یکم
در جوامع مختلف بسیارند مردمانی که معتقدند باور های ایشان در همه ی زمینه های سیاسی-اجتماعی و یا حتّی اخلاق و پرورش و آموزش درست ترین شیوه ی ممکن است. مردمانی از این قبیل پای بند هیچ امر دیگری غیر از آنچه باور دارند نیستند و عمومن اختلاف و مخالفت در فرهنگ ایشان محلی از اِعراب ندارد و موافقِ این گفته که “هر که با ما نیست بر ماست” به هرکس و عقیده و باوری غیر آنچه ایشان قبول دارند به چشم ‘دشمن” مینگرند و براساس همین باور است که در ساده ترین برخورد با “غیرخودی” ها از سخیف ترین ادبیاتِ خاصّ مردم رجّاله و لکّاته استفاده میکنند و با بکارگیری واژه هایی موهن و کثیف که در فاضلاب ِاذهان پس مانده ی ایشان جاری است مخاصمت را آغاز میکنند و این مقدّمه یی است برای شروع حملات و تهاجمات بدنی و موافق توان و موقعیتشان دست به سلاح های گرم و سرد بردن.
از این قماش مردم بین ایرانیان – چه در ایران و چه در خارج ِ از ایران – در همه جا هستند که بارزترین آن ها را می توان در قشر ِقشری “پادشاهی خواهان” که معروفند به سلطنت طلب از یک سو و در سویی دیگر در جماعت ِ کور ذهن و تمامیت خواه معروف ِبه “حزب اللهی” ملاحظه کرد.
نقطه ی مشترک این اقشار ِ سخت قشری غیر ِآنچه یاد شد در این نکته کاملن محسوس و ملموس است که هر دو قشر سعادت و رفاه ِ ملّت را در بازگشت به گذشته میدانند! سلطنت طلبان خواهان بازگشت به آستانه ی دروازه های تمدّن بزرگی هستند که هرگز گشوده نشد و دلار ِ “هفت تومانی” و مزایای آن و حزب اللهی ها میخواهند جامعه را ببرند به دوران “حکومت ِ عدل ِ علی” ! تنها فرق موجود بین این دو قشری قشری اینست که در بین اوّلی ها هستند کسانی که دلار هفت تومانی خرج کرده و پشت دروازه ی تمدّن بزرگ بوده اند! ولی میان مردم قشر ِ دوم هیچکس نیست که دوران پر از عدل ِ حکومت عدل ِعلی را حتّی در خواب تجربه کرده باشد!
دوم
گاهگاه اینجا و آنجا شنیده میشود و حتِی بعضن نوشته میشود که شاهنامه ی فردوسی منبع و متن متین و پاسدارنده ی زبان ِپارسی و یا فارسی است و وقتی از گوینده و یا نویسنده پرسیده میشود چرا و به چه دلیل اوّلین و فوری ترین پاسخ اینست که: مگر ندیده اید که در آن کتاب از هیچ لغت تازی (عربی) استفاده نشده! جالب اینست که همین گویندگان و یا همین نویسندگان سطحی و بی بُن و مایه برای دفاع از آن گرانقدر مردِ پردازنده شاهنامه که خود میگوید “بنا کردم از نظم کاخی بلند” به چیزی استناد میکنند که دغدغه ی فکری و اساس کار ِ وی نبوده. یعنی که قصد فردوسی از پرداختن و بر ساختن شاهنامه عمدتن احتراز از واژه های عربی برای زنده داشتن زبان پارسی نبوده، که بدیهی است این نیز مدّنظر بوده است ، که اگر غیر از این بود لابُد آن بزرگوار سخنور ِ سخندان در ساختن این ساختمان عظیم در مصراع پیش گفته فکری به حالِ “بنا و نظم” کرده بود تا گویندگان و نویسندگان و شیفتگان ِدو آتشه ی زبان شکرین که همان فارسی ِ خودمان باشد دچار پریشانگویی نشوند.
طرفه اینکه عدُه یی اصلن و ابدا خلاف این را که، قصد فردوسی از سرایش شاهنامه زنده داشتن زبان فارسی فقط با احتراز از بکارگیری کلمات ِعرب نبوده، قبول ندارند و نزد ِ ایشان نمیتوان گفت بالای چشم فردوسی هم موافق قوانین طبیعت ابرو بوده! و از طرفی دیگر ناگهان شاعرِ از خود رسته یی که تا آنجا که من میدانم غیر فارسی زبان خارجی ِ دیگری نمیدانست و اگر هم چیزی بلد بود شاید در حدود همان this is a book و این حدود حرفها بود در آمد که: آشخ ابولقاسم!!! فلان بوده است و بَهمان.
ظاهرن افراط و تفریط در هر زمینه بخشی از فرهنگ ماست و در این مورد بین عارف و عامی خیلی فرق و فاصله نیست.
سوم
از سر ِمُد روز بودن موضوعی و یا جریانی داخل ِ موج شدن و دست و پا زدن وضع و حال ِ دلپذیر و جالبی نیست، ولی آدم خواه ناخواه در بخشی عمده از زندگی اش با احساسات و عواطفش زندگی میکند و امُا در این مسیر کس یا کسانی قابل ِاعتنا و اعتمادند که، هنگام که غلیان احساس و عاطفه میرود که راه را بر خردورزی و پیروی از اوامر خرد ببندد لگام داری کرده و از حدود خردپذیری و عقلمداری امور منحرف نشوند. کسی که خویش را به عمد به بلاهتی سفیهانه مطمح نظر همگان میسازد چنانچه به مدد و یاوری این “همگان” مدوام مورد طرح و بررسی و یا نقد و تقبیه قرار گیرد به آنچه در مخیُله معیوب و پریشان خویش داشته که یک جنبه عمده ی آن رسیدن به شهرتی است دست یافته و حظّی میبرد که بخاطر آن دست به بلاهت و سفهات زده. از اینروست که معتقدم جریانات مُد روز را از متن راندن و پیرامونی کردن و هرچه زودتر در بوته ی فراموشی انداختن و عامل یا عاملینش یاد نکردن عذابی است الیم بر ایشان و گرنه آنان که در گذر زمان و سالیان بسا و بسیار دراز نام و یاد خویش را بر تاریخ مردمی حکّ کرده اند گو مگسی بر ساحتشان وِزوِزیده، که چه؟!
مگر نه اینکه آن دُردانه گفته: ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانکه توست، عِرض خود میبری و زحمت ما میداری.
۶ ژانویه ی ۲۰۲۵