پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳

به یاد ازیاد نرفته‌ی ما محمود پاینده لنگرودی! – امیر جواهری لنگرودی

یادبعضی نفرات، وصله‌ی جانم شده است! یاد بعضی”آدمؤن”ولایت لنگرودکُوهی ازدانش وتبارشناسی نیازندارد تا آدمی بتواند به درون شخص مورد نظر دست یابد!

محمود پاینده لنگرودی راباید بسان شاعر پیراسته وترانه سرا، نوعی طنزپرداز، مورخ، فرهنگنامه نویس، خطاط و آشنای دیر پای تمامی لنگرودیان دانست. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد.درجوان سالی‌های دهه بیست، درکُوران تحصیل با حزب توده وجوانان حزب درشهرلنگرودآشنا شد و به خیل آنان پیوست. کاردرمغازه‌ی پدروهمراهی با حزب توده و فعالیت درعرصه‌های مختلف اجتماعی وهمراهی با روستائیان در آمد و شد به مغازه پدرش وهمراهی با آنان، ازاوچهره‌ای نام آشنا و سهیم درغم وشادی مردم ومعرف همگان وهمسالانش می‌سازد. با حادثه‌ی تلخ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲چندی به همراه دوستان نزدیک درجنگل های اطراف لنگرودمخفی شدندوبعدتربه تهران آن روزگارگریختند…

باری ۲۷ آبان ۱۴۰۳ برابر۱۷ نوامبر۲۰۲۴ دقیقاً ۲۶ سال از غیبت طولانی محمودجان پاینده(محمود نباتچی) لنگرودی بزرگ مرد شهر سرسبز شمالی ما لنگرود می‌گذرد واین نوشته به بایستگی وبزرگواری ونامبرداری چندین باره ام ازاو وهمه‌ی یاران ثابت قدم او تقدیم می گردد… محمود دیارمادراش (کلثوم بانو) دیلمان وخطه‌ی پدری اش (محمد نباتچی، بازاری محترم)رالنگرود و راسته قصاب محله معرفی کرده است.خود محمود درجایی می‌نویسد: «مادرم کلثوم از تبار کُوه نشینان دیلم بود که دست برقضا گذارش به شهرافتاده بودو با پدرم که از مغازه داران میانه حال لنگرود بود، همسفر و همراه زندگی شد» و به گفته دوست و دشمن، محمود جدا از شعروتحقیق فورلکلور(فرهنگ عامه) ومردم نگاری ، ترانه سرایی برای مهندس عاشورپورخواننده شهیرگیلان زمین .بخشاً به وارسی تاریخ گیلان،درعرصه‌ی نقاشی وطراحی، خوشنویسی، تابلو سازی و حسابداری و هدایت مؤسسه تبلیغاتی “آوازه” بعدازکوچ اجباری‌اش ازلنگرود به تهران و همکاری با مجله«امیدایران»، به عنوان چهره‌ی خوش‌نامِ چیره دست خطه‌یِ گیلان و ای بسا جغرافیای ایران و همه جای جهان، خوش زیست ودرخشید وافتخارش برای لنگرود وجامعه‌ی فرهنگی وادبی آن، بسان هنرمندی انسان ساز، به بلندای همه‌ی تاریخ معاصر شهرمان لنگرود سرشته شد وآوازه‌اش بر سر زبان‌ها ماندگار ماند!

محمودپاینده راباید به نوعی یا شکلی،آدم این جهانی و انترناسیونال شمرد که به وسع جهان، لنگرودی می‌نمود و بیش ازهرلنگرودی برای ارتقای فرهنگ وتعالی آن درپاشویه کم دوام عمرش وبقاء مؤثرش یعنی ۶۶سال سن،هیچگاه ازپا نیفتادوقدم برداشت وبا امضاهای (جغله، م. پاینده، محمود لنگرودی) در مجله‌ی «امیدایران»ودر روزنامه‌ی «چلنگر» زنده یاد محمدعلی افراشته ازخود اشعار چندی به جا گذاشت و مجموعه‌ای ارزشمند ازآثارنیک و ماندگارازخود به یادگارنهاد…

محمودپاینده دردی ماه ۱۳۳۳کتابی به نام *«نغمه‌های زندگی» منتشرکرد که درآن اشعارشاعرانی که شعرشان درمجله‌ی«امیدایران»چاپ می‌شد،گرد آمده بود.اشعارمحمود جان،همواره در وصف تیره روزی هم‌نوعانش،نابسامانی اوضاع ونابرابری‌های اجتماعی و وصف حال مردمانی‌ست که خود از میان آنان برخاسته بود.

بایدگفت:پاینده ازشاعران خوش ذوق وتوانایی است که درشعرفارسی وگیلکی،دستی قوی داشت ودرقالب‌های مختلف شعرسنتی و نو همواره می‌سرود، اما شعرنوونیمایی، همیشه با ذوق ادبی او سازگاری بیشتری داشت. دیگرآثاربه جا مانده ازاوعبارتند:

* «گل عصیان» مجموعه ۲۲ شعر(که عصیانی است برستم و بی‌عدالتی و در سال ۱۳۳۶ با مقدمه‌ی پرویز جهانگیر منتشر شد.                                                            *دوسال بعد کتابی به نام «ترانه‌های گیلکی« مشتمل بر ۴۴ دو بیتی انتشاریافت که مقدمه و ۱۵ ترانه‌ی آن از پاینده است.

* منظومه گیلکی به نام «یه شو بوشوم روخئونه» یعنی (یک شب به رودخانه رفتم (که آن‌را درسال ۱۳۳۸ سرود وخود آن را به فارسی برگرداند که باراول،دربهار ۱۳۵۸ گیلکی و فارسی آن با هم چاپ شد.منظومه ی رابه یاددوست همشهری‌اش(دکترمحمد”نادر”صفری لنگرودی)دکترای شیمی ازدانشگاه ساسکس انگلستان با درجه ممتازکه در سال ۱۳۵۴ توسط ساواک دستگیرویک سال بعد در ۸ شهریور۱۳۵۵تیرباران شد.محمودپاینده لنگرودی با دلی دردمند مجموعه «یِه شو بوشوم روخئونه» را تقدیم دکترنادرکرد ودر مطلع‌اش این‌گونه سرود: «یِه شو بوشوم روخئونه! بیدئم، آو تیته کئونه / تیته نبو،غصه بو،زندگی َ جی خسه بُو / غصه گونم، غم گونم / هرچی گونم، کم گونم….» محمود پاینده در مقدمه‌ی این اثر می‌نویسد: «این مجموعه شعربه زبان مادری،فریاد خشم درگلو پیچیده‌ی روزگار جوانی این گیله مرد، کم‌ترین چیزی است که به نشانه‌ی عمیق‌ترین احترام نثارهمشهری مجاهدم می‌کنم که دلی به گستردگی دریای چمخاله وایمانی به استواری لیله کوه داشت وهمه رادر راه سرافرازی ایران گذاشت

* منظومه بلند دیگری به نام «لیله کو» (یته گیلکی شعر) در سال ۱۳۴۶ با آوا نویسی گیلکی سرود و آنرا وصله‌ی جانش کرد که کمتر لنگرودی نسل ما نشد که یک بار آن ‌را نخوانده و به درون خویشتن خویش وصله‌ی تن نسازد.من که درجوان سالی تماماً این منظومه بلند را از بَربودم و با جانم سرشته بود و با آن زندگی کردم ومی‌کنم.

منظومه بلند«لیله کو» ازباورداشت‌های مردم مایه دارد ونسل ما آن‌را همواره درتمامی محافل ومجامع ودرگردش کوهپایه‌های شهر، با آوای بلندمی‌خواندیم، بعدازپیروزی انقلاب در تابستان ۱۳۵۸ برای نخستین بارهمزمان به زبان گیلکی وفارسی منتشرشد. محمود این اثرماندگارخود را به (هادی”کامران”بنده خدای لنگرودی) اولین چریک فدایی خلق ازانزلی محله لنگرود که دررستاخیزنوزده (۱۹) بهمن ۱۳۴۹ ودرمبارزه‌ی حماسی سیاهکل (لاهیجان) استان گیلان به همراه یاران خویش جنگید ونیمه جان به دست دژخیمان پهلوی افتاد تقدیم کرده است. هادی همشهری جوان ما به همراه دیگر یارانش* در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۴۹ تیرباران شدند. محمود منظومه بلند “لیله کوه”را به او تقدیم کرد تا جسارت وجودی اورا بستاید و دین خودرا به این گیله مرد متهورانزلی محله‌ای مان ادا کرده باشد. این دفترشعرگیلکی محمود پاینده، بیان زندگی دردمندانه‌ی مردمی است که برآمد و فرورفتن هرنفسی ازآنان، خوناب ماندگاری مردمان کوهی و جلگه‌ای لنگرود و نسلی است که تلاش دارند در سایه سار زندگی بجنگند و برزمند تا باقی بمانند و از موجودیت خود دفاع کنند. درپیشانی این کتاب پرمضمُون آمده است:

برای مردم گیلان، رنگ‌های رنگین کمان مفاهیم ویژه‌ای دارد:

                                                                  سبز بیشتر، نشانه سرسبزی و فراوانی برنج؛                                                                                               زرد بیشتر، نشانه‌ی قحطی و ناتوانی؛
 سفید بیشتر، نشانه‌ی بهبود ابریشم و قرمز بیشتر، نشانه‌ی خونریزی و جنگ است…

*فرهنگ مثل‌ها و اصطلاحات گیل و دیلم ۱۳۵۲ و مجدا در سال ۱۳۷۴چاپ شد. محمود در بیان معرفی این اثر می نویسد ” «.. کتاب حاضر حاصل بیش از هشت سال کوشش،محموعه تقریبی ۱۳۰۰ مثل و اصطلاح است که از میان چند هزار مثل با دقت فراوان انتخاب شده است. … به دنبال هر مثل، مصراعها و بیتها و مثلها و اصطلاحات و تیکه کلام ها از گویشهای دیگر، خاصه زبان فارسی نزدیکترین معادل مثلهای گیلکی است که برای گویا ترکردن این مثلها گردآوری شده است » ودر چاپ دوم کتاب که در۲۲ سال بعد صورت گرفت ، ادامه می دهد:« این کتاب حاصل سی سال(۳۰) پرس و جو و پژوهش این گیله مردِ شیفته ادب و فرهنگ گیلان است.

*آئین‌ها وباورداشت‌های گیل و دیلم ۱۳۵۲، دربیان معرفی این کتاب محمود می نویسد:« … این کتاب ازرنج های مردمی گفتگو داردکه با اینهمه توانایی و دلاوری و باروری زمین، با تهیدستی و ناتوانی زیستند. نیک وبد حادثه را در آواز نا به هنگام پرنده ای بی سروسامان دیدند و پیچ وتاب قرون،بارگمان های واهی را برشانه های ایمان کشیدند. با آنهمه ازادگی، برتکدرخت های «آزاد»آستانه ها دخیل بستندو به امید معجزه از برکه ای آب گندیده، بر زانوی انتظار نشستند، دردها کشیدند ودرمان ندیدند…

   *قیام غریب شاه گیلانی (دوره صفویه) ۱۳۵۷
*دکتر حشمت جنگلی ۱۳۶۸ 
  *مجموعه مقالات گیلان شناسی
*خونینه‌های تاریخ دارالمرز، گیلان و مازندران ۱۳۷۰
*گیلان در شعر شاعران
*فرهنگ گیل و دیلم ۱۳۶۷
*برگردان شعرهای گیلکی افراشته
 * از یاد رفته‌ها
*پل خشتی لنگرود (خشته پل) ۱۳۵۷ 
*شعرهای گیلکی محمد علی افراشته ۱۳۷۴

و ده‌ها مقاله و یادداشت خواندنی و مؤثرطی سال‌های متوالی در نشریات گیلان و ایران از جمله: گیله وا، چیستا، کادح، کتاب گیلان و… که حجم گسترده‌ی آن‌ها خود نیاز به تدوین کتابی برای فهرست وارجاع به منابع آثار محمود پاینده را نشان می‌دهد.

شعروضرب المثل گیلگی شرق گیلان، خوراک روزانه و شبان محمودبود.آنانی که با اوهمراه بودند، درچهار فصل سال هیچگاه محمودپاینده را بدون دفترچه بغلی و مداد ضمیمه آن نمی‌توانستند ببیند،مگردروقت خواب،درحمام ودر وقت شنا کردن در دریای چمخاله… محمود آنگاه که ازتاریخ می‌نویسد؛ زبان گزنده اش و آن شوروشیدایی، شوخ وشنگی همیشگی‌اش را ندارد، بلکه بدون چشمداشت انگاره‌ی حاکمان وشکم پرستان و وحشت افزایی ویرانی جنگ درروح وجان خود ومردمش می‌نویسد وهمواره نفرت خود را ازجنگ افروزان بیان می‌دارد.

اَی خَنازیربگیره جنگ ئنه حُلقوم دَله
اَی که هرگزنخُورن،  یه کَتره، گرم پِله
اَی که خئنه  تا مردم فانوس دَمیره
جای جِیم یُوها، فتَرکه اِیشُونه گَرمه کَله

محمود درپیشگفتارکتاب با ارزش وخواندنی «خونینه‌های تاریخ دارالمرز» (گیلان ومازندران) می‌نویسد: «… تاریخ، همیشه راه پرفراز و فرود خود را می‌گشاید و فرزندان هر ملت نیز، با حماسه‌های شورانگیز، پیروزی قهرمانان خود را می‌سرایند؛ با سوگنامه‌ی خونین‌تنان تیره روز، مرز و بوم خود را می‌نویسند». محمود پاینده نه تنها در پیوند با لنگرود، «خشته پُرد»، «چمخاله»، «لیله کو»، «پرشکوه نارنج وپرتقال»،«ملاط آزا دارودوازده امام»،«دیوشل»،«اته کوه»،«قصاب محله»،«لات و لیل»، «دیلمؤن» ،«کلاغ وکشکرت»و«ماهی فروشان»،«خربزه فروشان» و«سماک راسته» شاهد مثال‌اش بود،بلکه همواره درطلب حال واحوال تهی دستان شهری و روستایی ،گالشان،چارودارون کُوهپایه هی الات ولیل و دیلمون، دهاتی‌های تنگ دست، نسیه بران روستایی مغازه بابایش،مموجعفراستاد سلمانی واستاد “امورمسلمانی” ختنه کردن کودکان، دندان‌کش شهری، کاسب‌های جغوروبغورفروش، بازارسبزی فروشان، برف ودوشاب، دوغ فروشان راسته بازار، شربت فروشان دوره گرد بازارروزلنگرود ونشان کردن درد و رنج روزان و شبان زنان و مردان زحمتکش سراسرخطه سرسبزشمال گیلان، خاصه لنگرود تا آن گوشه دور ودست دیلمان و لات و لیل را همیشه در دستورکارخود داشت و هیچگاه آنان را از یاد نمی برد.

کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲محمود ویاران پُرشماراورا ازلنگرود به دیگرشهرهای تهران، چالوس،شهسواروجنوب کشورکوچاند وبه نوعی پرتاب‌شان کرد. سهم محمود تبعید به ناگزیرازلنگرود به تهران بود. محمود که زمانی چنان در فضای شعر می‌زیست و چنان به آینده‌ی روشن چشم دوخته بود که هرواقعه‌ای، ولو کوچک اورا به سرودن وا می‌داشت. پس ازواقعه‌ی شوم کودتای ۲۸مرداد که رهبری حزب توده دست رو دست گذاشت وبا وجود در دست داشتن اطلاعات دست اول از کودتا و با وجود افسران نظامی وفرصت روزافزون نیروی انسانی که درخیابان های سراسرکشور با خود داشت. رهبری حزب آن روزگارقدمی برعلیه کودتا برنداشت و باروبندیل خود را بست، شتابان به سوی کعبد خود درآن سوی مرز، شتافتند… این همه چنان رخوتی درجان و روحیه‌ی لطیف شاعرانه‌محمود پاینده پدید آورد که ازسرایش شعرتا حدی بازماند،روبه سوی تحقیق وکاردرفرهنگ عامه ومردم‌نگاری نهاد تا آنچه را که سال‌ها درپی‌اش بود در فرهنگ مردم بجوید.غربت ومحیط نا آشنای آن روزتهران با آنانی که ازپیشینه و دوندگی جوان سالی‌های او بی خبرند، نتوانست با او رابطه‌ی دلجویانه‌ای بیابد. خود می‌سراید:

درین جا، آشنایان را نشان از آشنایی نیست
درین جا، جز نوای نوحه تلخ جدایی نیست
درین جا، روز روشن با شب تاریک یکسان است
درین جا، نان سوار، انسان پیاده در پی نان است.

توگویی محمود، فضای امروزتهران درندشت را به شعرکشانده است- به نوعی که نسل ما نیزتجربه تلغ دربدری ،آواره گی وبی خانه مانی وشرایط سخت امنیتی و بازوهای سرکوب رژیم اسلامی( کمیته- بسیج- ماموران گشت ثارالله وجند الله و…) را دردهه شصت(۶۰) به بعد، به نوعی پشت سرگذاشتیم- محمود درروزگار پیشین دهه سی(۳۰)با چنین درکی، گوشه نشینی و انزوا برنمی‌گزیند بلکه به کار و کار و کار روی می‌آورد و پای درهمراهی با مجله «امید ایران» روزنامه نگاری و«کیهان روز» می‌گشاید.

بدین سان آدمی وقتی با جان محمود پاینده لنگرودی سرشته باشد درمی‌یابد که چرا او اینگونه درپی شکارلحظه‌هاست و از واژه‌گان دریا، ساحل، باران، جنگل، کلاج و کشکرت، موج و لیل کو و لنگرود رودخانه و… برنج، نوغؤن و زنان زحمتکش شالیزار و مردان پارو زن وماهیگیر،شؤنه به سره، لیلی کوه سامون و… برای خود مأمنی می‌سازد که زندگی‌اش را نمایندگی و با او سازگاری کند. 

محمود به ساحت زندگی نحیب ترین و بی آزار ترین مردمان شهرمان لنگرود ورود می کند وبه نجیبانه ترین شکل ومحترمانه ترین قلم، نمای زندگی اشخاص شناخته شهرمان را درهیکل«آقا بزاماس»،«اسمال پس هلنگ»،«ابراهیم چکره»،«ابراهیم اشبولی»،«اوسه حسن بلند»،«باقرچارگوش»، «بوزمندلی»،«حسین بله گوش»،«حسین تپوس»، «رحیم چوس»،«سدآقاقوز»،«مندلی بی دوماغ»،«مندسن هی هی»،« شق حسن لوس»، «غلامرضا پیته»،«کبل حسن کوکو»، «حسن بوزباز»،«اصغر شهید»،«حاج غلامعای نر»و … بیشمارچهره ها که فراموشی نشاید.

محمود پاینده دراندوه بی قراری‌های خود به «میرزا کوچک خان جنگلی» پناه می‌برد و به شناخت «دکتر حشمت» می‌نشیند تا تاریخ خطه شرق گیلان را در سیمای آتش زنه‌ی او بجوید و بسراید:

از قله‌های میهن ماکان
تا پهن‌دشت جنگل کوچک خان
هرجا که کوه و جنگل و دریا و دشت هست
هرجا که چشمه زمزمه دارد به گوش رود
 هر جا که رود نعره زنان سر دهد سرود
از من به آن دیار عزیز همیشه سبز
هر صبح‌دم، سلام
هر شامگه درود

شعرمحمود جان پاینده مایه شرف واعتبار شهری را یدک می‌کشد که بُود آن و مردم‌اش، دلبستگی‌های تنگاتنگش در حق یکایک آنان را نشان می‌دهد. محمود پاینده خود درشعر زیبای «ای شهرمن» دراسفند ۱۳۳۳ می‌سراید:

ای شهر من! که ساکت و آرام خفته‌ای
بر بستر کرانه‌ی دریاچه‌ی خزر
دیشب به یاد خاطره انگیز نام تو
چون شمع نیمه مرده تنم سوخت تا سحر…
ای مایه امید من، ای شهر دور دست
ای آتش نهفته! ترا یاد می‌کنم
چون آذرخش کینه محکوم بیگناه
هر دم پیِ نجات تو فریاد می‌کنم…
از راه دور ترا بوسه می زنم
تا چشم و گوش دشمن تو کور و کر شود
روزی چو خوشه‌های ظریف برنج
بی شک نهال کوشش ما بارور شود.

محمود طی تمامی آن سال‌ها ستایش ازآزادی و امید به فردای بهتر و نکوهش ستم و بیداد و حق کشی را شعار خود می‌پنداشت. محمود را باید از پیروان «شعرآرمانی» دهه‌ی سی و چهل و پس از آن دانست… و ماندگاری نامش با مجموعه آثار ارزشمند او برای مقامات حقیرحکومتیِ سیهِ دلِ لنگرود گران تمام شده که آدمی اینگونه بعد از بیست و شش سال نباشد ولی نام و یادش در هرکوچه و پس کوچه‌ی شهرلنگرود جاری‌و ساری و در هر خانه ای و سینه ای ماندگار بماند!

متأسفم که بگویم: هیچ خیابانی به نام این مرد بزرگ شهرما نیست . یگانه میدانی که در ابتدای ورود به جاده لیلی کوه،توسط جوانان دختروپسرکوه نورد شهری، به نام او شده بود ازسرکینه،نام اورا دزدیدند وبرآن نام دیگری نهادند.اما مردم، جوانان شهر؛ رانندگان باشرف تاکسی شهری همچنان آنرا میدان پاینده می نامند.فراترازاین – دوستانی برایم پیام رسانی کردند-آثار ارزشمنداین انسان بزرگ وفرهیخته، در قفسه‌ی کتابخانه‌ی شهرلنگرود نیست،اما یادم است که چندسال پیش حسن اسکندری ازدوستان ویاران وفادارمحمود جان پاینده مجموعه کامل فرهنگ دهخدا را دربیش از۵۰ جلدی به جای مانده ازمحمود پاینده رابا نوشته‌ای به یادگار،تقدیم کتابخانه شهرلنگرود نمود که امیدوارم درکتابخانه شهر باقی مانده باشد.

امیدم برآنستکه به همت مردم با فرهنگ ، فرهیخته وجوانان دوستدارفرهنگ ، شعرو شاعری شهرلنگرود،همه‌ی آثاراین استاد بزرگ خریداری شده وبه یاد بزرگواری قلمش دردفاع ازموجودیت مردم وفرهنگ عامه نگاشته شده تهیه و به کتابخانه‌ی لنگرود واگذار گردد تا سیه روی شود هرکه دراوغش باشد!یاد انسان بزرگی با ویژگی‌های محمود پاینده لنگرودی همواره درنزدم جاوید وجاویدان باقی خواهد ماند…

نام نوشت: «مهدی اسحاقی» و «محمدرحیم سمائی»، دو چریکی بودند که در اول اسفند در درگیری کشته شدند. «علی‌اکبر صفایی فراهانی»، «احمد فرهودی»، «محمدعلی محدث قندچی»، «ناصر سیف دلیل صفایی»، «هادی بنده خدا لنگرودی»، «شعاع‌الدین مشیدی»، «اسکندر رحیمی»، «غفور حسن‌پور اصل»، «محمدهادی فاضلی»، «عباس دانش بهزادی»، «هوشنگ نیری»، «جلیل انفرادی» و «اسماعیل معینی عراقی» در ۲۷ اسفند تیرباران شدند.   

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *