دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳

دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳

ابراهیم نبوی و طنز فقاهتی – اسد سیف

توضیح: ابراهیم نبوی دو روز پیش به زندگی خود پایان داد. در مقاله ی «ابراهیم نبوی و طنز فقاهتی» که پیشتر در کتاب “طنز در ادبیات داستانی ایران در تبعید”، منتشر شده، آقای اسد سیف به نقد طنزهای ابراهیم نبوی پرداخته بود. این مقاله را در زیر می خوانید:

یکی از شناخته‌ترین چهره‌های طنز دوران به اصطلاح “اصلاحات” و دوم خرداد ابراهیم نبوی است. در بیوگرافی او گذشته از “مدیر دفتر سیاسی وزارت کشور در فاصله سال‌های ۱۳۶۴-۱۳۶۱″، ده‌ها شغل دولتی از کار در دانشگاه تا رادیو و تلویزیون دیده می‌شود. با توجه به پیشینه‌ی نبوی می‌توان او را حداقل تا مقطع خروج از ایران، یکی از کارگزارن فرهنگی جمهوری اسلامی محسوب داشت. از نبوی در این سال‌ها بیش از شصت کتاب نیز در عرصه‌های مختلف، از سینما تا ادبیات منتشر شده است.[۱] ابراهیم نبوی در رابطه با نوشتن طنز، به اتهام “اقدام علیه امنیت کشور”، در سال ۱۳۷۷ دو بار بازداشت شده و به مدت چهار ماه زندانی بوده‌اند. در سال ۱۳۸۲ از ایران خارج شده و در کشور بلژیک اقامت دارد. او از “اصلاح‌طلبان” است. نبوی خود را پناهنده نمی‌داند.

با انتشار “گل‌آقا” ابراهیم نبوی، دبیر اجرایی آن بود. نام او اما با کار در نشریات “اصلاح‌طلبان” بر سر زبان‌ها افتاد. با آغاز به کار روزنامه “جامعه” که شمس‌الواعظین مدیر مسئول آن بود، نبوی از دومین شماره آن عهده‌دار ستونی با عنوان “ستون پنجم” بود. خود می‌گوید که “ستون پنجم لقبی بود که برخی محافظه‌کاران همواره به روزنامه‌نگاران دگراندیش و منتقد می‌دادند و آنان را ستون پنجم دشمن می‌دانستند”.[۲]

در پی توقیف “جامعه”، نبوی نوشتن طنز را در روزنامه‌های “آریا”، “توس”، “نشاط” ادامه می‌دهد. به اتهام “اهانت به مسئولان کشور و توهین به نظام” بازداشت می‌شود. در همین زمان برای سومین بار برنده “جایزه طنزنویس برگزیده مطبوعات” می‌شود. در دادگاه اعلام می‌دارد که “ما تندروی کردیم”. روزنامه‌ها از پشیمانی و ندامت او می‌نویسند. از زندان آزاد می‌شود، زندانی که برایش شهرت به همراه داشت.

ابراهیم نبوی به همراه جمع بزرگی از “اصلاح‌طلبان” که با به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد، کشور را ترک گفتند، در سال ۱۳۸۲ از ایران خارج شد. شهرت او در داخل کشور باعث شد تا در خارج از کشور نیز از او استقبال شود. با رادیوها و رسانه‌هایی چند همکاری آغاز نمود. از آن‌جا که منتقد جدی رژیم نبود، و از سویی دیگر مخالفان رژیم را به آشتی با حکومت و “فراموش کردن آن‌ سال‌ها” یعنی سال‌های کشتار دگراندیشان و در این میان کشتار ۶۷ در زندان‌ها، فرامی‌خواند،[۳] از سوی تبعیدیان مورد استقبال واقع نشد. طنز او نیز در واقع در ایران، با توجه به آن “خط قرمز” و “انطباق” و “سقف لازم”، طنز بود و برایش شهرت به همراه داشت. آن طنز نمی‌توانست در خارج از کشور نیز با آن معیار از نوشتن، مقبول واقع گردد. طرفداری او از نظام جمهوری اسلامی و برخی از سران رژیم او را در میان پناهندگان منزوی‌تر کرد.

نبوی خود را بزرگ‌ترین طنزنویس آسیا می‌داند. می‌گوید “در ویکیپدیای جهانی…در میان طنزنویسان زنده جهان نام دو نفر آسیایی‌ها نوشته شده که یکی نام من است. یعنی به عنوان یک طنزنویس شاخص پذیرفته شده‌ام. افتخاری هم نیست، ولی واقعیت است”.[۴]

ابراهیم نبوی البته خود را محقق تاریخ طنز در ایران نیز می‌نامد و در این راستا آثاری هم منتشر نموده است، فکر می‌کند که تاریخ طنز ایران در این چهار دهه اخیر با نام او و کیومرث صابری آغاز و پایان می‌یابد. خود البته به طنز این را نیز گفته است: “نوشتن گزارشی از وضع طنز در سال‌های پس از دوم خرداد برای من که جزو طنزنویسان پرکار این سال‌ها بودم، کار دشواری بود، بخصوص این‌که من نمی‌توانستم اسم خودم را دائماً ننویسم. از سویی شیفتگی مفرطی که من نسبت به خودم دارم و معمولاً فقط می‌توانم از خودم حرف بزنم، باعث شد که تاریخ طنز معاصر ایران تبدیل به زندگینامه من و مختصری در باره بقیه طنزنویسان شود”.[۵]

نبوی در واقع نیز چنین می‌کند که می‌گوید. در رابطه با طنز این سال‌ها پنداری کیومرث صابری و او سکانداران این کشتی هستند. و جالب این‌که عامدانه خط بطلان بر طنز ایران در تبعید می‌کشد. در بررسی تاریخ طنز ایران در بعد از انقلاب، آن‌جا که به طنزنویسان تارانده شده از کشور می‌رسد، از “طنز ایران در غربت” می‌گوید تا از بار سیاسی آن بگریزد و آنگاه در نگاه به آن، نخست به ایرج پزشکزاد می‌رسد تا بنویسد: “پس از مهاجرت از ایران کمتر به طنزنویسی پرداخت”. جالب این‌که جهان خارج از ایران برای نبوی به پیش و “پس از اصلاحات” خلاصه می‌شود و این‌که پزشکزاد “انترناسیونال بچه پرروها” را در خارج از ایران چاپ کرد، اما در دوران پس از اصلاحات جز مقاله‌ای عمیق و کارشناسانه در مورد سعدی چیزی نگفت و کمتر نوشت”. آنگاه به سراغ فریدون تنکابنی می‌رود تا بدون آوردن نام آثار او در خارج از کشور، بنویسد: “تنکابنی بعد از دوم خرداد در نشریات خارج از کشور طنز نوشت، طنزهایی که با روزهای درخشان چای، گپ و سیاست او فاصله داشت”.

مورخ تاریخ طنز در ادامه تحقیقات خویش، با نگاهی به پیرامون خود، از میان طنزنویسان خارج از کشور تنها ابوالفضل اردوخانی را می‌یابد که ساکن بلژیک، سکونتگاه نویسنده است. در باره او می‌نویسد: “نگاهش اگرچه کمتر سیاسی است، اما وقتی سیاسی است به اصلاحات نزدیک‌تر است تا به نگاه‌های دیگر”.

نبوی البته چون نمی‌تواند هادی خرسندی را نبیند، به شیوه‌ای دیگر متوسل می‌شود. او تازه یادش می‌آید که “طنزنویسی بعد از انقلاب فقط در محدوده مرزهای سیاسی ایران زنده نبود و پس از دوم خرداد هم طنزنویسی فقط  در داخل ایران فعال نبود”. با اشاره به این‌که خرسندی پیش از انقلاب نیز طنز می‌نوشته، به انتشار “اصغرآقا” در لندن اشاره می‌کند و این‌که؛ “تقریباً جز نام خرسندی هیچ نام دیگری به طور جدی در اصغرآقا نوشته نشد. او تکلیفش را با حکومت روشن کرد. معتقد به سرنگونی حکومت بود و همه نوشته‌هایش هم حکایت از همین داشت”. نبوی از دو کتاب خرسندی نیز نام می‌برد، بی‌‌آن‌که به محتوای آن بپردازد. و فراموش نمی‌کند قاطعیت او را در برابر جناح‌های حکومتی و شناخت او را از “گل‌اقا” که از همان نخست و به درستی نوشت: “صابری نگاهش به سیاست ناشی از نگاهش به فقه است، عنوان طنز فقاهتی را روی آثار صابری گذاشت”. جالب این‌که معیار دوم خردادِ نبوی برای خرسندی نیز صدق می‌کند، اگرچه خود اعلام داشته که او از همان آغاز سرنگونی حکومت را می‌خواسته است: “اگرچه بعد از دوم خرداد خرسندی با جدیت طنزنویسی را در مورد مسائل سیاسی ایران دنبال می‌کند، اما در برنامه‌های روی صحنه و اکثر نوشته‌ها و سروده‌هایش مسائل ایرانیان در غربت را موضوع اصلی نوشته‌هایش قرار داده است”.

ابراهیم نبوی تاریخ “طنز غربت” را با همین چهار طنزنویس می‌بندد. در افق نگاه نبوی در رابطه با “طنز در غربت” البته نیک‌آهنگ کوثر و توکا نیستانی نیز قرار دارند که از همکاران او بوده‌اند در داخل کشور، و حال در خارج از کشور راهی جدا از راه او پیش گرفته‌اند.

مورخ تاریخ طنز در پایان نتیجه می‌گیرد که طنز ایران به عنوان “راه بیان” و “نوشتن در مطبوعات”، “همراه با اصلاحات روزهای شکوه و اقتدارش را از دست داده است”. [۶]به بیانی دیگر با افول شکوه نبوی در مهاجرت، طنز ایران نیز از اعتبار و پویش تهی می‌شود.

برای دیده شدن و یا به قول صابری و نبوی، “ماندن” در سپهر ادبیات ایرانِ جمهوری اسلامی و “صنعت فرهنگ‌سازی” آن، تنها خیال ناب و خلاقیت کافی نیست، باید هنرمندانه خطر کرد، زیبایی‌شناسی حذف را در اتاق‌های هزارتوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فراگرفت، مقوله هنر و ادبیات را به آن سویی کشاند که سودِ جریان نشسته بر قدرت خواهان آنند. باید هنر ریا و تزویر و دروغ به کار گرفت تا هم حذف نمود و هم گردن زد و هم مظلوم‌نمایی کرد و به قلب توده مردم راه یافت.

به نقل از کتاب “طنز در ادبیات داستانی ایران در تبعید”


[۱]– با نگاه به سال انتشار این آثار دیده می‌شود که او در سال‌هایی از جمله ۷۹ که سال بازداشت و محاکمه او در ایران است، بیش از ده کتاب در یک سال انتشار داده است.

[۲]– ابراهیم نبوی، سایت بی‌بی‌سی، خندیدن پشت چراغ قرمز، پیشین

[۳]– ابراهیم نبوی در مصاحبه با تلویزیون آمریکا، https://www.youtube.com/watch?v=XPEru8m7MIQ

[۴]– وقتی کوچک‌ترها بزرگ می‌شوند و بزرگ‌ترها کوچک، گفت‌وگوی توکا نیستانی با ابراهیم نبوی، نشریه اینترنتی تابو، شماره ۲۱، آبان ۱۳۹۳

[۵]– ابراهیم نبوی، پیشین

[۶]– ابراهیم نبوی، پیشین

برچسب ها

"روزهای سربی" عنوان یادداشت‌های یونس حیدری‌ست از هستی دردناک افغان‌ها در"اردوگاه سفیدسنگ". این یادداشت‌ها روایت سیاست جمهوری اسلامی‌ست در رابطه با اخراج آنان از ایران
آنچه از زبان من در این‌جا گفته می‌شود، سخنی نو نیست. کم‌وبیش شنیده‌اید. من اما کوشیده‌ام آن بخش‌هایی از همین شنیده‌ها و خوانده‌ها را در کنار هم قرار دهم تا به کارنامه‌ای از ساعدی دست یابم که واقعیت زندگی او بود در سال‌های تبعید
زبیگنیو داستان درگیری گذشته است با آینده. گذشته تیره و تار است. امکان ادامه هستی در آن ممکن نیست. گذشته زندان و شکنجه است؛ دنیای مجازها و غیرمجازها، تعقیب و گریز، بودن و یا نبودن

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

یک پاسخ

  1. درود بر شما آقای سیف گرامی و عرض تشکر برای مقاله مفید شما.

    ابراهیم نبوی علاوه بر طنز فقاهتی، گاه گاهی وقاحت فقاهتی هم داشت، در آنجا که در باره قتلعام هزاران زندانی سیاسی با فتوای خمینی در سال ۱۳۶۷، با لحنی زننده چیزی به این مضمون گفت:
    ” آقای خمینی سال ۶۸ فوت کرد، سال ۶۷ را ولش کنید، اینا رو فراموش کنید ..”

    و این در حالی بود که فریاد دادخواهی مادران و پدران و عزیزانِ قتلعام شدگان، در همه جا پیچیده بود و ´شعار نه می بخشم و نه فراموش´ میکنم در جامعه طنین انداز شده بود.
    افرادی مثل ابراهیم نبوی و دیگر اصلاح طلبان حکومتی، همه در آن سالها با انواع ترفند ها و سنگدلی تمام، می کوشیدند که مردم ایران این قتلعام وحشتناک و نسل کشی غیر قابل تصور را نه تنها که ببخشند بلکه برای همیشه هم فراموش کنند. آنها بی شرمانه از دادخواهان طلبکار هم شده بودند. در هیچ جای جهان و در هیچ محکمه قضایی، چنین جنایت و چنین رذالت و چنین وقاحتی، قابل بخشش و فراموشی و تصور نیست. جنایت و نسل کشی در هیچ کجای این جهان مشمول مرور زمان نمیشود، و فراموش نمی شود- چیزی که متاسفانه آقای ابراهیم نبوی هیچ وقت متوجه نشد.
    ای کاشک آقای ابراهیم نبوی زنده بود و اینچنین دردناک با خود کشی این جهان را وا نمی نهاد. ای کاشک به او اجازه داده میشد که به ایران بر گردد و به زندگی کردن ادامه دهد. ای کاشک درد و رنج و حرمانهای بی پایانِ بستگان و عزیزان اعدامیان جمهوری اسلامی، توسط نبوی و امثال او، درک و حس میشد. ای کاشک درد و رنج هزاران آواره ایرانی دور از وطن و تبعیدی این رژیم سفاک آخوندی، توسط نبوی و امثال او حس میشد. ای کاشک کسی از غریبی و نداری خود کشی نمیکرد. ای کاشک.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *