سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴

سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴

فمینیسم در کوبا – گفتگو با آلفونسو گونزالس استاد دانشگاه هاوانا، برگردان: گلشن افتخاری

امروز در کوبا یک جنبش فمینیستی قوی وجود دارد که با فمینیسم در آمریکای لاتین، به‌ویژه با فمینیسم مردمی، در ارتباط است. زیرا در آمریکای لاتین نیز در سال‌های اخیر یک فمینیسم لیبرال نفوذ بیشتری پیدا کرده است، اما این جریان تقریباً منحصراً بر یک گروه خاص از زنان تمرکز دارد: دانشگاهیان، زنانی با مشاغل ثابت، درآمدی منظم و سطح زندگی مشخص. اما واقعیت برای اکثریت زنان در آمریکای لاتین کاملاً متفاوت است

مدت‌ها به نظر می‌رسید که مارکسیسم ارتباط نزدیکی با فمینیسم نداشته است. شما بیش از یک دهه است که مؤسسه فلسفی کوبا را اداره می‌کنید و خود را فمینیست می‌دانید. آیا در این میان تناقضی می‌بینید؟

جورجینا آلفونسو گونزالس

برای اینکه در کوبا به موضوع فمینیسم بپردازیم – که من از طریق فمینیست‌های آمریکای لاتین با آن آشنا شدم – ابتدا کارگاه‌های بین‌المللی در مورد الگوهای رهایی‌بخش برگزار کردیم. این یک پروژه تحقیقاتی مشارکتی بود، گفت‌وگویی بین اشکال مختلف دانش، تا نظریه را با مهم‌ترین فرآیندهای آمریکای لاتین در دهه ۱۹۹۰ پس از فروپاشی بلوک سوسیالیستی پیوند دهیم.

در یکی از این کارگاه‌ها، فمینیست‌ها گفتند: «هیچ رهایی کاملی بدون فمینیسم وجود ندارد.» بلافاصله متفکران مارکسیست واکنش نشان دادند و گفتند که این درست نیست، زیرا از منظر طبقاتی، همه مشکلات حل خواهد شد. در نتیجه، ما یک حوزه تحقیقاتی درباره نحوه توسعه رابطه میان اندیشه فمینیستی و مارکسیستی در تاریخ تفکر و عمل انقلابی ایجاد کردیم. و متوجه شدیم که مارکسیسم از همان ابتدا با فمینیسم پیوند داشته است.

آیا می‌توانید نمونه‌ای برای این ارتباط ارائه دهید؟

در واقع، پیش از انتشار «مانیفست کمونیست»، متنی تحت عنوان «اتحادیه کارگران» از فلورا تریستان وجود داشت. او یک زن کارگر بود که با جنبش کارگری در انگلستان و آمریکای لاتین ارتباط داشت. تریستان زنی بود که توسط همسرش مورد خشونت قرار گرفت، خشونت پدرسالارانه را تجربه کرد و فرزندانش از او گرفته شدند. در متن «اتحادیه کارگران» که در سال ۱۸۴۶ نوشته شد، او خطاب به طبقه کارگر گفت که یک انقلاب واقعی تنها در صورتی ممکن است که موقعیت زنان در جامعه مورد توجه قرار گیرد.

اما آیا نقش فمینیست‌ها در جنبش کارگری به فراموشی سپرده شد؟

از همان آغاز جنبش بین‌المللی کمونیستی، فمینیست‌ها در آن مشارکت داشتند، زیرا زنان بخشی از مبارزه طبقاتی و جنبش کارگری بودند. اما سپس نگاه مردسالارانه غربی، زنان را بار دیگر به حاشیه راند – حتی در درون نظریه مارکسیستی. هر چه مارکسیسم بیشتر به یک نظریه دگماتیک و محافظه‌کار تبدیل شد، از فمینیسم فاصله گرفت. با این حال، فمینیست‌های مارکسیستی‌ای مانند کلارا زتکین، رزا لوکزامبورگ و الکساندرا کولونتای وجود داشتند.

این زنان در آلمان، روسیه و سراسر جنبش کارگری اروپا مبارزه کردند. آن‌ها با جنبش فمینیستی در ایالات متحده نیز در گفت‌وگو بودند. به لطف این مبارزات فمینیستی در درون جنبش بین‌المللی کارگری و احزاب کمونیستی، امروز می‌توانیم بگوییم که ما نیز در جنبش جهانی برای حقوق زنان سهم داشته‌ایم – و این جوهره فمینیسم است.

همان‌طور که اشکال مختلفی از مارکسیسم و نظریه انتقادی وجود دارد، فمینیسم نیز گوناگون است. ما از فمینیسمی مردمی و رهایی‌بخش حمایت می‌کنیم. فمینیسمی که حق همه زنان را برای یک زندگی شایسته به رسمیت بشناسد، نه فقط گروه خاصی از زنان را. فمینیسمی که همه زنان، با فرهنگ‌ها و تجربیات گوناگون‌شان، بتوانند در آن مشارکت داشته باشند تا جهانی متنوع، عادلانه و مبتنی بر حقوق زنان ایجاد کنیم.

نظر شما درباره‌ی بحث کنونی «وُک در برابر ضد وُک» چیست؟

اغلب فقط مباحث فمینیستی در اروپا یا ایالات متحده مورد توجه قرار می‌گیرند. این بحث‌ها را کسانی هدایت می‌کنند که به رسانه‌ها دسترسی دارند. اما فمینیست‌های آمریکای لاتین بیشتر بر مسائلی مانند فقر زنان در منطقه خود، خشونت علیه زنان در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا، افزایش نابرابری، نرخ بالای مرگ‌ومیر زنان به دلیل شرایط ناایمن سقط جنین یا وضعیت زنان مهاجر از آنچه «جهان سوم» نامیده می‌شود، تمرکز دارند. اولویت‌ها بستگی به این دارد که کجا زندگی می‌کنیم و از چه زاویه‌ای به جهان نگاه می‌کنیم. در کشورهای توسعه‌یافته، اغلب یک نگاه خاص غالب است که اکثریت بشریت را نادیده می‌گیرد – همه‌ی کسانی که در شمال جهانی زندگی نمی‌کنند.

و وضعیت زنان در کوبا، شش دهه پس از آغاز انقلاب، چگونه است؟

در کوبا مدت‌ها این ادعا وجود داشت که تفکر فمینیستی وجود ندارد. اما در واقع، انقلاب کوبا بر پایه‌ی سنت یک جنبش فمینیستی قدرتمند بنا شده است، بر پایه‌ی زنانی که در دهه‌ی ۱۹۴۰ حتی قانون اساسی را پیش بردند، از مبارزه‌ی انقلابی حمایت کردند و در کوه‌ها جنگیدند. این سنتی از مبارزه برای رهایی زنان، مشارکت آن‌ها در مباحث و آشنایی با مبارزات زنان در سایر نقاط جهان است.

پس از پیروزی انقلاب کوبا، تمامی این سازمان‌ها و جنبش‌های فمینیستی که از پیش وجود داشتند، می‌خواستند بخشی از انقلاب باشند. به همین دلیل، «فدراسیون زنان کوبا» (Federación de Mujeres Cubanas) تأسیس شد – نه به عنوان یک سازمان مرکزی، بلکه به عنوان ساختاری که جنبش زنان را متحد و تقویت کند. تلاش‌های زنان در کوبا معطوف به بهبود شرایط زندگی در جامعه‌ی کوبایی به طور کلی بود: اینکه خانواده‌ها از فقر خارج شوند، فرزندان بتوانند تحصیل کنند و مراقبت‌های بهداشتی مناسبی فراهم شود.

پس هدف اصلی بهبود شرایط مادی بود؟

مسکن و کار در مرکز توجه قرار داشتند: این هدف انقلاب بود، و همین امر فمینیسم و مبارزات زنان در کوبا را پیش برد. امروز در کوبا یک جنبش فمینیستی قوی وجود دارد که با فمینیسم در آمریکای لاتین، به‌ویژه با فمینیسم مردمی، در ارتباط است. زیرا در آمریکای لاتین نیز در سال‌های اخیر یک فمینیسم لیبرال نفوذ بیشتری پیدا کرده است، اما این جریان تقریباً منحصراً بر یک گروه خاص از زنان تمرکز دارد: دانشگاهیان، زنانی با مشاغل ثابت، درآمدی منظم و سطح زندگی مشخص. اما واقعیت برای اکثریت زنان در آمریکای لاتین کاملاً متفاوت است.

کافی است به کارائیب نگاه کنیم: زنان هائیتی، جمهوری دومینیکن، پورتوریکو یا جزایر کارائیب هر روز فقیرتر می‌شوند. در آمریکای مرکزی، زنان بومی به طور فزاینده‌ای تحت خشونت قرار دارند، خشونتی که با تجارت مواد مخدر و بنیادگرایی مذهبی نیز مرتبط است. در آمریکای جنوبی نیز همین وضعیت دیده می‌شود. در چنین شرایطی، مشخص می‌شود که ما باید مبارزات خود را تقویت کرده و استراتژیک‌تر عمل کنیم تا کنشگری ما تأثیرگذارتر شود. نباید فقط به شعارها و تظاهرات خیابانی محدود شویم که در نهایت تغییری واقعی ایجاد نمی‌کنند. آنچه در نهایت اهمیت دارد، زندگی زنان و به طور کلی، زندگی انسان‌هاست.

و نظر شما به‌عنوان مدیر مؤسسه: آیا در کوبا هنوز هم ماچیسمو (مردسالاری افراطی) وجود دارد؟

ماچیسمو در سراسر جهان وجود دارد. جامعه‌ی کوبا نیز همچنان مردسالار است. اما در عین حال، دارای فرهنگی مبتنی بر آموزش رهایی‌بخش است که از حقوق زنان دفاع می‌کند. این امر باعث می‌شود که زنان در مقایسه با سایر نقاط آمریکای لاتین، راحت‌تر بتوانند با مردان وارد گفت‌وگو شوند. در کوبا نه‌تنها می‌توان بحث کرد، بلکه می‌توان به‌طور مشترک تغییراتی ایجاد کرد – شیوه‌های کمتر مردسالارانه را توسعه داد. این امر نتیجه‌ی فرهنگی است که خودِ روند انقلابی کوبا به وجود آورده و آگاهی از عدالت اجتماعی و کرامت انسانی را تقویت کرده است.

آیا خشونت علیه زنان در کوبا کمتر از سایر کشورهاست؟

موارد خشونت کمتر از سایر کشورهای آمریکای لاتین است، اما ما همچنان با آن مواجه هستیم و این موارد در حال افزایش‌اند – به‌ویژه در شرایط بحران اقتصادی، خشونت جنسیتی و قتل‌های فمینیستی نیز افزایش می‌یابند. خشونت ذاتیِ فقر است – نه به این دلیل که فقرا ذاتاً خشن هستند، بلکه به این دلیل که سیستم سرمایه‌داری از خشونت به‌عنوان ابزاری برای اعمال قدرت استفاده می‌کند. خشونتی که از نظام مردسالاری نشأت می‌گیرد، بخشی از یک سیستم سلطه‌ی گسترده‌تر است که مردسالاری، استعمار، نژادپرستی و استثمار طبیعت را در هم می‌آمیزد. در کوبا نیز مشاهده می‌شود که با گشایش به سمت اقتصاد بازار و پذیرش برخی شیوه‌های سرمایه‌داری، خشونت، نژادپرستی، تبعیض و تخریب محیط زیست در حال افزایش است.

این یک تناقض است: از یک‌سو کوبا درهای اقتصادی خود را می‌گشاید، اما از سوی دیگر، مثلاً چین ابتدا پایه‌های اقتصادی خود را تقویت کرده و به‌سوی سوسیالیسم حرکت می‌کند.

این تئوری است. اما چین، چین است، و کوبا، کوبا.

آیا کوبا همان مسیر چین را دنبال نمی‌کند؟

نه، این دو فرایند تاریخی متفاوت هستند. کوبا نه ظرفیت‌های اقتصادی چین را دارد، نه پتانسیل آن را، و نه ۱.۴ میلیارد جمعیت. کوبا یک جزیره‌ی کوچک در دریای کارائیب است که در منطقه‌ی آمریکای لاتین واقع شده – منطقه‌ای که تاریخاً به‌شدت تحت تأثیر استعمار بوده است. ما به‌عنوان استعمارشدگان وارد فرهنگ غربی شدیم – به‌عنوان کسانی که مجبور بودند برای دنیای توسعه‌یافته کار کنند. این امر ما را از نظر تاریخی در یک موقعیت وابستگی دائمی قرار داده است. و دقیقاً همین بزرگ‌ترین چالش ماست: ما باید پیوسته راه‌هایی برای غلبه بر این وابستگی پیدا کنیم، زیرا ملت ما به همین شکل در تاریخ شکل گرفته است.

مبارزه برای رهایی در کوبا همیشه مبارزه‌ای برای استقلال، حاکمیت و کرامت بوده است – چیزی که در تضاد با مدرنیته‌ی سرمایه‌داری و منطق خودِ سرمایه قرار دارد. به همین دلیل است که کوبا یک جزیره‌ی مقاوم و شورشی باقی مانده، جزیره‌ای که باوجود تمام مشکلاتش همچنان به‌عنوان یک الگو در نظر گرفته می‌شود. دقیقاً به همین دلیل است که محاصره‌ی اقتصادی همچنان ادامه دارد – در غیر این صورت، مدت‌ها پیش آن را لغو کرده بودند. آن‌ها نمی‌خواهند که کوبا یک نمونه‌ی الهام‌بخش باشد. نمی‌خواهند. کوبا جزیره‌ای است که باوجود همه‌ی این مشکلات، از خلاقیتی چشمگیر برخوردار است و نگاهی ویژه و رهایی‌بخش به جهان دارد.

***

جورجینا آلفونسو گونزالس (متولد ۱۹۶۶) از سال ۲۰۱۳ مدیر مؤسسه فلسفی کوبا است، نهادی که زیر نظر وزارت علوم، فناوری و محیط زیست فعالیت می‌کند. او استاد دانشگاه هاوانا بوده و پژوهش‌های متعددی در زمینه‌ی تفکر فلسفی در کوبا و آمریکای لاتین، فمینیسم، الگوهای رهایی‌بخش و جنبش‌های اجتماعی در آمریکای لاتین انجام داده و مقالات و انتشاراتی در این زمینه‌ها منتشر کرده است. هم‌زمان، او هماهنگ‌کننده‌ی شبکه‌ی فمینیستی برتاکاسرس است که با آگاهی‌بخشی عمومی، تقویت نقش زنان و پیشگیری، افشا و مبارزه با خشونت علیه زنان، به ترویج برابری جنسیتی می‌پردازد. علاوه بر این، او سردبیر مجله‌ی علوم اجتماعی کوبا بوده و عضو حزب کمونیست کوبا است.

منبع: یونگه ولت

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

یک پاسخ

  1. نکته قابل توجه در گفته ایشان اعتقاد فمینیسم کوبا به حقوق زنان همه اقشار و نه فقط زنان طبقه کارگر است.ولی تناقض در گفته های ایشان وجود دارد.
    ولی مگر زن غیر کارگر هم در کوبا وجود دارد؟
    همچنان کوبا خود را کمونیستی می داند که طبعا جامعه بی طبقه است ولی ایشان بعد از۶۵ سال از استمرارخشونتی در کوبا می گوید که ذاتی مردسالاری و نظام سرمایه داری است.
    مساله ان است که در شوروی خشونت علیه زنان حتی در میان زنان طبقه کارگر هم رفع نشد چون در اساس مارکسیسم با مردسالاری تناقضی ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *