
جنبش چپ و کمونیستی در فرانسه تاریخی پر افتخار دارد. این سلسله یادداشت ها لحظه هایی از این تاریخ و آفرینندگان آن را بررسی کرده است. اخبار روز به تدریج این سلسله یادداشت ها را که در روزنامه ی اومانیته منتشر شده است، باز نشر می کند.
۲۵ اوت ۱۹۴۴، او همراه با ژنرال لوکلر در خیابانهای آزادشده پایتخت رژه میرود. حرکتی کاملاً شایسته برای کسی که با دفاع از ضرورت جنگ چریکی، نقش تعیینکنندهای در خیزش مردمی پاریسیها ایفا کرد
نام مستعاری که موریس در دوران مقاومت انتخاب کرد، والریمون بود. این اسم را بهطور تصادفی از یکی از قصههای پریان شارل پرو برداشت. او هرگز این نام را کنار نگذاشت. همانطور که نام خانوادگیاش، «کریگل»، را هم حفظ کرد – نامی متعلق به یک خانواده یهودی که از سلطنت اتریش-مجارستان گریخته و در استراسبورگ ساکن شده بودند. دوست داشت این نام را به شکل فرانسوی تلفظ کنند: «کریه-گل» نه «کری-گِل».
او موریس کریگل-والریمون بود؛ یک شخصیت بزرگ که از آن دوران فقط اسم مستعارش را بهعنوان یادگاری نگه نداشت. با وجود سرنوشت پرفرازونشیبش در درون حزب کمونیست فرانسه – در سال ۱۹۶۱ از حزب کنار گذاشته شد و اواخر دهه ۱۹۹۰ نقش و اعتبار او را بهعنوان یک شخصیت تاریخی بازشناخته و از حالت سکوت و بی اعتنایی خارج شد.او در تمام عمرش به مبارزه با فاشیسم و تلاش برای پیشرفت اجتماعی وفادار ماند.
به رسمیت شناختن نمادین
در روز آزادسازی پاریس، ۲۵ اوت ۱۹۴۴، این موریس بود که، در دهه سوم زندگیاش، با عینک ظریف، کراوات به گردن و لباس غیرنظامی، در پشت ژنرال لوکلرک، سوار بر یک خودروی زرهی با زنجیر، در خیابانهای پایتخت که مردم با شور و هیجان در آن جمع شده بودند، حضور داشت.
در این کاروان، ژنرال فون شولتیتس، فرمانده نیروهای نازی در پاریس، که بهتازگی سند تسلیم را امضا کرده بود، حضور داشت. طبق گفته مورخ میشل بواسار، این موریس بود که باعث شد این سند ارزشمند و نمادین به امضای سرهنگ آنری رول-تانگی، فرمانده مقاومت در پایتخت، نیز برسد. حرکتی که نقش کمونیستها در آزادسازی را، با وجود مخالفت اولیه ژنرال دوگل، به رسمیت میشناخت.
همراه با پیر گینسبرگر (ویون)، نماینده نیروهای چریکی فرانسه و جبهه ملی – که هیچ ربطی به جریانهای بعدی راست افراطی ندارند – و ژان دو وُگه (وایان)، صنعتگر عضو سازمان لیبراسیون-نورد، موریس کریگل-والریمون که پیشتر از فعالان اتحادیه CGT در دوران جبهه مردمی بود و با دوستانش ژان-پیر ورنان، لوسی و ریمون اوبراک وارد مقاومت شده بود و بعدها در جنوب فرانسه هدایت جنبشها را بر عهده گرفت. او از اعضای کمیته اقدام نظامی (Comac) بهشمار میرفت.
ویون، وایان و والریمون – که به «سه وی» معروف بودند – اعضای برجسته این نهاد بودند که مستقیماً از شورای ملی مقاومت (CNR) نشأت گرفته بود. آنها با وجود تفاوتهای اجتماعی و سیاسی، به خوبی با یکدیگر هماهنگ بودند و نقشی تعیینکننده در خیزش مردمی داشتند. «فعال سندیکایی مثل من با مردی مثل ژان دو وُگه روبرو میشود که از طبقه اشرافی فرانسه است. در واژگان آن زمان، او یک دشمن طبقاتی بود. اما من و او به این نتیجه رسیدیم که تا زمانی که هدفمان آزادی کشور است، میتوانیم با هم متحد شویم.»
چهرهای ماندگار
در پشت اختلافات استراتژیک میان نمایندگان دولتهای تبعیدی لندن یا الجزیره و مقاومت داخلی که در قالب کومک (Comac) گرد آمده بود، در واقع تقابل دیدگاهها و منافع طبقاتی قرار داشت. موریس در مصاحبهای با نشریه Politique Hebdo در سپتامبر ۱۹۷۴ این اختلافات را اینگونه جمعبندی میکند: «از یک سو کسانی بودند که خواهان همسویی با امپریالیسم نظامی انگلیس و آمریکا بودند؛ از سوی دیگر، کسانی که نظریه و عمل چریکی فرانسوی را گسترش میدادند»،
در کتاب خودش – آزادسازی: آرشیوهای کومک (مه تا اوت ۱۹۴۴) – که بر اساس صورتجلسات جلسات مخفی مقاومت نوشته شده و در سال ۱۹۶۴ توسط انتشارات مینویی منتشر شد، این چهره مهم و تا مدتها فراموششده آزادی پاریس، روایتش را بدون هیچگونه تفسیر، با یادآوری انحلال ساختارهای عالی مقاومت و ستادهای نیروهای داخلی بهدستور دوگل به پایان میبرد. تمام آن انرژی، تمام آن پیروزیها در نبردهای نیروهای FFI، و سپس چنین پایانی…
اما موریس کریگل-والریمون اهل تلخی و دلزدگی نبود. او در تمام عمرش مشعل مقاومت و امید را زنده نگه داشت. در سال ۲۰۰۴، به مناسبت شصتمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت، با دوستان و رفقایش یاد آن برنامه تاریخی را گرامی داشت و تلاش کرد آن را احیا کند.
او در گفتوگو با روزنامه اومانیته گفته بود: «این اولین بار نیست که در دل جامعه با خلأ روبرو میشویم. من چنین وضعیتی را پیش از جبهه مردمی هم دیدهام؛ دورهای از سردرگمی و بنبست. سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ خیلی دلگرمکننده نبود. یا سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۲؛ ما روی نقشهها نگاه میکردیم و میدیدیم که نیروهای دشمن تا اعماق روسیه، تمام آسیا و آفریقا پیش رفتهاند… آن روزها پر از امید نبود. چرا اینها را میگویم؟ چون اگر به سال ۱۹۳۶ یا ۱۹۴۴ نگاه کنیم، شرایط به کلی فرق داشت. شروع تلاش برای گشودن افقهای جدید، خود یک اقدام سرنوشتساز است – اقدامی که محکوم به شکست نیست. این باید امروز هم ما را دلگرم کند.»
برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم
قسمت قبلی: