درتاریخ معاصرایرن روز۲۶دی ۱۳۵۷روزنامه ها با درشترین حروف نوشتند:«شاه رفت»ومردم ایران با طنزی تلخ آمیز کلمه “در” را بدان افزودند و نوشتند شاه در رفت!
به عبارتی ۴۶سال پیش درچنین روزی “محمدرضا پهلوی” شاه ایران ازکشوردررفت و عصر روز ۲۶ دی ۱۳۵۷تیتر«شاه رفت» درصفحه اول روزنامههای پرتیراژاطلاعات وکیهان نقش بست. این عکس توسط جعفردانیالی عکاس روزنامه اطلاعات گرفته شده بود.این عبارت کوتاه نشان ازپایان یک دوران ازتاریخ ایران یعنی نماد۲۵۰۰ سالهی نظام سلطنتی درایران بود. درپی در رفتن شاه، مردم بلافاصله مجسمه های “رضاشاه” و”محمدرضا پهلوی” را درسطح شهرهاوشب هنگام درمحوطه چمن دانشگاه تهران پشت توری بلند زمین فوتبال – که چندی بعد بدل به نمازخانه گردید – پایین کشیدند.همان بعدازظهر تاشب هنگام،مردم پُرشماری به خیابان ها ریخته وبا پخش شیرینی به شادی وپایکوبی پرداختند.
درپیامد این سفربی بازگشت ازقول «کسینجر» آمده است: «درآوریل ۱۹۷۹،شاه ایران که سه ماه بود تخت وتاجش را ازدست داده بود وایالات متحد وتقریبا تمام کشورهای جهان از پذیرش اوخودداری کرده بودند.درجزیره ای درباهاما بسرمی برد.
دراین هنگام دکتر«هنری کیسنجر»درضیافت شام مدرسه بازرگانی دانشگاه هاروارد نیویورک طی نطقی اظهارداشت:« این درست نیست که ایالات متحد با شاه، دوست سی وهفت ساله اش، مثل “هلندی سرگردان” که دنبال بندری برای پهلوگرفتن وپناه جستن می گشت، رفتار کند»(۱)
لقب”هلندی سرگردان” به یک کشتی افسانهای اشاره دارد که طلسم شده و همیشه در دریاها سرگردان میچرخد.تو پنداری که لنگرش زنگاربسته بودوکارکردنداشت.چراشاه لقب هلندی سرگردان را گرفت؟چون اززمانی که تبعیدش آغازشد،ازاین کشوربه آن کشورمیرفت. شاه ابتدا به مصرو سپس مراکش رفت. مغرب را به مقصد باهاما ترک کردوسپس واردمکزیک شد. تشدید وضعیت بیماری سرطانش باعث شد در نهایت اجازه ورود اوبه خاک آمریکا صادرشود که تنها ۱۳روز بعد از ورودش، حادثه حمله به سفارت در تهران رخ داد.شاه درآذر ۵۸ به پاناما رفت وعلیرغم داشتن میلیارد ها دلار سرقت شده مردم ایران مجددا به مصر بازگشت وانورسادات به اوپناهندگی داد. اودیگرمصر را ترک نکرد ومرداد ۵۹ در همین کشور درگذشت.
باید گفت: سرانجام “محمدرضاشاه پهلوی” رفت، اما میراث استبدادی “شاه” درشمای نظام ایدئولوژیک دینی پیکرگرفت. استبداد دیرسال کشور۲۵۰۰ساله شاهنشاهی، با همه عظمت طلبی فیس و افاده شاهانه، پنداری به طُرفته العینی دود شد و به هوا رفت. همه آنها ازفردای ۲۲ بهمن زیرعبا و قبای تازه به دوران رسیده های “مردم مسلمان” و”امام وامت”، “خلق” و … جان تازه گرفت. یک سرماراستبداد به سنگ کوبیده شد وازجای ماند آن ، هزارافعی سر بر آورد.
افزون برآن،دربرابرقداست وقدرت نمایی دستگاه سلطنت و شخص شاه واعمال سلطه دستگاه سانسور، روزنامه های پُر تیراژ کشور تا روز ۲۵ دی ۱۳۵۷ طبق روال جاری ازفعل جمع برای شاه استفاده میکردندوانتخاب فعل مفرد برای شاه در تیتر «شاه رفت»، ونیزانتخاب فونت بسیار بزرگ وبیسابقهٔ ای باحروف ۸۴سیاه به عنوان تیترروزنامه باتوافق دوروزنامه کیهان و اطلاعات صورت گرفته بودکه آثارسوء آن دامن گیرشان نشود؛ یک اقدام تازه درچیدمان خبری روزنامه های صبح وعصر بوده است.
به گواهی تاریخ آمده است:روزنامهنگاران کیهان و اطلاعات ازچند روز قبل هم ازطرف«تیمسارمقدم» رئیس ساواک وهم ازطرف رئیس شورای انقلاب اطلاع یافته بودند که توافق شده که شاه بدون خونریزی ایران را ترک کند. (۲)
خبرنگاران می گویند:شاه درحالیکه ازپله های هواپیمای شخصی خودبالامی رفت، گریه می کرد.
دراین رابطه “محمد حیدرعلی” که آنزمان معاون سردبیر روزنامهی اطلاعات بود،درصفحهی شخصیاش در یک شبکهی اجتماعی نوشت: «دو تیتر معروف و بسیار بزرگ «شاه رفت» و«امام آمد» بیهیچ گمانی ابتکارحرفهای شادروان «غلامحسین صالحیار» سردبیر وقت روزنامهی اطلاعات است….. تمام روزنامهنگاران در ردههای ما، از دست کم ۱۰ روز قبل میدانستیم که شاه قرار است از ایران برود، زیرا تیمسارمقدم (آخرین رییس ساواک) درجلسهای که ما را به شرکت در آن (درساختمان مرکزی ساواک – وزارت اطلاعات کنونی) فراخوانده بود، موضوع را با قید اینکه نباید آن را منتشریا بازگوکنیم، اعلام کرده بود…. همین آگاهی موجب شد غلامحسین صالحیاروقت کافی داشته باشد که بهوسیله آقای «مژدهبخش» مدیر فنی روزنامه وبا گرفتن تضمین رازداری ازبخش گراورسازی،آن تیتر بزرگ و بیسابقه را بهصورت گراور بسازد و در جایی پنهان کند» وی ادامه می دهد:« به این ترتیب، با یک سازماندهی دقیق،روزنامهای با تیتری که هنوزهم بهمناسبت وبیمناسبت دررسانهها بازتاب پیدا میکند، منتشرشد. درموردتیتر«امام آمد»،این وضع تکرارنشد واعضای سردبیری در جریان بودند. (۳)
امروزبعداز۴۶سال ازآنروزفرارشاه،وانتشارحجم وسیع خاطرات وکتب ونشرمقالات تحقیقی پیرامون این رخداد تاریخ معاصر ایران این چند پرسش اساسی هنوزبی جواب مانده است:
*- الف: محمدرضاشاهی که پیشتردرآبان ماه ۵۷ به پارسونز سفیرانگلیس گفته بود:« ما مثل برفی که در آب انداخته باشند، داریم آب می شویم وباید هرچه زودتر چاره ای اندیشید».(۴) شاه دربرهه ی آبان۱۳۵۷ روبه مردم به پاخاسته سراسرایران گفت:« من نیز پیام شما ملت ایران را شنیدم …»ومی گوید:« ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد.: و ادامه می دهند : «… من اینجا از آیات عظام وعلمای اعلام که رهبران روحانی ومذهبی جامعه و پاسداران اسلامی و بخصوص مذاهب شیعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنمایی های خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند. من از رهبران فکری جوانان میخواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولی برای برقراری یک دموکراسی واقعی را هموار کنند. من از شما پدران و مادران ایرانی که مانند من نگران آینده ایران وفرزندان خود هستید می خوا که با راهنماییهای آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و بخود و به میهنشان لطمه وارد سازند.»و درپایان نطقش می گوید:«امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم، خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره موید و حافظ ملک و ملت ایران باشد. انشاء الله تعالی» (۵)،
چرا این محمد رضا شاه، علیرغم این که صدای پای انقلاب مردم ایران را شنید و بر زبان راند ، دراساس کاری صورت نداد تا اینکه در تاریخ ۲۶ دی۱۳۵۷ چنین مفتضخانه و گریان ایران را ترک نکند؟
*- ب: آیا شاه که صدای پای انقلاب مردم را شنیده بود به این امید ایران راترک کرد که با خروجش سیاستمداران بتوانند اوضاع را به نفع سلطنت او آرام سازند؟ و او به مانند دههی سی بتواند با سلام و صلوات پشت سر ساواک و ارتش بازگردد؟
*- ج :آیاحدّت بیماری سرطانش او را وا داشت به خاطردرمان بیماری اش؛ ایران را ترک نماید؟
*- د: گمانه زنانی برآنند که شاه می دانست کارتمام شده و به خواست خود رفت که دیگر برنگردد و حتی امروز نقل دیگری به ما می گویند: شاه برخلاف میل باطنی خود ایران را ترک کرد و تصمیم اصلی را سران غربی در کنفرانس گوادلوپ گرفتند.
*- و: آیا به خاطردرخواست یا پیش شرط “شاهپوربختیار” بود که پذیرش مقام نخست وزیری را منوط به ترک شاه ازایران را کرده بود اورفت.؟دراین رابطه ارتشبد “حسین فردوست” در گفتهها و خاطرات خویش به این موضوع اشاره میکند که « شرط بختیار برای «قبول نخستوزیری این بود که محمدرضا برای استراحت به خارج برود و این امرسهلی بود؛ چون محمدرضا از مدتها پیش این شرط را پذیرفته بود.»
*- ه : و سرانجام اینکه فرارمحمد رضاشاه به خاطر وحشت از پیشروی مردم و فرا رویی انقلاب بهمن بود؟
درچنین بستری”جزیرهی ثبات” کم کم به حرکت وجوش وخروش درآمد تا جایی که «جمشیدآموزگار» برای خارج کردن اقتصاد ازر ُکود وکنترل تورم بعداز۱۳سال نخست وزیری “عباس هویدا”- که به زندانش روانه کردند- به جایش نشست… واین جابجایی ها با “جعفرشریف امامی”،ارتشبد”غلامرضا ازهاری”، و این روند با گزینش “شاهپوربختیار”تامقطع قیام بهمن ادامه یافت.
دردی ماه کابینه “ازهاری” سقوط کرد و”شاهپور بختیار” برای نجات تاج وتختی که دیگرامیدی برای بقایش نبود،نخست وزیرشد.بزبانی دیگر”محمدرضاشاه” برای مهاراعتراض ها،”شاهپور بختیار”،منتقد ملی گرای خودرانخست وزیرمی کند و”شاهپوربختیار” ازشاه می خواهد که ایران را ترک کند.شاه درتاریخ ۲۶ دی با چشمانی گریان فرودگاه مهرآباد راترک کرد وبرای استراحت به “آسوان” در”مصر” رفت.
با گزینش بختیاربه مقام نخست وزیری، خود را درنطقی اینگونه معرفی کرد: «من مرغ طوفانم؛ نیندیشم زطوفان/ موجم، نه آن موجی که ازدریا گریزد»!
توده مردم درخیابان های ایران با فرارشاه وسوگند وفاداری شاهپوربختیار،فریاد میزدند:«نه شاه می خوایم، نه شاهپور/ مرگ بر این دو مزدور»، «بختیار، بختیار، دولت بی اختیار»،«مامور بی اختیار/ سگ جدید دربار»!
دربرابرپیشروی هر روزهی توده دانشجویان، اعتصابات اساتید دانشگاهها،اعتصابات سراسری کارمندان،مطبوعات وپیش روی کارگران نفتگر و پروژه ای وتعطیلی بازار وغیره … تظاهرات های خیابان ها، دوره حکومت ۳۷ روزهی بختیار، تمام وعده های وی پا درهوا ماند. وعده هایی همچون: لغو تدریجی حکومت نظامی وبرگزاری انتخابات کاملاً آزاد–انحلال ساواک از نظر قانونی وجایگزین کردن آن با یک دستگاه اطلاعاتی که درخدمت استقلال و تأمین امنیت کشور باشد – آزادی کلیهٔ زندانیان سیاسی از زندان، اعادهٔ حیثیت وپرداخت غرامت به آنها – محاکمهٔ متجاوزان به حقوق مردم (دستگیری عدهای ازسرمایهداران ویا مدیران دولتی فاسد رژیم سابق،که گمان سوءاستفاده ازمقامشان دراین مورد میرفت) – پشتیبانی بدون قید و شرط ازاصول منشورملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشرومیثاقهای مربوط به آن – قطع پیمانهای نظامی با ایالات متحده آمریکا – واگذاری بنیاد پهلوی به عنوان وقف عام – لغوچند قرارداد تسلیحاتی به ارزش ۷ میلیارد دلار – متوقف ساختن فروش نفت به آفریقای جنوبی و اسرائیل،اعلام این نکته که ایران ازسازمان سنتو خارج شدهاست و دیگر ژاندارم خلیجفارس نخواهد بود. – اعطای عنوان شهید به قربانیان انقلاب ازطریق گذراندن قانون ازمجلسین – اعلام آزادی بیان مطبوعات و لغوهرنوع سانسور(به دنبال همین گفتهٔ بختیار بود که اعتصاب ۶۰ روزهٔ مطبوعات شکسته شد). شاه بی اعبتار و بحتیار بی اختیارباهم رفتند همچنان که کل دودمان پهلوی هابرافتادند وخمینی فرزند خلف نظام پیشین آمدوامروزنیز در آستانه ۴۶امین سالگردانقلابیم !
به قول سیاووش میرزاده شاعرمان :
هُشیاروَ به سامان که نبودیم،کسی آمد
کسی که مثلِ هیچکس نبود، ناکس بود.
هشیار وَ به سامان که نباشیم، کسی می آید
نه! ناکسی هیولاوار در نابه هنگام می آید.
دو باره در اوج شوق کودکانه ما خانه می کند
وباز روزنه های ترنّم وُ
دریچه های رو به باغِ آبادی ،
آزادی ،
شادی ،
بسته می مانند.
منابع:
(۱)- آخرین سفرشاه،ویلیام شوکراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،چاپ پانزدهم،۱۳۸۵، صفحه ۵
(۲) – شاه رفت، هوشنگ اسدی
https://melliun.org/didgah/d07/01/19asadi.htm
(۳)- خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا، گزارش پشت شاه رفت و امام آمدچه بود؟ ۲۲ بهمن۱۳۹۲
https://www.isna.ir/news/92112215345
(۴)-پارسئنز،آنتونی(۱۳۶۳)،غروروسقوط ترجمه ی منوچهر راستین، چاپ اول،تهران،سازمان انتشارات هفته، ص ۱۳۳
(۵)- متن سخنرانس محمد رضا شاه پهلوی :«من صدای انقلاب شما را شنیدم »، آبان۱۳۵۷
https://www.parsine.com/fa/tiny/news-62526
(۶)- سیاوش میرزاده، رَعشه های خُوف،رَخشه های خُجسته،ص ۱۵۵،نشر مهری لندن،چاپ اول۱۳۹۷