دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴

 غنی‌سازی اورانیوم، آری یا نه؟ – سعید مقیسه ای

هم‌زمان با انتشار خبر ارسال پیام غیرمستقیم آمریکا برای تمایل ازسرگیری مذاکرات با ایران، آقای پزشکیان اعلام کرد: «تأسیسات بمباران‌شده را بهتر از قبل بازسازی خواهیم کرد.»
واکنشی که شاید برای نمایش قدرت گفته شد، اما بیش از هر چیز نشانه‌ای از فروپاشی یا فقدان عقلانیت دیپلماتیک در ساختار حاکم است. در حالی‌که هر حکومت و دولت عادی و مسئول می‌کوشد از روزنه‌های گفت‌وگو برای کاستن از تنش‌ها بهره گیرد، سیاست رسمی جمهوری اسلامی همچنان بر مدار تهدید و بحران می‌چرخد. گویی بدون داشتن «اَبَردشمن» و «کلان‌بحران»، موجودیت سیاسی خود را از دست می‌دهد.

در وضعیتی که نه حاکمیت و نه جامعه‌ی جهانی راهی برای حل مسئله‌ی هسته‌ای ایران نمی‌یابند، شاید زمان آن رسیده باشد که مردم خود ابتکار عمل را در دست گیرند.
هرچند برگزاری یک رفراندوم ملی درباره‌ی آینده‌ی برنامه‌ی هسته‌ای در نگاه نخست ناممکن می‌نماید، اما می‌تواند مؤثرترین گام برای گشودن این بن‌بست طولانی باشد؛ گامی برای رهایی از چرخه‌ی تحریم، تهدید و انزوا.
پرسش ساده، اما سرنوشت‌ساز این می‌تواند باشد: غنی‌سازی اورانیوم، آری یا نه؟
آیا امروز مسئله‌ای مهم‌تر از این وجود دارد که مستقیماً با جنگ و صلح، امنیت و معیشت مردم و آینده‌ی کشور گره خورده است؟

مردم ایران، پس از چهار دهه و نیم زندگی زیر سایه‌ی بحران و فشار، به‌روشنی می‌دانند که ادامه‌ی این سیاست، کشور را در مدار فقر بیشتر و خطر مجدد جنگ نگاه می‌دارد. مردم جنگ دوازده روزه غم‌انگیز و خونبار را اندی پیش تجربه کرده‌اند.
آنان به‌جای ستیز بی‌پایان، خواهان تعامل با تمام جهان، چه با شرق، چه با غرب،  آرامش، امنیت و رفاه‌اند.

نیروهای سیاسی و مدنی میهن‌دوست نیز می‌توانند در شکل‌گیری جنبش رفراندوم‌خواهی هسته‌ای نقش ایفا کنند.
وقتی نه حکومت و نه قدرت‌های جهانی قادر به حل این بحران نیستند، مطالبه‌ی رفراندوم تنها گزینه‌ای است.

تجربه‌ی جهان بارها نشان داده که عبور از بحران‌های هسته‌ای تنها با اراده‌ی ملی ممکن است: آفریقای جنوبی با کنار گذاشتن برنامه‌ی تسلیحاتی به ثبات رسید؛ قزاقستان با واگذاری زرادخانه‌ی شوروی، در منطقه، به کشوری توسعه‌محور بدل شد؛ و کره‌ی جنوبی با تمرکز بر اقتصاد، به الگویی از امنیت و پیشرفت تبدیل گشت.

رفتار جمهوری اسلامی را می‌توان در چارچوب اندیشه‌ی کارل اشمیت، نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی و از معماران فکری نازیسم، فهم کرد: در نگاه او، سیاست یعنی تمایز میان «دوست» و «دشمن»، و نظام‌های اقتدارگرا برای بقا ناچارند همیشه دشمنی در افق داشته باشند. «کلان‌بحران» برای این حکومت‌ها نه تهدید، بلکه ابزار قدرت است.
در چنین سازوکاری، کشور و مردم نه صاحبان حکومت، بلکه ابزار بقای آن‌اند. نقش «رهبر» در حل بحران‌ها، جایگزین قانون می‌شود و دیگر نهادها — از مجلس تا دولت — تنها در حد کارمندان اجرایی او باقی می‌مانند.

برای شکستن این چرخه، تنها راه جدی، شکل‌گیری جنبش رفراندوم‌خواهی هسته‌ای، برای ارجاع تصمیم نهایی به مردم است؛ حرکتی مدنی، ملی و خشونت‌پرهیز که در ضمن قادر است نیروهای دموکراتیک را حول این خواسته ملی و مشترک گرد آورد.
رفراندوم هسته‌ای نه شعار سیاسی است و نه خیال‌پردازی، بلکه ضرورتی ملی برای بازگرداندن عقلانیت به سیاست توسط تحویل صدا به مردم است.

اگر قرار است کشورمان گامی به‌سوی دوران پیشا‌گذار دموکراتیک بردارد، این مسیر می‌تواند از همین پرسش آغاز شود: غنی‌سازی اورانیوم، آری یا نه؟

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

4 پاسخ

  1. گفته شده:
    “قزاقستان با واگذاری زرادخانه‌ی شوروی، در منطقه، به کشوری توسعه‌محور بدل شد؛ و کره‌ی جنوبی با تمرکز بر اقتصاد، به الگویی از امنیت و پیشرفت تبدیل گشت.”
    لیبی هم با واگذاری تجهیزات هسته ای خود به کشوری توسعه محور و الگویی از امنیت و پیشرفت تبدیل شد؟
    کره جنوبی الگوی امنیت و پیشرفت است یا مطیع آمریکا که برای جلوگیری از الگو شدنبا یک اشاره آمریکا بورس آن یک شبه بورس آن سقوط می کند؟
    مقایسه سرنوشت ایران در خاورمیانه که از نظر آمریکا و اسرائیل در این منطقه بیش از حد بزرگ است با قزاقستان زیاد مناسب به نظر نمی رسد.ور صکرت عمل به این توصیه ها بیشتر سرنوشت لیبی برای ایران متصور است.

  2. به غیر از اصولگرایان رژیم دو گروه هستند که به شدت خواستار غنی‌سازی هستند: اول چپ های مقاومتی که معتقدند قدرت دفاعی تهاجم خارجی را نفی می‌کند. دوم راست افراطی که می‌داند ادامه غنی‌سازی و تشنج در منطقه تنها راهی است که به تهاجم آمریکا و اسرائیل می‌انجامد. از بین این دو تا به امروز پیش بینی‌ها و خواسته‌های گروه دوم مسجل‌تر بوده است. جناب مقایسه‌ای تو خود بخوان حدیث از این مجمل!

    1. به غیر از دو گروهی که ذکر کردید گروهی هم هستند که نمی دانند یا خود را به ندانستن می زنند که مسئله آمریکا و اسرائیل غنی سازی ایران نیست و صرفا تجزیه ایران و تسلیم بی قید و شرطبه دلیل بزرگ بودن آن و سلطه به قطعات کوچکتر است. چه شاه حاکم باشد چه جمهوری اسلامی، چه چپ مقاومتی وچپه چپ غیر مقاومتی چه چپ بریده، چه اصلاح طلب، چه اصولگرا ، چه راست افراطی و چه چپ افراطی. فرقی نمی کند. تسلیم کامل. دادن پایگاه نظامی و گوش به فرمان. مگر اینکه در رویا معتقد باشیم آمریکا خیلی به اصول و تعهدات پایبند است و اصلا در ۶چ کشور کودتا نکرده و دایما در جنگ و ویران سازی کشورها پیشتاز نبوده.

      1. @ فرامرزی
        ج.ا یک حکومت سرمایه داری فاشیستی و مذهبی است .
        ترامپ فاشیست و نتانیاهو جنایتکار نه تنها با نظام های فاشیستی هیچ مشکلی ندارند بلکه ان را حمایت هم میکنند !

        اختلاف دو حکومت فوق با ج.ا +عدم حمایت اتمی روسیه و چین از حکومت وابسته و گوش به فرمان خودشان ج.ا ، خطر بالقوه دستیابی به سلاح اتمی در حکومتی اخر زمانی که نه ترمز دارد و نه عقلانیت +گسترش رقابت اتمی در دیگر کشور های خاورمیانه و منطقه است !

پاسخ دادن به F Sharifi لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی