
جنبش چپ و کمونیستی در فرانسه تاریخی پر افتخار دارد. این سلسله یادداشت ها لحظه هایی از این تاریخ و آفرینندگان آن را بررسی کرده است. اخبار روز به تدریج این سلسله یادداشت ها را که در روزنامه ی اومانیته منتشر شده است، باز نشر می کند.
در ۶ ژوئن ۱۹۴۴، وظیفه هماهنگی نیروهای آمریکایی در عملیات پیادهسازی در نرماندی بر عهده ژنرال عمر بردلی گذاشته شد. برخلاف ژنرال جورج پتن که آیزنهاور او را برای این مأموریت بیش از حد بیقید و کنترلناپذیر میدانست، بردلی با خلقوخوی نظامی و حسابشدهاش انتخاب شد تا پیچیدهترین عملیات آبی-خاکی تاریخ را هدایت کند. اما از نگاه او، پاریس چیزی جز «لکهای جوهری» روی نقشه نبود؛ نقطهای که باید در مسیر پیشروی بهسوی راین از آن پرهیز میشد.
این شاید یکی از ناشناختهترین «دستاوردهای» عمر بردلی باشد—و البته خودش نقشی در آن نداشت. در سال ۱۹۵۲، خاطراتش با عنوان «سرگذشت یک سرباز» در فرانسه منتشر شد. غافلگیرکنندهتر اینکه مترجم آن کسی نبود جز بوریس ویان، نویسنده ضدهجومی اثر معروف «فراری». ویان با وجود مواضع ضدنظامیگریاش، این کار را صرفاً برای درآمد انجام داد.
با این حال، این تجربه اجباری جرقههایی در ذهنش زد که بعدها در اثری با عنوان «عصرانه ژنرالها» نمود یافت. در آن متن، ژنرالهایی از کشورهای مختلف برای پایاندادن به بحران مازاد تولید، جنگی «مفید برای اقتصاد» به راه میاندازند. ویان در جایی مینویسد: «برخی نظامیان حرفهای گمان میکنند هدف جنگ فقط کشتار است. ژنرال بردلی، که خاطراتش را من ترجمه کردم، این را بیپرده میگوید.»
شاید اغراقآمیز باشد، اما تصویر بردلی در مجموع، بازتابی از تیپ کلاسیک ژنرالهای آمریکایی زمان خود است. حتی بهخاطر توجهش به سربازان تحت فرمانش، به او لقب «ژنرال جیآیها» داده بودند—عنوانی که به کاراکتر انسانیتری در قیاس با ژنرال پتن خشن و جاهطلب بدلش میکرد. با این حال، در روز عملیات اورلرد، ۶ ژوئن ۱۹۴۴، تحت فشار تلفات سنگین، او تا آستانه صدور فرمان عقبنشینی از ساحل اوماها پیش رفت، .
در هفتههای بعد، نیروهای تحت فرمان او موفق به تسخیر منطقه کوتنتن شدند و در ۱۸ ژوئیه خطوط آلمانیها را در حوالی لاهه-دو-پویی شکافتند. اما در نیمه اوت، ژنرال مونتگمری هنوز در نبرد فالز متوقف شده بود. اگرچه این نبرد در نهایت به نفع متفقین تمام شد، اما ناتوانی در بستن به موقع «کیسه فالز»، به نیروهای آلمانی فرصت فرار داد. بردلی این شکست را بر گردن همتای انگلیسیاش انداخت—و حتی فرانسویهای تحت فرمان لوکلرک را نیز به نافرمانی متهم کرد.
در پاریس، در همان نیمه دوم اوت ۱۹۴۴، نیروهای مقاومت داخلی که مورد حمایت ستاد فرانسه آزاد بودند، تصمیم گرفتند منتظر ورود متفقین نمانند. برای تحمیل شکلگیری یک دولت فرانسوی و تثبیت آن در پایتخت—محور نمادین اقتدار—رول-تانگی شورش را آغاز کرد. دوگل مستقیماً به لوکلرک پیام داد: «به هیچکس گوش نده، برو به پاریس!» و لوکلرک هم بهرغم مخالفت بردلی، از آرژانتان بهسوی پاریس پیشروی کرد، خطوط آلمانیها را درهم شکست و در شامگاه ۲۴ اوت، نیروهای پیشقراول زرهیاش را به مقابل ساختمان شهرداری رساند.
روی تانکها، شهروندان پاریسی عباراتی مانند «تروئل» و «گوادالاخارا» را میدیدند—اشاراتی به جنگ داخلی اسپانیا و نیروهای جمهوریخواه تبعیدی که در قالب گردان معروف لا نوئوه به فرانسه آزاد پیوسته بودند.
بردلی خشمگین بود. در خاطراتش آشکارا مینویسد که پاریس، از نگاه او و دیگر ژنرالهای آمریکایی، دیگر هیچ ارزش تاکتیکی نداشت: «با تمام شکوه تاریخیاش، پاریس فقط لکهای جوهری روی نقشههای ما بود؛ میبایست در مسیر ما به سوی راین از آن دوری کرد.»
با وجود این، بردلی مردی فرهیخته نبود. در مقالهای که بهمناسبت انتشار خاطراتش در روزنامه لوموند منتشر شد، آمده بود: «بردلی اهمیت روانی سقوط پایتخت را درک نکرد… و این بیاطلاعی وقتی قابل درک میشود که بدانیم در برنامههای درسی مدارس نظامی آمریکا، از وست پوینت تا فورت لونوورث، آموزش علوم انسانی و تاریخ نقشی بسیار حاشیهای دارد.»
با این حال، او از خانوادهای فقیر نمیآمد. پسر یک آموزگار و مادری خانهدار، متولد ۱۲ فوریه ۱۸۹۳، آموزش خوبی دید. ابتدا در کارگاه دیگسازی راهآهن واباش کار میکرد و امیدوار بود با پسانداز کافی وارد دانشگاه شود. اما سرنوشت او را به وست پوینت کشاند—تنها مدرسه نظامی رایگان در آمریکا—و با توصیه یک سناتور، وارد این نهاد شد.
در وست پوینت، هماتاقی او جوانی بود اهل آبیلین، کانزاس: دوایت آیزنهاور. پس از فارغالتحصیلی، بردلی کار خود را بهعنوان مربی نظامی آغاز کرد. در طول جنگ جهانی اول، در خاک آمریکا باقی ماند و فرماندهی در میدان نبرد را تجربه نکرد. تنها پس از ارتقاء به درجه سرتیپی در ۱۹۴۱ بود که نخستین بار وارد صحنه واقعی جنگ شد.
چهار سال بعد، زمانی که جنگ در اروپا به پایان رسید، بردلی فرماندهی ۴۳ لشکر و ۱.۳ میلیون سرباز را بر عهده داشت. پس از جنگ، مردی که در کارگاه دیگسازی ساعتی هفت سنت دستمزد میگرفت، در سال ۱۹۴۸ جانشین آیزنهاور شد و به ریاست ستاد کل ارتش در دورهای رسید که ایالات متحده وارد مرحله جدیدی از رویارویی با شوروی شد— —آغاز جنگ سرد. عمر بردلی، این بار، راهی جنگ صلیبی دیگری شد.
برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم
قسمت قبلی این سری: