
بر دیواری از خیابان فازانن اشتراسه (.Fasanenstr) در شهر برلین بر لوحه یادبودی نوشته شده: در این خانه در فاصله ۱۹۰۳ تا ۱۹۱۰دکتر تقی ارانی دانشمند ضد فاشیسم ایرانی، زندگی و کار میکرده است. در پایین همین لوحه نام دکتر تقی ارانی را به فارسی نیز نوشتهاند. این خانه که در کنار “خانه ادبیات” برلین قرار دارد، حال به هتل تبدیل شده است.
وجود چنین لوحههای یادبود در شهرهای غربی امری رایج است. بر اعتبار و ارزش شهر میافزاید و به شکلی فخر آن محسوب میشود. تقی ارانی اما در ایران و به ویژه در میان نسل جوان ناشناخته است. نامی از او در تاریخ این کشور دیده نمیشود. کسی نمیداند که در زمان رضاشاه معاون وزیر صنایع بوده، نخستین اندیشمند ایرانی بود که در رابطه با “پسیکولوژی” کتاب منتشر کرد، در باره فروید نوشت و به نقد عرفان پرداخت. چندین اثر او در علوم دقیقه، علم فیزیک و شیمی در شمار نخستین کتابهای درسی دانشگاهی در ایران بودند.
تقی ارانی را اما نسلهای پیشین نیز از لابهلای تبلیغات حزب توده ایران میشناسد. اندککسانی نیز به اعتبار آثارش، جایگاهی برایش در تاریخ معاصر ایران بازمییابند.
“تقی ایرانی- یک زندگی کوتاه” اثر یونس جلالی که در سال ۲۰۱۹ به انگلیسی منتشر شده بود و حال از سوی نشر مرکز در ایران منتشر شده است، کتابیست که میکوشد نوری دیگر بر زندگی این اندیشمند ایرانی بتاباند.
ارانی در برلین

ارانی در فاصله دو جنگ جهانی، یعنی زمانی که اروپا هیولای جنگ را با بیست میلیون کشته، پشت سر گذاشته بود، و رفتار ویرانگر بشر خود به موضوعی در علوم اجتماعی تبدیل شده بود، به مدت هشت سال در برلن بهسر برد. ۱۲۰ ایرانی در این ایام، یعنی دهه ۱۹۲۰ ساکن برلن بودند. این عده شش نشریه با مضمون فرهنگی و تاریخی منتشر میکردند که در دیگر شهرهای اروپا و حتا ترکیه توزیع میشد. ارانی با تمامی آنها رابطه داشت. در زمان دانشجویی در چاپخانه “ایرانشهر”کار میکرد و برایشان مینوشت.
ارانی در برابر سلطنت رضاشاه، جمهوریخواهی بود که به همراه تنی چند از دوستانش “فرقه جمهوری انقلابی ایران” را بنیان گذاشت که انجمنی مخفی بود. فرقه جدایی دین از دولت و تفکیک سه قوه مقننه، مجریه و قضایی را طلب میکرد، مخالف تبعیض قومی، مذهبی و جنسیتی بود، سوادآموزی اجباری و بهداشت همگانی را میخواست، آزادی احزاب، انتخابات، مطبوعات و حق انتخاب پوشش را خواستار بود. با کشت و تجارت تریاک و همچنین فئودالیسم مخالف و طرفدار اصلاحات ارضی بود. فرقه در برابر ارتجاع حاکم و شعار انقلاب که از سوی عدهای، سرداده میشد، بیشتر به سوسیال دمکراسی نزدیک بود.
تقی ارانی که در دارالفنون دوره دوساله پزشکی را با موفقیت پشت سر گذاشته بود، در برلین، شیمی تحصیل کرد و زیر نظر استادانی چون ماکس پلانک و آلبرت انیشتن، با بهترین نمره دکتری گرفت. به موازات شیمی، فلسفه آموخت. در میان دانشمندان این شهر نامی آشنا بود، چند سالی نیز در دانشکده شرقشناسی برلین تدریس کرد. آثار سعدی، عبید زاکانی و عمرخیام را ترجمه و تدریس کرد. بعدها داوطلبانه ترجیح داد به ایران بازگردد و آموختههای خود را در اختیار دانشپژوهان ایرانی قرار دهد.
ارانی و ارزش کار او در ایران
ارانی در ایران در کنار کار و پژوهش، نشریه دنیا را بنیان گذاشت. دنیا نخستین نشریهای بود که تازهترین دستآوردهای علم و دانش جهان در آن با نگاهی نو بازتاب مییافت و از این نظر در اندکزمانی به یکی از محبوبترین و تآثیرگذارترین نشریات روشنفکری ایران تبدیل شد. در طی دو سال دوازده شماره از آن منتشر شد. ارانی و یاران او در واقع به جمع روشنفکرانی تعلق داشتند که خارج از گردونه حکومت، در استقلال فکر، کار و فعالیت میکردند. شاید بتوان گفت که استقلال در فعالیت آنان بنیانی بود برای فرهنگی که در سراسر دوران حکومت پهلوی و در پی آن، تا کنون در میان طیفی از روشنفکران ادامه داشته و دارد.
ارزش ارانی در شیوه تفکری است که او در کارهایش پیش گرفته بود. با تسلط بر علوم مدرن در همان اندک سالیان فعالیت علمی و فرهنگی، و حجمی بزرگ از آثاری که آفرید، به استورهای بدل شد که بعدتر، پس از مرگ در غبار تبلیغات سیاسی گُم شد. او «با تأکید بر نقش مرکزی منطق و استدلال که بر پایه یافتههای علمی بشر در باره طبیعت و انسان است و حکم جوهر آن را دارد، هنر اندیشیدن را به مخاطب یاد میدهد که در هرجا و هر زمان به دردبخور است و حکم کیمیا را دارد.» زمینههای متفاوتی، از فیزیک کوانتم و نسبی، کیهانشناسی، شیمی آلی گرفته تا بیولوژی عصبی و تکاملی، روانشناسی، شرقشناسی و جامعهشناسی که او سالها با آنها درگیر بود، در جهتگیری افکار او نقشی بزرگ داشتند.
ارانی عمری کوتاه، اما پُربار و تراژیک داشت. سیوهفت سال بیشتر زندگی نکرد، (۱۳۱۸-۱۲۸۱) و در آستانه شکوفایی کشته شد. انسانی چندبُعدی بود که با انقلاب مشروطه متولد، و با استقرار حکومت پهلوی کشته شد. او را میتوان ادامهدهنده راهی بهشمار آورد که میرزارضای کرمانی و طالبوف و آخوندزاده آغاز کرده بودند. سیاسی شدن او نیز در این روند جان گرفت. به زمانی که میراث جنبش مشروطه به خاک سپرده شده بود و “ارتجاعی نوین” جایگزین ارتجاع پیشین شده بود، او با تکیه بر پدیدههای علم و دانش و عملکرد و جایگاه آنها در جامعه مدرن، چشماندازی گسترده از پیشرفتهای مدنی جوامع اروپایی را بر ایرانیان گشود.
در اردیبهشت ۱۳۱۶ به اتهامی نادرست که حاصل یک تبانی بود، بازداشت شد و تا مرگ در ۱۴ بهمن ۱۳۱۸، به جز چند هفته، تحت نظر پزشک احمدی (جلاد مشهور) در زندان شهربانی بهسر برد.
ارانی در دادگاه
محاکمه ۵۳ نفر در عمارتی برگزار شد که پیشتر بخشی از حرمسرای فتحعلیشاه بود. این افراد به اتهام کمونیست در زمانی محاکمه میشدند که رضاخان در دوستی با هیتلر میکوشید از او الگوبرداری کند. نام رسمی کشور را به یاد قوم آریایی، ایران برگزیده بود، مجله “ایران باستان” که از حمایت گوبلز، رئیس تبلیغات رژیم نازی، برخوردار بود، آلماندوستی ایرانیان را تبلیغ میکرد و نشان صلیب شکسته بر نمای بسیاری از ساختمانهای دولتی به چشم میخورد. با الگوی سازمان جوانان نازی، “تشکیلات پیشاهنگی” برای «پرورش اخلاقی و اجتماعی جوانان” بنیان گذاشته شد و روابط بازرگانی با آلمان هیتلری رونق گرفت. در چنین شرایطی محاکمه پنجاهوسهنفر دو پیام در بر داشت؛ نخست برای مردم ایران به عنوان تذکر که «چه عاقبتی در انتظار افراد شرور است» و در عرصه خارجی میتوانست پیامی باشد به «رهبر نظام نازی» که «در ایران پهلوی چنین افرادی لایق زیستن نیستند.»، درست به همان شکلی که زندگی کارل لیبکنشت در آلمان پیش رفت. ارانی نیز شخصیتی بود «ملیگرا، چپگرا، مستقل با بینشی بینالمللی یعنی مخالف شوونیسم، نژادپرستی و جنگافروزی.»
محاکمه ۵۳ نفر در آبان ۱۳۱۷ یکی از جنجالیترین محاکمههای تاریخ ایران است. حکمها از پیش صادر شده بود. دادستان رسماً در برابر اعتراضهای متهمین، از آنان میخواهد که «در بند جزئیات نباشند». ارانی متهم ردیف اول بود و متهمان طبق قانونی محاکمه میشدند که در سال ۱۳۱۰ بدون رأی مجلس در کمیسیون عدلیه آن، تصویب شده بود و طبق آن کسانی که «به هر عنوان جمعیتی تشکیل دهد و یا اداره نماید که مرام و یا رویهی آن ضدیت با سلطنت مشروطهی ایران و یا رویه اشتراکی است» به سه تا ده سال حبس مجرد محکوم میشوند.
دفاع ارانی در دادگاه بیش از پنج ساعت طول کشید. او از شکنجه خویش در زندان گفت و اینکه «به کلی عریان»، در سلولی نمور «که تا کمر دیوار قارچ میروید»به قصد «کشتن» چهار ماه محبوس بوده است. از زندانیان دیگری گفت که در همین دالان شبانهروز شکنجه میشدند. سپس با رد اتهامات خویش، از قانونی دفاع کرد که باید حافظ جان مردم باشد. در این محاکمه ارانی به همراه نه نفر دیگر به ده سال جبس محکوم شدند. پس از محاکمه ارانی را از دیگر زندانیان جدا کرده، عامدانه در سلولی مجرد که پیشتر یک زندانی تیفوسی در آن محبوس بود، قرار دادند. او نیز به همین مرض درگذشت.
پایان حکومت رضاشاه
با آمدن متفقین به ایران، حکومت رضاشاه نیز پایان گرفت. زندانیان سیاسی آزاد شدند و محکومین تبعیدی بازگشتند. پس از تبعید رضاشاه به ژوهانسبورگ، “محاکمه محاکمهگران” آغاز شد. در دادگاهی که برای اعاده حیثیت دهها شخصیتی که به دستور مستقیم رضاشاه کشته شده بودند، کشتن ارانی نیز ثابت شد.
عدهای از اعضای گروه پنجاهوسهنفر در فضای آزاد پس از شهریور ۱۳۲۰حزب توده ایران را بنیاد گذاشتند. این حزب با استفاده از محبوبیت ارانی، خود را ادامهدهنده راه او معرفی میکرد و در این راه عنوان نشریه تئوریک خود را “دنیا” برگزید و بر روی جلد آن در هر شماره نوشت: “بنیادگذار دکتر تقی ارانی”.حزب نه تنها در نخستین سال بنیاد خویش که مراسمی بزرگ بر مزار ارانی برگزار کرد، هر سال با توجه به موقعیت، یاد و نام ارانی را در راستای سیاستهای حزب گرامی داشته است. این خود باعث شد تا طی سالیان به شکلی نام حزب توده با ارانی بههم درآمیزد، تا آن اندازه که چه بسا به اشتباه نام او را در شمار بنیانگذاران حزب توده نیز شاهد بودهایم.
در این سالها حزب توده هیچگاه از پرونده ارانی و یاران او چیزی ننوشت و نگفت که عبدالصمد کامبخش کسی بوده که پس از بازداشت، ارانی و عدهای دیگر را لو داده و این پرونده در واقع «حاصل تبانی کامبخش با پلیس برای انگشت گذاشتن بر ارانی و مقصر جلوه دادن او” بوده است. اکثریت اعضای ۵۳ نفر تحت تأثیر تبلیغات کامبخش تا پانزده ماه، تا روشن شدن پرونده، «به ارانی به چشم خائن نگاه میکردند.» کامبخش جاسوس شناختهشده اتحاد شوروی در ایران بود و فعالیتهایی را به نفع این کشور در ایران پیش میبرد. پس از آزادی از زندان، چون جایگاهی در میان زندانیان سیاسی آزادشده نداشت، به شوروی رفت.سالی بعد دگربار، و اینبار به عنوان یکی از رهبران حزب توده به ایران بازگشت تا به قول بزرگ علوی «سکان حزب توده را در دست بگیرد.»
میراث ارانی

تاریخ میخوانیم تا با کندوکاو در آن راهی برای آینده بیابیم. از مرگ ارانی نزدیک به یک قرن میگذرد. ضرورتهایی را که او بر آنها انگشت میگذاشت، هنوز در شمار ضرورتها هستند برای یک جامعه مدرن. در واقع ما هنوز نتوانستهایم به جهان مدرن گام بگذاریم. از قاجاریه تاکنون مشکل همچنان پابرجاست. “امنیت، رفاه و آزادی” که از ابزار ایجاد یک جامعه پیشرفته صنعتی است، در این سالها همچنان موضوع روز بوده و هست.
“برای ارانی مدرنیته و مدرنیزاسیون تفکیکناپذیر بود.” خشونت و انحصارطلبی راه جامعه را در دستیابی به جامعه مدرن فلج کرده، به قهقرا میبرد، امری که هماکنون نیز کارکرد دارد.
ارزش کار یونس جلالی در این کتاب این است که زندگی ارانی را از تولد تا مرگ با توجه به شرایط ایران و جهان، در لابهلای آثار و کارهایش کاویده است. برای اینکار از تمامی اسنادی که دسترسی به آنها ممکن بود، بهره برده، با بازماندگان خانواده ارانی، و کسانی که به شکلی با او در رابطه بودند و همچنین آرشیوهای موجود در کشور آلمان استفاده کرده است. کار او در واقع میتواند مکمل آثاری باشد که باقر مومنی، حمید احمدی، خسرو شاکری و حسین بروجردی نوشتهاند. و این خود خواندن آن را جذابتر میکند.
یونس جلالی در کتاب “تقی ارانی یک زندگی کوتاه” به تراژدی زندگی دانشمندی میپردازد که در تاریخ کشور خویش جایی ندارد.
10 پاسخ
تا کنون بارها در نوشته های دیگری نیز دیده و خوانده ام (البته چپی) که اقدام رضا شاه را در اصرار برای نام کشورمان به ایران ملامت میکنند ولی هرگز نفهمیده ام چه ایرادی در این هست و بجای اسم ایران چه اسمی باین کشور باید میگذاشتند پرشیا !؟ یا مثلا پارسستان یا اتورپادکان ، واقعن این ضدیت با نام ایران از کجاست؟
آقای اسد سیف مطلبی نوشته و ادعا می کند که تقی ارانی در ایران و در میان نسل جوان ناشناخته است. من تعجب می کنم چرا چنین ادعایی شده است. به نظر می رسد خود نویسنده شناخت کافی نداشته است و اتفاقا ارانی یکی از شناخته شده ترین افراد در جنبش کمونیستی است. دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی وقتی می خواستند بهانه پیدا کنند حزب توده ایران را منکوب کنند اتهام جاسوسی می زدند بعد دستگیری و شکنجه و اعدام. آقای سیف خود را مخالف این دو رژیم می داند اما هنگامی که به سرکوب و شکنجه می رسد با همان دو رژیم همسو می شود. حزب توده ایران هیچ موقع ادعا نکرده، ارانی عضو حزب توده ایران بوده است اما تلاش مستمری که برای زنده نگه داشتن نام او تاکنون کرده باعث شده خود آقای سیف هم مطلبی بنویسد. حزب توده ایران در طول بیش از ۸۰ سال فعالیت اجازه فعالیت علنی نداشته و محدود به ۶ تا ۷ سال می شود. کامبخش تنها فردی نبود که مجبور به خارج شدن شد. بسیاری از توده ای اعدام، دستگیر و زندان شدند و عده ای هم ترک وطن کردند. خود آقای سیف هم ترک وطن کرده است. ایرج اسکندری در باره کامبخش گفت که وی دستگیر شد. چون ارتباط آن با دیگر افراد هم معلوم گردید اتهام جاسوسی زده شد. کامبخش مجبور می شود بگوید محفل کمونیستی بوده است. مجازات جاسوسی اعدام و مجازات کمونیست بودن ده سال بود. کامبحش در واقع جان بسیاری را از اعدام نجات داده است. کامبخش در دوره چهاردهم نماینده مردم قزوین در مجلس شد.آقای سیف اگر قرار است به بهانه تقدیر از تقی ارانی حزب توده ایران را منکوب کنید آب در هاون می کوبید. بسیاری بزرگ تر از شما چنین گمراهی را پیشه کردند و تا فرق شان در لجن فرو رفت. بیش از سی سال از سقوط اتحاد شوروی می گذردو فعالیت حزب توده هنوز ادامه دارد. آقای سیف لطف فرموده مشخص کنید این حزب الان برای کدام کشور جاسوسی می کند.
دکتر ارانی یکی از برحسته ترین اندیشمندان چپ ایران به شمار می اید نگاهی به گاهنامه ی دنیا نشان از دانش گسترده ی او می دهد .او در دنیا درباره ی مسایل گوناگونی به پژوهش پرداخته است و به جای برخورد های دگماتیک به واقعیت های جامعه ی ایران توجه کرده است. مرگ او بر اثر بیماری تیفوس که به زندان شهربانی سریت کرده بود جای بحث دارد معمولا قتل های سیاسی در ان زمان با امپول هوای پزشک احمدی و سکته قلبی پس از ان انجام می شد مانند قتل تیمور تاش یا سردار اسعد .
این گونه که شما به حزب توده برخورد می کنید که بر دامن کبریاش ننشیند گرد نفی واقعیت هاست . ان حزب دستاوردهایی داشته است اما حطاها و اشباهات جبران ناپذیری بسیاری هم مرتکب شده است .من تنها به چند مورد بسنده می کنم. دفاع از دادن امتیاز نفت شمال به روسیه ، پیروی از سیاست استالین در ماجرای فرقه دمکرات ،تشکیل سازمان نطامی ، دادن شعار ملی شدن صنغت نفت در جنوب ، دشمنی با دولت مصدق ،.پس از انقلاب دفاع از خط امام و همکاری حتا اطلاعاتی با رژِیم ، نفوذ در ارتش ، تایید سرکوب ها در سال ۶۰
این حزب همیشه شیپور را از گشادش زده در نهضت ملی به جای دفاع از مصدق با او دشمنی ورزید و پس از انقلاب به جای رویارویی با اسلام سیاسی و رژیم به دفاع از ان برخاست که سپس قربانی هم شد.ضربه ای که این سیاست به اعتبارچپ ایران زد جبران ناپذیر شد
“دکتر ارانی یعنی مقاومت در مقابل شدیدترین و سیاه ترین استبدادهای جهان، دکتر ارانی یعنی فکر روشن، یعنی سر نترس، یعنی از جان گذشتگی، یعنی ایمان به موفقیت. مفهوم دکتر ارانی ناقض مفهوم رضاخان است . اگر رضاخان را به معنای ستمگری و زورگویی و طمع و ظاهرسازی بگیریم ، مفهوم ضد آن دکتر ارانی
یعنی رحم و محبت. یعنی مقاومت، یعنی سخاوت ، یعنی معنا و حقیقت.”
“بزرگ علوی”
در زیر به بخشی از متن دفاع تاریخی دکتر تقی_ارانی در بیداد گاه پنجاه و سه نفر اشاره شده و یاد این آموزگار کارگران و زحمتکشان و قهرمان ملی ایران را گرامی می داریم .
” تنها قانونی که حامی منافع تودههای رنجبران باشد میتواند یک قانون مقدس باشد .
چقدر برای یک جامعه ننگین است که طرفداری رنجبران و حفظ حقوق آنان در آن اینقدر سخت مجازات میشود !چرا اینقدر از رنجبران میترسند؟ چقدر زننده است که مأمورین شهربانی تا چشم شان به ورقهای که کلمهی رنجبر دارد می افتد با سر و کله هجوم میآورند ! جن از بسم الله به اندازه ی شهربانی تهران از رنجبر نمیترسد. مگر رنجبر تمام جزئیات حیات شما را تأمین نمیکند؟ مگر اکثریت ملت ایران به نسبت نه دهم رنجبر نیستند؟ مگر مخالفت با رنجبر مخالفت با همان مشروطه و دموکراسی نیست؟ پس چرا تمام قوهی شهربانی صرف تعقیب طرفداران رنجبر است؟ این نوع تعقیب و محاکمه واضح میکند شما نه فقط با توده مخالفید بلکه نیز از آن سخت هراسانید. این تعقیب شدید غیر ترس و لرز علت دیگری نمی تواند داشته باشد ” .
یاد این کمونیست برجسته و قهرمان ملی ایران گرامی باد .
این نوشتار ها بدین دلیل ارزشمند هستند
که در پی این هستند که بگویند:
انسان های بزرگ را در بزرگی خودشان جستجو کنید.
و هشدار می دهند
چه بسیار اتفاق افتاده است که بعدن دستجات و گروه هایی از اعتبار و بزرگی آن بزرگان بنفع خودشان استفاده کرده و یاخواهند کرد
که روش استفاده کنندگان چه بسا به اعتبار آن بزرگان لطمه وارد خواهد کرد.
حال حکایت بزرگمردی بنام زنده یاد تقی ارانی،
او بزرگی بود
که بزرگیش را در اعمال خودش باید جستجو کرد و او را همیشه یاد کرد
لوحی که در ورودی منزل دکتر ارانی در المان زده اند اشتباه است، چون می گوید ایشان از ۱۹۰۳ ساکن آنجا بوده است، حال آن که ارانی در ۱۲۸۱ یا ۱۹۰۲/۳ تازه متولد شده است و محتوای این لوح تنها در صورتی می تواند درست باشد که ارانی متولد آلمان باشد (که چنین نیست). ای کاش دوستان ارانی تذکر دهند که اصلاح شود
اگر اشتباه نکنم ؛لوحتا انجا کهدراین عکس قابل ملاحظه است فقط به تاریخ زاد روز و مرگ دکتر ارانی اشاره کرده ومابقی دایر است بر اینکه ایشان زمانی در ان -اپارتمانی- ساختمان سکونت داشته اند. این ربطی به تا یخ اقامت ان زنده یاد ندارد.
نزد بسیاری از ایرانیان چه چپ و چه راست چه با سواد و چه بیسواد فرق میان فاشیسم و فاشیست ، لیبرالیسم و لیبرال ، کمونیسم و کمونیست روشن نشده است..
جمله ضد فاشیسم ایرانی با جمله ضد فاشیست ایرانی یک فرق جدی دارد. ضد فاشیسم ایرانی یعنی کسی که علیه فاشیسم نوع ایرانی است و علیه آن مبارزه می کند و نه فاشیسم آلمانی یا فرانسوی و یا آمریکایی !
ترکیب «ضد فاشیست ایرانی» یعنی کسی که «ضد فاشیسم نوع ایرانی» است در حالیکه ترکیب «ایرانی ضد فاشیست» بی توجه به آنکه در کجا حاضر و حاکم است (در ایران با در آلمان و یا در فرانسه و یا در روسیه و یا در آمریکا.) او یک ایرانی علیه افکار و مکتب فاشیسم است! و علیه ان مبارزه می کند صرفنظر از محل ظهور و عملکرد آن!
از این منظر و محتوا که بنگریم دکتر ارانی یک «ضد فاشیست» ایرانی بوده است و نه ضد «فاشیسم ایرانی»! یا «ایرانی ضد فاشیست» است. زیرا مکتبی بنام «فاشیسم ایرانی» وجود نداشته و ندارد. آنهم در دورانی که فاشیسم آلمانی بر اروپا حاکم شده است.
تهیه کنندگان پلاکات اگر آن جمله را نوشته باشند؟ ادم های پیاده ای در تشخیص محتوای آن ترکیب بوده اند! باید به آنان این نکته را یادآوری کرد.. چنین اشتباهی را از بیسوادان سیاسی حاکم در ایران و نشریات آنان می توان انتظار داشت. همانگونه که در ایران از انقلاب ۵۷ تا حالا چه با سودان و چه بیسوادان تفاوت کمونیسم و کمونیست را نفهمیده اند اما تهیه کنندگان این پلاکات چگونه فرق «ضد فاشیسم» را با «فاشیسم ایرانی» متوجه نشده اند باید بحساب پایین بودن سواد نوشتاری فارسی. آنان گذاشت. و هنگام نقل محتوای آن پلاکات جمله درست فارسی نوشتاری را منتقل کرد.
البته این نادانی در شناخت محتوای این دو ترکیب متاسفانه در میان نشریات چپ و راست بفراوانی مشاهده می شود.
خوب بود آقای سیف می نوشتند که این نوشته برگرفته از کتاب یونس جلالی است یا تحقیقات خودشان.
اگر دکتر ارانی در دخمه های رضاشاهی کشته نمی شدو دوسال بعد مانند سایر ۵۳ نفر از زندان آزاد می شد خدا می داند که چپ های “مستقل” تا کنون چند خروار فحش و ناسزا و تحریف نثارش کرده بودند. شانس دکتر ارانی این بود که در جوانی جان باخت و فرصت زندگی و مبارزه در دهه بیست و بعد از آن را نیافت.
اکثر کسانی که ارانی برای مبارزه و جذب به مارکسیسم مناسب شناخته بود و همراه او به زندان رضاشاه افتادند همان کسانی هستند که از جمله آقای سیف تا توانسته اند طی این سالها در باب تحقیر و مذمت و توهین آنها نوشته اند. از نویسنده ای “مستقل” و ” منصف” چون جناب سیف انتظار می رود که انتقاد از دکتر ارانی را فراموش نکنند. گویا ضعف بزرگ ارانی عدم شناخت از رفقایشان بوده که اکثر آنها بعدا توده ایهای خائن و جاسوس و نوکر شوروی و یک کامیون خصائل منفی دیگر از آب درآمدند.
کاش دکتر ارانی فرصت این را می یافت که در شناخت رفقایی مطمئن و کمونیست هایی معتقد و مبارز از مشاوره جناب سیف بهره مند شود. نه اینکه توده ای های آتی را دور خود جمع کند که به قول سیف تازه بعدا خود را ادامه دهنده راه ارانی بدانند.