![](https://akhbar-rooz.com/wp-content/uploads/2024/11/375.jpg)
هر چیز و هیچ!
بعد از دو روز تبلیغات «صدا و سیما» مبنی بر اینکه «رهبر» نظام روز چهارشنبه فرمایشاتی مهم پیرامون سقوط رژیم بشار اسد ایراد خواهد کرد، او امروز با حضوردر «حسینیهی خمینی» خطاب به حلقهی دستچین شدهای از سینه زنان مخصوص، کلی اسمان و ریسمان بهم بافت تارسوایی جمهوری اسلامی رادر جبههی دیگری از «عمق استراتژیک» راست و ریس کند. اظهارات او برای کسی که البته جمهوری اسلامی و شیوهی ولی فقیه را بشناسد جای شگفتی نداشت؛ همان حرف و حدیثی به گوش رسید که پیشبینی هم میشد: گفتن از هر چیز برای نگفتن هیچ چیز ازموضوع شکست.
عجز و خیانت!
خامنهای در سخنان خود به اجبار واقعیت بدیهی آچمزشدن «محور مقاومت» در سوریه را پذیرفت، اما تقصیر درهم شکستن سنگر «مقاومت» را سستی و بی عملی ارتش «بی ایمان» سوریه دانست که فلج بودنش با رفتن آسمان دمشق به مدت سه روز زیر پوشش جنگندههای آمریکا و اسرائیل کامل هم شد. او پیش روی برق آسای زمینی «تحریر الشام» از ادلب برای تسخیر حلب، حما و حمص تا دمشق را برنامهی «کشور همسایهی سوریه» توضیح داد که منظور ترکیه بود. خامنهای به زبان بی زبانی از این نالید که اردوغان روسیه و جمهوری اسلامی را قال گذاشت و خیانت کرد.
برائت از شکست!
اما او این زمینگیر شدن را به عنوان واقعیتی بدیهی از آن رو ردیف کرد که رندانه بگوید جمهوری اسلامی شریک شکست جبههی «مقاومت» در سوریه نبوده و نیست. به زعم وی شرط اقدام به اصطلاح چند هزار «مستشار» (!) جمهوری اسلامی در سوریه و لشکرهای دست ساز «زینبیون» و «فاطمیون» در این کشور، حضور میدانی خود ارتش بشار اسد بود. آنها میبایست میماندند و میجنگیدند تا سپاه قدس را کنار خود ببینند، اما چون سنگر خالی کردند، جمهوری اسلامی هم که هیچوقت شکست نمیخورد (!) نشد کاری بکند وگرنه عزم سیاسی آن برای حفظ اسد جزم بود.
در توجیه پروژه!
او در توجیه حضور نظامی بیش از یک دههی جمهوری اسلامی در سوریه، هم افسانهی مهار داعش پیش کشیدکه بنا به آن اگر سردارهایش به زعامت قاسم سلیمانی در عراق و سوریه نمیجنگیدند داعش تا تهران میتاخت، و نیز به تلافی محبت حافظ اسد در جریان جنگ ایران و عراق به جمهوری اسلامی بود که به یاری بشار اسد شتافت! این یعنی توجیه پروژهی «عمق استراتژیک» و جنگهای نیابتی که اکثریت قاطع مردم ایران از آسیبهایش به شدت بیزار و خشمگیناند. او نه فقط شکست در سوریه را توجیه کرد که خواست مشی هستیسوز چنددههای را هم از زیر فشار برهاند.
وعدهی ایستادگی!
توضیحات وی همه تمرکز بر اشکالات «فنی» داشت تا بگوید شکست سیاسی در کار نبوده و نیست و طرفداران اکنون دیگر اقلیت شدهی نظام، مبادا که به شکست بیندیشند و از آسیب دیدگی شدید و متلاشی شدن «محور مقاومت» خود را ببازند. او تئوری بافت که «ایستادگی اسلام» اگر هم نقاط توقف بمنظور بازیابی دارد، به عنوان راه اما همچنان باقی میماند. وی وعدهی پیروزی نهایی جمهوری اسلامی داد و گفت «مقاومت» همچنان سرجایش است. او دوباره از حماسهی ۷ اکتبر حماس سخن راند که قلوب همهی منطقه را در تسخیر خود دارد و چشمها دوخته به«مقاومت» ایران!
تهدید «مجرم»ها!
خامنهای که حین صحبت کوشید خشم خود را از موقعیت خفتبار پیش آمده پنهان بدارد، در آخر صحبت اما شمشیر تهدید از نیام بیرون کشید و نشان داد چه اندازه از اعتراضات به سیاست خارجی اکنون حتی نقب زده تا درون حکومت دچار هراس است و نیز ترسان از تشدید تزلزل در نیروی نظامی خود. بر همین اساس، او هر کسی اعم از «خودی» و غیرخودی را که دم از شکست و ورشکستگی مشی «مقاومت» میزند و بر پیامدهای سهمگین آن انگشت مینهد، «مجرم» شناخت تا وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و دادستانها و رئیس دادگاههایش بگیر و ببند تازه راه بیندازند.
شرم پیشکش!
آنچه که خامنهای در این سخنرانی از خود نشان داد فقط قابل توصیف با صفت شیادی برای یک ورشکسته به تقصیر دچار وحشت است و بس. گاه در تشریح چیستی یک چنین صحنهای نه تنها میباید از قلم فاخر صرفنظر کرد، که ناگزیریم بکارگیری بیان متعارف را نیز کنار بگذاریم. چرا که حفظ حرمت حقیقت، اقتضاء دارد هر طرز تبیینی متناسب با محتوی آن انتخاب شود. هم از اینرو، اینجا دیگر حتی گفتنِ اینکه شرم حسی است انسانی به چنین کسی، خود اهانتی است نسبت به واژهی شریف شرم و لذا تنها میماند اینکه از درون دل مردم به او چنین گفت: «روتو بریم خامنهای»!
بهزاد کریمی – ۲۱ آذر ماه ۱۴۰۳ برابر با ۱۱ دسامبر ۲۰۲۴
5 پاسخ
” در آخر صحبت اما شمشیر تهدید از نیام بیرون کشید و نشان داد چه اندازه از اعتراضات به سیاست خارجی اکنون حتی نقب زده تا درون حکومت دچار هراس است و نیز ترسان از تشدید تزلزل در نیروی نظامی خود. بر همین اساس، او هر کسی اعم از «خودی» و غیرخودی را که دم از شکست و ورشکستگی مشی «مقاومت» میزند و بر پیامدهای سهمگین آن انگشت مینهد، «مجرم» شناخت تا وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و دادستانها و رئیس دادگاههایش بگیر و ببند تازه راه بیندازند.”
روشن است که اکنون جایی برای استفاده نیروهای ” مقاومت” در خارج از کشور را مانند قبل ندارد ولی این نیروها را هم نمیخواهد از دست بدهد و انسجام آنها را باید حفظ کند تا در داخل کشور برایش مفید قرار بگیرند و نتیجه آنرا هم میتواند حدس بزند که مقاومت داخلی حتی به نیروهای ایرانی” خودی” سرایت میکند.
حال پروژه بقا رقم خورده است که با این دستفرمان به فروپاشی می انجامد ،مگر سیاسیون کشور چه در حاکمیت و چه بیرون حاکمیت با پروژه ای هوشیارانه ترمز این ماشین را بکشند و راننده متوهم را از پشت فرمان بر دارند.
در عالم سیاست، روسای دولت ها، تا هنگامی که در راس امورند، هر از چند گاه، مصاحبه مطبوعاتی برگزار میکنند، تا با پرسش های چالشی از سوی خبرنگاران و رسانه ها، پرسش های مردم و جامعه را با راس دولت مطرح کرده، و او را در برابر مسئولیت هایش پاسخگو کنند. پس از اینکه هاشمی رفسنجانی در سال ۶۸، خامنه ای را به عنوان «رهبر» به مردم و جامعه ایران تحمیل کرد، تا همین امروز، خامنه ای حدود دو هزار سخنرانی داشته است. او در هیچ مصاحبه آزاد مطبوعاتی شرکت نکرده است، تا با پرسش هایی چالشی، پاسخگوی مسئولیت های خود شود. در همه سخنرانی های عده ای گلچین شده را به حضورش میبرند تا او «یکطرفه» هر چه میخواهد موعظه کند. بردن این تعداد به حضور او، کاربرد خودش را دارد. از یک سو نشان داده میشود که او هنوز پیروانی دارد، که مشتاق دیدار او هستند، و حسی از رضایت در خود رهبر ایجاد شود، و روحیه باخته و ضعف او، بشکلی ترمیم شود، و از سوی دیگر با ایجاد فضایی هیجانی، و تکبیر و صلوات و مرگ بر همه عالم، نوعی خلسه جمعی ایجاد شود، و هر دو سو، راضی و خشنود به خانه برگردند. خامنه ای، موجودی خود شیفته، لجوج، کینه ای، و بسیار جبون و ترسو است. او، همه ضعف های خود را، با تکرار هماره کلیشه هایی که، از فرط مصرف، کسالت آورند، میپوشاند. او فدی مسئولیت گریز است، به پارانویا (همه دشمن بینی) مبتلاست، آنهم از نوع مزمن آن. نمیدانم در خیل عظیم لشکریان «بیتش»، روانشناسانی هم وجود دارند، و جرات دارند تا او را کالبدشناشی روانی کنند؟ حرفهای این روزهایش، با تکرار همه آن کلیشه های تکراری، نشانه عجز و درماندگی و تحقیر شدگی و یاس و نومیدی اوست. اما، با حول قوه الهی، همه چیز را ، با مدد توهماتش، به آینده «باشکوه» حوالت میدهد. خرک، نمیر بهار میاد، خربوزه با خیار میاد. حال و روز خامنه ای، همانند کسی است که، در تاریکی تیره شب، مسیری را میپیماید، و برای غلبه بر هراس خود، سوت میزند، سرفه میکند، از خود صدا در میآورد، و شاید هم آوازی بخواند. خامنه ای تنهای تنهاست. نه فقط تنهایی فردی، بلکه منزوی و منفور در بین بیشترینه مردم ایران، در کل منطقه و در سراسر جهان. محور مقامت و عمق راهبردیش هم، دود شد و به هوا رفت. در آدم های ترسو، نوعی تهدید و لجاجت هم زندگی میکند. خامنه ای از همه جا رانده و مانده، تهدید میکند. آنهایی که در خود ایران زیر دل مردم را خالی میکنند( یعنی واقعیت ها را به مردم میگویند) به قوه قضائیه (ببخشید : قوه قصابیه ) حواله داده میشوند، و تحلیل گران خارج کشور هم ، به جوخه های شبکه های ترور حکومتی. دست و پا زدن های مذبوحانه خامنه ای، او را نجات نخواهد داد. او باید برودف همانطور که صدام و قذافی و بن علی و مبارک و اسد رفتند. وقتتان خوش!
جناب کریمی مشکل آنست که شما فکر می کنید خامنه ائی آنچه می داند و آنچه نموده است را می گوید. نه. او خوب می داند که واقعاً دارد چه می گذرد و در گفتارش با سر هم کردن دروغ بر چشم خلایق خاک می پاشاند. در میان به اصطلاح نیروهای مقاومت، رژیم اسد عرفی بوده و نه مذهبی. از آنرو اتحاد او با خامنه ائی و آن دیگران استراتژیک نبود. تا اینجا رژیم اسد برای آنها مفید بود و حفظ شد. حماس با ابراز خوشحالی خود در پی حذف اسد این را به روشنی بیان نمود. ابر و باد و باران و خورشید و ماه و فلک در کارند تا تمام نهادهای اجتماعی و حکومتی در جهان اسلام، مذهبی و یا اسلامی شوند. امپریالیسم به تجربه در یافت که نهادهای و حکومتها عرفی در جهان اسلام در نهایت به کمونیست کشانده می شوند برای سد این کار به حکومتهای خشن خمینی، طالبان، اردوغان ،حماس و این آشغالهائیکه در سوریه سر در آوردند روی آورد. جناب خامنه ائی تمام و کمال در این راه همکار و همسو امپریالیستهاست. شما که درک درستی از ماهیت خمینی و خامنه ائی و حماس و طالبان و اردوغان و دیگر نیروهای از این دست ندارید و آنها را پروژه امپریالیستی نمی دانید فکر می کنید آنها همانی هستند که خود وانمود می نمایند، نه چنین نیست برای سر گردانندگان همه این جریانها در یک آشپزخانه خوارک تهیه می شود. نه ماجراهای شعبده بازی سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ انقلاب مردمی و خلقی بود و نه مبارزه مسلحانه توده ائ و درازمدت طالبان و آنچه چند روز پیش در سوریه اتفاق افتاد که از بسیاری جهات شبیه انقلاب چین بود.
نکات قابل توجه از جمله اشاره آقای کریمی به پوچ بودن ادعای رژیم در مورد نقش سلیمانی در مبارزه با داعش و رجزخوانیهای علی خامنهای که فقط به درد سرکوب وحشتناک ایرانیان داخل کشور میخورد. چنین موضعگیری مترقی از طرف رهبران جنبش چپ خارج از کشور از جمله مقاله بالا دلیل غیبت چپ های محوری را که به شکل گسترده در صفحات مطبوات به چشم میخورد توضیح میدهد. ممنون از بهزاد کریمی!
اتهام اصلی که درتاریخ متوجه خامنه ای می شود اینست:
این فرد با روش غلطش و یا مامورانه اش
باعث سوختن مناطق عمق استراتژیک سرزمین ایران شده است؛
با توجه به اینکه در قدرت است و ساختار قدرت بگونه ایست که فرصت محاکمه کردن او پیش نمی آید
اما
تاریخ و قضاوت های تاریخی کار خودش را انجام می دهد و این موجودات متوهم و یا فریبکار را محاکمه خواهد کرد