
چشمه-یک اثر،
نگاه- یک دفتر،
جاویدان- یک مجموعه،
فرهنگان هم…!
از بهار ۱۴۰۰ خورشیدی
تا تحریرِ همین حکایت،
حکایت… همان حکایت است:
بَررَس، ممیز، ممنوعه، سانسور.
آنها این حق را
برای من قائلاند که سوال کنم:
پُشتِ این پردههای پیاپی
چه رازی پنهان است !
و آثارِ مرا به کدام دلیل
محبوسِ ممکنات؟
ممکنات…؟
ناممکنات…!
شما میخواهید نا امیدم کنید،
در صورتی که فقط مرگ
میتواند نامِ خستهی مرا
خط بزند.
لطفاً بفرمائید کدامِ شما
شعرهای سادهی مرا
پیچیده
به هولِ سکوت حواله کرده است!؟
الانه… به احتمالِ قوی
باید سالِ ۱۴۰۴ خورشیدی باشد،
من به کسی رو نخواهم زد،
و از کسی
چیزی نخواهم خواست،
فقط
فعلاً
خوش به حالِ شما…!