چند هفته پس از راهاندازی جنبش #MeTooActeur و ایجاد صندوق پستی metooacteur@gmail.com، نزدیک به ۳۰۰ پیام از افرادی که در صنعت فیلم مورد تعرض جنسی قرار گرفته بودند، به من رسید. هجوم این شهادتها و گستردگی حقایق گزارششده، نیاز به تغییر عمیق در شیوهها را نشان میدهد. اما چگونه میتوانیم این تغییرات را بدون درک دقیق مکانیسمهای موجود سازماندهی کنیم؟ چگونه میتوان فراوانی رفتارهای انحرافی را در سینما توضیح داد؟
بیایید از سادهسازی بیش از حد مسائل دست برداریم. مشکل رفتارهای ناکارآمد را نباید تنها به حضور چند فرد مشکلدار محدود کنیم. چنین نگاهی تنها باعث میشود مسئله بهطور سطحی بررسی شود: بله، افراد خطرناک در جامعه وجود دارند، در هر شغلی و هر محیطی، از بانکداری گرفته تا سینما یا صندوقداری در سوپرمارکت. اما آیا واقعاً میتوان با این توضیح ساده مسئله را نادیده گرفت؟ اگرچه پیدا شدن چند سیب گندیده در هر باغی طبیعی به نظر میرسد، آیا نباید به فکر اصلاح و جلوگیری از گسترش آن باشیم؟
متأسفانه باید با این احتمال مواجه شد که دنیای سینما با ویژگیهایی که دارد، بیان برخی رفتارها و کتمان آنها را بیش از جاهای دیگر ممکن میکند.
همانطور که میدانیم، هیچ قرارداد دائمی برای بازیگران وجود ندارد. هر فردی برای فیلمی بعد از فیلم دیگر استخدام میشود. این ویژگی حقوقی کوچک، پیامدی بزرگ دارد که این جهان اجتماعی را به طور بنیادین از دیگران متمایز میکند. قرارداد دائم، با ثبات و درآمدی که ایجاد میکند، وجود طبقه متوسط را ممکن میسازد.
در بین بازیگران طبقه متوسط وجود ندارد. شکاف میان درآمد، چشمانداز یا اعتبار بین ستارههای اصلی و دیگران بسیار عمیق است. چرا برخی موفق میشوند و برخی دیگر نه؟ شرکت مککینزی، که سخت تلاش کرده است تا مفهوم «استعداد» را فراتر از مرزهای هنر به مدیریت منابع انسانی گسترش دهد، توضیحی روشنگرانه ارائه میدهد: «استعداد» کسی است که سهم او غیرقابل جایگزینی باشد.
چنین است دنیای سینما: تعداد انگشتشماری از ستارههای غیرقابل جایگزینی (که بدون حضورشان فیلم به طور کلی متفاوت خواهد بود) و انبوهی از افراد کاملاً قابل جایگزینی. اولین منبع قدرت برای نماینده یا سرپرست بازیگران: اکثریت کسانی که او درنظر می گیرد، جزو افراد قابل جایگزین هستند. انتخاب تأثیر زیادی برای فرد دارد، اما برای فیلم یا انتخابکننده حاشیهای است. این شکاف قدرت، اولین زمینه ای است که همه سوءاستفادهها را ممکن میسازد. اما تنها زمینه نیست.
توانایی تجسم شخصیت، تعریف استعداد برای افراد در سینما است. این توانایی اغلب با هدایایی ذاتی، ویژگیها یا گاهی نبوغ و به ندرت با کار سخت همراه است. طبق این تصور، برخی افراد ناقل یک «استعداد» کم یا بیش ذاتی هستند که نماینده یا سرپرست بازیگران آن را به چشم عموم «آشکار میکند».
روایتهای بازیگران و نمایندگانشان مملو از چنین سرنوشتهای خوشیمنی است. اما واقعیت کمتر تصادفی است. هاوارد بکر، جامعهشناس آمریکایی، مدتها پیش شباهت مسیرهای هنرمندان موفق را نشان داد: افرادی با پیشینههای اجتماعی مشابه و تحصیل در مدارس مشابه، که به تدریج از مراحل مشابهی عبور کردهاند.
مسیر موفقیت بازیگران هیچگاه نتیجه شانس نیست. به دلیل شرکت در کلاسهای تئاتر معتبر است که یک نفر با روزنامهنگاری تأثیرگذار آشنا میشود، به دلیل دریافت جایزهای در یک جشنواره محلی، با نمایندهای بزرگ آشنا خواهد شد، و غیره. طی کردن مراحل به آرامی و به ترتیب ضروری است.
این مسیرها مفید هستند: آنها آموزش میدهند، آماده میکنند و افراد را به دیگران معرفی میکنند. اما مهمتر از همه، آنها قوانین نانوشته محیط را به افراد میآموزند: صبر و تسلیم در برابر برخی افراد، و رقابت شدید با دیگران. زیرا این مراحل مانند تورنمنتهایی هستند: چند تصمیمگیرنده تأثیرگذار انتخاب میکنند که چه کسی یک فیلم، نمایش یا پروژه دیگری را انجام دهد… و چه کسی از بازی حذف شود.
کسی که مراحل مناسب را طی نکرده باشد یا زود حذف شده باشد، دیگر در حرفه پذیرفته نخواهد شد. تعداد کمی از افراد دیدگاه لازم را برای آگاهی از این قوانین دارند، بنابراین فرصتهای یادگیری آنها نادر است. جای تعجب نیست که بسیاری از هنرمندان موفق از خانوادههای حرفهای میآیند. در حالی که برخی هدایت میشوند و قوانین را میدانند، دیگرانی که از مسیر دور ماندهاند، امیدوارند استعدادهایی کشفنشده باشند.
نماینده یا سرپرست بازیگران، از همان نگاه اول به رزومه میداند که آیا فرد مورد نظر در این حرفه جایی خواهد داشت یا شانسی ندارد. کسی که بسیار امیدوار است و ما میدانیم که دیگر هرگز او را نخواهیم دید، طعمهای آسان است. و در ذهن افراد قدرتمند در این حرفه، آیا اینها واقعاً طعمههای بیگناهی هستند؟ کسانی که شانسی ندارند، باید این را بدانند. آنها همچنین باید بدانند که درخواست و پذیرش ملاقات چه معنایی دارد. اینها قوانینی هستند که رفتارهای انحرافی را ممکن میکنند. اما چگونه میتوان سکوت دیگران را توضیح داد؟
برخلاف سایر کارگران، مهارتها یا استعداد بازیگران امروزه کمتر از تصویر عمومی آنها اهمیت دارد: این توانایی آنها در ایجاد حس نزدیکی و ارتباط با بیننده است که باعث میشود «باور کنیم یا نکنیم». تمام دنیای سینما خود را دنیایی جادویی میداند. رابطه با مردم با حفظ یک تصویر رویایی و درخشان تغذیه میشود. وادار کردن «مردم به باور کردن» میلیونها هزینه دارد اما میلیاردها سود به همراه دارد.
چه اتفاقی میافتد اگر یک رسوایی، پشتپردههای تاریک را فاش کند؟ «دیگر باور نخواهیم کرد»، سالنها خالی خواهند شد و عملاً گنجینهای از دست خواهد رفت. اما همه میدانند، حتی به طور شهودی، که احساسات عمومی در کشورهای اروپایی به سمت رنجش گرایش دارد. مردم عادی بهسرعت احساس میکنند که توسط نخبگان خود فریب خوردهاند. این امر نیازمند احتیاط است.
رقابتها، دستمزدها یا رفتارهای انحرافی بهطور ماهرانهای پنهان میشوند: جادوی سینما در خطر است. و در این دنیای کوچک که رقابت خونین است، اسرار ابزارهایی هستند که اگر بهخوبی حفظ شوند، به قدرت تبدیل میشوند.
منبع: اومانیته – برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم