
جنبش چپ و کمونیستی در فرانسه تاریخی پر افتخار دارد. این سلسله یادداشت ها لحظه هایی از این تاریخ و آفرینندگان آن را بررسی کرده است. اخبار روز به تدریج این سلسله یادداشت ها را که در روزنامه ی اومانیته منتشر شده است، باز نشر می کند.
در زمان آزادی فرانسه، ژرژ گنگوئن، فرمانده محلی نیروهای مقاومت و سرهنگ دوم نیروهای داخلی فرانسه (FFI) در منطقه اوت-وین، پس از وادار کردن پادگان آلمانی به تسلیم، در رأس چند هزار مبارز وارد شهر لیموژ شد. اما این قهرمان مقاومت، بعدها قربانی درگیریهای درونحزبی در حزب کمونیست فرانسه شد
در ۲۱ اوت ۱۹۴۴، ژرژ گنگوئن، کمونیست و معلم سابق، بدون شلیک حتی یک گلوله، با تسلیم نیروهای آلمانی، وارد شهر لیموژ شد. او به جای حمله مستقیم، شهر را محاصره کرد تا از تکرار فاجعهای مانند تول، جایی که چند روز پیش ۹۹ مرد توسط اساسها حلقآویز شده بودند، جلوگیری کند. همان یگان، قتلعام اورادور-سور-گلن را نیز مرتکب شد. گنگوئن، که به دلیل قامت بلندش «بزرگ» خوانده میشد و با لقب «فرماندار جنگل» امضا میکرد، در ۱۲ سپتامبر نیز در رأس نیروهای FFI رژه رفت.
از سال ۱۹۴۰، او فراخوان مبارزه مسلحانه با اشغالگران را نوشت.
در ۲۶ اوت ۱۹۴۴، در پاریس، دو گل نیز از گنگوئن به عنوان یکی از برجستهترین چهرههای مقاومت یاد کرد و او را به عنوان یکی از معدود کمونیستهایی که نشان افتخار آزادی فرانسه دریافت کرد، مورد ستایش قرار داد. از میان بیش از هزار دریافتکننده این نشان، تنها دوازده نفر کمونیست بودند، با وجود نقش چشمگیر کمونیست ها در مقاومت.
در آوریل ۱۹۴۱، این معلم جوان کمونیست، به زندگی مخفیانه در جنگلها روی آورد و در خانههای خالی و کلبهها زندگی میکرد. در ژانویه همان سال، با وجود ممنوعیت انتشار نشریه «کارگر لیموزن» از سوی حزب کمونیست، ژرژ گنوگوئن این نشریه را منتشر کرد و در فوریه به سختی از چنگ پلیس گریخت.
او متولد سال ۱۹۱۳ بود، پدرش را که در هفتههای نخست جنگ جهانی اول کشته شد، هرگز ندید. مادرش مدیر مدرسه ابتدایی بود و خودش نیز معلم شد. در ۱۹۳۴ تنها دانشآموز مدرسه تربیت معلم بود که در اعتصاب ۱۲ فوریه علیه شورشهای فاشیستی شرکت کرد. در ۱۹۳۵ به حزب کمونیست فرانسه پیوست و به سرعت مسئولیتهایی یافت.
با آغاز جنگ، وضعیت تغییر کرد. او که زخمی و در حال فرار از بیمارستان بود، شروع به گردآوردن اعضای حزب که در آن زمان غیرقانونی شده بود، کرد. در اوت ۱۹۴۰، او نخستین فراخوان مسلحانه علیه اشغالگران را نوشت و از آن زمان گروههایی را پیرامون خود گرد آورد. با این گروهها، دست به خرابکاری در کارخانههای تولیدی برای آلمانیها و مسیرهای ارتباطی زد، در حالی که همزمان نگران قیمت گندم و تأمین غذای مردم نیز بود.
با اجرای قانون کار اجباری، شمار زیادی از جوانان به جنگلها گریختند و شمار مبارزان به بیش از ۸۰۰۰ نفر رسید. پس از فرود نیروهای متفقین در ۶ ژوئن، فعالیتها شدت گرفت. در ۹ ژوئن، گنگوئن یک افسر SS از یگان داسرایش را اسیر کرد و همین موجب تأخیر سهروزه فعالیت این یگان شد. آیزنهاور بعدها گفت که این تأخیر برای حفظ سر پل نیروهای متفقین بسیار ارزشمند بود. در اوایل ژوئیه، در کوه گارگان، افراد او نبردی تمامعیار با یک تیپ آلمانی انجام دادند.
لیموز آزاد شد. گنگوئن از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ شهردار آن بود. اما چون با برخی دستورات حزب کمونیست مخالفت میکرد، با اتهامات بیپایهای روبهرو شد: از جمله اینکه بدون اعتراض، از تحسینهای مطبوعات آمریکایی استقبال کرده، یا پول اختلاس کرده و یا فعالیت جناحی سیاسی داشته است. با وجود مخالفت بسیاری از همحزبیهایش، در ۱۹۵۲ از حزب اخراج شد.
چند سال بعد، به اتهاماتی بیاساس از سوی برخی همکاران قدیمی به قتل متهم شد، مدتی زندانی بود، در سلول مورد ضربوشتم قرار گرفت و نزدیک بود جانش را از دست بدهد، اما در نهایت تبرئه شد. حمایتهایی در داخل حزب و از سوی کریستین ادوئن، دبیر فدراسیون اوت-وین، برای اعاده شخصیت او صورت گرفت.
در ۱۹۹۸، روبر او، دبیر ملی وقت حزب کمونیست، در نامهای به او نوشت: «ما اکنون متوجه ظلمی که در حق شما شد، هستیم.» ژرژ گنگوئن به روزنامهنگار هفتهنامه «اومانیته» گفته بود: «امیدوارم گفتار وارد زندگی شود. این یک چالش بزرگ است. تمام عمرم از شکاف میان گفتار و کردار رنج بردهام؛ به زیان آرمان.» او در سال ۲۰۰۵ درگذشت؛ اما این چالش را تاب آورد.
برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم
قسمت قبلی این سری: