تریلوژی گیلان – مهرداد خامنه‌ای


این سه شعر نه روایت‌اند و نه خاطره. بلکه سه لحظه‌اند از یک صدا. صدایی که از حنجره‌ی زن،  از باران، از شهر و از سکوت عبور می‌کند.

«دختر آوازخوان گیلک» نام خود را از تاریخ پس می‌گیرد، «در یک روز بارانی برویم رشت» تن را به شهر می‌سپارد و «بوسه‌ی گیله‌کُر» آن‌جاست که صدا در لمس به اوج خود می‌رسد.

این سه شعر برای خوانده‌شدن با صدا نیستند و شاید برای ایستادن‌ در مه، در باران و در لحظه‌ای که هنوز می‌توان حاضر بود نوشته شده‌اند.



«دختر آوازخوان گیلک»

دختر گیلک آواز نمی‌خواند

او باران را احضار می‌کند.

نامِ رودخانه‌ها را

به گیسوان باد می‌بندد

و سکوت

در دهانش

تاب نمی‌آورد.

در گلویش

زنانی نفس می‌کشند

که قرن‌ها

بی‌صدا

زمین را زنده نگه داشته‌اند

دست‌هایشان بوی برنج و رنج می‌دهد

و چشم‌هایشان

نقشه‌ی پنهان دریاست.

او می‌خواند

نه برای لالایی،

نه برای آرامش،

بلکه برای شکستن

قرن‌ها

فرمان خاموشی.

او می‌خواند

برای آن‌که

زن

در آواز

نام خود را

از تاریخ

پس بگیرد.

۱۵ دسامبر ۲۰۲۵


«در یک روز بارانی برویم رشت»


در یک روز بارانی برویم رشت

خیابان‌ها پر از بوی خاک تازه

چترها مثل رازهای کوچک

روی شانه‌های خسته می‌لغزند

در یک روز بارانی برویم رشت

جایی که باران

نام آدم‌ها را از حافظه‌ی دیوارها پاک می‌کند

و ما

بی‌سابقه، بی‌پرونده

کنار پیاده‌رو نفس می‌کشیم

چای تلخ

در کافه‌ای با پنجره‌های بخارگرفته

و صدای آرام گیلکی

که عشق را

نه فریاد

که زمزمه می‌کند

در یک روز بارانی برویم رشت

دستت را به من بده

بگذار باران شاهد باشد

که هنوز

می‌شود

بی‌پناه

خوشبخت بود.

۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

«بوسه‌ی گیله‌کُر»*

در مه

لب‌هایمان

مرزی‌ست

که هنوز

هیچ قدرتی

نام‌گذاری‌اش نکرده است.

این بوسه

نه آغاز است، نه پایان

که فریادی‌ست بی‌صدا

که در حنجره‌ی شهر

می‌پیچد

و در تن درختان

و در خیابان‌ها

می‌ماند.

بوسه‌ی ما، گیله‌کُر

خاموش است و نیرومند

رمزی از حضور است

و مقاومت در این زمان

و از آن لحظه‌هاست

که حتی باران

به احترامش

می‌ایستد.

۲۰ دسامبر ۲۰۲۵

*گیله‌کُر- دختر گیلانی

برچسب ها

غلامحسین ساعدی را باید نویسنده‌ی ناخودآگاه جمعی جامعه‌ی ایرانی دانست. نویسنده‌ای که در مرز میان آگاهی و کابوس، میان گفتن و نگفتن زیست. آثار او نه صرفاً بازتاب واقعیت‌های سیاسی، بلکه بازنمایی روان جمعی ملتی‌ هستند که زیر فشار تاریخی ترس، شرم و سرکوب شکل گرفته است

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی