روزی روزگاری کمیتهی صلح نوبل و جایزهی سالیانهی آن به افراد و نهادهایی داده میشد که در سطح منطقهای و یا جهانی تلاشها و فعالیتهای برجسته و چشمگیری در راه حفظ یا برقراری صلح انجام داده بودند.
به همین دلیل جایزه صلح نوبل دارای ارزش و اعتبار بود و به سهم خود در تشویق و ترغیب فعالیتهای صلحطلبانهی افراد و نهادها نقش مثبتی ایفا مینمود.
اما طی دهه های اخیر جوایز خود را عمدتا به افراد و نهادهایی داده است که یا عملا ‘جنایتکار جنگی’ بوده (مانتد اوباما) و یا هرگز هیچ فعالیتی ولو در حد نوشتن یک مقاله و یا عضویت در یک نهاد صلحطلب نداشته اند (مانند شیرین عبادی و نرگس محمدی و امثال انها) بنابر این سالها است که بنیاد صلح نوبل از مسیر اصلی خود منحرف شده و تبدیل به ‘نهادی سیاسی امپریالیستی’ شده که نه تنها از اصول اولیه و اهداف صلح طلبانه و انسان دوستانه ی ‘آلفرد نوبل’ فاصله گرفته بلکه در خدمت جنگ طلبان، جنایتکاران جنگی و سیاست های دخالت جویانه ی کشورهای امپریالیستی قرار گرفته است.
همانگونه که میدانیم جایزه به اصطلاح صلح نوبل امسال به خانم ‘ماجادو’ از ونزوئلا داده شد.
با نگاهی ولو گذرا به کارنامه ی سیاسی و دیگر فعالیت های خانم ماچادو، متوجه خواهیم شد که او ‘یک جوجه فاشیست جنگ طلب’ است که بارها و بارها خواهان ‘حمله نظامی آمریکا’ و بقیهی کشورهای امپریالیستی به ونزوئلا و اشغال آن کشور شده است!
ماچادو زمانی که نمایندهی پارلمان ونزوئلا بود، در کنار بقیه ی نمایندگان راستگرا عمده ترین توان خود را بر خصوصی سازی معادن، صنعت نفت و گاز و بقیه ی ثروت های ملی ان کشور متمرکز نموده بودند و همزمان از بازگشت کارتلهای نفتی آمریکایی به ونزوئلا، اجرای سیاست های نیولیبرالی در عرصه های گوناگون اقتصادی،آموزشی و بهداشتی در آن کشور بودند.
ماچادو در جریان ‘نسل کشی غزه’ مدافع اسرائیل بود، از حامیان زلنسکی است و از مدافعان ترامپ میباشد.
او همچنان خواهان حمله نظامی آمریکا به ونزوئلا و اشغال آن کشور است و با محافل جنگطلب آمریکایی و اروپایی ارتباط دارد.
او در حال حاضر در اسپانیا زندگی میکند و دستکم دوبار در تجمعهای گروه های راست افراطی آن کشور سخنرانی کرده است.
آنچه بیش از هر چیزی مسئله ی اهدای جایزه نوبل صلح به ماچادو را برجسته می کند و لازم است به آن توجه کنیم زمان، شرایط و ‘اهداف’ اهداکنندگان است.
همانگونه که می دانیم طی هفته های اخیر امپریالیسم آمریکا فشارهای خود بر دولت و ملت ونزوئلا شدت بخشیده و آشکارا آن کشور را به حمله ی نظامی تهدید میکند.
اکنون گروه بیست و دوم ارتش امریکا با همه ی امکانات تسلیحاتی آبی، خاکی و هوایی خود در جوار مرزهای ونزوئلا مستقر شده و هر لحظه امکان حمله نظامی به آن کشور وجود دارد. حمله ای که بدون شک ابعاد آن بسیار فراتر از مرزهای ونزوئلا خواهد بود و امکان شروع یک جنگ ویرانگر در دریای کارائیب را فراهم خواهد نمود.
در چنین شرایط خطرناکی خانم ماچادو همچنان خواهان ‘حمله ی نظامی فوری’ به ونزوئلا، سرنگونی دولت قانونی و اشغال آن کشور است.
ماچادو از هم اکنون از طرف ترامپ و شرکا به عنوان ‘رئیس دولت دست نشانده ی اشعالگران’ انتخاب شده و قرار است نقش ‘چلبی’ در ونزوئلا را برعهده بگیرد.
بنابر این آشکار است که اهدای جایزه صلح نوبل به این خانم ‘جنگ طلب ‘ و طرفدار حمله ی نظامی آمریکا به ونزوئلا با ‘اهداف سیاسی’ و در هماهنگی با سیاست های مداخله جویانه ی کشورهای امپریالیستی در دریای کارائیب صورت گرفته است.
از منظر اهدا کنندگان، این جایزه ماچادو را در سطح جهانی مطرح خواهد کرد، در داخل ونزوئلا سیمایی مثبت و قابل قبول به او خواهد بخشید و زمانی که در صدر ‘دولت اشعالگران’ قرار گیرد بهتر از چلبی نقش خود را ایفا خواهد نمود.
به تعبیری سادهتر ترامپ و شرکا (از جمله کمیته صلح نوبل) از هم اکنون درصدد آن هستند که با استفاده از ماچادو و مطرح کردن او در نزد افکار عمومی جهان، هم به حمله نظامی خود و اشغال ونزوئلا و هم به ‘دولت دست نشانده ی’ بعد از اشغال مشروعیت نسبی ببخشند.
در خاتمه بد نیست بدانیم که در اساسنامه ی کمیته صلح نوبل با صراحت تمام چنین نوشته شده است “کمیته نوبل هرساله جایزه صلح را به شخص یا نهادی اهدا می کند که بیشترین یا بهترین کار و فعالیت را برای دوستی بین ملتپها، لغو یا کاهش رویاروییهای نظامی و تشکیل و ترغیب همایشهای صلح انجام داده باشد”
اکنون باید از خود پرسید که آیا ماچادو که بارها و بارها آشکارا خواهان حمله نظامی آمریکا به ونزوئلا و اشغال آن کشور شده و از شعله ور شدن یک جنگ ویرانگردر دریای کارائیب حمایت می کند لایق دریافت جایزه صلح نوبل است یا این جایزه با اهداف سیاسی و اشغالگرانه به او داده شده است؟
بایز افروزی ۱۲ اکتبر ۲۰۲۵







5 پاسخ
“هرگز هیچ فعالیتی ولو در حد نوشتن یک مقاله و یا عضویت در یک نهاد صلحطلب نداشته اند (مانند شیرین عبادی و نرگس محمدی و امثال انها)” از تکست بالا. اگر کسی میخواهد دلیل انفعال و فرتوتی چپ سنتی ایران را دریابد به مقاله بالا نگاه کند که چطور چرخش انترناسیونالیستی هرگونه رحم و شفقتی را در مورد زندانیان سیاسی سیاهچال های رژیم از این گونه چپها سلب کرده اما کماکان اشک تمساح برای دیگران میریزد. در مقاله بالا بایز افروزی حتی از سلطنت طلبها نیز در حمله به عبادی و محمدی پیشی گرفته. حداقل میشد احترام نرگس محمدی را به عنوان یک مادر تنها و درد دیده نگاه داشت.
نرکس محمدی بلافاصله به ماچادو پیام داد و خود را با این جوجه فاشیست جنگ طلب در ‘یک سنگر’ اعلام کرد/ ماچادو بلافاصله بعد از دریافت جایزه با رضا پهلوی پیام داد و خود را با او در ‘یک سنگر’ دانست.
بنابر این وقتی ‘این همسنگرها’ برای همدیگر غش و ریسه می روند چرا شما از مقاله ی انتقادی من برآشفته شده اید؟
در ضمن اگر سند و مدرکی دارید که شیرین عبادی و نرگس محمدی تاکنون فعالیتی در زمینه صلح و دوستی بین ملت ها داشته اند و نوشته من نادرست است لطفا اعلام کنید تا همه بدانند/ فحاشی و اهانت به چپ نقد نوشته من نیست.
مسئله ماچادو نیست بلکه حکومت فاسد ونزوئلا است که حکومت ایران را در سرکوبهای ۱۰ سال گذشته هیچگاه تنها نگذاشته است که شما از آن حمایت میکنید. کلیه گروههای چپ به شمول حزب توده و حتی اکثریت احترام نرگس محمدی را نگاه داشتهاند. تنها چپ محور مقاومتی است که در برخورد با نرگس محمدی، نسرین ستوده، و شیرین آبادی و دیگران کارش به زن ستیزی هم کشیده است.
بازهم که به اتهام و اهانت پرداختید…
اگر در مثاله من حتی یک جمله در دفاع از حکومت ونزوئلا پیدا کردید لطفا به خوانندگلن نشان بدهید.
دقیقا!