پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳

سقوط اسد و پایان «عمق استراتژیک» ولی فقیه –  احمد هاشمی

چارچوب مفهومی سقوط اسد

طی دو دهه اخیر، جهان وارد یک دوره افزایش عدم قطعیت شده است. چند ویژگی نشانه های این عدم قطعیت هستند: ویژگی اول- سرعت برق آسای تحولات میدانی، ویژگی دوم- رادیکال شدن قطب های چندگانه قدرت، ویژگی سوم- تبدیل سریع تنش ها به منازعات، ویژگی چهارم- احتمال بالای غافلگیری (طبیعی و برنامه ریزی شده) و ویژگی پنجم- دوره کوتاه فرصت ها.

 در رابطه با سقوط اسد می توان همه این ویژگی ها را ملاحظه نمود،  الف- سقوط برق آسا، ب-  رادیکا ل شدن مجموعه نیروها در منطقه خاورمیانه ج- تبدیل تنش ها به جنگ غزه و لبنان، د- حمله غافلگیرانه گروه مسلح حماس به اسرائیل و سقوط غافلگیرانه اسد و درجه مهندسی شده هر دو رویداد،  ر- کوتاه شدن زمان رویداد ها از حمله حماس تا سقوط اسد.

به این چارچوب مفهومی، یک نکته  دیگر باید اضافه گردد و آن این است که تجربیات متعدد نشان می دهد، رهبران مستبد در رژیم های اقتدارگرا و توتالیتر با سماجت به سمت یک کوشه کور در حرکت اند. با وجود اینکه در سراشیب لغزنده فروپاشی قرار دارند، اما به دلیل ناتوانی در بینایی متعارف، قادربه مشاهده این شرایط نیستند. ولی فقیه در ایران، یک نمونه زنده است.

از اعتراضات مسالمت آمیز تا جنگ داخلی

در سال ۲۰۱۱ در پی بهار عربی، جنبش های اجتماعی در بستری از نارضایتی های سیاسی آغاز شد. در ابتدا اعتراضات سیاسی در شکل راهپیمایی های مسالمت آمیز برای اصلاحات سیاسی بود.

دیاسپورای خارج از سوریه، روز های ۴ و ۵ فوریه را “روزهای اعتراض” فراخواند. در ۱۵ فوریه گروهی از دانش آموزان با نقاشی دیواری به اعتراض علیه حکومت اسد دست زدند. آنها همگی دستگیر شدند و در زندان ها مورد شکنجه قرار گرفتند. از این زمان بود که اعتراضات مسالمت آمیز خیابانی شروع شد.

در ۲۳ آگوست ۲۰۱۱ “شورای ملی سوریه” در خارج از کشور بنیانگذاری شد. حکومت اسد در ماه مارس رفرم های محدودی را آغاز نمود. در ۲۳ فوریه در یک رفراندم سیستم تک حزبی بعث ملغا گشت و دوره ریاست جمهوری نیز محدود گشت.

“کاپلان” در خصوص بحران مشروعیت رژیم بشار اسد می نویسد:

“حزب بعث تا کنون در میان کل بدنه دولت، فاسدترین بخش شناخته شده است، گرچه موجی کوتاه از اصلاحات در جریان “بهار دمشق” صورت پذیرفت، به واسطه تنش های فرقه ای و روند کند پیشرفت در آزادی های مدنی، به تدریج رو به ضعف نهاد. بشار اسد برخی اصلاحات را انجام داد، ولی آهنگ کلی اصلاحات، آهسته و تدریجی بود. بورکراسی یکپارچه، انحصارهای اقتصادی و عدم تمایل اسد، اجرای برنامه های اصلاحی گسترده تر را میسر نساخت”

در روز ۲۵ مارس در هومس تظاهرات گسترده به خشونت کشیده شد. در روزهای ۶ و ۷ ژوئن ۲۰۱۱ گروه های مسلح در نزدیک مرز ترکیه با کشتن ۱۲۰ سرباز سوری منطقه مرزی را اشغال نمودند. در ۱۳ ژوئن حکومت به این منطقه حمله نمود و منطقه را باز پس گرفت.

در روز ۱۸ جولای ۲۰۱۱ گروه های مسلح  تحت عنوان “آتشفشان دمشق” مبارزه مسلحانه با رژیم را در دستور کار قرار دادند. با این اقدام  جنگ داخلی در سوریه آغاز گشت.

 در ۱۶ جولای ۲۰۱۱ اخوان المسلمین در “کنفرانس نجات ملی” در استانبول بر ماهیت عربی و اسلامی سوریه تاکید کرد و نمایندگان کرد حاضر در نشست، کنفرانس را ترک کردند.

 جنبش سلفی سوریه که متشکل از هزاران جوان سنی بود، رهبری سلفی های رادیکال را پذیرفتند، دراین مجمموعه سلفی های تکفیری که هدفشان ایجاد “دولت اسلامی عراق و شام” بود دست بالا را داشتند.

 در درون جبهه اسلامی، گروه هایی مانند “احرار الشام” تیپ توحید، صقورالشام، انصار الشام، جیش الاسلام و… حضور داشتند.

کردها بزرگترین اقلیت قومی نیز با مطالباتی نظیر “تقاضای حق رای و برابری در مقابل قانون و با هدف کسب خودمختاری در مناطق کردنشین” بخشی از اپوزیسیون حکومت اسد بودند.

“حزب جنبش آینده کردی” مخالف هرگونه مداخله خارجی و عملیات مسلحانه بود، در پروسه جنگ داخلی به انزوا کشیده شد. مسیحیان و دروزی ها نیز با هدف پیشبرد دموکراسی و اصلاحات به دلیل مسلح شدن اپوزیسیون، از مشارکت در اعتراضات فاصله گرفتند.

اتحاد دموکراتیک کردی نیز در پی مخالفت با ترکیه، با تداوم بحران و با خروج از ارتش سوریه، کنترل مناطق کردنشین شمالی را در دست گرفتند.

“ارتش  آزادیبخش سوریه” که در جولای ۲۰۱۱ اعلام موجودیت نمود، در ابتدا با اهداف سیاسی وارد عمل شد.

با  تسخیر آل پوی شرقی توسط “داعش” در فوریه ۲۰۱۲ جنگ داخلی تمام عیار آغاز شد. درسال ۲۰۱۳ “دولت اسلامی  عراق و شام” تمامی شمال سوریه را به تصرف خود در آورد.

کاربرد گاز های سمی درجنگ داخلی توسط حکومت بشار ال اسد، نقطه اوج قساوت یک رژیم علیه مردم کشورش بود، که منجر به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل گشت.

در مجموع می توان گفت که اعتراضات و کنش های جمعی در ابتدا با مطالبات متعدد همراه بودند و از طریق مسالمت آمیز در راهپیمایی های اقشار مختلف مردم پی گیری می شد. اولین گام را حکومت اسد با سرکوب معترضان و شکنجه دستگیرشدگان به سمت جنگ داخلی برداشت و درپی آن نقش آفرینی ویرانگر کنشگران و رهبران سنی مذهب و سلفی های تندرو، دخالت منفی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای، دلایل اصلی جنگ داخلی تمام عیار در سوریه بود.

جنبش اعتراضی مردم سوریه در زمانی کوتاه به دلیل ارسال اسلحه، مستشار نظامی و مزدوران جنگی و آموزش نظامی و کمک مالی توسط بازیگران خارجی به یک جنگ نیابتی تبدیل شد.

جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان، پشتیبانان رژیم سرکوبگر اسد شدند. با فرماندهی سپاه قدس و حمایت حزب الله، گروه های شبه نظامی دیگری نیز مانند: لشکر فاطمیون، لشکر زینب در سوریه مستقر شدند. سپاه قدس در چارچوب سیاست نظامی اش در عراق و لبنان، نیروی نظامی جدیدی تحت عنوان لشکر باقر نیز به وجود آورد.

در ابتدای تحولات سوریه در سال ۲۰۱۱ حمایت های روسیه عمدتا در چارچوب حمایت لفظی بود. به دلیل درخواست اسد در سال ۲۰۱۵ حمایت های روسیه وارد فاز نظامی شد، در سپتامبر همین سال مداخله نظامی روسیه در جنگ داخلی سوریه برای حفظ قدرت اسد، آغاز شد.

نتیجه این جنگ  داخلی، با ائتلاف پوتین با ولی فقیه و “محور مقاومت” رژیم جمهوری اسلامی، یعنی حزب الله لبنان و برخی از گروه های فلسطینی و عراقی تثبیت حکومت اسد بود.

 در سال ۲۰۱۵ توافق برجام با ایران و تثبیت دولت اسد در سوریه توسط روسیه و ایران، منجر به یک جابجایی استراتژیک به نفع پوتین و ولی فقیه در خاور میانه شد، اکنون با فروپاشی گروهای نیابتی جمهوری اسلامی و سقوط اسد، این جابجایی استراتژیک برباد رفته است.

پایان ائتلاف استراتژیک ولی فقیه، اسد و حزب الله لبنان

همکاری جمهوری اسلامی از همان ابتدای انقلاب با حکومت حافظ اسد شروع شد. این همکاری در دوره جنگ ایران و عراق گسترش یافت. همکاری با اسد برای خمینی دارای اهمیت ویژه بود، این همکاری در مدتی کوتاه به یک مشارکت استراتژیک فرا رویبد.

برای سوریه حمایت ایران از این کشور، حاوی مزیت بالایی بود. از یکسو با مسدود شدن لوله ی نفت عراق به دلیل ضدیت با صدام، برخوداری از نفت مجانی و نفت ارزان یک امتیاز ویژه بود. دراین باره هاشمی رفسنجانی در خاطراتش می گوید:

“جلسه‌ای با نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور و وزیر خارجه داشتیم. درباره مواد قرارداد با هیات سوری که آمده‌اند، بحث کردیم. مطرح است که یک میلیون تن نفت خام مجانی به سوریه بدهیم به عنوان شرکت در هزینه جهاد با اسرائیل و بقیه را تا ۹ میلیون تن به قیمت عادلانه بفروشیم و از آنها جنس بخریم.”

از سوی دیگر با سرکوب خونین اخوان المسلمین، حافظ اسد احتیاج به حمایت یک دولت اسلامی از رژیم خود داشت.

سوریه به عنوان یک کشور رانده شده از جهان عرب، نیاز به یک حمایتگر مالی و نظامی قوی داشت و از سوی دیگر “تنهایی استراتژیک” ایران نیز در عرصه بین المللی، پس از تسخیر سفارت آمریکا، ابعاد گسترده ای یافته بود. یک عامل سلبی نیز برای گسترش همکاری های ایران و سوریه وجود داشت و آن هم تهدیدات مشترک از جانب اسرائیل و عربستان سعودی بود. در چارچوب این مجموعه ژئوپلیتیکی، ائتلاف استراتژیک میان جمهوری اسلامی و حکومت اسد شکل گرفت. این ائتلاف با اتحاد سه گانه ولی فقیه، اسد و حزب الله لبنان محکم تر گشت.

 ارتباط شیعیان لبنان با ایران از طریق موسی ال صدر گسترش پیدا نمود. حکومت اسد در جنگ داخلی لبنان از سازمان امل، یک جریان سیاسی شیعی حمایت می کرد و جمهوری اسلامی نیز به حمایت از شیعیان لبنان دست زد. از این طریق روابط میان حافظ اسد و جمهوری اسلامی با جنگ داخلی در لبنان در سال ۱۹۷۶ تعمیق یافت. حلقه اتصالی میان جمهوری اسلامی، حکومت اسد و شیعیان یا به عبارت دیگر سازمان امل، موسی ال – صدر بود.

دررابطه با تاریخ رسمی بنیانگذاری حزب الله لبنان، روایت ها گوناگون است، اما آنچه که مسلم است، این است که این جریان  سیاسی شیعی، باید در فاصله سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۳ شکل گرفته باشد.

جمهوری اسلامی و حکومت اسد از همان ابتدا به حمایت از حزب الله لبنان برخاستند. سوریه از همان ابتدای مرحله تاسیس با ایجاد تدارکات لجیستیکی و تضمین امنیت به حمایت از این جریان همت گماشت و ایران نیز مسولیت صدور اسلحه و کمک مالی را به عهده گرفت. و در این مسیر سازماندهی نیروهای نیابتی محور مقاومت شکل گرفت.

سقوط اسد و فروپاشی حزب الله لبنان

 رژیم اسد در سوریه پس از انقلاب ایران، قسمتی از سیستم امنیتی جمهوری اسلامی بوده، که به همراه حزب الله لبنان محور مقاومت را در مقابل آمریکا و اسرائیل تشکیل می دادند.

 وجود رژیم اسد در سوریه برای جمهوری اسلامی از اهمیت استراتژیکی برخوردار بود. رژیم اسد به جمهوری اسلامی یک “عمق استراتژیک” بخشیده بود، که برای ولی فقیه دست یابی به این عمق در چارچوب محور مقاومت، مزایای حیاتی داشته است. این مزایا عبارتند از:

الف – اجازه انتقال سلاح و لوازم لجیستیکی به متحدان خود در منطقه به خصوص حزب الله لبنان برای فشار به اسرائیل

ب – موقغیت ژئوپلیتیکی سوریه در ارتباط با عراق و اتصال عراق متحد به سوریه

ج- دست یابی به سواحل مدیترانه از طریق عراق و سوریه

گرچه استراتژیست های دور بر ولی فقیه علاوه بر این مزایا به موارد اقتصادی نیز چشم داشته اند، ولی برای ولی فقیه هیچگاه اقتصاد از اهمیتی برخودار نبوده است از جمله: ایجاد کریدور انتقال انرژی به مدیترانه، بهره برداری اقتصادی از کریدور زمینی و مشارکت در بازسازی پروژه های عظیم در سوریه.

اکنون با پایان کار رژیم اسد و فروپاشی حزب الله لبنان به عنوان بازوی نظامی و نیابتی ولی فقیه در منطقه، این ائتلاف استراتژیک به پایان رسیده است، آما آنچه که باقی مانده به استناد استراتژیست های دور بر ولی فقیه مداخله ایران در سوریه، برای اقتصاد ایران بسیار گران تمام شده است، به طوری که ایران تا اواسط ۲۰۱۸ حداقل ۳۰ میلیارد دلار بری کمک های نظامی و اقتصادی از جمله تحویل نفت خام هزینه کرده است.

ahmad.haschemi@gmx.at

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

یک پاسخ

  1. از قدیم مناطقی بعنوان عمق استراتژیست ایران مطرح شده بود آنهم بخاطر اشتراکات فرهنگی یا مذهبی،
    در جمهوری اسلامی دو نگرش در برخورد با این مناطق شکل گرفت:
    ۱- نگرشی که بر این منطق بود که باید در این مناطق فقط فعالیت اقتصادی را داشته باشیم و گسترش دهیم و آن مناطق را از طریق اقتصادی هم به خودمان وابسته کنیم
    و…
    ۲- نگرشی بر این منطق بودند که آن منطقه ها را وارد در گیری نظامی خود کنیم و از این طریق آنها را وابسته به خود کنیم و آنها بدانند بقایشان وابسته به ماست.
    ظاهرن
    براساس این دو منطق یک مرز بندی بین خامنه ای بعنوان ولی فقیه
    با دیگر بازیگران نظام رخ داد
    خامنه ای و اطرافیان خاصشان بر نگرش دوم بودند که برای اجرای سیاست هایشان شروع به حذف رقبایشان کردند؛
    که حاصل کار این سیاست ولی فقیه و اطرافیان خاصش وضعیت فعلی شده است
    که حاصلی جز سوختن این عمق های استراتژیک ایران نبوده است؛
    که باید به ولی فقیه و اطرافیان خاصش که مجری نگرش دوم بودند باید اتهام جاسوسی را باید افزود.
    اما در جمهوری اسلامی چه اتفاقی رخ خواهد:
    بازی های شیادانه ای برای توجیه عملکرد و باخت ولی فقیه انجام خواهد گرفت
    و این گروه شیاد از ظرفیت های قانون اساسی
    برای نگهداشت خود اقداماتی انجام خواهند داد.
    اما در جامعه ذهنیت حذف شیادان حاکم پررنگتر می شود؛
    اما این را باید گفت ذهنیت حذف و مبارزه با شیادان حاکم بر ایران متاثر از نتیجه حاصل از حذف اسد گردد:
    اگر موضوع سوریه بسمت لیبایی شدن کشور برود و یا تجزیه شکل بگیرد
    روش معترضین در ایران بگونه ای دگر می شود
    اما اگر وضعیت سوریه بسمت شرایط بهتری برود
    معترضین در ایران شدت عملشان بیشتر می شود.
    که می توان گفت
    شرایط منطقه و وضعیت ذهنی مبارزان ایرانی
    این را می طلبد که تمام تاثیر گذاران در روند مبارزاتی ایران ذهنیت ازادی خواهی و دمکراسی خواهی و شهروند ایرانی با نگرش برابری را در خود پررنگتر کنند و این ذهنیت ها را هدف اصلی هر مبارزه قرار دهند تا در صورت پیروزی بر شرایط حاکم فعلی بر کشور،
    ذهنیت هر اشوبگری و یا تجزیه کشور مجال عرض اندام پیدا نکند،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *