی نیابتی در منطقه، برملا شدن ناتوانی های نظامی و لبریز شدن کاسه صبر کشورهای اروپایی و روی کار آمدن حکومت غیرقابل پیش بینی ترامپ در آمریکا، همه و همه نشان دهنده موقعیت ممتاز و کم نظیری است که اپوزیسیون باید حداکثر استفاده را از آن بنماید.

مبارزان در دوران قبل از انقلاب یا خود شاهد و ناظر حکومت مصدق بودند و یا از نسل قبل از خود شنیده و یا در کتاب ها درباره این حکومت و نزدیک بودن آن به آرمان های آزادی خواهانه خود خوانده بودند. بنابرین در آن شرایط و با آنچه در گذشته از دست رفته بود، مبارزان حق داشتند در مورد حکومت آینده و آن فرد و یا آن گروه که قدرت را بعد از سرنگونی نظام شاهنشاهی به دست خواهد گرفت شک کنند و با تردید و بی اعتمادی به هر آلترناتیوی که شانس پیروزی و بدست گرفتن قدرت را داشت، بنگرند. اما متاسفانه در آن شرایط و با آنهمه ابهام و تردید، کورکورانه و بی هیچ تجسس و تحقیق و شفاف نگری از یک فرد مجهول وابسته به اندیشه های ارتجاعی، تمام قد حمایت کردیم و اکنون که در پشت سر خود حکومتی را تجربه کرده ایم که در مقیاس نجومی بهتر از حکومت جمهوری اسلامی بوده است، می خواهیم به اصطلاح از تجربیات گذشته درس بگیریم و حتما با روشن سازی از روی کار آمدن حکومتی بدتر از جمهوری اسلامی جلوگیری نماییم. از آرمان برقرار کردن حکومت مصدق به سهولت به حکومت جمهوری اسلامی رسیدیم و اکنون از ترس رسیدن به حکومت قبل از جمهوری اسلامی به ادامه حکومت جمهوری اسلامی رضایت داده ایم. 

به عنوان فردی که در مبارزات دوران قبل از انقلاب فعالانه شرکت داشته ام و بی تابانه خواهان سقوط نظام پادشاهی بوده ام و به عنوان کسی که به مقدار بی نهایت ناچیزی در حمله دوم سپاه اسلام به میهنمان ایران و برقراری حکومت ضد بشری جمهوری اسلامی دخیل بوده و در این اشتباه تاریخی شرکت داشته ام، برای جبران این خطای ایران سوز تنها به یک چیز فکر می کنم و آن رهایی ایران از دست این جنایتکاران است. هیچ خطری بزرگتر و واقعی تر از ادامه این حکومت برای ایران و ایرانی وجود ندارد. یقین دارم که در میان تمام اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی هیچ فرد و گروهی خطرناک تر از جمهوری اسلامی وجود ندارد و هیچ آلترناتیو خطرناک تر از جمهپوری اسلامی به قدرت نخواهد رسید. خود و دیگران را از وقوع آنچه محال است نترسانیم و به بهانه روشنگری، خاک سیاه به چشمان هم نپاشیم. دست در دست هم و یا جدا از هم ولی بدون دشمنی و پرخاشگری و ناسزاگویی به یکدیگر، برای سرنگونی حکومتی که دشمن واقعی ایران و ایرانی است، با تمام قوا مبارزه کنیم.

هرکس به سهم خود  در همسو کردن بردار مبارزه با جمهوری اسلامی تلاش کنیم و منتظر آتش بس جبهه مقابل نباشیم و آتش بس را خود، و از خود شروع کنیم. در این میان از کسانیکه از بدو روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی به مبارزه جدی با آن پرداختند و در جهت سرنگونی این رژیم لحظه ای درنگ و کم کاری نکردند توقع می رود تا بیشتر و فعال تر از دیگر گروه ها در پاسداشت درد و رنج و شکنجه و اعدام های بیشماری که در پشت سر دارند، قدم در راه یکسو کردن مبارزه بردارند.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

15 پاسخ

  1. با درود
    در دو صورت این حکومت رفتنی است ، یا بامبارزه مشترک اپوزیسیون که شما دقیقن بیان کردید ، یا صبر کنیم که تاریخ انتقضاش توسط غرب اعلام شود .
    با اتحاد میشود مبارزه برعلیه جمهوری اسلامی را به پیروزی رساند .
    با ٱرزوی پیروزی

  2. در تائید مطالب کاملا صحیح شما باید اضافه کنم که واقعا مایه شرمساری و سرافکندگیست که کسی مانند آقای نصیری که در ایران بدون تجربه دمکراسی و پس از سالیان دراز خواندن درس حوزه علمیه و قلم زدن در کیهان رژیم امروز با منطقی بهتر از اکثریت طیف اپوزوسیون خارج نشین که مدعی علم و منطق و باور به دمکراسی اند میاندیشد و با طرح “تاجزاده تا شاهزاده” همان نگرانی شما را در حد خود منعکس میکند.

  3. ” هیچ خطری بزرگتر و واقعی تر از ادامه این حکومت برای ایران و ایرانی وجود ندارد. یقین دارم که در میان تمام اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی هیچ فرد و گروهی خطرناک تر از جمهوری اسلامی وجود ندارد و هیچ آلترناتیو خطرناک تر از جمهپوری اسلامی به قدرت نخواهد رسید.” ( از مقاله )
    جناب محمود زهرایی از بیانات شما چنین استنباط می‌شود که بازگشت “سلطنت طلبان “، ” مجاهدین خلق ” و یا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بوسیله آقای ترامپ و یا بنیامین نتانیاهو را به حکومت کنونی ایران ترجیح می‌دهید !؟ به بیان دیگر اگر ایران سرنوشتی چون سوریه ، فلسطین ، لیبی ، عراق یا افقانستان داشته باشد ، برای شما نویسنده ای که مسئولیت آینده ایران را هم در سر دارد ، بهتر می‌دانید !
    این خواسته ها در امتداد اهداف آمریکا هم هست :
    آمریکا به حفظ تسلط بر منطقه و جهان نظر دوخته است. آنها ایرانی میخواهند که نوکر آمریکا باشد،متحد اسرائیل، دشمن فلسطین، لبنان ، یمن، کره شمالی، کوبا، ونزوئلا، بولیوی، چین ، روسیه و..می خواهند.آنها تنها به یک تغییر راهبردی تن خواهند داد و آنهم با دست عوامل مورد اعتماد خود و نه با هر جناح غیر قابل محاسبه در حاکمیت ایران . اشغال لیبی، افغانستان، عراق، تجاوز به سوریه و لبنان، کشتار ملت فلسطین و حمایت از نسل‌کشی در غزه و دامن زدن به خواست‌های جدائی طلبانه جریانات ناسیونال شونیست در ایران و تقویت تروریست‌ های ایران در خارج از ایران دامن زدن به جنگ شیعه و سنی، تحریم اقتصادی و مالی و گرسنگی دادن به مردم ایران، پروار کردن اپوزیسیون خود فروخته ایران در خارج از کشور و دنبالچه‌های آنها در درون ایران برای روزمباد ا…. همه حاکی از سیاستی است که آمریکا برای ایران در نظر دارد . و شما هم …
     

    1. جناب آرش چرا جمله ای را خارج از متن جدا و علم میکنید؟ شما از کجای این مقاله به این نتیجه رسیدید که منظور نویسنده از اپوزوسیون برانداز ترامپ و ناتان یاهو است؟ حال اگر شما نگران سلطنت طلبان یا مجاهدین هستید که مورد اقبال مردم قرار گیرند و در فردای انقلاب انتخابات را ببرند باید برای شما و امثال شما متاسف باشم که پس از ۴۵ سال نتوانستید مقبولیت و محبوبیتی نزد مردم پیدا کرده باشید که اکنون نگران پیروزی مجاهدین هستید. و اما درباره تجزیه ایران. این دقیقا همان ترفندیست که شاه و شیخ از آن بهرهبرداری کرده و میکنند. آیا برای آمریکا تجزیه عراق به سه بخش کورد و سنی و شیعه دشوار بود؟ آیا در طول ۲۰ سال در افغانستان نمیتوانست آن کشور را به نواحی پشتو و شیعه و غیره تقسیم کند؟ اتفاقا آمریکا و اسرائیل اگرچه از این یا آن گروه جدایی طلب برای تحدید و تحریک و تحمیل سیاست های خود به حکومتی استفاده میکنند ولی فقط در همین حد است و همیشه حکومت مرکزی قوی و دارای کنترل و ضد کمونیست را به هرج و مرج و بی ثباتی ترجیح میدهند. برداشت من از مقاله دقیقا تلاش برای همسویی اپوزوسیون جهت پرهیز از آنچه شما نگرانش هستید است.

  4. اقای زهرائی به دیگران درس ندهید! نگاهی به دگردیسی مبارکتان بیندازید که چاقو تیز کن پادشاهی خواهان شده اید. تا دیروز عکس مسعود و مریم را در تظاهرات ها تکان می دادید و اکنون عکس شاهزاده را بر بالای سر گذاشته اید! اگر این دگردیسی ها و فرصت طلبی ها نبود حتما می شد یک اجماع سیاسی و یک همسوئی موردی داشت. بی زحمت اگر فکر می کنید صدای شما شنیده می شود به فحاشان پیرامون رهبر جدیدتان ( شاهزاده ) بگوئید دست از فحاشی بردارند و نقش ضربه گیر نظام منحط اسلامی را بازی نکنند. شما که خیلی آزادیخواه تشریف دارید چرا بیانیه محکومیت توهین به شادروان ساعدی را امضا نکردید؟! آنجا دیگر آزادی خواهی شما ته کشید؟! وقتی همردیفان شما در جبهه سلطنت دست از مزاحمت برای آزادی خواهان ایران برداشتند و فحاشی نکردند، آن وقت در یک فضای سالم سیاسی می پرسیم چرا درونی ترین کارگزاران نظام اسلامی (مهدی نصیری و غیره) شبانه روزی در حال تبلیغ برای شاهزاده هستند بدون اینکه کسی مزاحمشان بشود!؟

  5. به این میگن شعبده بازی! ببینید جناب زهرائی در یک قطعه چگونه همه را در یک سبد می گذارند!! ” گروهی با حملات تند و ناسزاگویی ( بخوان ساطنت طلبان) و گروهی دیگر نیز با راه اندازی بحث های به ظاهر منطقی و غیر پرخاشگرانه( بقیه جنبش سیاسی) و هردو گروه با اهداف به ظاهر منطقی و مشروع افشا و شفاف سازی، بی وقفه در حال چنگ انداختن به صورت یکدیگر و فراموش کردن دشمن اصلی هستند.”
    جل الخالق! اولا این گروها مگر اسم ندارند؟! ثانیا کدام هدف منطقی و کدام شفاف سازی رفقای سلطنت طلب شما را مجاز به شاشیدن بر مزار یکی از بهترین نمادهای آزادی خواهی می کنند؟! فحاشی به همه نمادهای سیاسی و ملی و مبارزه در تاریخ ایران از جانب سلطنت طلبان را چگونه می بخشید و نادیده می گیرید؟! چرا هر دو گروه را در یک سبد می گذارید؟! مگر شما که مدعی بارزه طولانی هستید، وجدان و یا معیار اخلاقی برای سنجش ندارید؟!
    حالا تواب نمایی و لحن سلطنت طلبی را ببینید! ” به عنوان کسی که به مقدار بی نهایت ناچیزی در حمله دوم سپاه اسلام به میهنمان ایران و برقراری حکومت ضد بشری جمهوری اسلامی دخیل بوده و در این اشتباه تاریخی شرکت داشته ام، برای جبران این خطای ایران سوز تنها به یک چیز فکر می کنم و آن رهایی ایران از دست این جنایتکاران است.”مگر جناب زهرائی نمی داند که اصطلاح ” ضد بشری ” از واژه های مجاهدین است؟ چرا می داند! اما در خزیدن عجولانه به خیمه شاه هنوز کاملا خانه تکانی نکرده است!
    مشکل ما دقیقا همین میانه بازان و جوشکاران است. اینها شفاف نیستند. روی خط وسط ایستاده هر دو طرف را می زنند اما در این مورد مشخص می توان بین خطوط، جای پای ندامت از مبارزه با شاه را دید. اما قبل از هر چیز به ما بگو کجا ایستاده اید؟ چرا فکر می کنید که همه اپوزیسیون باید با ساواکی ها و شکنجه گران، همسو بشوند؟ چرا یک نقد در نوشته شما به این همه ترور شخصیت نیست؟!

  6. این مقاله یکی از بهترین نوشته ها درباره درد نمون اپوزیسیون ایران است نویسنده درباره اپوزیسیون پیش از انقلاب بدرستی می گوید که با اوجگیری جنبش ضد شاه اپوزییسیون گرچه در جبهه ای متحد نشد اما ضربه زدن به یکدیگر را کنار گذاشت و تمام توان خود را در پیکار با رژِیم بکار گرفت.. درباره ان اپوزیسیو باید گفت که ضعف اساسی اش بی توجهی به برامد اسلام سیاسی و نشناختن ان و حتا در مقاطعی دفاع یا بهره جویی از ان بود که امتداد ان پس از انقلاب بخش عمده ای از نیروها را به مغاک دفاع یا همکاری با رژیم اسلامی کشاند.
    اپوزیسیون کنونی حتا درمیان هوداران یک جریان ( چپ مارکسیست ، جمهوری خواه و یا پادشاهی طلب )توان همکاری یا حتا اتحاد موقتی ندارد چه برسد به اتحاد موقتی و تاکتیکی با دیگر جریان ها
    ان چه می شود از این اپوزیسیون انتظار داشت این است که دستکم تا سرنگونی رژیم دست از ضربه زنی به هم و مقابله با یکدیگر بردارند و ادرس غلط ندهند و باعث ماندگاری بیشتر رژیم اسلامی نشوند در جنبش مهسا اپوزیسیون با این توهم که رژیم در حال سرنگونی است به رقابت با یکدیگر پرداخت تا جلوی به فدرت رسیدن هماوردان را بگیرد ونتیجه اش هم کا هش از توان مبارزاتی و پراکندگی بیشتر شد
    از گذشته درس گیریم

  7. جناب زهرائی تحلیل خود را چنین شروع کرده ست:
    ” اگر نیروها و افراد و جریانات شرکت کننده در یک مبارزه سیاسی را بردارهایی فرض کنیم که دراندازه های متفاوت جهت رسیدن به اهداف سیاسی تعیین شده در حرکت هستند، میزان تاثیرگذاری و موفقیت آن جنبش سیاسی را هم می توان بر اساس جمع حاصل از این مجموعه بردارها محاسبه نمود.”
    با تاسف عمیق باید عرض کنم که وقتی با «اگر» و «فرض » بخواهیم «اندازه» جریانات سیاسی و میزان تاثیر گذاری آنها را «محاسبه» کنیم به نتیجه ی درست نمی رسیم.
    ـ‌ در مورد همسوئی تقریبی مخالفان حکومت پادشاهی بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ در زندان و بیرون از زندان راست ست با جناب زهرائی همسو هستم.
    ـ تلاش های ساواک در زندان هم ، در روبرو قرار دادن نیروهای مذهبی و غیر مذهبی نتیجه نداد. حتی بعداز کودتای چپ گرایان در سازمان مذهبی مجاهدین خلق.
    ـ مهمترین اشکال این قسمت از بحت مربوط به پیش از انقلاب «اندازه» ی نیروها می باشد .در جامعه ای که انتخابات آزاد ، احزاب و حق حاکمیت مردم وجود نداشت. از شاه تا هر محفل سیاسی فکرمیکرد نبض جامعه در دست اوست.در حالیکه دیدیم که حرف زنده یاد بیژن جزنی درست بود که در چشم انداز قدرت گرفتن جریان های سنّتی و روحانیون طرفدار خمینی را دیده بود.
    ـ در پیش از انقلاب جنبش دانشجوئی در تمام ۲۵ سال حرف اول را میزدو تقریبا خصلت دموکراتیک داشت و در بر گیرنده تمام نیروهای سیاسی مخالف حکومت شاه بود.همه توانستند دفتر های خود را پیش از انقلاب در دانشگاهها مستقر کنند.
    اما بعداز انقلاب ۵۷ اتفاقات عجیبی افتاد:
    ـ حزب توده و مجاهدین خلق از پیش از انقلاب حامی روحانیون به رهبری خمینی بودند.در همه پرسی ۱۲ فرودین شرکت کردند.
    ـ چریکهای فدائی خلق و دیگر گروههای چپ در همه پرسی ۱۲ فرودین شرکت نکردند.
    ـ بعداز بالا رفتن دانشجویان خط امام سازمان چریکهای فدائی خلق نیز از ان حرکت حمایت کرد و برای خمینی صفات «مترقی » و «ضد امپریالیستی » کشف کرد. زمینه برای انشعابات فراهم شد.تفرقه و تشتت
    ـ در سال ۵۹ بخاطر انقلاب فرهنگی در دانشگاه و شروع جنگ تحمیلی نیز نیروهای سیاسی دستخوش تغییر مواضع متفاوت نسبت به حکومت ارتجاعی شدند.
    ـ در سال ۶۰ با درگیری های خونین و تروریستی بین حکومت جنایتکار و سازمان افراطی مجاهدین خلق، حزب توده و سازمان اکثریت به حمایت مطلق خود از حکومت اسلامی ادامه دادند و علیه مخالفان حکومت به تبلیغات ضد انسانی روی آورند که موجب زخمی کاری در بین نیروهای سیاسی که پیش از انقلاب متحدا علیه استبداد پادشاهی مبارزه کرده بودند گردید.
    بعداز سرکوب خونین تمام مخالفان حکومت ولایت فقیه دردوران مهاجرت نیروهای پادشاهی خواه طلبکارانه
    به این مجموعه پیوستند.
    بدون تمرکز بر دموکراسی خواهی و نقد بی قید و شرط هر نوع دیکتاتوری در حکومت های گذشته و حال و بدون پای بندی به منشور جهانی حقوق بشر و بدون حمایت از جنبش دادخواهی مردم ایران امکان همگرائی و همسوئی نیروهای مخالف ولایت فقیه ناچیز ست.

  8. با درود
    دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست.

    یک شعار اعتراضی در ایران است که در مقام نقد سیاست‌های نظام حاکم ایران در قبال آمریکاستیزی استفاده می‌شود. مردم ایران در اعتراضات مختلف از آن استفاده کرده‌اند. از جمله اعتراضات سال ۱۳۹۷ کازرون، اعتراضات کشاورزان اصفهان، بازنشستگان تأمین اجتماعی در اراک، کارگران هفت‌تپه شوش، اعتراضات ۱۳۹۸ ایران، اعتراضات آب آبادان و اعتراض به تقسیمات کشوری در نماز جمعه کازرون و ……
    با ٱرزوی سلامتی و پیروزی

  9. مقاله نویسنده خوش آیند “خط سومی هاست” ولی خوشبختانه تعدادی از کامنت گزاران در مخالفت با مقاله نظرات درست خود را بیان نموده اند.
    لازم است آقای ” نیک ” به این جمله نویسنده توجه نمایند :
    ” ..هیچ آلترناتیو خطرناک تر از جمهوری اسلامی به قدرت نخواهد رسید.” .
    حمید تقوایی رهبر ” حزب کمونیست ایران ” می‌فرمایند : “حمله نتانیاهو به ایران ‘ به انقلاب مردم ایران کمک می‌کند ” !
    آیا عقاید این گروه یکی از آلترناتیو ها در ایران نیست ؟

    آقای آرش ادیبان می‌فرمایند :

    “دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست.

    یک شعار اعتراضی در ایران است که در مقام نقد سیاست‌های نظام حاکم ایران در قبال آمریکا ستیزی استفاده می‌شود.”

    اولا در کنفرانس گوادالوپ با حضور ریاست جمهورهای امریکا ، انگلستان ، فرانسه و آلمان‌ ، تنها گزینشی که برای حکومت آینده ایران در نظر گرفته شد ، حکومت خمینی بود !
    بدین معنی که مابین ” بد و بد تر ” به بد بودن خمینی مجبور شدند . ” بدتر ها” نیروهای ملی ، دمکرات و چپ بودند و انتخاب خمینی در جهت قلع و قمع نمودن ” بدترها ” انتخاب شایسته ای می‌بود .
    دوما : مجاهدین، سلطنت‌طلبان و مخصوصا “چپ های پرو اسرائیلی ” که برای عضویت در حزبشان بایستی برهنه شوند و با صفی از برهنگی در مبارزه با حجاب ستیزی حکومت ملایان ” مبارزه ” کنند ، حاًضر نیستند که شعار ” دروغ میگن آمریکاست دشمن ما همین جاست را سر دهند ” ؟!
    ( این عکس ها قبلا نشان داده شده و موجودند )

    آیا مردم ایران هیچ گونه دشمن خارجی ندارند و صلح جهانی فقط در گرو سرنگونی صدام حسین ، معمر قذافی ، حسن نصرالله ، حماس و یا جمهوری اسلامی ایران بودند و یا هست ؟!

    1. چرا پس یادت رفت بگی ،😂😂
      وقتی سران قدرتها در گوادالوپ، دور ِحکومت شاه را بعداز ۲۵ سال قلم کشیدند.
      بزعم جنابعالی بین ” بد و بد تر ” مجبور شدند خمینی که بد بود را به ” بدتر ها” نیروهای ملی ، دمکرات و چپ بودند ترجیح دهند.
      نگفتی حکومت شاه در آن شرائط ” خوب ” بود یا ” بدترین ”؟ 😂😂
      چطور شد که بعداز ۲۵ سال ورق برگشت؟
      چرا در شیلی اتفاقی نیفتاد؟
      مگر جیمی کارتر در سخنرانی انتخاباتی خود در سال ۱۹۷۶ وقتی از حقوق بشر داد سخن داد از کشور های دوست آمریکا ایران ، شیلی و نیکاراگوئه که حقوق بشر را رعایت نمی کردند حرف نزد؟
      چرا فقط در ایران و نیکاراگوئه انقلاب شد؟
      🔹در نیکاراگوئه ساندنیست های به قدرت رسیدند که به مزاق آمریکا نساخت و ماجراهای دیگری شروع شد که کیست نداند. آمریکا نتوانست در آنجا گزینه ی مطلوب خود به مردم قالب کند پس به توطئه روی آورد.
      🔹در شیلی هم ژنرال پینوشه به حرفهای جیمی کارتر اهمیت نداد حتی از آن سفرهای شاهانه هم به واشنگتن نکرد.فقط یک همه پرسی در سال ۱۹۸۰ برگزار کرد و از مردم شیلی رای آری برای ادامه ی حکومت نظامی گرفت.
      🔹در ایران اما ، سخنرانی جیمی کارتر در سال ۱۹۷۶ کاخ نیاوران را لرزاند و تا کنفرانس گوآدالوپ هزار اتفاق در ایران و بغل گوش ایران و جهان افتاد که وضع را بکلی از شیلی و نیکاراگوئه متفاوت کرد.
      ایران همیشه وضعی متفاوت نسبت به همسایگان و دیگر کشور های داشته ست که در صدر اخبار جهان قرار می گرفته ست.
      این ها را نوشتم که بیادتان بیاورم که موضوع به این سادگی که شما فکر می کنید نبود.وقایع بعداز مذاکرات ژنرال هایزر نماینده ویژه جیمی کارتر که همزمان با کنفرانس گوآدالوپ «خود خوانده » در ۱۳ دیماه ۵۷ به تهران آمده بود و توجه ویژه به اعلام بیطرفی ارتش داشت ، حکایت از تصمیمی از پیش ساخته شده بود که شاه آن را در آذرماه ۵۷ در مذاکره ی ناکام به دکتر غلامحسین صدیقی گفته بود.شاه گفته بود که آمریکائی ها گفتند که باید برود!! هایزر در تهران با همه مذاکره کرد جز مخالفان غیر مذهبی حکومت پادشاهی ..
      در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ هم همین طور بود . انگلیس و آمریکا که به مردم و نمایندگان مجلس و احزاب پیش از کودتا اهمیت نمی دادند.قانون ملی شدن نفت ایران و کسانی که به آن رای داده بودند باید حذف شوند.
      پس شاه توانست به تنهائی «جزیره آرامش» را برای آنها بسازد.
      وقتی جیمی کارتر از نقض حقوق بشر در ایران صحبت کرد. نمی دانست که به جنبش سراسر ی و اعتصاب ها منتهی میشود. بر خلاف بعضی تبلیغات فقط روحانیون در صحنه نبودند. منتهی روحانیون تشکیلات سُنّتی خود را داشتند که به خصوص از مشروطه در بسیج مردم تجربه داشتند. کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ کار خود را کرده بود و جامعه فاقد تشکیلات سیاسی و صنفی سراسری بود.
      حکومت شاه نتوانست مردم را از خیابان ها به خانه برگرداند تا کارها بدون خطری که برای افغانستان اتفاق افتاد دور کند. تشخیص غرب این بود که خمینی می تواند مردم را فریب دهد و داد.
      بقیه وقایع بعداز انقلاب فقط پوپولیسم مذهبی بود که با بالا رفتن از دیوار سفارت به اوج خود رسید.
      کثیف ترین معامله بین جمهوریخواهان آمریکا و خمینی صورت گرفت که خمینی گروگان ها را آزاد نکند تا جیمی کارتر از حزب دموکرات که خمینی را به قدرت رسانده بود در انتخابات ۱۹۸۰ شکست بخورد که خورد.
      منتهی خمینی در با شعار «مرگ بر آمریکا» در پشت آن خیمه بازی سالها با دولت ریگان معامله کرد.
      خنده دار ست که پادشاهی خواهان داستان را می دانند. ولی برای دروغهای ریگان در انتخابات ۱۹۸۰ هورا می کشند. حزب جمهوری خواه ریگان که از خمینی خواستند گروگاها آزاد نشوند. در مناظره انتخاباتی ریگان در مقابل جیمی کارتر ژست گرفت که چرا شاه را ساقط کردی و خمینی را بجای او گذاشتید؟
      حساب کنید که حزب ریگان تبهکار از خمینی خواسته بود گروگانها را نگهدارند و در مقابل میلیونها آمریکائی دروغ گفت و ژست « لیبرال» گرفت. در سال ۱۹۸۶ مردم آمریکا فهمیدند که چه رئیس جمهور دروغگوئی دارند. ایران گیت !
      حقوق بشر جیمی کارتر هم با بقدرت رسیدن روحانیون مرتجع دیگر محلی از اعراب نداشت که فالانژ ها هزاران نفر راکشتند و میلیونها بار را مفاد ۳۰ گانه منشور جهانی حقوق بشر را زیر پا گذشتند.
      بالاخره نگفتی جریان پادشاهی خواه در گذشته و حال «خوب » بوده یا «بدترین« که «مورد پسند» جیمی کارتر نبودو سران غرب در گوآدالوپ نبود.

      1. جناب هوشنگ فرخجسته ،
        در یک مقاله نمی‌توان از عصر حجر تا کنون به تمام اما و اگر ها جواب داد . بهر صورت و با احترام فراوان شاید مطلب آورده شده در رابطه با لزوم برقراری کنفرانس گوادالوپ به سئوالات شما پاسخی داده باشم .

        ” محمد رضا تلفنی به من ( مادر شاه ) گفت :
        من نمی خواستم سلطنت را رها کنم ، اما سفیر کبیرانگلستان آمد پیش من و بدون مورد و بدون مقدمه و بدون احتیاج ، همینطور بی خود و بی جهت ماجرای کودتای افغانستان و قتل عام خانواده داودخان را برای من مثال زد ! و من فهمیدم باید رفت.
        ساواک گزارشات زیادی می آورد و اطلاع می داد که پولدارهای بزرگ دارند می روند و محمد رضا با تعجب می پرسید چرا ؟! یک عده مثل ثابت پاسال جهود ازسال ۱۳۴۵ بارخودشان را بستند و رفتند آمریکا ! چون با سیاستمداران آمریکا وانگلیس واسرائیل دوست و همکار بودند و می دانستند که قراراست تغییرات زیادی در منطقه بشود .”
        از کتاب ” خاطرات تاج الملوک مادر محمد رضاشاه و همسر رًا شاه “…
        شاه و پدرش رضا شاه هر دو عروسک‌های خیمه شب بازی ای بیش نبودند . آمدن و رفتن آنها هم بدست خودشان نبود . عمر مفید و یا تاریخ مصرف مشخصی داشتند و پس از آن چون اناری که آبش را مکیده باشند ، تفاله آنرا بیرون انداختند .

  10. منظور از این نوشته تا جائی که من متوجه شدم همسویی و گیر ندادن مخالفان به همدیگر است که من هم قبول دارم. ولی علت این همسو نشدن مخالفان خارج از کشور نبودن در ایران و چشیدن تازیانه حکومت اسلامی است. مقاله نوشتن و رهنمود دادن بدون هیچ تجربه عملی ربطی به مبارزه جدی با حکومت اسلامی ندارد پس همسوئی هم بی معنی است. تا زمانی که دست در آتش نداشته باشیم ارزش حرکت عملی را نمیدانیم و فقط میتوانیم شعار های خیلی قشنگ و بی نقص بدهیم . در کردستان سوریه داعش حمله میکند و کردها به کمک امریکا داعش را شکست میدهد چپ رادیکال از پای لپتاپ شعار ضد امپریالیستی میدهد و نیروهای مدافع خلق را نوکر امریکا منامد.

  11. جناب زهرایی؛ با نگاهی به کامنت ها میتوان به وضوح مشاهده کرد که بخشی از چپ همیشه حاضر در حرف و غایب در عمل پس از دفن واژگان دموکراسی و حقوق بشر و کسب محبوبیت در میان دیکتاتور ها حال واژه اتحاد را نیز کفر ابلیس و خواستی امپریالیستی تلقی میکنند و آسمان و ریسمان را به هم میبافند تا اتحاد اپوزوسیون تحقق نیابد مگر اتحاد حول رهبری خودشان. ترامپ نیز در پاسخ به پذیرفتن نتایج انتخابات نیز چنین عقیده ای داشت که ” میپذیرم اگر من ببرم”. یکی دیگر از مشخصات این رفقا در این است که به جای نقد متن به نقد شخص نویسنده میپردازند و بجای اصلاح و یا رد نظریه مطرح شده برخوردی شخصی و بیفایده برای سایر خوانندگان میکنند .

  12. درود دوستان!بنده بدون داشتن وقت برای خواندن نظرات دوستان(که البته خود دلیلی ناموجه هست متاسفانه که خود صد البته دلایل خاص خودش رو دارد متاسفانه متاسفانه که آن گرفتاری برای گذران زندگی و امرار معاش و قوتی لایموت برای به ظاهر زندگی باشد) کاملا نظرات جناب زهرایی رو قبول دارد،علی الخصوص پاراگراف دهم رو که قریب به مضمون، اختلاف افکنی حکومت تمامیت خواه برای ادامه ی غارت و دوام حکومت خود هست رو با توجه به سابقه ی تاریخی و مستندات و اصلی و حیاتی ترین عامل می داند سپاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *