دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴

ستایش شمخانی، قربانی یا نماد ساختارشکنی؟ – سعید مقیسه ای

اخبار و تصاویر خصوصی سلبریتی‌ها همواره جذاب و کنجکاوی‌برانگیز بوده‌اند. اما انتشار ویدئوی کوتاهی از مراسم عروسی خانم ستایش (فاطمه) شمخانی، دختر علی شمخانی، به سرعت فراتر از یک خبر زرد رفت و به عرصه‌ی تحلیل‌های سیاسی، طبقاتی و فرهنگی کشیده شد. مستقل از اهداف انتشاردهندگان این ویدئو، که خود نشانه‌ای روشن از درگیری‌های درون‌حکومتی است؛ پیامدهای آن به ما تصویری عمیق‌تر از جامعه امروز ایران می‌دهد.

این مراسم، جز پخش یک آهنگ عربی، چندان متفاوت با عروسی‌های عادی مردم نبود. اما چون با گفتار و الگوهای رسمی حکومت منطبق نیست، به سرعت نقشی افشاگرانه پیدا کرد.

جامعه پرسش‌های درستی مطرح می کند:
چرا کسی که از مسئولان سرکوب خونین جنبش «زن، زندگی، آزادی» و مدافع سرسخت حجاب اجباری بوده، در جشن خانوادگی‌اش همان قوانین را رعایت نکرده است؟
جامعه به درستی آن را مصداق تزویر و دروغ حکومت اسلامی حاکم می داند.

آیا درست است در شرایطی که جوانان عادی برای برگزاری یک عروسی ساده زیر بار قرض و بدهی می‌روند یا اصلاً از خیر آن می‌گذرند، خانواده‌ی یک مقام ارشد حکومتی بتواند مراسمی پرزرق‌وبرق در هتلی مجلل برگزار کند؟

این پرسش‌ها کاملاً به‌جاست. اما لایه‌ی دیگری نیز وجود دارد که کمتر به آن توجه شده است: بُعد حقوق بشری ماجرا.
ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر و قوانین اساسی بسیاری از کشورها می‌گویند: هیچ‌کس مسئول اعمال دیگری نیست. به بیان دیگر، مسئولیت کیفری فردی است و هیچ فرزند، همسر یا خویشاوندی را نمی‌توان صرفاً به‌خاطر نسبت خانوادگی با یک فرد مجرم محکوم کرد.

در دو روز گذشته،  کارزاری خشونت‌آمیز علیه خانم ستایش شکل گرفته است. عکس‌های خصوصی او، لحظاتی از شخصی‌ترین روز زندگی‌اش؛ بی‌پروا دست به دست می‌شود و به ابزاری انتقام‌جویانه برای کوبیدن بر پدرش و نظامی که او از سرانش است، بدل شده است. این خشونت، او را قربانی بی‌گناهی کرده که گناهی جز نسبت خانوادگی ندارد.

علی شمخانی به اندازه کافی شاکی و پرونده برای محاکمه‌ای عادلانه خواهد داشت. اما نباید فراموش کنیم که برگزاری چنین مراسمی لزوماً به خواست پدر نبوده است. چه بسا آنچه در ویدئو می‌بینیم، خواست و انتخاب شخصی خانم ستایش و همسرش باشد.
اگر چنین باشد، می‌توان گفت این مراسم نشانه‌ای از نفوذ فرهنگی جنبش مهسا در عمیق‌ترین لایه‌های خانواده‌های حکومتی است: دختر یک مقام امنیتی توانسته در برابر سنت و اقتدار پدرسالارانه بایستد و انتخاب خود را پیش ببرد.
آیا نباید این رفتار را نه تنها شکستن هنجارهای رسمی ایدئولوژیک، بلکه غلبه‌ای بر سد پدرسالاری سنتی بدانیم؟

خشونت، جزئی جدانشدنی از سپهر سیاسی ایران شده است؛ از سوی رژیم علیه مردم و زنان، از سوی اپوزیسیون علیه رژیم، و حتی در جنگ قدرت جناح‌های حکومتی.
اما اگر ما خود را مدافع حقوق بشر و اپوزیسیون مترقی می‌دانیم، شایسته است اندکی رعایت حال خانم ستایش را بکنیم. او سزاوار همدلی است، نه قربانی شدن در میدان انتقام‌جویی‌های سیاسی.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

5 پاسخ

  1. بە بە اقای مقیسەی! مگر کجا و کی در سیستم قضائی جمهوری مرگ و خون اسلامی، این مادە قانونی (ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر و قوانین اساسی بسیاری از کشورها می‌گویند: هیچ‌کس مسئول اعمال دیگری نیست. به بیان دیگر، مسئولیت کیفری فردی است و هیچ فرزند، همسر یا خویشاوندی را نمی‌توان صرفاً به‌خاطر نسبت خانوادگی با یک فرد مجرم محکوم کرد) اجرا شدە است؟ پس چرا هزاران نفر فقط برای اینکە پدر یان پسر یان برادر شان یک حرف یا کلمە از نظام انتقاد گرفتەاند، مجازات میشوند؟ چرا افراد بسیج و سپاە و نمی دانم کوفت و زهرمارهای شما بە جرم عدم رعایت حجاب اسلامی!! بە دختران و زنان شریف ایران حملە میکنند؟ مگر شماها معصوم هستید مسؤل بهشت و جهنم مردم هستید؟
    وقت شما تمام شدە، حاج اقا! مردم دیگە هشیار شدەاند و میدوند زیر عمامە اخوند یک مار خوابیدە نە کبک!

  2. زن و دختر خلخالی،آیت الله اعدام و قاسم سلیمانی چطوری ازپدرانشان طرفداری میکنند…  
    در دهه ۶۰ مهاجرانی از پیروان رفسنجانی در سرمقاله اطلاعات از”منافقین و کفار”باعنوان”حرامزاده” نام برد که مورد انتقاد حکومتیها قرارگرفت
    انتقاد آنها این بود که فرزند تعدادی ازجنایتکاران حکومت(جنتی،محمدی گیلانی،ملاحسنی…)نیز جزو “منافقین و کفار”ند و این توهینی به این “بزرگواران” است.
    آقای مقیسه انتظار دارد جوانانی که از خرداد ۸۸ و از دی۹۶در خیابانها میرزمند شعار بدهند:”برادر سپاهی چرا برادر کشی؟”و بسوی  آنها دسته گل پرتاب کنند!؟و شعارهای خشن ندهند.
    این مردم و اپوزیسیون چقدر خشنند!؟وبی تربیت!؟ که  چند دهه  شعارهای بد بد زیر را میدهند:  
    مرگ بر دیکتاتور
    خامنه ای قاتله-حکومتش باطله 
    بسیجی-سپاهی داعش ما شمایید 
    در جنگ قدرت جناحهای حکومتی این نوشته رمان کلیدر را از زبان کشاورزانی یادآوری میکنم که در زد و خورد بین ژاندارمها و فئودالها کناری ایستاده ومیگفتند بزنید:”همدیگر را مادر قحبه ها…”

    1. ر‌وزی روزگاری، فرزندان در مقابل “پدران” ستمگر و جنایت پیشه خود می ایستادند و از پست و مال و مقام عبور کرده و پاکدستی پیشه میکردند و کنار مردم بودند، حالا از رانت پدر استفاده و به دنبال اندوختن سرمایه! و پست ومقام!
      چه بد رفتاری ای چرخ
      چه بدکرداری ای چرخ

  3. از مقاله:
    “خشونت،جزئی جدانشدنی از سپهر سیاسی ایران شده است؛از سوی رژیم علیه مردم و زنان،از سوی اپوزیسیون علیه رژیم، و حتی در جنگ قدرت جناح‌های حکومتی”
    به این میگویند کاتولیک تر از پاپ! جایزه صلح نوبل باید به سعید مقیسه ای داده میشد.
    در این میان نویسنده به یاد حقوق بشر و “نفوذ فرهنگی جنبش مهسا” بر زنان افتاده است؟! و مدافع آقازاده ها! حقوق دهها میلیون خانواده کارگری و بازنشسته روزی ۳ دلار است.
    نور نیوز رسانه حکومتی نوشت: هر دو جناح اصلاح طلب-اصولگرا، پخش این فیلم را محکوم کرده اند
    و امروزه بازنشسته در کف خیابان شعار میدهد: اصلاح طلب-اصولگرا، ماها را بردین قهقرا

  4. جناب مقیسه ای , اول آنکه بهتر بود شما ادعای ” کارزاری خشونت‌آمیز علیه خانم ستایش …و عکس‌های خصوصی او، لحظاتی از شخصی‌ترین روز زندگی‌اش…. او را قربانی بی‌گناهی کرده که گناهی جز نسبت خانوادگی ندارد.” را با لینک به مطلب اثبات میکردید. اگر عکس و فیلم های مراسم عروسی مد نظر شماست بهتر است بدانید که هنگامی که ما از خانه و جمع کوچک نزدیکان خارج میشویم و در مکان های عمومی در بین اقوام و دوستان قرار میگیریم از عرصه خصوصی به عرصه عمومی وارد شده ایم و گزارشات تصویری یا خبری از آن خصوصی تلقی نمیشوند. سوم آنکه دختر ایشان که از بغل دزدیهای پدر زندگی لاکچری دارد و در گرانترین هتل شمال شهر تهران مراسم عروسی برگزار میکند و بار ها دست پدر را میبوسد آیا در طول زندگی خود کوچکترین انتقادی از عملکرد پدرش در حق دیگر دختران این سرزمین با پوششی به مراتب پوشیده تر از خود او کرده؟ گناه ایشان فرزند یک جانی بودن نیست بلکه همدستی و دست بوسی و بهره بردن از جنایات یک جانیست.

پاسخ دادن به اسحاق لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی