آنچه که امروزه در سوریهی داعشیان جاری است، پیدایش افق جابجایی یا قیام مردمی نیست، بلکه اشغال این سرزمین به دست بسیجیان ارتش اشغالگر ترکیه با پشتیبانی مالی قطر است. حاکمیت «جدید» همانند حاکمیت امارت ادلب اشغالی از سال ۲۰۱۷ تا اشغال حلب در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ حتا گونه ای جابه جایی قدرت سیاسی همانند ایران سال ۱۳۵۷ و طالبان افغانستان ۱۴۰۰ هم نیست.
از ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ با اشغال حلب، همانند روزهای هجوم جهادگران اشغال دانشگاهها در ایران، در دمشق و هر آنجا که مهد دانش و هنر و فرهنگیاست، بر پرچم سیاه داعشیان ترکیه، واژههای سیاه قتلعام نگاشته شده است. اعدامها، ربایشها، تجاوزها، سرقتها، و بریدن سر زنان و اسیران در حلب و منبج، طبقا، رقعه، سرهکانی، گرهاسپی، عین عیسی، کوبانی، شهبا، تل رفعت، تلتمر، زرگانی، قامیشلو، دیرک، حسکه، شیخ مقصود و… سراسر شمال شرق انقلابی، تنها پیشلرزههای یک ولکان سیاه و گدازههای خاکستر سوزان، عمق دنائت جهادیان عثمان پناه پسا اسدی، ناقوسهای یک فاجعهی جهانی است.
سوریهی امروزین، ادامهی همان سیهروزیهای امروزین و دیروزین ۴۵ سالهی ایران است. روزهای سیاه سوریه از همین امروز آغاز شده است. با ورود بسیجیان میت و جنایتکاران ارتش و حاکمیت ترکیه و بانکهای قطری با سرسپردگان داعشی و القاعده، از همین امروز، روزهای تیرهی شام بر سراسر سوریه خیمه افکند.
اینک، روز شمار این سیهروزی با جابجایی استبداد چندینگانه ی الیگارشها بهرهبری خاندان اسد و خروج حکومت اسلامی ایران، ورود استبداد مضاعف تبهکاران دیگری را رقم میزند. سلطهی راهزنان بسیجی ترکیه که از سرقت گاوها و گندم و نان تهیدستان روستاهای اشغالی در مناطق خودمدیریتی هم فروگذار نیستند، با پشتیبانی مالی و سیاسی قطر در دمشق، جز کور سوی امید واهی گذرا، برای کسانی که حافظه تاریخیاشان را به فراموشی سپردهاند، دستاورد دیگری در پی نخواهد داشت. این آگاهی و حافظهی تاریخی که حافظ جنایتپیشه و بشاروی به شرارت برده، امیدی به ارمغان نیاورده و نخواهد آورد.
الگوی آگاهی و حافظهی تاریخی را روژآوا به تجربه آورد و خودمدیریتی و مقاومت با شکوه تاریخی آن، در سوریهی، در غوغا و جنگ و هژمونی پروپاگاندا و رسانهای غافلگیرانهی اشغال، گویی رویتی نیست. این از خود بیگانگی در سرزمین استبداد و قصابان و ممنوعیت و خفقان که آزادی و انسانیت را سر میبرند، جای شگفتی نیست. آیا سوریان در دمشق در یک خودفراموشی و از خودبیگانگی همانند ایران ۱۳۵۷ و افغانستان به ارگان سازش سرمایهداران جهانی تسلیم شده، در ذلتی خفت بار تن سپار میشوند!؟ این پرسش تاریخی است در برابر واهیان خیابانهای اشغالی، در سیطرهی داعشیانی که تیربارهایشان در آنکارا خشاب گذاری شده است. این تسلیم در مسجد اموی بر منبری که روزی پیراهن عثمان بر دست دولت اسلامی عراق و شام اموی و سپس عباسی بود، بار دیگر در جمعهنمازها، ابلاغ و خطبه میشود.
چگونه میتوان از داعشیان تبهکار و نیابتیهای حکومت سرکوبگر و فاشسیتی ترکیه، که کارنامهای جز جنایات جنگی و نسل کشیها و بمبهای شیمیایی ندارد، امید، به ارمغان داشت و کودتای سیاه یک حکومت اشغالگر با بسیج داعشیان و القاعده را امید بهروزی دانست!؟
در نشست «آستانه» در دوحه، نمایندگان حکومتهای ترکیه، روسیه و ایران و پنج امیرنشین عربی در ۱۷ آذرماه ۱۴۰۳، خطبهی دولت اسلامی شام داعشیان گماشته را آماده کرده بودند تا خوانده شود. در این نشست، به حکومت اسلامی ایران وعده داده شد تا در برابر فروش نیابتیهای سپاه، همانگونه که حماس و حزبالله و جهاد اسلامی و… را فروخت و به زودی حوتیها، وعدهی قراردادهای میلیارد دلاری با حاکمیت ترکیه دچار بحران، برای تامین نیازهای بقا، با ترامپ و برگ پوتین، به بازی بنشیند.
مسجد اموی که روزی معاویه، والی شام به نیابت عثمان بر منبرش خطبه میخواند و با علی، خلیفه رقیب در رقابت بود، منبر اعلام ارگان سازش به رهبری تروریستها گردیده است. دمشق به دوران خلفای اموی بازگردانده شده است. مسجد اموی در یک تندپیچ تاریخی دیگر پس از ۱۴۰۰ سال، در انتطار ابومحمد، رهبر القاعده، دستیار پیشین ابوبکر بغدادی دهان گشوده، منبر آراسته بود. نشستِ دوحه در آخرین روزهای نوامبر ۲۰۲۴، آخرین دقایق رژیم و بعث، گوادولوپ دیگری بود. گوادولوپ ایران، در روزهای۴ تا ۷ ژانویه ۱۹۷۹/ ۱۴ تا ۱۷دی۱۳۵۷، درنشست میان سران دولت ۴ قدرت اصلی بلوک جهان یسرمایهداری غرب (آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی) سرنوشت امروز ایران را ۴۶ سال پیش رقم زد.
در نشست «آستانه»، آستانهی حکومت خاندان اسد فرو ریخت و پوتین، ملیجک سرگردان را به خانهی امنی در کرملین پرانید. هیولایی برکنار شد، و هیولایی دیگرتر بر سر مردمان و اتنیکها و آیینمندان گوناگون سوریه فرود آورده شد تا امیران امپراتور سرمایه، به سوریه، این چهار راه مدیترانه و شرق و غرب،خیمه افکند. خمینی دیروز ایران، گولانی امروز شام بود به همانگونه که گولانی، خمینی امروز شام با تانکهای ترکی از ادلب به دمشق آورده شد. خمینی در آن روزهای خودفراموشی تودههای مردم، به جای الیگارش شاه، باایرفرانس، بر سر مردم آوار شد و در خامنهای حلول یافت، و در ای نسرزمین «اهورایی-آریایی» در ماه نشانیده شد. اینک اهریمنی تبهکارتر بر سر سوریه، شام میشود. القاعدهایهای اردوغان/فیدان زیر پرچم الله نشانِ سیاهِ داعش، با تاریکی بر مشرق گسترانیده میشود تا اشغالگران ترکیه به رهبری هاکان فیدانها و ارودغانهای هراسیده و دچار کابوس گسترش الگوی خودمدیریتی در کردستانها و در خاورمیانه را آرامبخشی باشد.
پانترکیستها، پس از سقوط آخرین پاشای از هم پاشیدهی فئودالیسم عثمانی، اینک با بازگردانیدن استخوانهای پوسیده سلیمان شاه خونریز، اعلام بازگشت نئوعثمانیسم را در شیپور میدمند. در سال ۲۰۱۵ دومین ارتش بزرگ ناتو، هراسیده و لرزان، شبانه با چند تانک، خاک کرانهی فرات را به توبره کشانیدند تا استخوانهایی سلیمان شاه، بنیانگذار امپراتوری عثمانی، که در سال ۱۲۳۶ میلادی هنگام شنا در فرات جان سپرده بود و در کرانه رود دفن شده بود، از قلعهی جابر، شبانه جابجا کنند، اینک با اشغال چندبارهی سوریه، بهنشانهی بازگشت نئوعثمانیسم، خاک سلیمان به قلعهی جابر بازگردانده میشود تا تداعیگر اشغالگر ی امپراتوران عثمانی و پان اسلامیسم باشد و فرات را به خاک و خون بنشانند.
کنفرانس دوحه، سرزمین تابش شرق را به خرید و فروش نهاد. هلال شیعی به هزینه بیش از سی میلیارد دلار و ده ها هزار کشته و زخمی از ایران و بیش از نیم میلیون کشته و بیش از ۱۴ میلیون آواره و تباهی یک سرزمین با کلر و سارین و گازهای مرگ آور پوتینی- خامنهای، منحل و جغرافیای خاورمیانه نئولیبرالیسم بهدست چتههای اسلام سیاسی ترکیه سپرده شد. همانگونه که در ایران، خمینیسم تجربه گردید، سلطهی کارگزاران همخوان با سنت و ذهنیت و جغرافیای سیاسی سلطهی شمشیر اسلامی -عثمانی، سلفی، جهادی بیمهگر این اشغالگری بود. سلطهی اخوانی، سلفی، شیعی، ولایی، طالبانی و ده ها نحلهی فناتیک و آخرالزمانی، لشکر سیاهان سلطان مرادی، محور یک ارگان سازش به سود جنگ افروزان متروپل، بلوکهای غرب و روسیه پوتینی و تئوری چهارم سیاسی الکساندر دوگینی بود.
خدعهها و فریبکاریهای خمینی وارِ وعدههای واهی آزادیهای اجتماعی و پوشش زنان که تنها زیر درخت سیب نوفل لوتاشو در پاریس تا پلهکان ایرفرانس نپایید، اینک در سوریه نیز،جز فرصتی برای تیز کردن دشنهها و پرکردن خشابها برای قتلعام، پیام دیگری در سر ندارد. بهزودی «انقلاب فرهنگی» داعشسیم سپاهیان ترکیه، خونبارتر از تیرماه ۵۸ ایران، تباهی آفرینان مسلط امروز در ایران و ترکیه را واگویه میکنند. از غزه و لبنان و سوریه، و مناطق تا ژرفا مسموم در ایدئولوژی الهیات سیاسی، از همان بهمن۱۳۵۷ آغاز شد و با فرمان آتش نوروز در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان و انزلی و سپس در ۲۹ تیر ۵۸ با کشتار فرهنگی و سیاسی به دههی شصت گسترش یافت و تا اکنون الگوی سوریه و دمشق خونین و ویران امروز، زیر خاکستر تبهکاران ایران اسلامی، پوتینی-دوگینی و حزبالله است.
ازهم پاشی خاورمیانه شیعی، با آغاز دومینوی هفتم اکتبر۲۰۲۳ در غزه و سقوط پایگاهها و پاهای اختاپوسحکومت اسلامی ایران در لبنان وغزه و سوریه و یمن، آغاز پروژهی خاورمیانه اسلامی دیگریاست که اینک رقم میخورد. حکومت اسلامی عثمانی سوریه، همان طالبان و القاعدهیرنگآمیزی شدهای است که در محور خاورمیانه جدید و لوکیشن دمشق، کلید زده شده است.
امیرنشین اشغالی به وسیله ترکیه که پیش از سقوط اسد و از سال ۲۰۱۷ در شهر ادلب مستقر بود، تنها دربِ رنگ شدهی جهنمی بود که برای سراسر سوریه و نابودی خودمدیریتی روژآوا و قتلعام کردها تربیت و بسیج شده بود. ادلب و پیرامون آن تا نزدیکی حلب، در شمال غرب سوریه، و دیگر نقاط زیرسلطهی هیئت تحریرالشام باپرداختهای افزون بر چهارصددلار به کارمندان به جای پنجاه دلار پرداختی حکومت اسد در مناطق زیرکنترل رژیم، ارائهی خدمات و وزارتخانهها، بخشها و تربیت و متشکل کردن مقامات و احکام شریعه و امنیتی و نظامی امیرنشین زیرکنترل ترکیه در استان ادلب، حلبییان و دمشق و دیگر مناطق زیرستم آلیگارش اسد و حزبالله، فاطمیون، علویون، زینبیون و ده ها گروه اجارهای حکومت اسلامی ایران را به خود میفریفت. و میفریتکهالقاعده به جبههت النصر و سپس به ارتش آزادیبخش شام (تحریرالشام) به رهبری محمد جولانی استحاله یافته است تا حکومتی دستکم همانند ترکیه یار دوغانی وانمود سازد. این یک نیرنگ خمینیستی در پاریس، در دوحه تکرار شد.
ابومحمد جولانی (گولانی) یا همان احمد حسین الشرع (زاده ۱۹۸۲) گماشته ابوبگر بغدادی که زیر پیگرد آمریکا و ده میلیون دلاربرای سرش پاداش تعیین شده بود، از سال ۲۰۱۷ فرمانده کل (امیر) هیئت تحریر شام، این که مقطارخویش محمد بشیر را نخست وزیر خوانده است. محمد بشیر، امیر امیرنشین ادلب اشغالی، با اسپانسوری ارتش ترکیه و قطر از سوی هیئت تحریر الشام و همقطاران، ماموریت یافته است تا مارس ۲۰۲۵ نخست وزیر باشد. او دستیار آدمکش گولانی بود که در ادلب اشغالی به نام امیرنشین اسلامی شام، همزمان مدیر آموزش اسلامی در وزارت اوقاف «دولت نجات سوریه» نشانیده شده بود.
به اینگونه بشیر القاعده، فروردین ۱۴۰۴ «نخست وزیر دولت نجات سوریه» توسط شورای قانونگذاری اسلامی چتههای ترکیه شد تا از سوی میتو ارتش ترکیه، خدمت گذار باشد.
از تروریستهای زیر پیگردنه ادهای بینالمللی به زودی رفع اتهام خواهد شد و سازمان ملل، و اتحادیه اروپا به زودی بهسان دوفاکتو، برای تمرکز و تحکیم قدرت مرکزی و حکومت -ملت تلاش خواهد ورزید، اما در بافتار عشیرتی، قبیلهای پراکندهی سوریه راه بهجای ینخواهد برد.
هدف حاکمیت ترکیه، نابودی روژآوا و قتل عام کوردها است.
هاکان فیدان، رئیس پیشین میت و وزیر أمور خارجه کنونی ترکیه و گزینهی جانشینی اردوغان، در روز گشایش مرکز تروریستی میت در سفارت ترکیه در دمشق اعلام کرد: «ترکیه اعلام کرد که با روسیه و ایران گفتوگو کرده و به آن ها گفتهاندکه وارد معادلات نظامی در سوریه نشوند… هدف استراتژیک ما حذف یپگ است… کل کادر فرمانده ییپگ از جمله آنهایی که سوری هستند باید کشور را ترک کنند، کادرهای غیر پکک باید در چهارچوب توافق با دولت جدید سلاحهای خود را رها کرده و با بازگشت به زندگی عادی، در داخل مرزهای سوریه به زندگی خود ادامه دهند…» این خود بیانگر ماهیت فاشیستی فرماندهی کل اشغالگران در سوریه است که نابودی جامعهی بیش از چهار میلیونی روژآوا فرمان میدهد و حتا شهروندان سوری را به اخراج تهدید میکند. پاسخ چنین گزافهگوییهایی را شکست مفتضحانه جنگ شبانه روزی و تحمیلی۴۴ سالهی دومین ارتش ناتو در برابر مقاومت گریلاهاو شروان انانقلابی در کوهستانها و دهها میلیون مردم انقلابی باکور (شمالکردستان) در ترکیه داده شده و میشود.
روژآوای سربلند به مقاومت شکوهمند و پاسداری از خودمدیریتی مشترک زنان و مردان جامعهی چندفرهنگی و اتنیکی ادامه خواهد داد.پذیرش پرچم دکوراتیوی سوری زیر پرچم پرافتخار و غرورآمیز ی پ ژ و ی پ گ و ق س د و آمادگی گفتگو برای مقاومت و حفظ الگوی هدفمندانهی خودمدیریتی شورایی و جامعهی انقلابی روژآوا، سازشی است خردمندانه، اما نه سازشی در رها کردن پرنسیپها. به بیان اندیشمندانهی لنین، آنگاه که راهزنانی مسلح برای مصادره خودرو شما سلاح میکشند، پذیرش درخواستِ آنان سازش است، اما به ناگزیر، زیرا رهزنان مسلح، هم جانت را میستانند هم خودرو را؛ بگذار این تبهکاران خودرو را ببرند، و تو جان به سلامت بر،سپس بانیرویی برتر بازگرد و خوردو را باز ستان و راهزنان را آنگونه که سزاوار است سیاست کن.
اینک حکومت اسلامی ایران پریشان و پریشانخو بازنده و در گرداب بحران فروپاشی دوران انقلابی بیش از پیش فرو میرود. وعده قراردادهای میلیاردی باسوریه و روسیه و معامله با ترامپ، در حکومت باندهای مافیایی راه بهجایی نخواهد برد. در سوریه، وعدهی گشایش سال «نیکوی» اقتصاد و آزادی، از لولهی مسلسلهای اشغالگران نوعثمانی و تبهکاران، در همین بهار نارسیده با رگبار و سرکوب و خفقان و پرچمهای داعش آشکار است. در سوریهی عشیرتی، اسلامی و اشغالی و ارتش ترکیه، چشم اندازی جز جنگ داخلی و خونبار درون باندی داعشیان و سیاهی به چشم نمیآید، مگر آنکه نیروی سوم مردمی تهیدستان شهر و روستا، از خودبیگانگی بهخود آید، دخالتگر پویهمند گردد و با نه به اعدام و نه به داعش و اشغالگران و جنگ، گزینهی انقلابی تعیین سرنوشت خویش به دست خویش را اعلام دارد.
سخنگوی حکومت داعشیان، اعلام کرد «درگیری با اسرائیل اولویت ما نیست، اولویت ما احیا اولویتهای خودمان است.»
اولویت داعش و کارفرمایان، برقراری یک حاکمیت اسلامی نیابتی و دست نشانده، و اشغال روژآوا و نابودی این دستاورد ارزشمند و تاریخی انسان است. میلیونها کورد و اندیشهی روژآوایی و خودمدیریتی بیش از پنجاه میلیون کورد در چهار پارچه کوردستان و میلیونها پشتیبان منطقهای و انترناسیونالیستی وجنبش ژن، ژیان، آزادی و سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی در ایران، و آزادی کوردستان و بلوچستان و سراسر ایران، پشیبانان تعیین کننده سیستم خودمدیریتی و زندگی و جامعه ی آزاد از جمله در روژآوا خواهد بود.
عباس منصوران
۱۴ دسامبر ۲۰۲۴
9 پاسخ
“سخنگوی حکومت داعشیان، اعلام کرد «درگیری با اسرائیل اولویت ما نیست، اولویت ما احیا اولویتهای خودمان است.»
خوشحالم که این مورد را حداقل اگر چه بخشی از واقعیت را بیان میکند به عنوان فاکت آوردهای .
یادمان نرود که ترکیه و قطر به تنهایی در تربیت این هیولاهای قرن بیست و یکم پرورش نداده اند این بخشی از پروژه زبینیو برژنیسکی است که آمریکا و اسرائیل در اجرا و کاربرد عملی آن نوکران خود را در صحنه میدیا نمایش میدهند ! اسرائیل در نابودی جنبش چپ و ملی فلسطین حداقل ۱۸ سال پیگیرانه حماس را پشتیبانی کرد و چه بسا بوجود آورد .
کردهای سوریه که در واقع همه در طول زمان از عراق قاچاقی وارد سوریه شده اند با حمایت امپریالیسم امریکا ۲۵% خاک سوریه را اشغال کرده و نفت سوریه را به غارت می برند چی؟
با سلام بامداد گرامی. با ملاحظه شما همراهم. سپاس از اشاره شما.
شرم است کە کامنت یک پان تورک فاشیست را کە بە مردم کورد هتاکی می کند منتشر می کنید! این با اصول روزنامە نگاری شما تطابق می کند ؟ آیا اگر من هم بنویسم کە کل این تورکهای ایران و تورکیە از تورکستان بە ایران و میزوبوتامیا کوچ کردەاند و اشغالگر محسوب می شوند ، را هم منتشر می کنید؟
جناب منصوریان با انشایی تند انگشت روی واقعیت محتمل در منطقه گزارده است.
کردستان سوریه تنها فرم حکومتی متفاوت مردمی در منطقه خاورمیانه است که سو سو میکند و هیچ حکومتی در آنجا تحملش نمیکند، در خطر است.
کردهای سوریه قطعا از خاک عراق به سوریه نرفته اند بلکه ساکنین واقعی این بخش از سوریه هستند ! از اینکه با آمریکایی ها در غارت نفت و ثروت ملی سوریه همکاری میکنند ، درست است ! رژیم باعثی سوریه متاسفانه حقوق کردها را در گذشته کاملا نادیده گرفته بود ودر مواردی کرد ها در سوریه از داشتن حقوق شهروندی بی بهره بودنند ، اساسا کردها را به عنوان اقلیت یا بخشی از جامعه سوریه به رسمیت نمشناخت .
اما این دلیل نمیشود تا با نیروهای امپریالیستی در منطقه همکاری کنند .
شیوه برخورد حکومت ها در منطقه بدون در نظرگرفتن حقوق شهروندی و رسمیت دادن به هویت های قومی بستر این همکاری ها را مستعد میکند . دقیقا این مسئله در ایران در بیش از هفتاد سال گذشته عمل شده است .
آقای منصوران، حامی روژاوا است. قابل تخسین است، و خطه کردها، تنها جغرافیایی در سوریه است که، نظمی سکولار و مردمی شکل گرفته است، و بیش از همه خاری در درون چشم سران حکومت اردوغان ترکیه است. انسان از این همه نفرت حکومت ترکیه از کردها، دچار حیرت میشود. فیدان، وزیر خارجه حکومت ترکیه میگوید : راهبرد اصلی ما، نابود کردن کردهاست. این بیان اگر بیانی فاشیستی نیست، چه نامی میتوان بر آن نهاد؟ چه عنوانی را برای نامیدن کسی میتوان بکار برد که، خواهان نابودی جمعی گروهی از مردمان است؟
اما سخنی با آقای منصوران و شیوه نگارش و ربط دادن نکات مختلف در یک نوشته و مقاله : نوشته شما مملو ار بار شدید و غلیظ عاطفی است. نکاتی مربوط و حتا نامربوط به همدیگر را، چنان در هم میپیچانید، که کلاف سردرگمی ساخته میشود، و خواننده را در فهم سیر منطقی و استدلالی بحث، دچار مشکل میکند. چرا باید اصرار داشت که از همه چیز و همه کس گفت، و موضوع را آنچنان پیچیده کرد، تا هم فهم موضوع اصلی بحث را مشکل کند، و هم خواننده را به ادامه خواندن نوشته بیمیل کند؟ تردیدی نیست که خیلی از مسایل و موضوعات بهم ارتباط دارند. مشکل ارتباط دادن نیست، بلکه سر نخ بحث را گم کردن، و از «تم و موضوع اصلی» بحث دور افتادن است. بنا نیست به همه مسایل دنیا، در یک نوشته پرداخت. اصلی و فرعی، عمده و غیر عمده، فوریت و مشروطیت به زمان، همزمانی و ناهمزمانی، تاکتیکی و راهبردی، داده ها راست و تایید شده و ناراست و تایید نشده، فرض ها و مسلم ها و ….را ابتدا و قبل از نوشتن، بایستی به درستی تشخیص داد، و با اطمینان نسبی، آنهم منطقی و مستدل و مستند، نوشته ای را تنظیم کرد. بد هم نیست که، چنذ لحظه ای نفسی تازه کرد، دوباره خطوط نوشته شده را خواند، و نوشته را جمع و جور کرد، تا هم به موضوع اصلی بحث پرداخته شده باشد، و هم برای خواننده قابل دسترس باشد. وقتتان خوش!
من با این نوشته شما موافقم !
دقت در بیان فاکت ها برای تحلیل نظر را باید با وسواس علمی پیشبرد . من در نوشته های آقای منصوریان در عرصه تئیوریک با ماهیت نگرش سوسیالیستی آن موافقم ، اما متاسفانه در بعضی موارد به دلیل عدم دسترسی به منابع خبر یا موضوع اشتباهای رخ میدهد .
مانند این بخش از تحلیل که “ تباهی یک سرزمین با کلر و سارین و گازهای مرگ آور پوتینی- خامنهای، منحل و جغرافیای خاورمیانه نئولیبرالیسم بهدست چتههای اسلام سیاسی ترکیه سپرده شد“ . در این مورد همانگونه که بیان کردم باید به نتایج تحقیقات جفری ساکس مشاور وزرات خارجه آمریکا مراجعه کرد که بیان میکند ‘ نمونه گازهای مصرفی نشان داد که اینگونه گازها نه در روسیه و نه در سوریه وجود ندارد بلکه مشابه گاز های مصرفی ارتش ترکیه است .
ترکیه آنها را با کمکهای لجیستکی و فنی در توسط تحریرالشام قرار داده و استفاده شد . این مسئله دقیقا توسط صدام کشتار حلبچه بود که نهایتا معلوم شد آلمانی ها انر در اختیار صدام گذاشته بودند . جالب است که مهندسین و کمپانی فروشند در دادگاه ای آلمان به حبس هایی تا ۵ سال محکوم شدند ! در آن زمان در میدیا مطرح شد که این گاز توسط نه روسیه بلکه شوروی در اختیار صدام گذاشته شده .
باز تولید یک خبر و موضوع برای میدیای تحت کنترل آمپریالیست ها بسیار آسان و بخشی از پروژه جنگ است .
با تشکر از نکونام عزیز .
به بامداد گرامی و با درود! در نوشته اول شما می خوانیم : « از اینکه (کردها) با آمریکایی ها در غارت نفت و ثروت سوریه همکاری می کنند، درست است!»
نظرم را در این باره، بر دانستنی های حتمی خودتان استوار می کنم. پس از سقوط امپراطوی عثمانی، و با سیاست استعماری غرب، و بویژه انگلیس و فرانسه، و با قرارداد یا پیمان « سایکس – پیکو »، جغرافیای تیکه پاره شده پس از این سقوط، به شکل گیری کشورهایی انجامید، که طول عمر هر یک از آنها، به کمتر از یک سده میرسد. سوریه و لبنان و اردن و عراق و خود ترکیه و حتا کویت، حاصل تقسیم بندی این جغرافیا، در زیر قیمومیت انگلیس و فرانسه ، شکل گرفته اند. یکی از بد شانس ترین گروه های مردمی، در این تقسیم بندی، مردمان کرد بوده اند که، به قطعه هایی جداگانه تقسیم شده، هر بخش از آن، در حوزه جغرافیایی کشوری دیگر افتاده اند. مردمان کرد « آواره » شده و به بخشهایی از ایران و عراق و سوریه و جاهای دیگر، پرتاب شدند. همین جا روشن کنم که، «پانکردیسم» همانقدر پرت و ناممکن و نامطلوب است، که « پانترکیسم » و « پانعربیسم» و « پان ایرانیسم » و هر « پان » دیگری که، به انسان ها، نه به عنوان « شهروند» آزاد و متساوی الحقوق، در هر جغرافیایی از جهان که زندگی می کند بلکه به عنوان عضوی از یک قبیله و عشیره، بنگرد. اما، در مورد کردهای سوریه : از نفت سوریه و امکانات آن جامعه، مردم کرد در زیر حکومت ۵۴ ساله سلسله اسد، سودی که نبردند هیچ، بلکه همواره مورد سرکوب وحشیانه این حکومت هم قرار گرفته بودند. اوا، چرا کردهای سوریه، با حضور آمریکایی ها در سوره «کنار» آمده اند. آمریکا، نه برای کمک به مردم سوریه و از جمله مردم کرد، به سوریه نیامده اند، بلکه برای منافع امپریالیستی خودشان، به اشغال عراق پرداخته اند، همانگونه که سوریه و ایران، و امروز ترکیه هم، با همین اهداف به سوریه آمده بودند.
از یک دیدگاه فلسفی « هستی شناسانه » ( اونتولوژیک ) ، کردها دست به یک « سازش اصولی » زده اند. کردها، « موجودیت » خود را در خطر می بینند، انسان اول باید « موجود» باشد تا به نیازهای خود برای تداوم این موجودیت بپردازد. کردها، از آمریکایی ها دعوت نکردند. آمریکایی ها، غارتگران ناخوانده ای هستند که، برای غارت آمدند. کردهای سوریه، با اخذ یک « تاکتیک اصولی» می خواهند به بقای « هستی خود» ادامه دهند. بین استراتژی ( یا راهبرد) و تاکتیک، تفاوت بسیاری وجود دارد. از نظر راهبردی، چپ کردها، و بویژه طرفداران سوسیالیسم آن ها، همانقدر ضد امپریالیسم و سرمایه داری هستند که، شما و من و دیگر چپ ها و سو.سیالیست های جهان هستند. تاکتیک، گاهی اوقات در تناقض آشکار، اما مقطعی و کوتاه مدت و زود یا حتا کمی دیر گذر، با راهبرد قرار می گیرد. تاریخ زندگی همه مردمان دنیا، مملو از اتخاذ تاکتیک هایی است، که برای حقظ « موجودیت » خود، ناچار به ابتلای به آنها بوده اند.
آنچه شیران را کند روبه مزاج / احتیاج است، احتیاج است، احتیاج
وقتتان خوش!