رضا رئیسطوسی، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی جمعهشب درگذشت.
او که در زمان دانشجویی عضو انجمن اسلامی دانشجویان جبهه ملی بود و پس از آن با شروع به فعالیت نهضت آزادی ایران توسط مهدی بازرگان، آیتالله محمود طالقانی و یدالله سحابی، به عضویت آن درآمد و در کنار آنها به روشنگری و مبارزه با شاه پرداخت و پس از بازداشتهای سال ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ و با تاسیس سازمان مجاهدین خلق به آن پیوست و از کشور خارج شد.
به گفته خودش دوره آموزشهای نظامی و سازماندهی مخفی را در مصر گذراند؛ ارتباط آموزشی و سیاسی خود را با محمد حنیفنژاد حفظ کرد و اولین جزوات آموزش سازماندهی و نظامی توسط او و گروه مرتبط با او تهیه و به ایران منتقل شده بود. البته او خودش در دوره مبارزاتی داخل کشور که منتهی به انقلاب میشد، در ایران نبود و با حمید نوحی، و حسین رفیعی، از جمله چهرههای حاضر در انجمنهای دانشجویان مسلمان در اروپا و آمریکا بودند.
به گزارش هم میهن، پس از آن هم که رئیسطوسی با اعلام تغییر ایدئولوژیک از سوی تقی شهرام و بهرام آرام و مارکسیست شدن بخشی از این تشکیلات؛ از آنها فاصله گرفت و به صراحت مخالفتش را با این روند در سازمان اعلام کرد. او به همراه نوحی و رفیعی پاسخ به بیانیه اعلام مواضع در تغییر ایدئولوژی سال ۱۳۵۴ را در خارج از کشور منتشر کرد و البته او که در ابتدای انقلاب ۴۲ سال داشت، همچنان ارتباطاتش با چهرههای سازمان برقرار ماند و تا سال ۱۳۵۹ عضوی از آن محسوب میشد اما با رویکردی که مسعود رجوی به عنوان رهبر این تشکیلات در پیش گرفت در ۱۱ تیر ۱۳۵۹ به همراه نوحی و رفیعی از سازمان جدا شد و در کتابی با عنوان «روند جدائی» هم دلایل خود را از این تصمیم اعلام کرد.
در پی این تصمیم او عملاً دیگر در فضای تشکیلاتی و حزبی فعالیت چندانی نکرد و به دانشگاه تهران رفت و در آنجا مشغول پژوهش و تحقیق شد. او در بخشی از گفتوگویی که به حوادث ۱۳۶۰ در سازمان پرداخته و در سال ۱۳۸۷ در نشریه چشمانداز ایران منتشر شد؛ درباره نظریه پیشتاز یا خط مشی مبارزه مسلحانه به عنوان یک ضعف در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق که بر حوادث سال ۱۳۶۰ تاثیر داشت چنین گفته است:«این درست است؛… در مقطع خرداد ۶۰ مشکل این بود که نیروهای سیاسی دو سو فکر میکردند، در یک مقطع خاص میتوانند معضلات و مشکلاتی را که دارای پیچیدگیهای زیادی بود حل کنند، دست به اقداماتی زدند که ظرفیت و شرایط تاریخی جامعه پاسخگوی آن نبود.»
البته اگرچه او در این سال تا حدودی از سیاست فاصله گرفت اما سیاست دست از سر او برنداشت و دوره فعالیت علمی او هم با فرازونشیب بسیار روبهرو شد. یکبار او را در پی اظهارنظرهایش در کلاس درس و سابقه سیاسیاش، در دهه ۷۰ با اعتراضات تندروها از کار معلق کردند و یکبار هم حکمش را از آموزشی به پژوهشی تبدیل کردند اما در نهایت در دوران اصلاحات به سرکلاس درسش بازگشت و کار تحقیق و پژوهش را ادامه داد.
او در کنار کارهای علمی از همراهی با چهرههای سیاسی و ملیمذهبی هم اجتناب نکرد؛ چنانچه چندین مقاله و گفتوگو از او در نشریه «چشمانداز ایران» و «ایران فردا»ی عزتالله سحابی به چشم میخورد. در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ در پی بازداشت ۸۰ نفر از اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی او را نیز بازداشت کردند و مدت محدودی در زندان بود.
پس از آن بیشترین حضورش در دانشگاه و در حال تحقیق و تدریس بود؛ از ترجمه و نگارش کتاب گرفته تا کار و انتشار اسناد بهویژه مربوط به نقش انگلستان در ایران و آثار حضورش در منطقه در طول تاریخ. او که پس از دوره اصلاحات بازنشسته اجباری شد به نوعی در سالهای اخیر در انزوا بود، در سن ۸۸ سالگی درگذشت.