چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴

چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴

جنبش حاشیه نشینان و پایان استبداد – علی طایفی

در‌ طی دو دهه اخیر وقوع جنبش‌های سریالی بطور‌ مستمر افزایش یافته و مطالبه‌گری آن بیش از پیش گسترده شده است. هر چه از سال‌های نخست انقلاب ۵۷ دورتر شده و ناکامی در کام‌های مورد انتظار در دهه نخست انقلاب رو به افزایش می‌نهد، کمیت و کیفیت جنبش‌های چالشگر وضع موجود نیز افزایش می‌یابد. 

از جنبش دانشجویی سال ۷۸  که جنبشی اصلاح‌طلبانه بود تا جنبش موسوم  به سبز که در پی چرخش‌های درون قدرت؛ و از جنبش‌های پی‌درپی سال‌های ۹۶ تا ۱۴۰۱ هرکدام دارای ماهیت ناشی از مطالبات طبقه متوسط تا جامعه زنان در جنبش زن، زندگی، آزادی بودند.

از همین رو ماهیت جنبش‌های اخیر چنان بود که مشارکت همگانی را در پی نداشت و لذا به تحولات سیاسی جدی و ساختاری منجر نشد. مجموعه این جنبش‌های سریالی نیز هرکدام مبتنی بر تضادهای اساسی استوار بود که در‌ هر‌ برهه به تضاد اصلی در بخشی از جامعه منجر شد.

هر جنبش نیز در طی بازه زمانی خاص خود، در راستای آزمون و خطای جنبش‌ و در پی نمایش چالش‌ها، قابلیت‌ها و محدودیت‌های خود بود تا در‌یک تصویر کلی مجموعه امکانات و ضرورت‌های یک تحول اساسی و ساختاری در نظام اجتماعی، سیاسی و ارزشی را  زمینه تحقق بخشد.

شکی نیست که این جنبش‌ها همچنان ادامه خواهد داشت و مهم‌ترین دلیل آن نیز ماندگاری و تشدید مجموعه پارامترها و زیرساخت‌هایی است که سبب‌ساز بروز آن شده و همچنان به قوت خود باقی است. 

در جای دیگری به تحلیل جنبش‌های سریالی پرداخته‌ام و این بار قصدم تحلیل وضعیت جدیدی است که بزودی سبب ساز جنبش جدیدی با ساختار، چالش و دغدغه‌های کاملا متفاوت خواهد شد. 

از نظر من جنبش پیش‌ِ رو جنبشی فراگیرتر خواهد بود. به معنای دیگر جنبشی که در راه است، جنبش تهیدستان و حاشیه‌نشینان خواهد بود و با قدرت بیشتری به میدان خواهد آمد. البته چنین جنبشی دارای قابلیت‌ها و محدودیت‌های خاص خود نیز هست که بدان می‌پردازم.

از نظر کمی تعداد حاشیه نشینان در کشور  از پیش از انقلاب از اواخر دهه چهل و سال‌های پس از انقلاب ۵۷ تا امروز بطور مداوم افزایش یافته است. بطوریکه شواهد حاکی است تعداد حاشیه نشینان در حال حاضر نزدیک ۳۰ میلیون نفر و قریب یک‌سوم جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد. 

اگرچه ماهیت جنبش‌های سریالی تاکنون عمدتا دارای هویتی اجتماعی، فرهنگی، جنسیتی داشته و در پی مطالباتی در راستای همان منافع بوده است ولی جنبش پیش‌روی دارای ساختار، تضادها و کارکردهای کاملا متفاوتی خواهد بود. 

به بیان دیگر جنبش نخبگان در جامعه ایران تا پیش از این بسترهای مناسب برای تحول سیاسی را به همراه داشت و از هیچ کوششی نیز فروگذار نکرد. در همین مسیر نیز هزینه‌های انسانی بسیاری نیز پرداخت.

اما  بنظر من جنبش پیشِ روی دارای ماهیتی بشدت طبقاتی داشته و از ژرفای چالش‌ها و تضادهای ساختاری برخواهد خاست. اقشار زحمتکش، ستمدیده، در حاشیه‌مانده، بیکار، آسیب‌دیده و فقیر از مطالبات کاملا متفاوتی برآمده و به میادین اجتماعی و سیاسی روی خواهند آورد. 

حاشیه نشینان در آستانه انقلاب ۵۷ در حدود ۳-۵ درصد از جمعیت را تشکیل می‌داد. این جمعیت از بزرگ‌ترین جماعتی بود که انقلاب ۵۷ را زمینه تحقق عملی بخشید. گزارش‌های متعددی هست که نشان می‌دهد قریب کمتر از ۱۵ درصد جمعیت کشور در انقلاب علیه نظام پهلوی در ۵۷ شرکت داشته‌اند.

ابن خلدون در نظریه گردگشت تطوراجتماعی خود از چرخش قدرت میان بدویان و حضریان  نام می‌برد که چطور افراد نایکجانشین علیه یکجانشینان تاخته و مدنیت آنان را پایمال می‌کنند. از یک منظر می‌توان گفت بخش بزرگی از بدنه مجریان انقلاب کسانی بودند که در حاشیه شهرهای بزرگ سکونت داشتند و توسط رهبران و نهادهای دینی به میادین اجتماعی وارد شدند‌.

اگرچه درصد حاشیه‌نشینی در عصر انقلاب ۵۷ بسیار اندک بود ولی در طی قریب ۵ دهه پس از آن، جمعیت بالای سی درصد حاشیه نشینان در کشور نشانگر بزرگی کمیت آنان و تاثیرگذاری کیفی حضور آنان در عرصه سیاست خواهد بود. این رقم خاصه زمانی معنادار است که جمعیت فقرای کشور نیز رو به افزایش است.

طبق آخرین برآوردهای آماری  قریب بیش از شصت درصد از جامعه و مردم ایران در زیر خط فقر زندگی را سر می‌کنند و قریب یک سوم جمعیت زیر خط بقا، میان مرگ و زندگی درگیرند. شعله‌ور شدن خشم و شورش این جمعیت شوریده‌حال و ستم‌دیده، به یکی از بزرگ‌ترین جنبش‌های اجتماعی معاصر منجر خواهد شد. 

در میان جمعیت زحمتکش با بافت اجتماعی سنتی در میان فقرای شهری و حاشیه‌نشینان، نرخ همبستگی اجتماعی ارگانیک بشدت بالاتر از سایر اقشار اجتماعی بویژه طبقه متوسط ناهمگن خواهد بود. مهم‌ترین رگه‌های پیوند اجتماعی همبسته در میان قشر زحمتکشان، فقر در تامین غذای سالم، فقر در مسکن، فقر در بهداشت و درمان، و فقر در پوشش حداقلی است. 

جامعه ستم دیده فقرای شهری و حاشیه‌نشین بیشترین میزان خشونت‌های اقتصادی را تجربه کرده و از آن آسیب جدی پذیرفته‌اند. از همین رو میل به خشونت در میان این قشر اجتماعی وسیع چند ده میلیونی نیز بیش از سایر اقشار اجتماعی خواهد بود. 

فقر و فلاکت عمومی در بین جمعیت کثیر حاشیه‌نشین شهری و اقتصادی، سبب‌ساز کاهش نرخ ریسک در شورش و طغیان اجتماعی است. بدین معنا که اقشار زحمتکش و فقیر و آسیب‌دیده شهری برای اعتراض خشونت‌آمیز و ریختن به میدان اعتراض عمومی چیز زیادی برای از دست دادن ندارند. 

فقدان فرصت کافی برای آموزش و ارتقای آگاهی اجتماعی و سیاسی میان این قشر، زمینه ناآگاهی  سیاسی را بیشتر از سایر اقشار اجتماعی فراهم می‌کند. این پدیده در عمل نشانگر این خواهد بود که جمعیت معترض در این قشر، در پی تحول اجتماعی یکسویه با رویکرد سلبی خواهند بود و چندان درپی ساختارهای جایگزین و رویکرد ایجابی نخواهند بود. 

خطر چنین مطالباتی از سوی جامعه حاشیه‌نشین در کنار ناآگاهی سیاسی و فرصت اندک اندیشه‌ورزی زمینه بروز شرایطی غیردمکراتیک را فراهم می‌سازد که در آن جریانات سیاسی غیردمکراتیک، ضدمردمی، قدرت‌طلب و خودکامه‌پرست احتمال بیشتری برای کسب قدرت را بدست ‌آورند. 

بی‌تردید در این میان حضور نسل دهه هشتادی و نودی‌ها در‌ جنبش اجتماعی پیش‌رو نیز مشارکت قابل توجهی خواهد داشت. این مشارکت سبب‌ساز تقویت جهت‌گیری نوگرایی در تحول اجتماعی خواهد بود که اقشار زحمتکش و فقرای شهری آتش آنرا شعله‌ور خواهند ساخت. 

فقر دانش و رویکرد تاریخی‌گری در جنبش زحمتکشان و نسل دهه هشتادی و نودی به دلیل سطح پایین آموزش از یکسو و عدم رغبت نسل‌های جدید به آموزه‌های رسمی در مدارس سبب نوعی گسیختگی تاریخی بویژه با عصر مشروطیت و دهه پنجاه شده است که می‌تواند زمینه تکرار و گردگشت تاریخی را فراهم سازد. 

همین امر زمینه‌ساز افزایش ریسک‌پذیری جنبش با انحراف سیاسی بسوی گرایش‌های شبانی‌گری توسط سلطنت‌طلبان و نیروهای مشابه آن می‌گردد؛ امری که با همه نقصان‌های ساختاری جمهوری اسلامی، می‌تواند فرصت آزمون حتی ناقص جمهوریت را از نظر تاریخی به باد بدهد. 

هم‌زمان ریسک‌ گرایش این جنبش به گذشته‌گرایی و بازتولید و بازگشت نظام سلطنت بدلیل سلطه رویکرد سلبی در تغییر وضع موجود و فقدان آلترناتیو و جایگزین مناسب و در نهایت بازتولید ساختار استبداد به شکل و ماهیتی دیگر نیز می‌تواند افزایش یابد. 

در صورت گسترش شعله‌های جنبش توسط اقشار حاشیه‌نشین زمینه کاهش حضور زنان در این جنبش را به دلیل ساختار مسلط سنت در مناسبات اجتماعی و مردانه بودن این ساختار فراهم ساخته و جنبش چهره عبوس، مردانه و خشن‌تری بخود بگیرد. 

با گسترش و پیشبرد جنبش حاشیه‌نشینان، گرایش مبارزه مسالمت‌جویانه در جنبش کاهش یافته و خطر گرایش جنبش بسوی یک شورش عمومی و تخریب و فروپاشی اجتماعی افزایش یابد. چنین گرایشی خطر سرکوب و نافرجامی جنبش را نیز به همراه خواهد داشت.

باوجود گسترش حاشیه‌نشینی در اکثر مناطق بزرگ شهری، ریسک فراگیری اندک جنبش زحمتکشان و فقرای شهری با سایر جنبش‌های اجتماعی مانند دانشجویی، معلمان، جنبش نسلی و یکپارچه‌شدن جنبش‌های اجتماعی برای تحول اساسی در جامعه افزایش می‌یابد.  

ریسک عدم فراگیری ملی در جنبش بدلیل مشارکت بیشتر حاشیه‌نشینان در‌حاشیه شهرهای بزرگ و میل به سانترالیزم در رویکردهای آلترناتیو از یکسو و سرکوب جنبش‌های اجتماعی محلی‌گرا از سوی دیگر نیز می‌تواند افزایش یابد.

در چنین بستری بنظر من جنبش‌ اجتماعی معطوف به دگرگونی نظام سیاسی در کشور چندان موفق به تحول اجتماعی پیش‌رونده نگردیده و در بهترین حالت به تکرار مدار بسته استبداد منجر شود. 

اگرچه آزمون جنبش‌های اجتماعی با گرایش‌های مختلف کارگری، طبقه متوسط، نسلی، زنان و این بار حاشیه‌نشینان و فقرای شهری سرانجام در صورت قدرت ایستادگی و مقاومت سبب‌ساز تعمیق و گسترش مطالبات مدنی و سیاسی در تحولات آتی در کشور خواهد شد.

منابع:

https://encr.pw/gUChi

https://encr.pw/bjNE8

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

3 پاسخ

  1. مقاله ای آموزنده و هشتار دهنده ای بود .
    نویسنده به علل عدم مشارکت همگانی به درستی اشاره کرده است . جنبش‌ های ۹۶ و ۹۸ با جنبش ۱۴۰۱ که به جنبش ” زن زندگی آزادی ” وارداتی مبدل و منحرف شد ، کاملا متفاوت بود . در این جنبش مرزی میان دوست و دشمن وجود نداشت به عبارتتی در محدوده جنبش” تجدد خواهی” و نه ” دموکراسی طلبی” سمت سو گرفت . بی‌جهت نبود که از کاخ سفید تا کاخ الیزه و کاخ نشینان نیاوران و سعدآباد گذشته خارج رفته ، رهبران کشورهای غربی و در داخل از اصلاح طلبان ، تجزیه طلبان ، مجاهدین .. چپ های رنگ پریده ، حتی پرویز ثابتی هم با پرچم ساواک اجازه شرفیابی در آنرا داشتند !
    شعاری که به دشمنانِ بشریت اجازه شرکت دهد ، نمی‌تواند شعاری انقلابی یا مردمی باشد .
    زنان در کارخانجات ، ادارات ، روستاها و دیگر واحد های اجتماعی پا به پای مردان چرخ‌های جامعه را مشترکا می‌چرخانند و در صورت تحصیل یک انقلاب دموکراتیک نیازی به تفکیک حقوق” زن و مردی ” هم نخواهد بود…

  2. یک تقاضا از کهنسال عزیز! کهنسال، پر از دانسته و تجربه و آگاهی، از حاشیه نشینان و درد ها و مبارزات انهاست. نوشته آقای طایفی، که بر ایشان درود باد، در مورد حاشیه نشینان است. امیدوارم کهنسال عزیز، وارد میدان شود، و دانستنی ها و تجارب گرانبهای خود را با ما تقسیم کند. سپاس! وقت همگان خوش!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *