انتخابات اخیر امریکا چه برای رژیم حاکم بر ایران و به ویژه روسیه هم جای امیدواری و هم جای نگرانی داشت. مهره اصلی چنین رویکردی ترامپ بود. واکاوی های اخیر بخش بزرگی از رسانه ها و عقاید گوناگون را بخود اختصاص داده بود، مخالفان و طرفدارانی را به میدان گفت و شنود آورده است.
بر همین مبنا واکنش هایی نیز صورت گرفته است برای مثال: نخبگان تجاری روسیه با پیش بینی های خوش بینانه دولت برای رشد اقتصاد روسیه موافق نیستند و انتظار ندارند دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده تحریم های اعمال شده علیه فدراسیون روسیه را لغو کند. بلومبرگ (ترجمه – مسکو تایمز) بر اساس مصاحبه با چندین میلیاردر و سرمایه دار که شرکت های کلیدی در فدراسیون روسیه را کنترل می کنند، که صدها هزار نفر در آن مشغول به کار هستند، گزارشاتی تهیه کرده است.
طبق برنامه دولت، روسیه امسال رشد اقتصادی ۳.۹ درصدی (پس از ۳.۶ درصد در سال ۲۰۲۳) را نشان خواهد داد. در سال ۲۰۲۵، سرعت آن فقط اندکی کاهش می یابد و به ۲.۵٪ می رسد، پس از آن بدین قرار دوباره افزایش می یابد: ۲.۶٪ در سال ۲۰۲۶، ۲.۸٪ در سال ۲۰۲۷ و به طور متوسط ۳٪ در ۲۰۲۸تا سالهای ۳۰ در نظر گرفته شده است.
بلومبرگ می نویسد، با این حال، ثروتمندترین بازرگانان روس باور ندارند که این ارقام قابل دستیابی هستند و می گویند: اقتصاد روسیه دستخوش تغییرات سست است: خروج شرکت های غربی منجر به تخریب پایه تولید، عمدتاً در صنایع مهندسی مکانیک و فناوری شده است. جایگزینی واردات کند و جذب صدها هزار شهروند برای جنگ کمبود نیروی کار را افزایش دائمی داده است.
این آژانس می نویسد که اکثر میلیاردرها با وجود وعده ترامپ مبنی بر انعقاد یک “معامله” در ۲۴ ساعت، تردید دارند که جنگ به زودی پایان یابد. آنها همچنین در حال آماده شدن برای حفظ تحریم ها هستند که روسیه با پیشی گرفتن از ایران و کره شمالی رکورددار جهانی شده است.
کارشناسان دانشکده اقتصاد استکهلم نیز نوشتند، اگرچه اقتصاد روسیه در خطر سقوط کامل در آینده نزدیک نیست، اما “پیش بینی میان مدت و بلندمدت تیره و تار است”. بر اساس ارزیابی آنها، روسیه ممکن است ظرف چند سال آینده با یک بحران اقتصادی بزرگ مواجه شود.
صندوق بینالمللی پول پیشبینی میکند که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی روسیه در سال آینده سه برابر کاهش مییابد و به ۱.۳ درصد میرسد و تا پایان دهه به ۱ درصد در سال کاهش مییابد. طبق پیش بینی بانک مرکزی روسیه، در سال ۲۰۲۵ اقتصاد کشور تنها ۰.۵-۱٪ رشد خواهد داشت و رشد جذب سرمایه های خصوصی و سرمایه گذاری ممکن است به صفر برسد.
صنایع کلیدی مواد خام، به غیر از نفت، در حال حاضر به دلیل تحریم ها با مشکلات کلانی روبرو هستند. برای اولین بار در یک ربع قرن اخیر، گازپروم سود نداشته است. شرکت های زغال سنگ در صادرات با سقوط مواجه شدند و به همین دلیل کارشناسان وزارت نیرو از خطر ورشکستگی کل صنعت خبر دادند. کارخانجات ذوب آهن کاهش شدید فروش در بازارهای خارجی را ثبت کردند.
کرملین اما، همچنان اصرار به تقویت اقتصاد کشور را دارد. با توجه به اینکه پروژههای بزرگ تریلیون دلاری برای جایگزینی تجهیزات غربی با شکست مواجه شده اند: برای مثال، صنعت هوانوردی روسیه توانست در سالهای ۲۰۲۳-۲۰۲۴ به جای ۴۰ هواپیمای برنامهریزی شده، تنها سه فروند هواپیمای غیرنظامی تولید کند و کارخانه کشتی سازی نتواست حتی یک تانکر حمل گاز از نوع یخ شکن تولید کند.
شرکت بزرگ “گازپروم” در وضعیت شکننده ای قرار گرفته و برای اولین بار بیش از نیم میلیارد یورو به عنوان بخشی از غرامت گازی که از روسیه دریافت نشده بود را به حساب خزانه داری آلمان ریخت. در مجموع گازپروم باید بیش از ۲۰ میلیارد یورو تحت عنوان جریمه عدم تامین قرارداد به کشورهای اتحادیه اروپا بپردازد.
برپایه برخی نظرات ممکن است ترامپ تمام محدودیت های نفت و گازی را که بایدن برای آمریکا یی ها و کانادا ایجاد کرده بود را لغو کند، در آن صورت در آینده نزدیک ما شاهد کاهش بهای نفت و در پی آن تلاشی برنامه های دولت روسیه خواهیم بود. بر همین پایه یک کارشناس مساله اقتصادی روس پیش بینی می کند: «ترامپ تمام محدودیت های نفت و گازی را که بایدن برای آمریکایی ها و کانادا ایجاد کرده بود، لغو خواهد کرد».
به گفته زاگورودنی، به دلیل حجم زیاد صنعت نفت در ایالات متحده، که برپایه سیاست های “سبز” حزب دموکرات و رئیس جمهور بایدن آسیب جدی دیده است. رویکرد دولت جدید باید به شرکت های بزرگ اجازه دهد تا تولید نفت را به میزان قابل توجهی افزایش دهند و بر این اساس، صادرات افزایش می یابد. چرا که، این امر بر اساس سیاست های اقتصادی است که ترامپ به آن پایبند است. به نظر ترامپ منابع انرژی ارزان یعنی تولید، یعنی اقتصاد، یعنی صنعتی شدن مجدد. و وقتی ترامپ می گوید حاضر است قیمت نفت را به ۴۰ دلار کاهش دهد، باید منتظر چنین رویکردی بود.
افزایش عرضه نفت در بازار و کاهش قیمت ها به طور قابل توجهی بر روسیه و ایران ضربه خواهد زد. ایران و روسیه نمی توانند نفت خود را به این راحتی صادر کنند. تاراس زاگورودنی در پایان گفت: این همان ضربه اقتصادی بر روسیه می باشد.
پالایشگاه های تواپسه، ایلینسکی و نووشاختینسکی از پالایشگاه های نفت روسیه به دلیل جنگ در آستانه تعطیلی قرار گرفتند.
حداقل سه پالایشگاه روسی فوق الذکر یا به دلیل خسارات زیاد، فرآوری نفت را کاهش داده و یا به طور کلی متوقف شده اند. یکی دیگر از مشکلات پالایشگاه های روسیه حملات منظم هواپیماهای بدون سرنشین از اوکراین است. پالایشگاه ها مجبورند سوخت را با تخفیف های زیاد بفروشند تا خریدار پیدا کنند. در نتیجه، کل این صنعت در روسیه روزهای بسیار سختی را پشت سر می گذارد.
بحران در این صنعت منجر به کاهش صادرات سوخت و درآمد شرکتهای نفتی شده است. از این روی، پول کمتری به بودجه دولتی فدراسیون روسیه وارد می شود که با تورم بالا و عدم اطمینان در بازارهای انرژی همراه شده است.
پالایشگاه های فوق روسیه که در تولید سوخت های استاندارد تخصص داشتند بیشترین ضربه را خوردند. زیان آنها در نیمه دوم سال ۲۰۲۴ به مقدار قابل توجهی رسید – حدود ۱۰۲ دلار به ازای هر تن.
اقتصاد روسیه از آنچه تحلیلگران تصور می کردند بی ثبات تر شده است. پس از تقریباً سه سال جنگ، روسیه موفق شده است با فروش منابع انرژی، تحریم ها را دور بزند و اوضاع را تحت کنترل نگه دارد. در نگاه اول، همه چیز در روسیه خوب پیش می رود: تولید ناخالص داخلی در حال رشد است، بیکاری در حال کاهش است و تولیدات دفاعی در حال گسترش است.
با وجود این دستاوردها، اقتصاد نظامی فدراسیون روسیه به سمت بن بست پیش می رود. بدیهی است که کرملین تمام حقیقت را در مورد مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ و تحریم ها پنهان می کند. موضوعی که ما ایرانیان هرروز شاهد چنین پنهانکاریهایی بوده و هستیم، از عواقب آن بخوبی خبر داریم. جهت یادآوری، فدراسیون روسیه هرگز نتوانست به تولید سلاح برای جبران کمبود در جبهه دست یابد. در حال حاضر، حدود نیمی از گلولههای توپخانهای که روسیه در اوکراین استفاده میکند، از کره شمالی میآید.
در ادامه روند فوق ، ارتش روسیه در اوایل سال ۲۰۲۵ به ناچار با کمبود شدید گلوله مواجه خواهد شد. در شرایط حال و یا در آینده یکی از بزرگترین مشکلات فدراسیون روسیه کمبود تانک و اسلحه است. حجم تولید فقط حدود ۲۰ دستگاه است. کاهش کامل ذخایر شوروی نیز در سال ۲۰۲۵ پیش بینی می شود.
بنابراین، کرملین با چالش های مهمی روبرو خواهد شد و ظاهرا روسیه در آینده نزدیک با مشکلات جدی روبرو می شود. هنوز مشخص نیست که اقتصاد کشور به آن اندازه که مقامات ادعا می کنند مقاوم باشد.
باتوجه به موارد بالا، بانک جهانی کاهش قیمت نفت در سال ۲۰۲۵ را پیش بینی کرده است. به گزارش لیگا دات نت با اشاره به وب سایت بانک جهانی، کاهش بهای نفت تا حدی به دلیل عرضه بیش از حد نفت است. انتظار می رود عرضه جهانی نفت به طور متوسط ۱.۲ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۲۴-۲۰۲۵ بیشتر از تقاضا باشد. تولید فوق بهعنوان «مازاد نفت آنقدر زیاد است که احتمالاً پیامدهای قیمتی حتی درگیری گستردهتر در خاورمیانه را محدود میکند». بانک جهانی خاطرنشان می کند که چنین مازاد عرضه نفتی تنها دو بار پیش از این مشاهده شده است – در دوره قرنطینه های همه گیر در سال ۲۰۲۰ و در دوره سقوط قیمت نفت در سال ۱۹۹۸.
بریکس و شکست پوتین
میخائیل شیتلمن تحلیلگر سیاسی براین باور است که، ولادیمیر پوتین تلاش کرد تا اجلاس بریکس را سیاسی کند و “موضع جایگزین” جنوب جهانی را در قبال تجاوز روسیه به اوکراین به شرکت کنندگان تحمیل نماید.
به نظر می رسد که بریکس تنها چیزی است که ما نباید نگران آن باشیم. شبیه نوعی “باشگاه بازنشستگان” بود که دور هم جمع شده بودند تا یک غذای خوب بخورند، همین. میخائیل شیتلمن تاکید کرد: بعد از اینکه امارات، اتیوپی و ایران به بریکس اضافه شدند، این باشگاه کاملا کارایی خود را از دست داده است.
به گفته این استراتژیست سیاسی، نکته جالب این است که بیانیه نهایی اجلاس بریکس از ۱۳۴ بند تشکیل شده است. به گفته این استراتژیست سیاسی، در یک کلام مضحک است، زیرا هیچ اطلاعیه ای نباید حاوی این همه نکات باشد.
«این بدان معناست که این بیانیه کاملا بی معنی است. در واقع هیچ کس نتوانست آن را بخواند. و نکاتی که در آنجا بود مزخرفات معمولی است. این استراتژیست سیاسی توضیح داد: این کشورها نمی توانند هیچ تصمیم مشترکی بگیرند زیرا سیستم های اقتصادی کاملاً متفاوتی دارند.
ایده پوتین این بود که این کشورها را به یک اتحاد ضد آمریکایی تبدیل کند، اما کارساز نشد. به عنوان مثال، هند و امارات بدیهی است که آماده چنین اقدامی نیستند، زیرا آنها شرکای نزدیک ایالات متحده هستند.
همچنین، ایده پوتین مبنی بر ایجاد یک سیستم مالی مستقل بریکس در مقابل سیستم مالی غربی، که اساساً پیشنهاد کنار گذاشتن دلار را داشت، شکست خورد. این پیشنهاد نیز به شدت از سوی اعضای بریکس رد شد و چنین اقدامی را صرفاً نامناسب دانستند.
جنگ
ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد و اگر ترامپ نیروهای اوکراینی را وادار به صلح با روسیه کند و یا حتی اگر روسیه تمام اوکراین را تصرف کند، بازهم بازنده این جنگ روسیه است به دلایل زیر:
پیدایش شرایط اعتراضی از پی ناراضتی مردمی. پرواضع استکه مردم روسیه برپایه وعده های کشورگشایی گرفتار نوعی اِفاری (شوق و شعف آنی) هستند، پس از خانمه جنگ ولو به نفع روسیه، محاسبات اثرات منفی جنگ و بیان عقاید گوناگون در برخورد با تبیین و ادامه جنگ، فشل اقتصادی، آسیب تحریم ها، افشای آمار تکاندهنده کشته شدگان در قالب پرسشهای متنوع یقه الیگارشی حاکم را خواهد گرفت. گذشته از این، غرب نیز پس از جنگ مانند قبل به روسیه اعتماد نخواهد کرد، روابط دولتها با روسیه آتی به شدت محتاطانه خواهد بود، که در جای خود بر اقتصاد کشور تاثیر خواهد گذاشت..
شمارش دقیق و اعلان نهایی تعداد کشته شدگان بی تردید گریبان روسیه را می گیرد ( کافیست به جنگ هشت ساله عراق با ایران نگاه کنیم، می بییم که چگونه ابعاد آن جنگ برای اقتصاد و کشور برپایه لجاجت خمینی فاجعه افرید و چگونه ادامه آن موجب پرسش های فراوان شده است). کاهش عمدی بخش بزرگی از نیروی کار جوان بخودی خود زیان اقتصادی محسوب می شود، جبران آن با جمعیت روس نیازمند لااقل بیست سال آینده است. از طرفی نیز روسیه هیچگاه یک کشور مهاجر پذیر برمبنای سیاست مهاجرپذیری آمریکا و غرب نبوده، فرهنگ خاص مردم خاصه روس در این زمینه نیازمند دگرگونی فراوان است، که خودبخود شامل زمان و اجرای سیاستهای متناسب می باشد، که در جای خود یکی از معایب عمده فرهنگ حاکم مهاجرت ستیزانه بر روسیه می باشد.
همچنین در مورد بیداری مردم در آینده پساجنگ، باید گفت، اگر کرملین همین امروز به جنگ پایان دهد، کشور را به سمت سقوط سریع اقتصادی سوق خواهد داد. سربازانی از جبهه بازخواهند گشت، معلول جسمی و روحی که به تنهایی قادر به تامین نیازهای خود نیستند. بسیاری از کارمندان کارخانه های نظامی به دلیل کاهش تولید شغل خود را از دست خواهند داد و این بی ثباتی یک تهدید اگزیستانسیالیستیی بر داخل خواهد بود. مقیاس رکود اقتصادی روسیه پس از جنگ فاجعه بار خواهد بود، زیرا اقتصاد غیرنظامی روسیه، به ویژه مشاغل کوچک و متوسط، به دلیل جنگ بسته شده است… در روسیه پس از جنگ، فعالیت بخش غیرنظامی که کاهش یافته است، قادر نخواهد بود، سربازان و کارگران سابق مجتمع نظامی-صنعتی را جذب کند.
با اینهمه نباید فراموش کرد، که پوتین بر سر دوراهی بسیار ناخوشایندی قرار گرفته است. از یک طرف به دلیل تمام شدن منابع نمی تواند جنگ را ادامه دهد، از طرف دیگر نمی تواند به آن پایان دهد، زیرا کشور را به سقوط اقتصادی و اجتماعی می کشاند. اگر پوتین پس از پایان جنگ سطح بالایی از هزینه های نظامی را حفظ کند، این امر اقتصاد کشور را فلج خواهد کرد و فدراسیون روسیه سرنوشت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را تکرار خواهد کرد. همزمان، تن دادن به صلح برپایه منافع اکراین مصادف است به پایان تراژدیک پوتین، او نیز همانند میلوشویج رئیس جمهور وقت صربستان در گوشه زندان لاهه در فراموشی کامل خواهد مرد. بنابراین گزینه مطلوبی در شرایط امروز برای پوتین نمانده است. مگر گزینه بسیار خطرناک دیگری وجود دارد – ادامه یک سیاست توسعه طلبانه و تهاجمی بدون راه اندازی یک جنگ بزرگ.
گزینه بسیار خطرناک دیگری وجود دارد – ادامه یک سیاست توسعه طلبانه و تهاجمی بدون راه اندازی یک جنگ بزرگ. رهبران جهان غرب به طور سنتی خواهان فروپاشی روسیه نیستند. چنین رویکردی در مورد دوران اتحاد جماهیر شوروی و قبل از آن در مورد امپراتوری روسیه نیز وجود داشته است. با این حال، این بدان معنا نیست که روسیه از هم نمی پاشد. این سناریو بسیار محتمل باقی می ماند.
فروپاشی فدراسیون روسیه به دولت های مستقل در مرحله بعد خواهد بود. در صورت پایان دادن به جنگ، تاثیر پاشیدگی اقتصادی، تبیین جنگهای قومیتی در این کشور اوج خواهد گرفت، کشمکش ها میان برخی جمهوری ها مانند، دعواهای داغستانی ها با چچن ها و یا سایرین، رشته طناب روسیه امروزی را خواهد گسست. باید گفت که امکان تیکه پاره شدن روسیه از زمینه مادی و ذهنی مناسب برخوردار است. از طرفی، با همه سیاستهای محافظه کارانه غرب دیروز، غرب امروز ذینفع در روسیه یکپارچه، به جهت امکان تجاوز به کشورهای مستقل همسایه در آینده نیست، (هم اکنون سوئد و فنلاند، به تقویت قوای نظامی خود پرداخته تا در برابر تجاوزات آتی روسیه توان مقاومت داشته باشند) و از سوی دیگرهم زمینه نارضایتی قومی به محرکی توانمندی از مرکز گریزی آتی تبدیل خواهد شد و از شرق دور تا مناطق اروپایی از تحریکات قومی در امان نخواهند بود. مساله مشابه و بلوف کاربرد محدود سلاح اتمی سیمایی روسیه را در انزار داخلی و خارجی، به اهریمنی تباه کننده، مبدل می نماید، واکنش به چنین مساله امریست کاملا طبیعی، برایند منطقی ان، روسیه کوچک است، بر همین مبنا، غرب در آینده به حمایت از چنین خیزش هایی روی خوش نشان خواهد داد.