چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴

چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴

واشنگتن پست: «واقع‌گرایی» کاذب آمریکایی درباره اوکراین با فاجعه بازی می‌کند – ترجمه ی: جمشید خون جوش

چمبرلین زمزمه کرد: چک ها. سیگاری روشن کرد و صندلیش را عقب زد.  ما چک ها را فراموش کرده‌ایم.  – «مونیخ» نوشته رابرت هریس

این بخش از رمان Munich نوشته رابرت هریس به وقایع کنفرانس مونیخ در سال ۱۹۳۸ اشاره دارد. در این رمان که مبتنی بر پژوهش‌های دقیق است، رهبران چهار کشور، آلمان، ایتالیا، فرانسه و بریتانیا، سرنوشت کشور پنجمی، یعنی چکسلواکی، را بدون مشارکت آن تعیین کردند. «واقع‌گرایی» تجزیه آن را ایجاب می‌کرد.

یک مقام چک: «آلمانی‌ها می‌توانند کشور ما را ظرف یک روز به دو نیم تقسیم کنند.» دستیار نخست‌وزیر بریتانیا، نویل چمبرلین: «من مسئول واقعیت‌های جغرافیایی نیستم… نود درصد کشور شما دست‌نخورده باقی خواهد ماند و شما مورد تهاجم قرار نخواهید گرفت.»

هفته گذشته در مونیخ، شهری که به اوکراین، در مقایسه فاصله واشنگتن به آتلانتا، نزدیک‌تر است، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، جِی‌دی ونس، به اروپایی‌ها گفت، اصلی‌ترین تهدید امنیتی که با آن روبه‌رو هستند، کمبود آزادی بیان است. او به‌ویژه خودداری سایر احزاب سیاسی آلمان از تشکیل ائتلاف با حزب آلترناتیو برای آلمان، حزبی با گرایش‌های فاشیستی که به ولادیمیر پوتین، جلاد بالقوه اوکراین، تمایل دارد، را نمونه‌ای از این مشکل دانست.

ونس دو روز پس از گفت‌وگوی ۹۰ دقیقه‌ای رئیس‌جمهور دونالد ترامپ با پوتین سخنرانی کرد. در همان روز، وزیر دفاع، پیت هگست، اعلام کرد که امید به مذاکرات صلحی که از طریق آن اوکراین بتواند سرزمین‌های پیش از سال ۲۰۱۴ خود (قبل از اشغال کریمه توسط روسیه) را پس بگیرد یا به عضویت ناتو درآید، «غیرواقع‌بینانه» است. شاید این دو نتیجه دست‌نیافتنی باشند، اما کایا کالاس، نخست‌وزیر پیشین استونی و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به‌طعنه واقع‌گرایی این دیدگاه را زیر سوال برد که روس‌ها «همه آنچه را که می‌خواهند، حتی پیش از آغاز مذاکرات، دریافت کردند.»

کنستانتین مالوفیف، «سرمایه‌داری که چندین واحد داوطلب روسی را که در اوکراین می‌جنگند، اداره می‌کند» (به گزارش فایننشال تایمز)، درباره اتحادیه اروپا و اوکراین می‌گوید: «نظر آن‌ها دیگر مهم نیست. اوکراین فقط بهانه‌ای برای یک گفت‌وگوی بزرگ بین دو کشور بزرگ است.»

در سال ۱۹۳۸، در مونیخ، چهار کشور اراده خود را به هزینه کشور دیگری اعمال کردند. ترامپ اوکراین را در جریان تماسش با پوتین قرار داد، اما رهبران اروپایی بعداً از آن مطلع شدند.

پوتین در حال انجام جنگی است که هال برندز، پژوهشگر دانشگاه جان هاپکینز، در کتاب جدید خود «قرن اوراسیایی» آن را «جنگی شبه‌‌ نسل‌کشی» توصیف می‌کند. رژیم‌های وحشی (نگاه کنید به گزارش «بی‌رحم باشید»: درون سیستم شکنجه روسیه برای اسیران جنگی اوکراینی، وال استریت ژورنال، ۱۰ فوریه) تا زمانی که متوقف نشوند، به وحشی‌گری ادامه خواهند داد. اما روسیه‌ای تجدیدنظر طلب و توسعه‌طلب، اروپایی‌ها را بیش از دونالد ترامپ نگران می‌کند.

ترامپ در سوم فوریه درباره اروپا گفت: «ببینید، بین ما یک اقیانوس وجود دارد. اما بین آن‌ها نه. این موضوع برای آن‌ها مهم‌تر از ماست.» اما در سال ۱۹۴۱ هم آن اقیانوس وجود داشت. و کسی باید برای ترامپ مخفف «ICBM» (موشک بالستیک قاره‌پیما) را توضیح دهد.

ونس، که زمانی گفته بود «من واقعاً اهمیتی نمی‌دهم که چه اتفاقی برای اوکراین می‌افتد»، شاید روزی اهمیت دهد. نیکلاس اسپایکمن، استراتژیست آمریکایی (۱۸۹۳-۱۹۴۳)، با اشاره به رویدادی در اروپا که باعث آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ شد و رویداد دیگری که بحران اقتصادی دهه ۱۹۳۰ را تشدید کرد، گفت: «ترور یک دوک اعظم اتریشی، یک میلیون سرباز آمریکایی را به اروپا کشاند و ورشکستگی یک موسسه مالی اتریشی باعث تعطیلی تمامی بانک‌های ایالات متحده شد.»

ساعاتی پیش از آنکه چمبرلین توافقنامه مونیخ را امضا کند، یکی از دستیارانش به او گفت (به نقل از هریس) که هیتلر «برنامه‌ای برای یک جنگ کشور گشایانه دارد تا فضای حیاتی برای مردم آلمان ایجاد کند.» هیتلر خود این را گفته بود. چمبرلین در پاسخ گفته بود: «شما باید چند درس درباره واقعیت‌های سیاسی یاد بگیرید.» واقعیت‌هایی مانند اکراه جوامع دموکراتیک از رویارویی با واقعیت‌های ناخوشایند، به‌ویژه به خاطر مردمی (چنان که چمبرلین از چک‌ها یاد کرده بود) در «کشوری دوردست» زندگی می‌کنند و «ما چیزی از آن‌ها نمی‌دانیم.» اما ما از طرز فکر پوتین درباره اینکه چه کسی باید روس باشد و روسیه چه باید باشد، آگاه هستیم. او خود این را به ما گفته است.

ترامپ می‌گوید جز «صلح» چیز دیگری چندان برایش مهم نیست. چمبرلین پس از بازگشت از مونیخ، با غرور گفت: «صلح برای زمان ما.» صلحی که تنها ۳۳۶ روز دوام آورد، تا اینکه در اول سپتامبر ۱۹۳۹، نخستین روز از ۲,۰۷۷ روز جنگ اروپا فرا برسد.

مارگارت برنان، مجری برنامه Face the Nation در شبکه CBS، روز یکشنبه نشان داد که احتمالاً روزی که تاریخ قرن بیستم تدریس می‌شده، در مدرسه حاضر نبوده است. او با لحنی انتقادی گفت که جی‌دی ونس در حالی از محدودیت‌های آزادی بیان در آلمان انتقاد کرده که «در کشوری سخن گفته که آزادی بیان به‌عنوان سلاحی برای انجام نسل‌کشی به کار گرفته شد.» در پاسخ به این برداشت تحریف‌شده از تاریخ پیچیده، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، خونسردانه یادآور شد که در آلمان نازی آزادی بیان اساساً وجود نداشت.

شاید منظور برنان این بود که آزادی بیان در آلمان دهه ۱۹۲۰، به ظهور هیتلر در دهه ۱۹۳۰ انجامید. با این منطق، نتیجه می‌گیریم که ونس اشتباه می‌کند و آن‌هایی که مدافع محدودیت بر آزادی بیان (دیگران) هستند، درست می‌گویند؟

جاده‌ای که در سال ۱۹۳۹ به جنگ انجامید، با «واقع‌گرایی»‌های جعلی هموار شد. امروز نیز رهبران ایالات متحده با ناآگاهی از تاریخ و همچنین یاوه‌گویی‌هایی که از سوی افرادی بیان می‌شود که برای تحلیل مسائل پول می‌گیرند، در حال هموار کردن راه یک جنگ گسترده‌تر هستند.

منبع: واشنگتن پست

نویسنده: جرج اف. ویل

* جرج اف. ویل دو بار در هفته ستونی درباره سیاست و امور داخلی و خارجی می‌نویسد. او در سال ۱۹۷۴ نوشتن ستون خود در واشنگتن پست را آغاز کرد و در سال ۱۹۷۷ جایزه پولیتزر را برای تفسیرهایش دریافت کرد. جدیدترین کتاب او American Happiness and Discontent، (شادی و نارضایتی آمریکایی) در سپتامبر ۲۰۲۱ منتشر شده است.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

6 پاسخ

  1. شما مقاله ای روس ستیز تر از این حتی در سی ان ان یا نیویورک تایمز پیدا نمی کنید . اقای به اصطلاح سایت متمایل به چپ چی شده یکدفعه تو زرد در امدی . ایا تاریخ اخیر اکراین و کودتای انرا خوانده ای . پوتین کودتا کرد. پوتین ارتش ازوف را تربیت نمود . بیچاره ناتو خزنده چه کمک ها به صلح و پایان جنگ نمی کند ولی پوتین دیکتاور یک اینچ از مرز مناطقی که در همه پرسی خود را به روسیه ملحق کردند عقب نمی نشیند .

  2. این سایت خیلی بی درو پیکر است و اساسا گرایش سیاسی مستحکم خاصی ندارد . بیشتر یک سایت از هر دری سخنی است و هیچ جهت خاصی ندارد. متاسفانه چپ درب و داغان ما حتی یک سایت ندارد که بالای ان نوشته باشد مواظبیم رنگی نشوید. بخواهی نخواهی وا دادگی این لیبرال های چپ نما باعث بی خبری جوانها و تمایلشان به پهلوی چی ها شده است. شما یک مطلب اساسی چپ بفرست نیویورک تایمز اگر چاپش کرد اینها خط و خطوط دارند حالا راسترین مطالب را بفرست اینجا چاپش می کنند. چامسکی یک چپ ضد لنینی است ببینید راجع به جنگ اکراین چه می گوید و برای پایانش چه پیشنهاد می کند حد اقل انرا بنویسید. سوسیال دموکرات اروپایی که دورانش گذشته اینها دیگه حتی خودشون هم خودشون را قبول ندارند.

  3. این مقاله مانند بیشتر پروپاگاند های خبرنگارانی که‌در کشورهای جهان از USAID تغذیه و تأمین می‌شوند، بیشتر به پروپاگاند های سیاست مداران جنگ طلب اروپایی که نظر یکسانی دارند ،شباهت داردکه دروغ و واقعیات را واژگونه جلوه می‌دهند. کدام نسل کشی از سوی روسیه؟ رژیم زلنسکی هر صدای مخالفی را سرکوب‌ کرده، آثار کلاسیک روسی:از تولستوی و پوشکین ووووممنوع کرده ،مجسمه های آنها را دمونتاژ کرده، زبان روسی را در مدارس ممنوع کرده،بطور وحشیانه به اسیران جنگی روسیه برخورد می‌کنند .اگر نسل کشی بود ،اوکراینی ها در آلمان برای مرخصی به اوکراین نمی رفتند .گفتنی ها زیاد است و خارج از چارچوب این پاسخ.

  4. اینجا سه نفر جعفری، صبوری و داریوش قبل از من کامنت گذاشته اند و اعتراض کرده اند که چرا این مقاله منتشر شده است. من هم با برخی حرف های نویسنده موافق نیستم ولی درست نیست به اخبارروز بگوییم برای نویسندگان و مترجمان فیلتر”چپ” بگذارد. من اینجا از محتوی مقاله دفاع نمی کنم حرفم در باره روش این دوستانی است که کامنت گذاشته اند. دوستان اصلا فکر نمی کنند که انتظار دارند مطالبی که خلاف نظر آنهاست باید سانسور شود و فقط نوشته های “چپ” با فهم آنها را منتشر کنند. من قبول دارم که نقش ناتو در اوکراین و ماجرای ارتش آزوف را نباید فراموش کرد ولی این دوستان که می گویند معیارانتخاب مقاله باید مخالفت با ناتو و اوکراین باشد به جای دفاع از “چپ”، کنار پوتین و ترامپ قرار می گیرند. حالا ترامپ از پوتین هم جلو رفته، ناتو را دچار آشفتگی کرده، زلنسکی را دیکتاتور می خواند و اوکراین را مسئول جنگ می داند. به نظر من در این اوضاع پیچیده به جای توصیه سانسور مقالات باید از کار اخبارروز در انتشار مطالب متنوع استقبال کرد.

  5. به نظر من مقاله روشنگرانه ای بود و ظهور خطر جنگ دامنگیر در اروپا را هشدار می داد. روسیه پوتین با شروع جنگ تجاوزکارانه علیه یک کشور مستقل کلیه قوانین بین المللی ناظر بر حاکمیت کشورها را زیرپا گذاست و با این کار مسخ سیاسی و اخلاقی خود را رقم زد.چه چپ باشید چه لیبرال، روسیه پوتین هیچ جای دفاع ندارد.

  6. بهتر بود مترجم و مدیر سایت برای مرز بندی بین نگاه خود و نگاه بشدت راست مقاله در ابتدا توضیحی می نگاشت . و این می‌تواند پیشنهادی فراگیر تر این مقاله باشد .
    البته بر افروختگی در کامنت دوستان را نمیپسندم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *