
در سرزمین دل ها
چه آسان است
از دست ها
و جملات ِ چشم ها و
واژه های سینه ها و
پیچ و تاب اندام ها،
به آنچه در سر میگذرد پِی بُرد
بی آنکه زبان را بکار گرفته باشی!
اینجا زبان عضوی است مُعطّل
به زبان نیازی نیست،
همه ی اشارات و کرشمه ها
ترا به ژرفای جان ره می بَرَد
و طعم ِزندگی را
بی منّت ِ زبان و پیچ و خم هایش ؛ می چشی
مثل شراب ِکهنه ی کیانتی
مثل ِجِلاتوُ
مثلِپیتزا
و در عمقِ کُهنگی های ِ قرون رفته
و عتیقه جات ِراستین
دِلّت تازه می شود،کنارِ فوّاره یی، …آب نمایی، …
و هوس میکنی تو هم به جای زبان
دست و چشم و سر و سینه را بکار گرفته
در میانه ی میدانی قدیمی
به مردم بگویی:
اینجا ایتالیا ست!
من در رُم هستم!
و برقصی…
۲۰دسامبر ۲۰۲۳