دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴

افسرده های «شادی آفرین»! – مسعود نقره کار

بر تابلوی سر درِورودیِ درمانگاه نوشته شده بود: ” مرکز بررسی و تحقیق بیماری های پوستی” درمانگاهی با تعدادی اتاق و تخت  برای نگه داری بیماران جذامی که بیماران پوستی هم به عنوان بیماران سرپائی مراجعه می کردند. سال ۱۳۶۱ بود و من برای مدتی تنها پزشک این درمانگاه بودم.

گفت: ” من به خاطر جوش های روی صورتم اومدم، اما افسردگی بیشتر آزارم میده، دیگه انگیزه و امیدی برای ادامه کار و زندگی ندارم”

شبیۀ ” فردین” بود، با قامتی بلندتر و زنگ صدائیِ دلنشین.

خیره و سرد  در چشم های من توصیه ها را گوش کرد، نسخه اش را گرفت و رفت.

او رفت و دولت آبادی نگهبان درمانگاه آمد.

” آقای دکتر هوای این فردین مارو داشته باش، خیلی با حاله، شبای عید حاجی فیروز میشه، قهوه خونه های پُل سیمان و شابدول عظیم رو بیشتر شبا با جوک و لطیفه و شعر خوونی می ترکونه”

قراربود سه هفته بعد برگرده ببینمش. نیامد.

سراغش را از دولت آبادی گرفتم

” خبری ازش نیست، آب شده رفته تو زمین”

و…

” فردین” بچه های سرپُل سیمان و شاه عبدالعظیم وقتی به یادم آمد که داشتم در بارۀ کارها و زندگی ” رابین ویلیامز” می خواندم، به روایتی یکی از بزرگترین کمدین های تمام ادوار که باراک اوباما در سوگ او گفته بود:” او ما را به خنده واداشت، به گریه واداشت،او توانست در نهایت تمام عناصر روح انسان رابه تآثر وا دارد” … رابین ویلیامز را افسردگی به خودکشی واداشت.

……

ویدیو: آقا رشید کمدین، ظنز پرداز و بازیگر 

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *