چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳

چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳

پناهندگی دختر ملی پوش۱۴ ساله به دانمارک؛ اولین میوه قانون حجاب قبل از ابلاغ؟

هر چند دلیل اصلی پناهنده شدن دختر ۱۴ ساله عضو تیم تنیس روی میز نوجوانان دختر به دانمارک هنوز اعلام نشده اما از یک واقعیت حکایت می کند و آن هم این است که تعلق خاطر دختران‌مان به این سرزمین را با فشارهای اجتماعی و تهدید مدام بر سر روسری کم کرده‌اند و خود رفتن و نبودن در ایران هدف شده نه این که در سرزمین بیگانه دنبال هدفی باشند و این بسیار نگران کننده است.  این اتفاق به قدری تلخ است که بر مدال برنز بنیامین فرجی در مسابقات قهرمانی جهان در همین رشته هم سایه انداخت.

  باران ارجمند به اتفاق وانیا یاوری هم‌تیمی خود و مریم معظمی مربی به سوئد رفته بودند تا در رقابت‌های جهانی شرکت کند و نام او به عنوان اولین دختر نوجوان ایرانی که موفق شده در این عرضه حاضر شود ثبت شد اما بعد از شکست مدالی به دست نیاورد.

  مسیر بازگشت آنان از سوئد نه مستقیما از استکهلم به تهران که ابتدا به کپنهاک (دانمارک) و سپس به استانبول (ترکیه) و آنگاه به تهران بوده و همین جای تعجب یا تأمل دارد و می تواند به خاطر تحریم های هوایی باشد وگرنه چرا باید برای بازگشت از سوئد به ایران در دو کشور دیگر توقف کرد؟

  به هر رو در کپنهاک با این که کارت پرواز را هم دریافت کرده بود به جای سوار شدن به هواپیما خود را به پلیس دانمارک معرفی می کند.

 نایب رییس فدراسیون تنیس روی میز به روزنامهٔ هم‌میهن گفته تمام تلاش خود را به کار می‌گیریم تا بازگردد زیرا آیندهٔ درخشانی در انتظار اوست که در ۱۴ سالگی عضو تیم ملی است و قطعا مشاوره‌های اشتباه به او داده‌اند.

  دلیل اصلی رفتار او را نمی‌دانیم. در سن و سالی هم نبوده که بگوییم درگیر ماجرایی شخصی یا عاشقانه شده یا از این که مدال نیاورده افسرده شده چون در آغاز راه است یا مشکل خانوادگی داشته چون از حمایت و محبت خانواده برخوردار بوده و یادمان باشد باران تنها ۱۴ سال دارد. اما علت چه می‌تواند باشد جز این که تعلق دختران ایران به این سرزمین را با قوانینی مانند قانون حجاب و عفاف و تهدید به زور و جریمه کم کرده‌اند؟

  مدام به خانواده‌ها توصیه می کنند فرزند بیاورید چون روند رشد جمعیت رو به کاهش است  اما از حالا باید به فکر نوجوانی و جوانی باشند که اگر پسر باشد درگیر خدمت سربازی او می‌شوند و اگر دختر باید درگیر روسری و شال‌شان شوند و جدای مسایل اقتصادی خیلی‌ها را از صرافت فرزند آوری انداخته‌اند. 

  چگونه می‌توان پذیرفت پاسبانان مثل مجرمان دنبال دختران مردم بیفتند و این چه بساط نکبتی است که هر از چند گاهی به راه می‌اندازند؟ در حالی که پوشش بر اثر سنت و سبک زندگی و  باور و تربیت خانوادگی یا اقتضای جغرافیا یا تحمیل پدر و شوهر شکل می‌گیرد و پاسبانان را در هیچ جای جهان حتی در افغانستان مامور این کار نمی‌کنند.

  چند و چون خبر پناهندگی روشن نیست ولی می توان تلنگری دانست و گفت  ظاهرا درخت  قانونی که آقای قالیباف با افتخار از ابلاغ آن در ۲۳ آذر خبر داده تا بگوید که در صورت امتناع رییس جمهور این اختیار را دارد زودتر از موعد به بار نشسته است!

   شاید بگویند ربطی ندارد ولی در کلیت قضیه ربط دارد. کی خانه و کاشانه را ترک می‌کند؟ کسی که احساس تعلق به آن ندارد و قوانینی از این دست حس تعلق را از نسل تازه گرفته است.

  در پسران و مردان سربازی اجباری توأم با احساس تحقیر و اتلاف وقت و بی حاصل بودن ( به خاطر برتری جنگ های هوایی و الکترونیکی و پهپادی بر زمینی) و در دختران هم با پوشش اجباری. چرا کاری می کنید که کسی احساس تعلق نکند؟ وقتی کثیری از جوانان این سرزمین نمی‌توانند رویای مالکیت یک متر از سرزمینی با وسعت یک میلیون و ۶۴۸ هزار و ۱۹۵ کیلو‌متر مربع را داشته باشند چرا این قدر گیر می‌دهید؟ چرا هر چه نادیده‌تان می‌گیرند باز می‌خواهید خود را نشان دهید؟

آن دختر که فقط دختر نیست. برادری یا پدری یا همسری و دوستی هم دارد و این قصه را برای هر که تعریف کند جز نفرین چه خواهد فرستاد؟ این نوشته درباره قانونی نیست که محکوم به شکست است. درباره حس تعلق است.

البته سرنوشت این قانون حتی در صورت ابلاغ و اجرا بهتر از قانون منع ماهواره نخواهد بود. دختری که از تلگرام فیلتر شده استفاده می‌کند و پای ماهواره منع شده می‌نشیند این قانون را هم در راستای همان‌ها می‌داند و مهم ترین تفاوت این که در دهه ۶۰ و چه بسا ۷۰ پدر و مادر از دختر حمایت نمی کردند اما حالا همان دختران مادر شده اند و زیر بار قانون قالیباف نمی روند. همان قالیبافی که سال ۸۴ جزوه منتشر کرده و از حجاب حداقلی دفاع کرده بود. 

به موضوع اصلی بازگردیم. دختری که از تمام هم سن‌وسال‌های خود به خاطر عضویت در تیم ملی نوجوانان تنیس روی میز (پینگ پونگ)‌متفاوت و متمایز بوده و چون سرگرم ورزش در این سطح است جسم و روان سالمی دارد و می‌توانسته در مسابقات مختلف شرکت کند و به المپیک بیندیشد چرا ناگهان چنین تصمیمی می‌گیرد؟

  شاید و فقط شاید این اتفاق میوه زودهنگام همان درخت است هر چند که دو سال قبل میوه‌هایی داده بود که گران‌تر تمام شد و اگر می‌خواستند عبرت بگیرند مهسا کفایت می‌کرد.

منبع: عصر ایران (خلاصه شده)

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *