یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳

یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳

سخنی درباره‌ی ترور دو حاکم شرع و هشدار در باره‌ی خطر اعدام‌ها – بهزاد کریمی

امروز دو تن از بدنام ترین دارندگان عنوان «قاضی»‌ در جمهوری اسلامی، با نام‌های علی رازینی و محمد مقیسه (ناصریان) که از خون آشام ترین حکام شرع آن بودند، در پی عمری کشتار فرزندان این سرزمین، در محل کار خود – دیوان عالی کشور – ترور شدند. دیوانی که برای تولید و تداوم ارعاب در کشور برپاست تا موجودیت و بقای حکومت قتل و کشتار تامین شود. این دو خونریز بر خاک افتاده، از نشستگان اصلی در پشت فرمان ماشین اعدام و گرفتن جان پرشمار قربانیان بودند. دو سادیست عُمری وضو گرفته در شط خون، که نماد‌ صدور فله‌ای احکام اعدام و حبس‌های سنگین علیه غیر خودی ‌به شمار می‌آمدند و برای یک لحظه هم طی چهار دهه‌ی گذشته از دگرکشی‌ دست نشستند.

مرگ این قاتلین انسانیت، نه فقط جای تاسف ندارد که بطور غریزی رضایت بر می‌انگیزد. شخص آشنا به کارنامه‌ی این جانیان و فقط هم آگاه به گوشه‌هایی از اَعمال آنها، نمی‌تواند خبر از پا درآمدن آنان را بشنود و به لحاظ انسانی در دل خویش آرام نگیرد. به یاد آوردن هزاران پرپر شده به حکم این مرگ آفرینان و مکث بر هر امضای اینان بمنظور فرستادن سرهای بسیار به بالای چوبه‌ی دار، این پیام را می‌دهد که دو جلاد حرفه‌ای به پایان صدور فرمان مرگ رسیدند. چنین احساسی در مردم را با به راه افتادن شایعه‌ی تیرخوردن حسینعلی نیری – اصلی‌ترین عضو «هیئت مرگ» کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – هم می توان دید که خود نشان دهنده‌ی داوری عمومی نسبت به این بزرگ قاتلان است.

با اینهمه اما، خواست عقلایی سیاسی در قبال سفاک‌هایی چنین، همانا نشاندن آنان در پشت میز دادرسی عادلانه است. «عدالت انتقالی» برای پسا جمهوری اسلامی درست برای همین است تا هر مرتکب جنایت در هر حد و سطحی از آمریت و عاملیت، مجبور به پاسخگویی در باره‌ی اعمالی شود که در طول حیات جمهوری اسلامی مرتکب آنها شده‌ است. دادخواهی گرچه مقدمتاً حق هزاران خانواده‌ی داغ دیده است، اما پرسشگری از هر جنایتکار بخاطر اَعمال او نیاز‌ مردم ایران و بشریت نیز است. زیرا موضوع، فقط محدود به مجازات قانونی این انسان ستیزان نیست، بلکه تاریخ خوانش پشت تصمیمات جنایی و اقدامات مرتکبه را هم لازم دارد. از اینرو، چنین ترورهایی امکان سوزی هم است.

تروریسم به عنوان راهبرد سیاسی نه فقط مردود است که بر روند طبیعی مبارزه‌ی مردم علیه این نظام زور و ظلم تاثیراتی زیانبار نیز می‌نهد. اگر این فرض محرز شود که این ترور از نوع اقدام اپوزیسیونالی بوده است، باید گفت که  قرار نیست دستگاه سرکوب با این یا آن ترور عقب بنشیند، بلکه مبارزه مردم با مشکلات اضافی مواجه می‌شود. البته در وضعیت کنونی بحران بقای جمهوری اسلامی که موریانه‌ی ترس بر جان این نظام افتاده و آن را از درون می‌خورد، همین ترور چه بسا دل سیاه پرونده‌سازانی از نهادهای امنیتی، صادر کننده‌هایی از احکام اعدام و مجریانی از فرامین مرگ را بلرزاند. اما شک نباید داشت که تشدید خشونت در پی خواهد آورد و گردونه‌ی اعدام تندتر خواهد شد. 

گرچه پشت پرده‌ی ترور امروز، و انگیزه‌ی عامل یا عوامل آن هنوز هم روشن نیست و در شرایط ملتهب کشوری و درون رژیمی فعلی هر احتمالی مطرح است، با اینهمه آنچه قطعی می‎‌نماید بهره برداری سیاسی نظام از این واقعه است. طوری که از همان ساعات اول واقعه، بگیر و ببند برای کشف چیستی و کیستی ترور راه افتاده است. پزشکیان نیز به پیروی از شیوه‌ی سلف خود خاتمی که بعد ترور لاجوردی جلاد به ستایش از خدمات او به نظام برخاست، در تمجید از سوابق‌ این دو جلاد در محافظت‌شان از نظام سخن گفت. بهرحال فضا نشان از انتقامجویی‌ دارد و مهم برای نظام، اقدام به انتقام بمنظور تولید ارعاب است. شک هم نباید داشت که در وهله‌ی اول منتظران حکم اعدام را بخواهد بلاگردان کند.

در این لحظات خطیر، هیچ چیز مهم تر و نیازین تر از تشدید مبارزه برای جلوگیری از اعدام‌ها نیست و هم از اینرو برای نجات جان زندانیان دارای حکم اعدام نباید از هیچ تلاش و کوششی بازماند. باید از نهادهای بین المللی دفاع از حقوق بشر، خواست که همین حالا بر فشار موثر و عملی خود به جمهوری اسلامی در شکل ابراز مخالفت با اجرای احکام اعدام از قبل صادر شده و نیز صدور احکام اعدام محتمل توسط این نظام بیفزایند. پخشان عزیزی و وریشه مرادی‌ها را فراموش نکنیم. نگذاریم این جان نگران‌ها تنها بمانند. این لحظه از مبارزه با جمهوری اسلامی بیش از هر وقت دیگر در مخالفت با اعدام معنی می‌پذیرد. این را لازم است در وظیفه‌ی انسانی و عمل سیاسی معنی کرد.

بهزاد کریمی – ۲۹ دی ماه ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ ژانویه ۲۰۲۵                

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

18 پاسخ

  1. مسلم است که جریان ترور و کشتار حاکمیت تا سرنگونی این حاکمیت تروریستی ادامه خواهد یافت!
    چون این حکومت با قانونی کردن شکنجه و ترور ادامه داده است و همچنان ادامه خواهد داد.
    مبارزه به شکل های متفاوتی در جریان است ، چون عامل آن خود حکومت است.

    1. رهبر انقلاب اکتبر گفته بود:” یک اعتصاب توده ای بیشتر از چندین ترور ارزش دارد. ولی در شرایط انقلابی ترور افراد دانه درشت رژیم میتواند به اعتماد به نفس و افزایش  روحیه انقلابی مردم بیانجامد.. “(نقل به معنی )

      پزشکیان:”راه روشن رازینی و مقیسه  ادامه خواهد یافت .”

      علی ربیعی دستیار اجتماعی پزشکیان  و وزیر کار روحانی و فردی اطلاعاتی- امنیتی: 
      “هر وقت روزنه‌ای از امید برای حل مسائل پدیدار می‌شود، بدخواهان ایران به طور هدفمند، اقدام به ترور می‌کنند”
      (همان برادر عباد مشهور که با دخالت مستقیم درانتقال۱۸ زندانی سیاسی آذربایجانی از آستارا به گیلان،زندانیها را در تابوت گذاشته و در تابوتها رانیز میخ نمودند و هنگامیکه در جعبه‌ها را در مقصد بازنمودند تمامی ۱۸جوان آذربایجانی از خفگی کشته شده بودند)

      این اتفاقات میتواند ماهیت آنانی که مردم را به سوی صندوقهای رای هدایت و “انتخاب” پزشکیان “پاکدست” را توصیه میکردند رسواتر سازد.جراحی که خود حامی و همدست و تاییدگر ج.ا در اعدام ۵۲ جوان مهابادی در تبریز در سال ۶۲ و اعدام دانشجویان پزشکی دانشگاه تبریز در سال ۶۰ و…..بود.

    2. در ادامه:
      بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ و هنگامیکه در ۷ تیر دفتر حزب جمهوری اسلامی منفجر شد؛مردم عادی و کوچه و بازار حتی در شهری مذهبی مانند اردبیل اقدام به پخش شیرینی کرده بودند که بدنبال ان دهها نفر بازداشت شدند.

      بعداز ترور انتحاری آخوند مدنی امام جمعه تبریز(توسط مجید نیکو) و در۱۷ شهریور۶۰ ؛ موسوی تبریزی که بدنبال ترور قدوسی؛ دادستان کل کشور شده بود بلافاصله به تبریز برگشت و فردای همان روز ۱۷ نفر از جمله محمد مقدم دانش آموز و فرزند  بیگناه یکی از پزشکان خوشنام تبریز(علی مقدم که به جرم “درویش” بودن  اعدام  شده بود) را که در زندان مرکزی تبریزبلاتکلیف بودند؛ محاکمه و تیرباران کردند.
      پدر و برادر بیگناه مجید نیکو بازداشت و مدتی بعد اعدام  شدند و بسیاری از اقوام آنها در ارومیه بازداشت و محکومیت زندان گرفتند…
      ترور رجایی-باهنر در  ۸ شهریور در نخست وزیری و دستغیب امام جمعه شیراز (دستغیب صد پاره شد دیگر  نمی اید… ) و ….. و  حوادثی بود که اعدام و محکومیتهای سنگین برای هواداران ساده و زهر چشم گرفتن از آنان را در پی داشت.

      خامنه ای و فرماندهان سپاه به دنبال پوشیدن چکمه های دهه ۶۰ و صدا کردن خدای سال ۶۰ هستند. ولی اینبار اعتصابات کارگران و معلمان و  بازنشستگان زن و مرد در سراسر کشور و فریاد  زندانیان سیاسی در دهها زندان در ۳ شنبه های  نه به اعدام طنین افکن شده. هر چند حکومت ضعیف ترین دوران خود را سپری و در نتیجه بیرحم تر از گذشته و برای بقای خود حاضر به انجام هر جنایتی است.
      بدا  به حال آن”اپوزیسیونی” که با توسل به  صندوقهای رای و فعالیتهای مدنی و انتخابات و مجلس موسسان و …نیت “گذار” از حکومت زندان -شکنجه و  اعدام را دارند .

  2. جناب کریمی محترم گاهی از سر راه برداشتن جنایتکاران با ترور می‌تواند از ادامه جنایتکاری شان کم کند؟! شخصا از ترور قاسم سلیمانی پاسدار تروریست و هر آخوند حکومتی این رژیم جنایتکار ترور و وحشت خوشحال میشوم. توجه کنید به نتیجه گیری کار تحقیقاتی گروه آلمانی در باره جنایات فاشیسم هیتلری که اگر ترور هیتلر با موفقیت همراه بود و هیتلر در حمله تروریستی به او کشته میشد باعث جلوگیری کشته شدن شصت میلیون انسان های بیگناه دیگر میشد! ادامه حیات شخص خبیث جلاد زیر هر لوای ایدئولوژی هم که باشد هیچ توجیه اخلاقی ندارد که ترورش را محکوم کنیم. مثلا جنابعالی به این فرض فکر کردید اگر شاه سابق خمینی را که دادگاه او را محکوم به اعدام کرده بود بخاطر شورش ۱۵ خرداد سال ۴۲ او و فراخوانی برای سرنگونی شاه حکم دادگاه را اجرا می‌کرد و خمینی سقط میشد مشکلات بعدی انقلاب ۵۷ را داشتیم؟ یا اگر خمینی در عراق که بود ترور میشد فرصت دزدیدن انقلاب ۵۷ را داشت؟ به نظرم ترور افراد خبیث گاهی راه حل است یا نه فکر می‌کنید رهبر القاعده اوساما بن لادن یا رهبر داعش ابوبکر البغدای ترور نمی‌شدند و زنده می‌ماندند برای جهان صلح و صفا میاوردند؟ شیخ حسن نصرالله؟ السنوار؟ رهبران حماس؟ نترسید که بگویید مرگ یکسری حتی با ترور می‌تواند بشارتی برای آزادی ممکن است باشد؟ هرچند نظام‌ های جنایتکار مهره کم نمی‌آورند پشت سرهم جنایتکار تولید می‌کنند مثل خامنه ای ملعون و امثالهم. باور کنید اگر همین فردا ملارهبر کشته شود اوضاع ایران تغییر مثبت میکند!

  3. کریمی عزیز، با نظرت درباره محکوم کردن ترور موافقم. من و شما از قماش کسانی هستیم که ترور را با ترور و خشونت را با خشونت نمی توانیم جواب دهیم هرچند هم که ظاهرا با قتل تروریست شر او کنده شود. میگویند به چه گوارا پیشنهاد کرده بودند که حاکم آن زمان کوبا را ترور کنند ولی او گفته بود صحنه نبرد صحنه رویاروئی ماست نه ترور. پیش از قتل بختیار اداره امنیت فرانسه یک هفت تیر به دکتر برومند داده بود که از خودش دفاع کند چون اداره اطلاعات فرانسه مطلع بود که امکان ترور او وجود دارد. روزی که در خانه اش بودیم کشوی میزش را باز کرد که فندکش را بردارد اشتباها هفت تیر را برداشت، ما به او گفتیم این هفت تیر کوچک جیبی را به این دلیل به شما دادند که همیشه با خودتان داشته باشید نه در کشوی میزتان. با لهجه اصفهانی گفت ” آخه اگه کسی بخواد من را بکشد من که نمیتونم او را بکشم” بهتر بگویم من و شما اینکاره نیستیم.
    این سطور مرا به سال های خیلی دور برد که من و شما برای اولین بار با هم آشنا شدیم. من بورژوا و شما چریک!!.جلسات مرتبی داشتیم و دکتر اتابکی را هم دعوت میکردم. کم کم تماس ها به سطح بالا تر هم سرایت کرد، شما، مهمنش (نهضت مقاومت ملی) و شادروان ابو کریمی ( حزب دموکرات کردستان) کار به جائی کشید که وقتی به پارلمان اروپا میرفتم شما، حزب دموکرات کردستان و حزب دموکراتیک مردم ایران را با خود میبردم. من به جلسات شما می آمدم، حتی در بن، و شما هم همینطور. به جرات میتوانم بگویم که ما در آن زمان اولین کسانی، شاید در اروپا، بودیم که باب تماس و گفتگو را با هم باز کردیم. خوشحالم میبینم جامعه مدنی کشورمان از طریق مدنی و فرهنگی، رژیم را در موضع دفاعی قرار داده. موفق باشی، داریوش مجلسی

    1. با درود جناب مجلسی گرامی
      چه گوارا جمله ی دیگری نیز دارد که در مورد ترور جنایتکارانی مانند رازینی و مقیسه، بسیار بسیار مناسب تر است.
      چه گوارا میگوید:
      “سربازی که به ملت خود شلیک میکند، لیاقت زنده ماندن ندارد” !

  4. جناب کریمی می گوید که
    ؛خواست عقلایی سیاسی در قبال سفاک‌هایی چنین، همانا نشاندن آنان در پشت میز دادرسی عادلانه است. «عدالت انتقالی» برای پسا جمهوری اسلامی درست برای همین است تا هر مرتکب جنایت در هر حد و سطحی از آمریت و عاملیت، مجبور به پاسخگویی در باره‌ی اعمالی شود که در طول حیات جمهوری اسلامی مرتکب آنها شده‌ است.؛

    خیلی خوب فرض کنیم این را هم انجام دادیم بعدش چه؟ تمام جنایت های این آدمکشان را زیر و رو هم بکنیم باز در انتها عدالت ما را موظف می کند که این دو را نابود کنند که زنده بودنشان سلب عدالت از قربانیان و خانوادهای آنها می باشد. درود به آن انسان شریف که این دو هیولا را کشت و مردم ایران را خوشنود کرد.

  5. اول / آقای بهزاد کریمی گرامی، از مشی چریکی غلط و غیر سازنده، و پیوستن به مشی درست و سازنده مبارزه مردمی، گامی به پیش برداشته بود، اما، از افراط چریکی به تفریط « پاسیویسم » ( انفعال گرایی ) رسیدن، شایسته انسان فکوری چون ایشان نیست.
    دوم / اصلی اثبات شده و پذیرفته شده است که، « شیوه مبارزه مردم، بر علیه یک حکومت ستمگر و سرکوبگر را، خود آن حکومت تعیین میکند. در یک حکومت متعارف نسبتن پاسخگو به مردم و مطالباتشان، مردم هم شیوه های مسالمت آمیز را برای بیان خواست های خود بر میگزینند. اولین طرفی که « خشونت » را در مقابل مردم انتخاب میکند، خود حکومت است و نه مردم.
    سوم / ترحم بر پلنگ تیز دندان / ستمکاری بود بر گوسفندان : حکومتی که ما مردم را « گوسفند » میپندارد که نیاز به وجود یک « چوپان » داریم، اصلیت و هویت انسانی ما را انکار، و به درجه حیوانی سقوط میدهد. مبارزه ما با چنین حکومت سرکوبگری، باز پس گیری هویت « انسانی » خودمان است. بماند که، با نیازهای انسانی ما هم، با سرکوب و زندان و شکنجه و قتل عمد( تحت عنوان غلط اعدام ) پاسخ میدهد.
    چهارم / « قتل عام عمومی مردم » : این حکومت، فقط انسان های فعال سیاسی را به قتل نمیرساند، بلکه مشغول قتل همه مردم است. قتل زنان و جوانان، انسانهای منتسب به مواد مخدر، کولبران و سوخت بران، عرب و کرد و بلوچ و تورک (آدری) و ترکمن، بهایی و یهودی و مسیحی و درویش و اهل عرفان، سنی و شیعه و یارسان، باشندگان تنوع جنسی و جنسیتی، نویسنده و شاعر و هنرمندان عرصه های مختلف هنری،دانش آموز و دانشجو و معلم و کارگر و پرستار و پزشک و مهندس و بازنشسته و شاغل،و در یک کلام، این حکومت، به همه مردم ایران و منطقه و جهان، اعلام جنگ کرده است. جنگی که همین سیاست های ویرانگر این حکومت، مردم ایران را در معرض امروز آن قرار داده است. تا کی، بفموده عیسا مسیح، پس از سیلی بر گونه راستمان، گونه چپمان را هم، آماده سیلی کنیم.
    پنجم / سران جنایتکار این حکومت، در سنین ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ و نود هستند، و با وجود اینکه پایشان لب گور است، اما همچنان تشنه خون و خونریزی هستند. چرا باید در مقابل ستم های این حکومت، همچنان « منفعل » باقی بمانیم، تا در یک روز افتابی و زیبا، عده ای سر حوصله برگزاری و با ادبیاتی حماسی، تشکیل « دادگاه مردمی » را اعلام فرموده و آغاز « عدالت انتقالی » را اعلام فرمایند. چرا بگذاریم این وحوش به « مرگ طبیعی » بمیرند، و انتقام پس نداده از صحنه خارج شوند. وقتی که این حکومت به عموم مردم، اعلام جنگ کرده است، حق طبیعی و انسانی مردم است که، به جنگ این حکومت بروند، و آنها را، تا هنوز زنده هستند، به سزای اعمالشان برسانند. این کار ، از نظر اقتصادی و وقت و انرژی هم، به نفع مردم است. از بین بردن همه این وحوش در دوران حیاتشان، صرفه جویی در همه چیز برای نسل و نسل های آینده است. هر کدامشان هم که زنده خواهند ماند را، به دادگاه های مردمی خواهیم سپرد.
    ششم / این حکومت با بحرانهای مختلف در هم تنیده گرفتار است. نه در غربت دلش شاد، و نه رویی در وطن دارد. رسوای عالم و منطقه و مردم است. توازن نیرو و قوا، به ضرر حکومت و به سود مردم، تغییر کرده است. در بسیاری از خیزش ها و انقلابات رخ داده گذشتهف در زمانی که نیروی مردم، بر نیروی حکومت چربیده است، سران کلیدی و مهم حکومت راف از سر راه برداشتندف و ترس و هراس را به نیروی حکومت وارد کردند، و همین امر هم، به روند سرنگونی و به زیر کشیدن حکومت ها، بطور تصاعدی افزوده است. گفته میشود که ترور این دو میرغضب حکومت، فضای جامعه را بسته تر کرده، و به اعدام ها سرعت میدهد. پرسش اینست که، » مگر امروز فضای جامعه « باز » است، تا آنرا « بسته تر » کنند؟ اما در مورد احتمال افزایش اعدام ها : همه مردم میدانند که، این حکومت از طرح اعدام ها، برای ایجاد ترش و وحشت در جامعه استفاده می کند. مگر تا حالا کم اعدام کرده است ؟ با اجرای هر اعدامی، حکومت میخ های فراوانی بر تابوت خود میکوبد. به درک واصل شدن این دو میرغضب حکومت، آبی است جاری در خوابگه مورچگان. بمانیم و ببینیم. وقت همگان خوش!

    1. نکو نام گرامی،
      بسیار عالی نوشته اید.
      این جوان رشید و دلاور کاری کرد کارستان!
      سران جنایتکار این حکومت فقط و فقط زبان زور را می‌فهمند.

  6. با درود
    دوستانی که ترور این دو “قاضی مرگ” را محکوم می کنند ٫ لااقل سوالات دوستان را جواب بدهند .
    ۱ – اگر این جنایتکاران به مرگ طبیعی بمیرند مثل خلخالی کی می خواهد جاشوش پاسخگو باشه و ابعاد جنایاتشون را افشا کند؟
    ۲- با کشتن ٱنها ترس در دلشون راه پیدا نم کنه ؟
    ۳ – کشتن سلیمانی سر ٱغاز خاتمه نیروهای نیابتی نبود، یا دوستان ٱرزو داشتند او الان زنده بود؟
    محکوم کردن ترور این دو “قاضی مرگ” در حرف که کاری نداره شما در عمل تا کجا پیش خواهید رفت؟

  7. شیوه مبارزه مدنی با حکومت اسلامی تا کنون جواب نداشته. خانواده دادخواهان دلشان خنک شد من هم همینطور . نگران نباشید حتمن تعدادی از جانیان برای محاکمه باقی میمانند. همین رازینی کثیف با محاکمات چند دقیقه ای تعداد بسیاری از جوانان را دهه ۶۰ سلاخی کرد شما به شیوه خودتان مبارزه کنید ! آبدارچی دلاور هم به شیوه خودش هر گاه حکم ا عدام در ایران لغو شد من هم ترور را محکوم میکنم. چا ییمونو بخوریم! بهترین شعار دوران اوج فعالیت و جوانی شما ,,پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید! بود که نتیجه اش را دیدیم .

  8. وقتی مطلب بهزاد عزیز در مورد ترور دو قاضی جنایتکار را دیدم بار دیگر دیدم که بین ما این همانی نیست. اما همپوشانی هم کم نیست. همپوشانی ها را به دقت بیرون کشیدم و با همان واژه‌ها در شبکه X نشر دادم. به شکل زیر 👇
    «دو تن از بدنام ترین دارندگان عنوان «قاضی»‌ در جمهوری اسلامی ترور شدند. تروریسم به هر عنوان مردود است و بر مبارزه‌ مردم تاثیر زیانبار دارد.
    ‏فضا نشان از انتقامجویی‌ دارد و در این لحظات هیچ چیز مهمتر از تشدید مبارزه برای جلوگیری از اعدام‌ نیست.
    ‏پخشان عزیزی‌ها و وریشه مرادی‌ها را فراموش نکنیم.»
    https://x.com/farrokh1946/status/1880969888144990345?s=46&t=iS1gZowT2gPQDOBvaILshA

    1. نقل از جناب کهنسال کمی بالاتر!
      “رهبر انقلاب اکتبر گفته بود:” یک اعتصاب توده ای بیشتر از چندین ترور ارزش دارد. ولی در شرایط انقلابی ترور افراد دانه درشت رژیم میتواند به اعتماد به نفس و افزایش روحیه انقلابی مردم بیانجامد.. “(نقل به معنی )”

  9. به آقای نگهدار : « این همانی » و «همپوشانی » شما با آقای کریمی، به خود ایشان مربوط است، و اینکه آقای کریمی، خود در این رابطه چه نظری دارد. اما چند نکته :
    اول / در اینکه مبارزه برای لغو « قتل عمد حکومتی » ( که به نادرست عنوان اعدام به آن میدهند ) میبایستی در مقیاسی وسیع، و با مکانیسمهایی کارا انجام شود، تا اثرگذار و نتیجه بخش باشد، تردیدی وجود ندارد.
    دوم / تروریسم و انتقامجویی نامیدن، « ابتکارات مبارزاتی خود مردم »، نشان از یک کج فهمی، و نگاه از بالا به مردم است. ۴۶ سال است که حکومت « ضد امپریالیست محبوب آقای نگهدار » به کشتار مردم مشغول است. من و نگهدار و کریمی و خیلی های دیگر، در فضا و محیطی امن در خارج کشور بسر میبریم، و نمیتوانیم درد و رنج مردمی را که در زیر یک حکومت انسانکش، زندگیشان در حال تباهی است را، « لمس » کنیم، حتا اگر « درک » کنیم.
    سوم / انتقامجوی اصلی و اول کیست، آقای نگهدار؟ اگر انتقامجویی را، نوعی « اعمال خشونت » و ایجاد ترس و وحشت، بدانیم ، خشونت را کدام طرف ابتدا اعمال میکند، حکومت یا مردم؟ مگر نمیبینی که مردم به مسالمت آمیز ترین شیوه ها، مطالبات انسانی خود را مطرح میکنند؟ مگر خشونت عریان حکومت در مقابل مردم را نمیبینی؟ همین دیروز، به تجمع مسالمت آمیز آموزگاران، با باتون و گاز فلفل حمله نکردند؟
    چهارم / روشنفکران برج عاج نشین، حق نسخه پیچی برای مردم را ندارند. مردم، در تجربه زیسته خودشان، و در پراتیک زندگی خود، دست به ابتکارات و خلاقیت هایی میزنند که، شاید مقبول محافظه کاری روشنفکری نباشد. اما، ابتکار خود مردم است، و ارزش و اعتبار خود را دارد.
    پنجم / همانطور که قبلن نوشتم، تجارب تاریخی نشان داده اند که، در شرایطی که توان حکومتگران رو به ضعف میرود، و توازن قوا بتدریج به سود مردم تغییر میکند، از پای در آوردن عوامل کلیدی و اصلی حکومت، در دستور کار قرار میگیرد، و ابتکارات و خلاقیت های مردمی، اوج میگیرد. نام این خلاقیت ها، انتقامجویی و تروریسم نیست، بلکه عملی کاملن انقلابی و مشروع و مقبول و مردمیست. از مردمست و برای مردم.
    ای سیر، تو را نان جوین خوش ننماید / محبوب من است، آنچه به نزدیک تو زشت است
    وقت همگان خوش!

  10. ۱. نخست به تمامی خانواده های داغدیده توسط حکومت جنایتکار اسلامی و مزدوران آدمکشش در لباس قاضی‌ و ۳پا و ۴پا و…و تمامی ملت ایران، به درک واصل شدن این دو جنایتکار پست، رازینی و مقیسه، به دست یک جوان رشید و آزاده ی میهن مان، فرشاد اسدی، از صمیم قلبم شادباش میگویم. امید که هر روز و هر لحظه شاهد کشتار سران جنایتکار حکومت جنایتکار اسلامی باشیم.
    ۲. بدون شک نام این جوان آزاده و از جان گذشته، فرشاد اسدی، به عنوان یک قهرمان ملی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ی میهن مان ثبت خواهد شد.
    چه گوارا به درستی میگوید، سربازی که به ملت خود شلیک میکند، لیاقت زنده ماندن ندارد.
    فرشاد اسدی در عمل به ابن گفته ی چه گوارا عمل کرد ، چرا که او اعتقادی به تئوری ” خودش خشک میشه میفته” نداشت!
    ۳. عدم وجود یک اپوزیسیون منسجم، نیرومند و متحد باعث شده است که مردم امیدشان به چنین اپوزیسیونی را ازدست لدهند و خود دست به کار شوند. مردم امیدشان به رهایی ایران با کمک ترامپ و نتانیاهو است و نه اپوزیسیون نامتحد، خودزن و فرصت سوز ایرانی!
    این به معنای بی لیاقتی و بی کفایتی اپوزیسیون نامتحد ما میباشد.

  11. نقش ترور در بقای رژیم حاکم،
    منطق خون بر شمشیر پیروز است
    منطقی بسیار خطرناکی است و حتا می توان آنرا ضد بشری دانست چون در این نگرش کشته شدن های انسان می تواند عادی گرفته شود و این نگرش می تواند انسان را بصورت ابزاری در خدمت متوهمین و یا شیادان قرار دهد این متوهمین و شیادان بسیاری را با وعده وعید آرمانی جان انسان را بی ارزش القا کند. متاسفانه
    در کشورمان دو گروه با ریشه مذهبی پیرو این منطق بودند و هستند:
    یکی از گروه ها را می توان حکومت حاکم دانست وگروه دیگر را سازمان مجاهدین خلق دانست
    که می بینیم هر دو رو در روی هم قرار گرفتند و در یک تقابل خاص شروع به کشتن هم کرده اند
    که در این کشتن ها هر گروه از گروه مقابل کشته و یا بکشد می توان در این کشتن ها پذیرفت آنها بگونه ای به بقای هم کمک می کنند.
    حکومت حاکم از ترور هایی که مجاهدین انجام داده اند و یا می دهند و وابستگان نظام حاکم را حذف کرده است نظام حاکم به نوعی از کشتن ها بهره برداری خاص برای بقایی خود انجام داده و می دهد که تجربه به ما گفته بعد از هر ترور ، رژیم بهانه خوبی برای حذف مخالفان بدست می اورد و با دادگاه های دستساز و قوانین ضد بشری کشتار های جنایتکارانه ای را اجرایی می کرد و می کند. که می توان گفت عمل حکومت نوعی تروریسم دولتی و حتا جنایتکاری جنگی دانست .
    اما مجاهدین چگونه از اعدام وابستگانش توسط حکومت بهره می برد، باید گفت مجاهدین در یک طرح خاص توانست انسجام تشکیلاتیش را حفظ کند و کشتن هوادارانش و وابستگان به تشکیلاتش را بنفع خودش می داند؛ سازمان می گوید چون اعدام‌شده خانواده و وابستگانی خواهد داشت اعدامش و کشته شدنش باعث می شد وابستگان فرد اعدامی، هواداری نسبت به اعدامی پیدا کنند. و هواداری نسبت به فرد وابسته به تشکیلات، حتمن این خانواده و بخشی از فامیل او هواداری احساسی نسبت به سازمان مجاهدین پیدا خواهند کرد.
    سازمان مجاهدین این هواداری احساسی را برای خود بسیار مفید می داند
    سازمان می گوید اگر به هر طریقی بقدرت برسم چه بکمک بیگانه چه با کودتایی، در ابتدا کار از یک سرمایه اجتماعی احساسی برخوردار می شوم این سرمایه حتا موقتی برای تثبیتم بسیار مفید است.
    که می بینیم ترور هایی که مجاهدین و یا بنام مجاهدین انجام می گیرد و کشتن های که تحت عنوان اعدام حکومت از مجاهدین انجام می دهد کارکردی مفیدی برای هر دو دارد.
    اما موضوعی که مشکوک است
    بازی خاص حکومت است،
    حکومت چندین دهه نظام حاکم بر کشورمان به ما می گوید
    حکومت یک روند برای ادامه کارش دارد، که در هر دوره ای باید گروهی از خودش را حذف فیزیکی کند آنهم به دلایل خاص خودش؛ بهترین روش حذف آنها ، کشتن آنها بوسیله ترور هایی مشکوک می باشد.
    که می بینیم در این حذف ها پای مجاهدین بمیان می آید؛ توسط مجاهدین و یا بنام مجاهدین تروری انجام می گیرد و فرد وابسته به حکومت با نمایشی که یک عمل تروریستی نامیده خواهد شد حذف می شود.
    در این نمایش، حکومت از شر مهره خاصش که دیگر کاریش و ماموریتش تمام شده خلاص می شود و با حذف این مهره حلقه ای از روند و تصمیم گیری در اجرای جنایت های قبلی حذف می شود و بررسی را برای فهمیدن با مشکل روبرو می کند.
    اما در حذف این دو جنایتکار خاص چنین بنظر می رسد حکومت برای بقایش و تعامل با دیگران نیاز به حاشیه بردن موضوعات جنایاتی است که قبلن بشکل گروهی انجام داده است و افراد بسیاری را در نمایش هایی ساختگی و تشکیل بظاهردادگاه هایی انجام داده است .
    بهتر کار برای رژیم حذف مجریان خاص آن جنایت هاست که اگر موضوع و حرفی در مورد جنایت ها پیش آمد بطریقی بیان کنند که آن جنایت ها را افرادی انجام دادند که توسط پیروان همان اعدامی ها ترور شدند و…
    اما
    موضوع شیوه کشتن این دو فرد می تواند دلایل دیگری هم داشته باشد
    حکومت متوجه شده جامعه کینه خاصی نسبت به او پیدا کرده است
    جامعه می بیند اگر بخواهد با روش های مصالحه آمیز افرادی را از رده های تصمیم گیری و اجرایی کنار بگذارد می بیند نمی شد
    پس بهترین روش ،
    روش حذف فیزیکی آنهاست
    که می بینیم
    یک شادی خاص و رضایت خاصی از کشتن این موجودات در جامعه شکل گرفته است و در این مورد جوک های بسیاری هم مطرح شده است

  12. مقاله در کل بر محور تئوریهای “خشونت پرهیز”، “چریکی” گواریسم ( چه گوارا ) یا کاستریسم ( فیدل کاسترو ) و بقیه از تئوریهای ” آنارشیستی و ترتسکیستی ” است . از هر کدام :

    ” … در یک کلام، این حکومت، به همه مردم ایران و منطقه و جهان، اعلام جنگ کرده است. جنگی که همین سیاست های ویرانگر این حکومت، مردم ایران را در معرض امروز آن قرار داده است . ”
    ۱-از آقای ” نکونام ” چرا ؟
    چرا فقط ایران است که مسببب جنگ در منطقه و جهان است ؟! ایران می ایست مانند زمان شاه باشد که صلح جهانی همچنان برقرار بماند ؟ ناتو در دهه گذشته بیش از بیست کودتا، حملات مستقیم و غیر مستقیم انجام داده است . اسرائیل ۷۵ سال است که مردم فلسطین و کشورهای منطقه را تکه پاره می‌کند . آیا این عقاید را نمی‌توان از در اپوزیسیون های پرو اسرائیلی و پرو آمریکایی دانست که هر دو آبشخور تئوری ها آنارشیستی تروتسکیسم می‌باشند؟
    کروههای دیگری هم که معتقد به ظهور ” امام زمانی” نتانیاهو و آقای ترامپ هستند تا بیایند و این امت در گل نشته را برهایند نیز از همین گروه و از همان خط ” راه سوم ” یا ” دو خط ارتجاعی ” میباشند . اگر کامنتهای آنها را دنبال کنید به این نتیجه خواهید رسید .

    ۲-چه گوارا میگوید :
    “سربازی که به ملت خود شلیک میکند، لیاقت زنده ماندن ندارد” !
    مشی چریکی یک جریان روشنفکری عجول شتاب زده ای است معتقد بر تئوری ” مبارزه مسلحانه هم استرتزیک ، هم تاکتیک ” .که پایگاه مردمی نداشته و ندارد . یک چریک قبل از وارد شدن در یک سازمان چریکی اولین خدا حافظی و وداعی را که انجام می‌دهد با خانواده خود می‌باشد ، هیچگاه با مردم در تماس نیست و منتظرند که مردم عمل قهرمانانه آنها را ببینند و در این راه ، هر کس اسلحه ای بدست گرفت می‌تواند خود را چریک بداند . مبارزات چریک‌های سیاهکل بعنوان مبارز در مقابل حکومت گذشته قابل دفاع بوده ولی راه آنها مردمی نبوده و نخواهد بود . اکثر آنها بوسیله مردمان محلی لو رفتند .

    ۳-مبارزات خشونت پرهیز :
    که در ابعاد پارلمانتاریسم با دادن رای مردم که می‌توانند قدرت سیاسی را از حکومتها بدین انتظار که :” انشالله گربه است و پلنگ نیست ” بگیرند ! این سیاست خانه نشینی و انتظار موهومی سماق مکیدن ، متاسفانه در اکثر اپوزیسیون های ایران و نویسنده مقاله وجود دارد .
    ۴- راه دیگر راهی است که مبارزات مردم دنیا در ان راه به دستآوردهای عظیمی رسیده اند ، راهی را که کشورهای اروپایی در سیصد سال پیموده با گذشت سی سال به همان نتیجه اند . آن راه راه مبارزاتی طبقاتی ، راه رهایی کشورهای تحت سلطه از امپریالیستها و صهیونیسم هاست .
    یعنی یا لنینیسم ؟ یا امپریالیسم ؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *