
در میانهی تور نمایشی «لابراتوار زهر» و همزمان با ساخت اثر جدیدش «دگرگونیها: اُپرا-رادیو»، آدلین روزنشتاین، هنرمند آلمانی فرانسویزبان، با نگاهی بیتعارف به قدرت، حافظه، و جعل تاریخ بازمیگردد—و با نگاهی بیپروا دربارهٔ فلسطین امروز حرف میزند: فلسطینی که به گفتهی او، آیینهی جهان است. گفتگوی اومانیته را با او می خوانید:
تئاتر شما همواره با مسئلهی استعمار گره خورده. هشت سال پیش «Décris-Ravage» (بازگو کن، ویران کن) را دربارهٔ تاریخ فلسطین تا سال ۱۹۴۸ روی صحنه بردید. امروز کجای راه ایستادهاید؟
ما در حال کار بر نسخهای یکساعته از همان اثر هستیم که اسمش را گذاشتهایم «نسخه خلاصه Ravage». در یک سال و نیم گذشته، مجموعهای از نشستهای عمومی و جلسات آموزشی برگزار کردهایم تا دربارهٔ موج جدیدی از پروپاگاندا هشدار دهیم—موجی که راه را برای نسلکشی فلسطینیها هموار میکرد. متوجه شدیم که بخشهایی از تاریخ به طرز خطرناکی ناشناخته ماندهاند: از آنچه در جنگ جهانی اول رخ داد، گرفته تا دوران قیمومیت بریتانیا، وعدههای عملنشده به فلسطینیها، هولوکاست، و نهایتاً نکبت. بسیاری اصلاً نمیدانند پیوند فلسطین و اروپا در کجاست.
در زمستان ۲۰۲۳–۲۰۲۴، شکاف روشن بود: آنهایی که خود در تاریخ استعمار قربانی بودند—در الجزایر، آفریقای جنوبی یا آمریکای لاتین—بلافاصله در کشتار غزه، تکرار همان الگوی اشغال و پاکسازی قومی را دیدند. اما فرزندان استعمارگران فقط به «حملهی تروریستی» نگاه کردند.
ما شروع به طراحی بروشورهای تئاتری برای فلسطین کردیم: صحنههای کوتاه، فشرده، و مستند از لحظات تاریخی یا ترفندهای خطابهای، شبیه آنچه پیشتر در «Décris-Ravage» (بازگو کن، ویران کن) یا «لابراتوار زهر» انجام داده بودیم. نسخهی جدید «Ravage» از همین حرکت متولد شد.
شما بارها از دلزدگیتان نسبت به تئاتر گفتهاید. اما این دلزدگی ظاهراً خیلی زود در زندگیتان شکل گرفت، از نخستین سفرتان به اورشلیم…
با این امید رفتم که با تئاتر، بتوانم نقشی در رهایی فلسطین ایفا کنم. امروز گفتنش دردناک است، اما آن تجربه درسهای زیادی برایم داشت. وقتی چهرهات، نامخانوادگیات، یا پوست سفیدت بهروشنی مشخص میکند از کدام سوی ماجرا آمدهای، باید خودت را صریح و بیپرده معرفی کنی، قبل از آنکه در را به رویت ببندند.
سال ۱۹۹۲ بود، درست هنگام امضای توافقنامههای اسلو. چپ رادیکال آن زمان بهشدت از صهیونیسم انتقاد میکرد. تصور بر این بود که اسلو سرآغاز رژیم آپارتاید است. همه فکر میکردند کشور فلسطینی فوراً ایجاد میشود، اما به شرطی که حقیقت دربارهٔ نحوهی شکلگیری اسرائیل گفته شود. آن روزها، بحث بر سر دولت یگانه، حق بازگشت، همهچیز داغ بود. من فکر میکردم با کلمه میشود مسائل را حل کرد—اما گفتگو شکست خورد. این یک فروپاشی واقعی برایم بود.
در آثار شما، برهههای مختلف تاریخی در کنار هم قرار میگیرند: از جنبش زاپاتیستا تا انقلاب تونس، از مبارزات استقلال الجزایر تا کنگو. چرا این همنشینی؟
من بر اساس زندگینامههای فعالانی کار میکنم که در چند جنبش شرکت کردهاند. با آدمهایی کار میکنم که خودشان با مبارزات پیوند دارند و من را به دیگرانی معرفی میکنند که حالا در تبعید هستند، اما در کشورهایشان جنگیدهاند. روشهای سرکوب به من اجازه میدهند میان رویدادها پیوند بزنم، چون تکنیکها دستبهدست میچرخند. شکنجهگران، ابزارهایشان را اول در فلسطین آزمایش میکنند، بعد آنها را به دیگر نقاط جهان صادر میکنند.
البته سعی میکنم در استفاده از اسناد تاریخی، وسواس به خرج دهم—تا تنها چیزهایی را با هم مقایسه کنم که واقعاً قابل مقایسهاند. همیشه شفافیت ساختاری را در نوشتار حفظ میکنم. گاهی بیعدالتیهایی در درام رخ میدهد، مثلاً یک جزئیات بیش از حد پررنگ میشود. وظیفهی من این است که آن اغراق را مهار کنم، حتی اگر صحنه را جذابتر کند.
در اثر جدیدتان «Transformations Opéra Radio»، (دگرگونیها: اُپرا-رادیو) به روایت شفاهی و شهادتها نزدیک میشوید… این تغییر به چه معناست؟
در پایان «لابراتوار زهر» دربارهٔ نقش زنان در انقلابها و حذفشان از روایت رسمی سؤال میپرسیم. بدون تاریخ شفاهی، نمیتوان نقش واقعی زنان و دختران را در جنبشهای اجتماعی فهمید. در گذشته نسبت به شهادتها بدبین بودم، چون فکر میکردم تئاتر مستند، آنها را به مادهای ملودراماتیک تقلیل داده.
اما فمینیسم ضد استعماری، اهمیت شهادت را دوباره برایم آشکار کرد. با این حال از آن «نمای نزدیک روی زخم» که در تئاتر رایج شده، بیزارم. در اپرای دگرگونیها: اُپرا-رادیو، مخاطب در فضایی شبیه به یک چیدمان صوتی قرار میگیرد. جا کمتر است، اما گوشها بازتر.
شما بهعنوان یک زن آلمانی، واکنشتان به سرکوب حامیان فلسطین در آلمان چیست؟
این سرکوب چنان ابلهانه و خشن است که تمام تردیدهای گذشتهام را تأیید کرد: وقتی در برلین زندگی میکردم، نسبت به صداقت سیاستهای حافظه دربارهی هولوکاست تردید داشتم—تمام آن یادمانها، موزهها، مناسک یادبود… همهاش دروغی پوک و جاهلانه.
در آلمان، بسیاری خوب میدانند که بلند کردن پرچم فلسطین به معنای یهودستیزی نیست. اما از ترس اخراج یا مجازات شغلی، ترجیح میدهند دنبالهرو بدبینی و نژادپرستی شوند تا نافرمانی مدنی. دوباره همان ماجرای قدیمی.
چطور ممکن است این سدها اینقدر زود بشکنند؟ خانوادههای یهودی، چون اضطراب نسلکشی را بیدرنگ تشخیص میدهند، میتوانند—و برخی میکنند—در صف مقدم بایستند و بگویند: ما داریم سقوط می کنیم. و وقتی نسلکشی آغاز میشود، این کل بشریت است که زخمی میشود.
لابراتوار زهر از ۱۵ تا ۱۹ آوریل در تئاتر واریا بروکسل به صحنه میرود. اثر جدید «Transformations Opéra Radio» از ۱۹ تا ۲۳ مه در فستیوال هنرهای معاصر بروکسل اجرا میشود.
منبع: اومانیته: برگردان برای اخبار روز: فریبا بهتاش