سقوط برق آسای دولت بشار اسد در روز یکشنبه ۸ دسامبر ۲۰۲۴ و تسخیر دمشق توسط نیروهای مخالف اسد به رهبری “هیئت تحریر الشام”، در مدت زمانی بسیار کوتاه، نه تنها مردم سوریه و جهان که حتی حاکمین بر سوریه و دولتها و نیروهای دخیل در تحولات این کشور را عمیقا غافلگیر کرد.
اکنون و با گذشت چند روز از این واقعه و نگاه به اخبار و وقایع اخیر و اقدامات و صف بندی های کنونی، میتوان تصویر واقعی تر از این تحولات سریع داشت. سیر این حوادث و عدم مقاومت ارتش سوریه، حتی نیروهایی که امروز به عنوان “پیروزمند” این اوضاع به میدان آمده اند را نیز غافلگیر کرد. به اذعان رهبران و فرماندهان و حامیان مستقیم آن در دولت اردوغان و در میان همپیمانان غربی ترکیه، طرح حمله به “حلب” از جانب “تحریر الشام” از ۶ ماه پیش به ترکیه اطلاع داده شد و دولت آمریکا نیز در جریان قرار گرفته است. میگویند تصور تسخیر سریع حلب و عدم مقاومت و عقب نشینی برق آسای ارتش سوریه و فراهم شدن امکان ادامه پیشروی برای “نیروهای شورشی” تا گرفتن پایتخت و سقوط دولت اسد در دستور هیچ کسی از جمله سازماندهندگان حمله به حلب و حامیان آنها هم نبوده است.
با شروع حمله به حلب و عدم مقاومت و ایستادگی ارتش سوریه، دولتهای دخیل در سوریه از جمله روسیه، ترکیه و ایران، از ترس خارج شدن کامل اوضاع از کنترل، دست به کار شده و جلسات فوری گرفتند، با دولت اسد و سران اپوزیسیون سوریه تماس گرفتند و توافقاتی میان طرفین برقرار کردند. تلاش کردند در توافق با دولت سوریه و روسای ״شورشیان״، منجمله “تحریر الشام” بطور “مسالمت آمیز” قدرت را دست بدست کنند. پس از این نشست و توافقات حاصله، بامداد روز یکشنبه بشار اسد سوریه را ترک و عازم مسکو شد . محمد غازی الجلالی نخست وزیر سوریه برای تضمین پروسه انتقال قدرت بر اساس توافقات حاصله در محل کار خود ماند. نیروهای مسلح به رهبری”هیئت تحریر الشام” بدون مقاومت وارد دمشق شدند و نخست وزیر دولت اسد و رهبران تحریر الشام دست به کار اداره امور با هم شدند، به همه ارگانهای دولتی، وزرا، روسای ارتش و سفرای سوریه در کشورهای مختلف اعلام کردند به کار خود ادامه دهند، اعلام کردند همه سفارتخانه های کشورهای مختلف امنیت شان حفظ است و به جامعه و مردم اعلام کردند که این پروسه با آرامش انجام میگیرد.
نیروهای اسلامی به قدرت رسیده کوشیدند تصویر متمدنی از خود بدست بدهند، که بر خلاف گذشته اهل کشتار نیستند و خشونت بکار نمیبرند، زنان زیر فشار قرار نمیگیرند و با همه اقلیتهای و جریانات مختلف برای ״حفظ تمامیت ارضی سوریه״ و تشکیل ״دولتی همه گیر״ همکاری خواهند کرد. دوره ای انتقالی تعریف کردند و محمد البشیر از “هیئت تحریر الشام” به عنوان نخست وزیر موقت برای دوره انتقالی تعیین شد.
با سقوط اسد کشور و مردم سوریه وارد دوره ای جدید و ناروشن شده اند. نه سقوط دولت اسد و نه قدرتگیری نیروهای اسلامی، مطلقا نتیجه تقابل طبقه کارگر و مردم محروم سوریه با دولت بشار اسد نیست. سقوط بشار اسد و دست بدست شدن قدرت از بالا، نتیجه جدالهای چندین ساله، تغییر در توازن قوا میان نیروهای دخیل در سوریه و دولتهای منطقه و دول بزرگ از روسیه و ایران و ترکیه تا امریکا و متحدین آنها است. تغییر این توازن قوا قدرتگیری نیروهای نیابتی دولتهای غربی و فعال در این منطقه، که دوره ای به نام “ارتش آزاد سوریه” سازمان یافت و امروز به انواع دارودسته های مختلف و بعضا متخاصم با هم که هر یک با دولتی همکاری یا نیروی نیابتی یکی از دول مخالف دولت بشار اسد تقسیم شده است، را ممکن کرد. “هیئت تحریر الشام” در سیر تحولات سوریه از ۲۰۱۱ تا کنون بخشی از نیروهای “ارتش آزاد سوریه” بوده است که توسط غرب برای جایگزینی دولت وقت سوریه سازمان یافت و شامل دهها گروه اسلامی از القاعده و داعش و النصر تا نا راضیان ارتش اسد و جریانات قومی و…، میشد.
از آن دوره تا کنون سوریه به یک کانون بحرانی که سهم مردم آن، مرگ و خانه خرابی، فقر و گرسنگی و آوارگی است، تبدیل شد. در بحبوحه جنگ و قبل از شکست و عقب نشینی آمریکا و متحدین او، حدود ۵۰۰ هزار نفر از مردم بیگناه سوریه کشته و از جمعیت ۲۲ میلیونی این کشور نزدیک به ۱۲ میلیون چه در داخل سوریه و چه در کشورهای دیگر آواره شدند. این جنایات بر خلاف تبلیغات میدیای غرب و خصوصا هواداران و حامیان آنها در اپوزیسیون ایران، نتیجه جدال مردم با دولت اسد نبود بلکه نتیجه جنگی بود که با دخالت غرب و نیروهای نیابتی او در “ارتش آزاد سوریه”، به مردم این کشور تحمیل شد. جنگی که مردم معترض سوریه را از میدان خارج کرد و سوریه را به میدان جدال دولتهای مختلف تبدیل کرد.
آینده مردم سوریه
کارگران، زنان و مردم محروم سوریه، که در این دوران سیاهترین و خونین ترین دوره زندگی خود را تجربه کردند، حق دارند از سقوط اسد و دولتش به عنوان دولتی مستبد که چندین دهه بر سوریه حاکم بوده، خوشحال باشند. اما این مردم از نیروهای به قدرت رسیده نیز دلی خونین دارند، چرا که با چشمان خود جنایات نیروهای آمریکا و متحدین آنها، بمبارانهای وسیع آنها، تسلیح همه جنایتکاران جنگی، از داعش و القاعده تا ارتش ملی سوریه، النصر و تحریر الشام، تجهیز آنها به نام ״نمایندگان مردم سوریه در مبارزه با اسد״ و تبدیل سوریه به ویرانه را دیده و تجربه کرده اند. کوتاه کردن ریش و به جای عمامه و عبا لباس سیویل پوشیدن و به جای شمشیر و مسلسل قلم بدست گرفتن رهبران این نیروهای ارتجاعی، تلاش در تصویر متمدن و غیر جانی دادن از خود، پز مدافع حق زن و امنیت مردم و آزادی سیاسی دادن کسانی که هنوز تصاویر جنایتشان در ذهن مردم سوریه زنده است، به حق میلیونها شهروند سوریه ای را نسبت به آینده جامعه خود نگران کرده است.
امروز سوریه عملا میان این نیروها و دول حامی آنها تقسیم شده است. داعش هنوز مناطقی در سوریه را در دست دارد، آمریکا بخشی از مناطق نفت خیر این کشور را اشغال کرده است، نیروهای کرد در بخشی از سوریه و به عنوان متحد آمریکا حضور دارند، ترکیه در تمام این سالها و حتی بعد از شکست جبهه غرب و پایان جنگهای همه جانبه و بمبارانها وسیع، به بهانه مقابله با نیروهای کرد، به مناطق کرد نشین حمله کرده است و بعلاوه مناطقی از سوریه را اشغال کرده است. اسرائیل که طی چند سال گذشته به بمباران بخشهایی از این کشور به نام مقابله با ایران، پرداخته و بخشی از سوریه را اشغال کرده است، با سقوط اسد رسما اعلام کرده اند که توافقات ۱۹۷۴ میان اسرائیل و سوریه ملغی است و بلندی های جولان متعلق به اسرائیل است. ارتش اسرائیل به نام ״دفاع از مرزهای اسرائیل״ نزدیک به ۹ شهر و شهرک سوریه را اشغال کرده است و صدها حمله هوایی به مراکز مختلف سوریه از جمله مراکز نظامی انجام داده است.
به این اعتبار هیچ آینده روشنی در چشم انداز مردم سوریه نیست و ثبات در سوریه و تامین امنیت و تبدیل نشدن دوباره این کشور به محل تاخت و تاز دولتها و نیروهای متحد یا نیابتی آنها که حدود ۱۴ سال است با انواع اسلحه های مدرن غربی مسلح و پول و امکانات وسیع دول عربی را در اختیار داشته اند و بخش عمده آنها جریانات آدم کش و جنایتکار مذهبی، ضد تمدن هستند، متاسفانه یکی از سناریوهای محتمل در سوریه است.
سناریوی دیگر شکل دادن به حاکمیتی است که آزادی و برابری همه شهروندان سوریه را مبنای حاکمیت خود قرار دهد، حاکمیتی که امنیت جامعه را تامین و به حقوق انسانی پایبند باشد، حاکمیتی غیر قومی و غیر مذهبی که از تبدیل سوریه به میدان جنگ و خونریزی و انتقامجویی انواع جریانات مرتجع ممانعت کند و مانع کشیدن سوریه به سناریوی سیاه و خونین شوند. حفظ مدنیت و بازگشت مردم بدون ترس و انتقام به محل کار و زندگی، امکانی میدهد که مردم سوریه از استیصال و گرسنگی و آوارگی و جنگ و جنایت نجات پیدا کنند و زمینه برای رشد مبارزه طبقاتی مهیا شود. سناریویی که مردم سوریه و نیروهای سیاسی رادیکال آن عاملین و متحقق کنندگان این سناریو اند.
مردم ایران و تحولات سوریه
صحنه سوریه و توازن قوا میان نیروها در این کشور تماما عوض شده است. هر دولتی در تلاش است که در آینده این کشور سهمی داشته باشد و جدال این دولتها در اشکال مختلف در جریان است. در اینکه جمهوری اسلامی با سقوط دولت بشار اسد بیشترین لطمه را خورده است تردیدی نیست. سوریه از متحدین قدیمی ایران و یکی از پایه های اصلی ״محور مقاومت״ ایران در منطقه بود. با وجود دولت اسد، جمهوری اسلامی ایران و عراق تا سوریه و لبنان به هم وصل بودند و محور شیعه مورد اتکا ایران تامین بود. سقوط اسد این معادله را به هم زد. اما این تمام مسئله نیست. هرچند اسد رفت اما دولت و دستگاه و وزرا و وکلای دولت قبلی تماما حفظ شده اند و این برای جمهوری اسلامی امکانی است که متحدین خود در آینده سوریه را مجددا پیدا کند، تلاشی که به طور جدی در جریان است. اما و مستقل از اینکه رابطه ایران و دولت آتی سوریه چه میشود و ایران در این مسیر چقدر موفق شود، جبران این لطمه برای جمهوری اسلامی غیرممکن است.
مردم ایران بی شک از سقوط اسد و تضعیف موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی خوشحالند. اما مردم ایران، که به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران را تجربه کرده اند و ظرفیت ارتجاعی جریانات اسلامی را در زندگی روزمره خود دیده اند و بعلاوه نقش دولتهای بزرگ جهان در ۵۰ سال گذشته و انواع جنگهای خونین آنها با پرچم دروغین “دفاع از مردم و علیه دیکتاتورها” در افغانستان، یوگسلاوی سابق، عراق، لیبی و سوریه و دهها کشور افریقایی و اکنون هم در فلسطین دیده اند و از آینده سوریه و سرنوشت مردم محروم این کشور، عمیقا نگرانند. مردم آزادیخواه ایران، طبقه کارگر و فعالین و رهبران این طبقه، طیف وسیعی از زنان، جوانان، معلم و پرستار و الیت سیاسی آزادیخواه و صلح دوست در این جامعه، آرزوی زندگی انسانی برای مردم محروم سوریه را دارند. از منظر مردم آزادیخواه ایران، در سوریه ارتجاعی سقوط کرد و ارتجاع دیگری به قدرت رسیده است، دولت اسد و نیروهایی که امروز در سوریه به قدرت رسیده اند، هر دو دشمنان مردم سوریه و ایران اند.
تضعیف جمهوری اسلامی در منطقه، با سقوط دولت بشار اسد، بی ترید از جانب طبقه کارگر و مردم آزادیخواه به عنوان امکانی جهت بهبود موقعیت خود در مقابل جمهوری اسلامی نگاه میشود. به این واقعیت که تضعیف موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی میتواند تسهیلاتی برای طبقه کارگر ایران و جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران فراهم کند، واقف اند. اما برخلاف اپوزیسیون بورژوایی و ضد کارگری، سقوط دولت بشار اسد و به قدرت رسیدن مشتی مرتجع و جانی، سرسوزنی نه مایه امید است و نه جای هلهله و شادی دارد. برای کارگران، زنان و آزادیخواهان در ایران برخلاف اپوزیسیون پرو امریکا و اسرائیل، سرنگونی جمهوری اسلامی با اتکا به جنایتکارترین دولتهای تاریخ بشر و عاملین وسیعترین کشتار در ۵۰ سال گذشته از مردم منطقه با پیروزی انقلاب آزادیخواهانه شان فرسنگها فاصله دارد.
سران اپوزیسیون پرو امریکا – اسرائیل، از رضا پهلوی و تا همپالگی های به اصلاح چپ او، با شادی و سرور با اخبار جعل و جایگزینی آرزوهای خود به جای حقیقت و پخش آنها به نام فاکت، میکوشند طبقه کارگر، زنان و جنبش اعتراضی و آزادیخواهانه و متمدن جامعه ایران، به دول غربی، به فاشیست ترین رهبران دول غربی به نام ״مخالفت با جمهوری اسلامی״ دل خوش کنند و امید ببندند. این ابن الوقتها قول میدهند بشار اسد تمام شد، حزب الله و حماس تمام شد و خامنه ای هم به زودی تمام میشود! اما از اینکه این ״تمام شدن״ توسط چه نیرو و قدرتی ممکن شده است، اینکه در نتیجه این ״تمام شدن״ چه دولتها و قدرتها و جنبشهای ارتجاعی در منطقه و جهان قوی شده اند، اینکه مردم بیگناه برای این ״تمام شدن״ ها چه بهای سنگینی پرداخته اند و چه حمام خونها و نسل کشی هایی به راه انداخته شد، خفه خون میگیرند. مردم ایران برای پایان عمر نه تنها خامنه ای که همه سران جمهوری اسلامی و بورژوازی حاکم و برای رفاه و آزادی و صلح و بازگرداندن حرمت و کرامت و احترام به انسانها، با جمهوری اسلامی در جنگند. اما تردیدی ندارند که سران امریکا و اسرائیل و دولتهای مورد اتکای این اپوزیسیون، کمتر از جمهوری اسلامی دشمن هر نوع تحول انقلابی در ایران نیستند. مردم آزادیخواه ایران با شعور تر و آگاه تر از آنند که فریب مشتی مرتجع و هوراکش امریکا و اسرائیل و تبلیغات جنگی آنان قرار بگیرند. دشمنی این دولتها، دشمنی بایدن، نتانیاهو، گالانت، ترامپ و… با جمهوری اسلامی با دشمنی ما با این حکومت مطلقا از یک جنس نیستند. هورا کشی امثال پهلوی، تقوایی، مهتدی و بقیه سران ریز و درشت اپوزیسیون بورژاویی ایران، برای سران غرب، برای سران ناتو و برای امثال نتانیاهو، امیدواری آنها برای به قدرت رسیدن به مدل “هیئت تحریر الشام” در سوریه و پس از ۱۴ سال خون و جنایت و توحش و در یک معامله در میان دول مرتجع، راه پیروزی ما نیست. بگذار هواداران این گونه “انقلابات” برای خود زوزه بکشند، طبقه کارگر و کمونیستها و آزادیخواهان در جامعه ایران هزار نوع از ״انقلابات״ اینچنینی را در تاریخ دیده اند که جز ارتجاع خالص چیزی نبوده است. طبقه کارگر و دهها هزار انسان برابری طلب در صفوف جنبش حق زن، در میان معلمین و اقشار محروم جامعه، در میان نسل جوان آزادیخواه، برای انقلاب خود، برای همه آزادی، همه عدالت و انسانیت و برابری، صفوف خود را متحد میکنند و نیروی جنبش خود را برای انقلاب خود به میدان می آورند، انقلابی که برای طبقه کارگر از سوریه تا عراق و کل منطقه یک پیشروی عظیم است.