شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

نخلِ طلا را بنگر – بهمن پارسا

می‌دانم که همگان دیده و شنیده‌اند، من هم نیز. نخلِ طلای فستیوالِ سینمایی Cannes2025 نصیب فیلم «یک تصادف ساده» ساخته‌ی جعفر پناهی شد. مفتِ چنگش، مبارک خودش و همه‌ی آنان که در ساخت این فیلم با وی بوده‌اند. مبارک آن دسته از مردم میهن که این امر سبب دلخوشیِ حتّی موقّت‌شان شده.

گویا برنده شدن این نخل، ظاهراً سبب واکنش‌های تند و تیز و منفی و مثبتی در داخل و خارج از ایران شد و ادامه دارد. برخی آن را سیاسی‌کاریِ برگزارکنندگان فستیوال دانسته‌اند، برخی آن را به نوعی باج دادن به حکومت اسلامی خوانده‌اند و بعضی آن را مغتنم شمرده و تکریم کرده و بزرگ داشته‌اند. هرکسی از ظنّ خود.

و امّا من جعفر پناهی را ابداً و از هیچ نظر نمی‌شناسم. نه عنوانِ فیلم‌های ساخته‌ی وی را می‌دانم و نه هیچ‌یک را دیده‌ام. ولی شنیده بوده و می‌دانستم وی مدّت‌ها در محبسِ مخوف اوین محبوس بوده و بعد هم ممنوع‌الخروج. همین و فقط در همین محدوده. نخلِ طلا سببی شد تا علاقه‌مند گردیده و مصاحبه‌ی وی را – با خبرگزار بی‌بی‌سی که گویا پیش از آغاز جشنواره و دریافت نخل طلا انجام شده است – نگاه کنم. آنچه در آن مصاحبه از گفته‌های پناهی برای من محل اعتنا بود و خواسته‌ام از یاد نبرم، آن بخشی است که ایشان می‌گویند فیلم را بدون مجوّز و در خفا ساخته است! من هیچ تردید ندارم که راست می‌گویند. در همان‌جا اشاره‌ای دارند به اینکه یک موقعی در روستایی مورد بازدید و بازرسیِ مشتی لباس‌شخصیِ حکومتی قرار می‌گیرند و آن اوباش بعضی وسایل‌شان را به یغما می‌برند و شرّشان را کم می‌کنند.

من عمیقاً باور دارم در حکومت اسلامی، انجام کاری در خفا، به‌خصوص اگر منافی منافع دور و نزدیک حکومت باشد، بسیار بسیار سخت و بعضاً امکان‌ناپذیر است. نمونه‌های عملی متفاوتی در این زمینه موجود است که نیاز به اشاره نیست. در مورد فیلم پناهی نیز من خیال می‌کنم ساده‌انگاری است که باور کنم حکومت اسلامی از کم‌وکیف و چندوچونِ کار ایشان بی‌خبر بوده باشد. حضور همان چند تن لباس‌شخصی، یعنی که: حواست باشه که ما حواس‌مون هست!

لذا قبول این نکته که این فیلم یا هر فیلمِ دیگری در ایران مخفیانه ساخته شده باشد، برای من آسان نیست که هیچ، بلکه باور نمی‌کنم – ولی شک ندارم که پناهی همه‌ی تلاشش را کرده که کار مخفی مانده باشد و باور دارد که این‌طور هم هست.

امّا آیا این امر سبب می‌شود تا نتیجه‌گیری کنم که، چون فیلم با آگاهی کاملِ یا نسبیِ حکومت اسلامی ساخته شده، فیلم خوبی نیست و ارزش سینمایی ندارد، هنرمندانه به تصویر کشیده نشده، لایق حضور در هیچ جشنواره‌ای نیست … و هزار عیب و علت دیگر دارد، از جمله و بدتر از همه، «حکومتی» است؟!

برای من و مطابق سلیقه‌ی شخصی‌ام، نخیر، هرگز این‌طور نیست. هستند و بوده‌اند هنرمندانی که زیر فشارِ نعلین‌های حکومت‌گران عهد بوق، کارِ هنری اعلا و درجه‌یک کرده‌اند و حکومتِ پفیوز اسلامی یا حالی‌اش نشده و یا اینکه راهی جز خفقان گرفتن نداشته و به‌اصطلاح «از دستش در رفته».

اگر بپذیرم که فیلم پناهی در خفا ساخته شده – که سخنش را پذیرفته‌ام – حکومت اسلامی بعد از آنکه دانست این فیلم راهی جشنواره‌ی کن می‌باشد، چرا سدّ راه و خروجش نشد؟! که می‌توانست. ولی در این هم برای آن حکومت صرفه و صرفه‌هایی است!

فیلم می‌آید بیرون و در معرض دید جهانیان قرار می‌گیرد. اگر با شکست و انتقاد کوبنده و منفی مواجه شد، به تمامی سهم سازندگان است، و اگر به موفقیتی دست یافت، امتیازی است مثبت برای حکومت عهد بوق اسلامی که در ایران، چنان محیطی برای رشد و اعتلای هنری در سطح جهان خلق کرده! محیطی که در آن می‌توان با هر دیدگاهی منتقدانه علیه ناهنجاری‌هایی که سبب اصلی‌اش وجود حکومت عهد بوق است، گفت و نوشت و حتّی فیلم ساخت و برد در معرض دید جهانیان قرار داد! این یعنی که حکومت عهد بوق مزاحمِ رشد هنری و فرهنگی و برخوردهای انتقادی علیه خود در جامعه‌ی داخل ایران نیست. که دروغی است کثیف و مهوّع، و فقط از عهده‌ی بی‌شرمان حکومتیِ اسلامیِ حاکم بر ایران ساخته است.

من به این قضیه – نخلِ طلا – و هر موضوع دیگری که در آن وضعیتی یا موقعیتی به وجود آمده، سبب گردد که ایرانی‌ای هنرمند در هر زمینه به موفقیتی بین‌المللی دست یابد، با دیدی مثبت نگریسته و آن را پاس داشته و تکریم می‌کنم. گیرم همان‌طور که شنیده می‌شود و می‌گویند و می‌نویسند که این‌گونه جوایز بیشتر جنبه‌ی سیاسی دارد تا هنری، یا پاسداری از صلح و انسانیت و علم و…، این سخنی است کاملاً درست. در این قبیل بزرگداشت‌ها، سیاست نقش اساسی و زیربنایی دارد و هوشمند، ملل و مردمی هستند که از این‌گونه فرصت‌ها برای اعتلای مقام و موقع ملّی و میهنی خود و در همبستگی با جوامع پیشروِ دیگر، نهایت استفاده را کرده، جامعه‌ی خویش را آماده‌ی جهش‌های بیشتر و بهتر و برتری می‌نمایند.

نخلِ طلا را پناهی دریافت کرد. او در آغوشِ مردم ایران و بر روی خاکِ آن سرزمین بالیده و رشد کرده، و در محبسی در همان دیار، چارچوب «یک تصادف ساده» را ساخته، و در فرصت‌های بعدی، در همان سرزمین و بر همان خاک، فیلمش را ساخته. این نخل، مال آن خاک، مال آن مردم و مال آن میهن است. مبارکِ تمام‌شان باشد.

ولی حالا بیا و با من «نخلِ طلا را بنگر»، خوب نگاه کن: این (بیلاخ)، ملّت است به محضر حکومت اسلامی و رهبرش و همه‌ی آنان که سد راه رشد و آزادی‌های فردی و انسانیِ مردم ما هستند. (بیلاخ)

سه شنبه  ۲۷ می ۲۰۲۵

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

3 پاسخ

  1. حکومت شکست خورده و توانایی قبلی اش را ندارد!

    با این اوصاف که فیلم در ایران بطور مخفی و بوسیله یک هنرمند سیاسی و زندان دیده ساخته شده است و تهور کاردان که بعد از این موفقیت به ایران باز می‌گردد، می‌توان امیدی به یک رهبری یا راهبردی جدید در داخل کشور بست !؟

  2. جعفر پناهی خطاب به جهانیان گفت:
    «از تمام ایرانیان با هر عقیده و مرام… خواهش می‌کنم اختلافات را کنار بگذارید… مهم کشور ما و یکپارچگی است.» امید خیر ایشان قابل احترام! ولی یادآور اواخر ۵۷ است که گفتند:
    «بحث بعد از مرگ شاه» ولی چند هفته بعدش چماقدارهای فالانژ در خ. انقلاب و جلوی دانشگاه به میتینگها حمله و پیاده و موتور سوار شعار میدادند: “مرگ بر کمونیست که میگه خدا نیست” و یا “وحدت کلمه” و “همه با هم” و……کی با کی وحدت کند و چگونه و برای چه هدفی؟
    در مملکتی که هزاران اسیدپاش،حجاب بان،دوربین ،نیروی انتظامی،هوش مصنوعی،ادارات امنیتی و حفاظتی و اطلاعاتی درکارند تا زن ودختر ستمدیده و آزاده تار مو زیر حجاب نگاه دارد.مخفیانه فیلم ساختن واقعا هنرست

  3. نویسنده ی ارجمند و توانا آقای پارسا میخواهم برداشتم را بطور مختصر با شما در میان بگذارم:
    پایان‌بندی متن بسیار صریح و تأثیرگذار است. نویسنده ( یعنی جنابعالی )نخل طلا را به نماد “بیلاخ مردم به حکومت” تبدیل می‌کند.
    این یک وارونه‌سازی هوشمندانه است: اگر حکومت بخواهد موفقیت فیلم را نشان‌دهنده آزادی فرهنگی جلوه دهد، مردم در پاسخ می‌گویند: ما از آن برای افشای شما استفاده می‌کنیم.
    حرکتی بلاغی، شورشی، و پرقدرت است.
    باید بگویم که کلّ متن دقیق و پر بار و منصفانه قلمی شده. زنده باشید. پر بار هستید، پر کار تر باشید.
    ارادتمندشما . پور ربیع- ونکوور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *