سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴

سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴

اندیشه شی جین‌پینگ چیست؟ کریس دایت، ژاکوبن – برگردان: حمید پارسا

چین تحت رهبری شی جین‌پینگ تغییرات عمده‌ای داشته است، تغییراتی که پیامدهای آن برای کل جهان محسوس است. اما تعداد کمی از افراد خارج از چین درک دقیقی از اندیشه‌های شی یا سیاست‌هایی که ظاهراً از این اندیشه‌ها سرچشمه می‌گیرند، دارند.

رویکرد محتاطانه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، نسبت به چین در هفته‌های نخست دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، گمانه‌زنی‌های زیادی را برانگیخته است. برخی از پیش‌بینی‌ها اکنون بسیار دقیق به نظر می‌رسند. برای مثال، آنا وونگ از بلومبرگ اواخر سال گذشته پیش‌بینی کرده بود که ترامپ به‌زودی چین را به نقض توافقی که در دوره نخست ریاست‌جمهوری‌اش برای پایان دادن به جنگ تجاری امضا شده بود، متهم خواهد کرد.

وونگ پیشنهاد داده بود که ترامپ در مرحله بعد، تعرفه‌های کوچکی را بر طیف وسیعی از محصولات مصرفی وارداتی از چین اعمال خواهد کرد تا یا فرآیند جداسازی اقتصادی (decoupling) را تشدید کند یا مذاکرات تجاری بیشتری را آغاز نماید. اما واکنش چین به چنین اقداماتی نامشخص بود.

کتاب جدید On Xi Jinping (درباره شی جین‌پینگ) به‌منظور ساده‌تر کردن پیش‌بینی واکنش‌های چین نوشته شده است. نویسنده آن، کوین راد، نخست‌وزیر سابق استرالیا و یکی از همکاران سابق نشریه Jacobin، در مراسم امضای توافقنامه‌ای که رسماً به جنگ تجاری چین و آمریکا در سال ۲۰۲۰ پایان داد، حضور داشته است. او ادعا می‌کند که هم از سوی دولت ترامپ و هم از سوی دولت چین برای حضور در این مراسم دعوت شده بود. اما این روابط دوستانه دوام نیاورد.

حامیان ترامپ اکنون کارزاری را برای برکناری کوین راد از سمت فعلی‌اش به‌عنوان سفیر استرالیا در ایالات متحده به راه انداخته‌اند، به دلیل اینکه راد در گذشته ترامپ را «احمق دهکده» توصیف کرده بود.

کتاب On Xi Jinping برای افراد ضعیف‌النفس مناسب نیست. این اثر، بررسی عمیقی از پیچیدگی‌های بیزانسی (بسیار پیچیده و دشوار) ایدئولوژی حزب کمونیست چین (CPC) ارائه می‌دهد. بااین‌حال، این کتاب می‌تواند به روشن‌تر کردن تفکرات ما درباره ریشه‌های رقابت کنونی میان ایالات متحده و چین و مسیر آینده آن کمک کند.

دوران حرفه‌ای در زبان ماندارین

دوران نخست‌وزیری کوین راد در استرالیا عمدتاً به خاطر تلاش‌هایش برای انسانی جلوه دادن خود از طریق استفاده از اصطلاحات عامیانه ساختگی به یاد آورده می‌شود. یکی از موارد مشهور زمانی بود که در یک کنفرانس بین‌المللی رهبران جهان در کپنهاگ، با عصبانیت گفت: «این لعنتی‌های چینی دارند ما را به فنا می‌دهند!»

اما، چه خوب و چه بد، کوین راد چیزی فراتر از مجموعه‌ای از جملات نامناسب است.

راد در سال ۱۹۷۲ به حزب کارگر استرالیا (ALP) پیوست، همان سالی که گاف ویتلم به قدرت رسید. در سال ۱۹۷۱، زمانی که ویتلم رهبر اپوزیسیون حزب کارگر بود، او به پکن سفر کرد و برای به رسمیت شناختن دیپلماتیک جمهوری خلق چین (PRC) تلاش کرد.

راد از سیاست حذف شهریه دانشگاهی که ویتلم در سال ۱۹۷۴ اجرا کرد، بهره برد و طی دوران تحصیل خود در دانشگاه ملی استرالیا (ANU) در کانبرا، به زبان ماندارین تسلط یافت. این مهارت به‌عنوان یک امتیاز ویژه تلقی می‌شود؛ چراکه حتی امروز نیز کمتر از ۱۳۰ استرالیایی غیربومی می‌توانند ماندارین را در سطح مکالمه روان صحبت کنند. در سال ۱۹۸۵، توانایی‌های زبانی راد در کنار ارتباطاتش با حزب کارگر، به او این امکان را داد که به‌عنوان دبیر اول سفارت استرالیا در پکن منصوب شود.

پس از پایان دوره دیپلماتیک خود، راد در مجموعه‌ای از سمت‌های عالی‌رتبه بوروکراتیک-سیاسی مشغول به کار شد و در نهایت در سال ۱۹۹۸ وارد سیاست شد. در سال ۲۰۰۶، او به رهبری حزب کارگر انتخاب شد و در انتخابات فدرال ۲۰۰۷ پیروز شد، که به یازده سال حکومت جان هاوارد، نخست‌وزیر محافظه‌کار استرالیا، پایان داد. یکی از وعده‌های محوری کارزار انتخاباتی راد، خروج نیروهای استرالیایی از عراق بود که مورد استقبال عمومی قرار گرفت.

در همان ماهی که نخست‌وزیر شد، راد با سفیر آمریکا دیدار کرد و به او اطمینان داد که «نگاه رویایی» نسبت به چین ندارد. بااین‌حال، سفارت آمریکا همچنان در گزارش‌های خود به واشنگتن هشدار داد که سیاست خارجی تحت رهبری راد در حال حرکت به سمت استقلال بیشتر است. تا اواسط سال ۲۰۰۹، دیپلمات‌های آمریکایی در کانبرا درباره جانشین احتمالی راد گفتگو می‌کردند. یک سال بعد، در آستانه اجرای سیاست «چرخش به آسیا» از سوی باراک اوباما، گروهی از سیاستمداران حزب کارگر که روابط نزدیکی با سفارت آمریکا داشتند، کودتای داخلی را ترتیب دادند که منجر به کنار گذاشتن راد و جایگزینی او با چهره‌ای سازگارتر، جولیا گیلارد، شد.

پس از استعفا از پارلمان در سال ۲۰۱۳، راد در مجموعه‌ای از نقش‌های دانشگاهی و هیئت‌مدیره‌ای برجسته در ایالات متحده فعالیت کرد. در سال ۲۰۲۲، او به‌عنوان سفیر استرالیا در ایالات متحده منصوب شد. با وجود نگرش بی‌اعتمادانه محافل سیاسی آمریکا نسبت به او، راد همچنان به‌عنوان فردی مطلع و میانجی قابل‌قبول در نظر گرفته می‌شود.

جهانی نو که در برابر دیدگان ما پنهان است

در کتاب خود، کوین راد تلاش می‌کند تا ایدئولوژی شی جین‌پینگ را تعریف کرده و تأثیر آن را بر سیاست داخلی و خارجی چین پس از به قدرت رسیدن او ترسیم کند. نکته مهم این است که راد استدلال می‌کند که ایدئولوژی حزب کمونیست چین (CPC) صرفاً یک ابزار برای نخبگان، یک سلاح خطابی، وسیله‌ای عمل‌گرایانه برای کنترل یا یک چارچوب تحلیلی نیست. یا بهتر بگوییم، تنها این‌ها نیست. بلکه به باور راد، این ایدئولوژی واقعاً از سوی رهبران حزب باور شده است.

راد ادعا می‌کند که یکی از مؤلفه‌های اصلی مارکسیسم حزب کمونیست چین، تقسیم جهان به تناقضات اولیه و ثانویه است. حل این تناقضات، محور اصلی کار حزب با بیش از صد میلیون عضو آن را تشکیل می‌دهد.

پس از به قدرت رسیدن دنگ شیائوپینگ، حزب کمونیست چین تناقض اصلی داخلی را این‌گونه تعریف کرد: «تناقض میان نیازهای فزاینده مردم به توسعه مادی و فرهنگی و وضعیت عقب‌مانده تولید اجتماعی.» دنگ به‌طور مشهور گفته بود: «فقر، سوسیالیسم نیست؛ توسعه، حقیقتی انکارناپذیر است.» در نتیجه، تحت رهبری دنگ، حزب درهای توسعه اجتماعی را از طریق آزادسازی نیروهای بازار، البته تحت کنترل دولت، گشود.

اما در سال ۲۰۱۷، در نوزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین، شی جین‌پینگ یک تناقض رسمی جدید را معرفی کرد: «تناقض میان توسعه نامتوازن و ناکافی و نیازهای فزاینده مردم به یک زندگی بهتر.» به‌عبارت دیگر، شی بر کاهش نابرابری ثروت تأکید جدیدی گذاشت. برنامه «رفاه مشترک» او انعکاسی از دیدگاه دنگ بود، اما یک بند جدید به شعار دنگ اضافه کرد: «فقر مادی، سوسیالیسم نیست، اما فقر فرهنگی نیز سوسیالیسم نیست.»

فراتر از این، راد استدلال می‌کند که دو ضرورت کلیدی دیگر در تفکر شی برجسته هستند. نخست، ضرورت خارجی برای شکست دادن ایالات متحده و متحدانش. دوم، ضرورت بین‌المللی برای صدور مدل توسعه چین به‌عنوان جایگزینی برای نظم بین‌المللی لیبرال-سرمایه‌داری تحت رهبری آمریکا.

راد می‌گوید که ایدئولوژی «ملی‌گرایی مارکسیستی» شی سه مؤلفه اصلی دارد. نخست، حرکت سیاست چین به سمت «چپ لنینیستی». منظور راد از این اصطلاح، افزایش قدرت شی بر حزب کمونیست چین، بازگرداندن انضباط داخلی حزب و افزایش کنترل حزب بر ساختار دولتی است.

دومین مؤلفه، به گفته راد، کشاندن اقتصاد چین به سمت «چپ مارکسیستی» است، به‌ویژه از طریق تقویت دوباره برنامه‌ریزی دولتی و تسلط بر نیروهای بازار. این کار عمدتاً از طریق به‌کارگیری قدرت عظیم شرکت‌های دولتی (SOEs) انجام می‌شود.

سومین مؤلفه، تغییر سیاست خارجی چین به سمت «راست ملی‌گرایانه» است. در تحلیل راد، این روند شامل کمپین‌های دولتی از بالا به پایین است که بر محوریت تمدن چین و افول غرب تأکید دارند.

راد بر این باور است که دهه رشد کندتر چین احتمالاً نتیجه سیاست‌های مرتبط با «ملی‌گرایی مارکسیستی» شی است. اما این روند چه پیامدهایی برای چین و جهان دارد؟ راد پیش‌بینی‌هایی محتاطانه در مورد اقتصاد چین ارائه می‌دهد. او معتقد است که سخن از «اوج چین» پایه و اساسی ندارد و بیشتر بازتاب آرزوهای مخالفان چین است که می‌خواهند آن را به واقعیت تبدیل کنند. بااین‌حال، یک دهه رشد کندتر برای چین امری قطعی به نظر می‌رسد. این مسئله تا حدی به عواملی چون کاهش جمعیت، افت بهره‌وری، بدهی در بخش‌های کلیدی، کاهش تجارت جهانی به دلیل تحولات ژئوپلیتیکی و کاهش سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی مرتبط است.

اما راد می‌گوید که سیاست‌های «ملی‌گرایی مارکسیستی» شی، از جمله افزایش برنامه‌ریزی دولتی، استفاده از شرکت‌های دولتی به‌عنوان ابزار فناوری و نوآوری در آینده، بی‌اعتمادی فزاینده نسبت به بخش خصوصی و حرکت به سمت مرکانتیلیسم، نقش مهمی در این کاهش رشد اقتصادی دارند.

در حوزه سیاست خارجی، راد پیش‌بینی می‌کند که رقابت در حوزه هوش مصنوعی و تسلیحات هسته‌ای شدت خواهد گرفت و جدایی بیشتر میان چین و ایالات متحده ادامه خواهد یافت. او معتقد است که پکن همچنین به افزایش وابستگی اقتصادی اروپا به بازار چین ادامه خواهد داد و شراکت‌های اقتصادی با کشورهای جنوب جهانی را برای تقویت حمایت‌های سیاسی خود گسترش خواهد داد. این سیاست شامل افزایش تعامل اقتصادی با برخی کشورها (مانند اندونزی و مالزی) و منزوی کردن برخی دیگر (مانند ویتنام و فیلیپین) خواهد بود.

راد همچنین احتمال می‌دهد که چین به‌سوی اتحاد مجدد با تایوان حرکت کند، شاید حتی از طریق اقدام نظامی، پیش از سال ۲۰۳۲، هرچند او تأکید می‌کند که این مسئله اجتناب‌ناپذیر نیست.

مرکانتیلیسم روی زمین رقص

در سراسر کتاب، کوین راد بین کلیسای کاتولیک و جنبه‌های مختلف حزب کمونیست چین (CPC) مقایسه‌هایی انجام می‌دهد. برای مثال، او یکی از ایدئولوگ‌های حزب را «معادل کمیته آموزه‌های ایمانی کلیسای کاتولیک در حزب کمونیست چین» توصیف می‌کند. این مقایسه‌های مکرر برای خوانندگانی که با تاریخ و الهیات کاتولیک آشنا نیستند، چندان مفید نیستند و حتی می‌توانند گیج‌کننده باشند. اما این پرسش اساسی را مطرح می‌کنند: آیا راد، مانند کارشناسان غیرمتخصصی که در اوایل کتاب از آن‌ها انتقاد می‌کند، صرفاً از دگماتیسم نهادی حزب کمونیست چین بیزار است؟

نه کاملاً. نگرانی‌های راد خود نیز کاملاً ایدئولوژیک هستند، هرچند او تلاش می‌کند تا اعتقادات نئولیبرالی خود را به‌عنوان عقل سلیم جلوه دهد. برای درک بهتر این مسئله، می‌توان به دوران نخست‌وزیری او در زمان بحران مالی جهانی رجوع کرد، زمانی که بسته محرک اقتصادی بی‌سابقه چین باعث شد که استرالیا، به‌عنوان یکی از شرکای تجاری چین، از بدترین پیامدهای بحران در امان بماند. در آن زمان، راد دو چالش اساسی را برای «سوسیال دموکرات‌ها» (از جمله خودش) شناسایی کرده بود.

چالش اول این بود که «سرمایه‌داری را از خودش نجات دهند»؛ این امر از طریق وضع مقررات معتدل در بازارهای آزاد قابل انجام بود. چالش دوم این بود که «نباید کودک را همراه با آب حمام بیرون ریخت»، به این معنا که نباید به وسوسه حمایت‌گرایی (پرورش اقتصاد بسته) تن داد.

اما به وحشت راد، از آن زمان تاکنون بسیاری واقعاً به «ندای اغواکننده حمایت‌گرایی» پاسخ داده‌اند. او این موج حمایت‌گرایی را کاملاً به گردن چینِ شی جین‌پینگ می‌اندازد، زیرا چین به‌دلیل وسعت اقتصادی و یکپارچگی در بازار جهانی، مانعی برای نظام اقتصادی تثبیت‌شده جهان ایجاد کرده است. راد چنین اظهار نظر می‌کند:

«چنین مداخلاتی نه به‌وسیله پویایی‌های رقابتی عادی عرضه و تقاضا که قیمت را مطابق با نظریه استاندارد اقتصادی لیبرال تعیین می‌کند، بلکه از طریق تمرکز قدرت‌های بی‌سابقه انحصار و خرید انحصاری انجام می‌شوند. تأثیر مخرب آن‌ها با تهدید دائمی ممنوعیت‌های تجاری که نه بر اساس ملاحظات بازار بلکه بر مبنای سیاست‌گذاری انجام می‌شوند، تشدید می‌شود.»

از دیدگاه راد، این انتقاد به دوران ریاست‌جمهوری ترامپ نیز وارد است. مشکل راد با ترامپ صرفاً این نیست که او را فردی نادان می‌داند. در حقیقت، او زمانی ترامپ را به‌عنوان یک عوام‌فریب «استادانه» توصیف کرده بود. بلکه انتقاد اصلی راد این است که پوپولیسم اقتصادی ترامپ، نهادهای چندجانبه‌گرا را دچار اختلال کرده است. به باور او، این مسئله باعث شد که ایالات متحده تنها شانس باقی‌مانده خود برای حفظ هژمونی استراتژیک را از دست بدهد. از دیدگاه راد، این شانس در گروی ایجاد یک بازار بین‌المللی بدون مرز بین شرکای استراتژیک بزرگ آمریکا در آمریکای شمالی، اروپا و آسیا بود.

در این چارچوب، راد از خوانندگان آمریکایی خود می‌پرسد: «کدام کشورِ عاقل، بزرگ‌ترین شریک تجاری خود—چین—را کنار می‌گذارد، درحالی‌که به ایالات متحده سوگند وفاداری یاد می‌کند، بدون آنکه هیچ سود اقتصادی‌ای در این کار داشته باشد؟»

همه زیر آسمان، یا انباشت بیش از حد؟

راد اطمینان دارد که ایدئولوژی نقشی اساسی در آنچه که تحت رهبری شی جین‌پینگ اتفاق می‌افتد، ایفا می‌کند. فرض عقلانی او این است که حزب کمونیست چین (CPC) وقت، پول و انرژی زیادی را برای تقویت ساختار ایدئولوژیک خود سرمایه‌گذاری نمی‌کرد، اگر این ایدئولوژی در سطوح بالای حکومت واقعاً مورد باور نبود.

یک احتمال این است که راد در ارزیابی خود مبنی بر اینکه حزب کمونیست چین از «معتقدان واقعی» تشکیل شده است، اشتباه می‌کند. این دقیقاً همان استدلالی است که تسای شیا، استاد سابق مدرسه حزب کمونیست و از حامیان جیانگ زِمین که در سال ۲۰۱۹ به ایالات متحده گریخت، مطرح می‌کند.

او لایه‌ای از مقامات ارشد حزب را توصیف می‌کند که دانش چندانی در مورد مسائل ایدئولوژیک ندارند. برای مثال، او ادعا می‌کند که زمانی در یک برنامه تلویزیونی جمله معروف دِنگ شیائوپینگ «فقر سوسیالیسم نیست» را نقل کرده است، اما رئیس اداره رادیو، فیلم و تلویزیون چین که این جمله را نشناخته بود، با عصبانیت بر سر او فریاد زد.

اما استدلال راد می‌تواند در برابر چنین انتقادی مقاومت کند، زیرا او ادعای بزرگی درباره تأثیر ایدئولوژی بر سیاست‌گذاری مطرح نمی‌کند. او استدلال می‌کند که اگرچه «شرایط واقعی» در چین عامل اصلی تغییر سیاست‌هاست، تحلیل ایدئولوژی حزب کمونیست همچنان مفید است، زیرا به خارجی‌ها اجازه می‌دهد رفتار آینده چین را در عرصه جهانی پیش‌بینی کنند.

این چالش وجود دارد که اگر بیش از حد بر ایدئولوژی تأکید شود و شرایط عینی نادیده گرفته شوند، این امر پیش‌بینی‌های حاصل را تغییر می‌دهد. برای مثال، راد تلاش شی جین‌پینگ برای افزایش تقاضای مصرف‌کننده را به‌عنوان نقطه تلاقی «منطق ایدئولوژیک (یعنی حذف فقر)» و «منطق اقتصادی جریان اصلی (یعنی تقویت تقاضای خصوصی)» می‌بیند. او پیش‌بینی می‌کند که این سیاست ممکن است به جلوگیری از رکود عمیق‌تر در اقتصاد چین کمک کند.

این تحلیل را می‌توان با دیدگاه هونگ هو-فانگ که در کتابش برخورد امپراتوری‌ها (۲۰۲۲) مطرح کرده است، مقایسه کرد. هونگ استدلال می‌کند که اگر حزب کمونیست بتواند بحران انباشت بیش از حد سرمایه و کاهش سودآوری را از طریق افزایش درآمد خانوارها و مصرف داخلی کاهش دهد، نیاز چین به صادرات سرمایه کمتر خواهد شد. این امر به نوبه خود می‌تواند نیاز به رقابت با ایالات متحده بر سر حوزه‌های نفوذ را کاهش دهد. هونگ معتقد است که اگر چنین تغییری در مقیاس گسترده اتفاق بیفتد، ممکن است از تبدیل رقابت میان سرمایه‌داران به جنگ آشکار جلوگیری کند.

این پیش‌بینی‌های کاملاً متفاوت درباره یک سیاست یکسان، از تفاوت در برداشت‌های بنیادی از رقابت میان چین و ایالات متحده و همچنین تحلیل‌های مختلف از امپریالیسم ناشی می‌شود. بدون شک، مسائل ایدئولوژیک نقش مهمی در این تحلیل‌ها ایفا می‌کنند.

آیا گسترش چین در بازارهای جهانی ریشه در «جهان اخلاقی التقاطی مارکسیسمِ مدرن‌شده و سینوسی‌شده شی» دارد، همان‌طور که راد ادعا می‌کند، که در آن ارزش‌ها، مفاهیم و زبان از ترکیبی از منابع کمونیستی، کنفوسیوسی و حتی بین‌المللی سرچشمه می‌گیرند؟

یا، همان‌طور که هونگ استدلال می‌کند، آیا بازخوانی حزب کمونیست از امپراتوران دودمان چینگ و حقوقدانان جمهوری وایمار صرفاً نتیجه بحران اقتصادی طولانی‌مدت این کشور است و نه ناشی از تمایل شخصی شی جین‌پینگ؟

صرف‌نظر از اینکه چه عواملی باعث تشدید تنش‌های امپریالیستی میان چین و بلوک غرب شده‌اند، ایدئولوژی حزب کمونیست چین به کانون توجه جهانی راه یافته است. هنوز ممکن است این پرسش باقی بماند که تا چه حد آشنایی با تفکر شی جین‌پینگ می‌تواند برای ناظران خارجی سودمند باشد.

اما شاید داشتن درکی کلی از این تفکر، بهتر از ندانستن کامل آن باشد. همان‌طور که راد در مقدمه خود با لحنی تسلیم‌گونه می‌گوید: «این چیزی است که همه ما باید به آن عادت کنیم.»

برچسب ها

بسیاری از تحلیل‌گران در غرب موفقیت فیلم های توليد داخلی را به حمایت دولت چین نسبت می‌دهند، اما واقعیت این است که مخاطبان چینی انتخاب‌های خود را آگاهانه انجام می‌دهند و دیگر به فیلم‌های کلیشه‌ای هالیوود علاقه‌ای ندارند

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *