
واقعهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲ یکی از نقاط عطف در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است؛ روزی که طی آن سه دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران احمد قندچی، مصطفی بزرگنیا و مهدی شریعترضوی با تیراندازی نیروهای امنیتی کشته شدند. این حادثه کمتر از چهار ماه پس از کودتای ۱۹۵۳ علیه دکتر محمد مصدق رخ داد؛ کودتایی که در منابع خارجی، از جمله پژوهشهای «استیون کینزر» در All the Shah’s Men (۲۰۰۳) و اسناد وزارت خارجه ایالات متحده و بریتانیا، بهطور آشکار نقش آمریکا و بریتانیا در شکلگیری آن روایت شده است. ۱۶ آذر از این جهت اهمیت یافته که در حافظه جمعی ایرانیان به نمادی از مقاومت دانشگاه در برابر استبداد داخلی و مداخله خارجی تبدیل شده است؛ نمادی که در گذر زمان معانی مختلف اجتماعی و سیاسی یافته است.
رها صدیق در هموطن نوشت: ایران پس از کودتای ۱۹۵۳ پس از سقوط دولت مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فضای سیاسی ایران وارد مرحلهای تازه شد. طبق تحلیل بریتانیایی مارک گازیروفسکی و تاریخپژوه ارنست داون کودتا نهفقط یک تغییر دولت، بلکه بازآرایی ساختاری قدرت در ایران بود که به تقویت شاه، افزایش وابستگی امنیتی و اقتصادی به غرب، و سرکوب گسترده مخالفان انجامید. بر اساس گزارش سفارت آمریکا (FRUS, ۱۹۵۳) سیاست رسمی آمریکا در ماههای پس از کودتا حمایت از ثبات حکومت پهلوی از طریق «کنترل فعالیتهای چپ» و «جلوگیری از نفوذ شوروی» عنوان میشد. همین موضع، در سطح اجتماعی به شکل احساس گسترده تحمیل نظم خارجی بر کشور ظاهر شد.
دانشگاه تهران، که در دهههای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ به مرکز فعالیت گروههای ملیگرا و چپ تبدیل شده بود، بیش از همه تحت فشار امنیتی قرار گرفت. نیک کاپلان (Kaplan, ۱۹۶۴) در پژوهش خود درباره جنبشهای دانشجویی جهان سوم، دانشگاه تهران را «یکی از سیاسیترین محیطهای آموزشی خاورمیانه» معرفی میکند. جرقه ۱۶ آذر در آذر ۱۳۳۲ دو رویداد مهم در حال وقوع بود: ۱. ازسرگیری روابط سیاسی ایران و بریتانیا که پس از ملیشدن صنعت نفت قطع شده بود. ۲. سفر رسمی ریچارد نیکسون، معاون رئیسجمهور آمریکا، به تهران. دانشجویان دانشکده فنی هر دو رویداد را نمادی از «پیروزی کودتا» و «بازگشت سلطه خارجی» تعبیر میکردند. طبق گزارش «PBS Tehran Bureau» (۲۰۱۲)، در روز ۶ دسامبر (۱۵ آذر) تنش میان دانشجویان و نیروهای امنیتی بالا گرفته بود و ۱۶ آذر، یعنی یک روز پیش از ورود نیکسون، گارد مسلح وارد محوطه دانشکده فنی شد.
فضای دانشگاه، بر اساس روایت مورخ آمریکایی «جیمز بیل»، آمیختهای بود از خشم و سردرگمی: «دانشجویان احساس میکردند کشورشان فروخته شده، و ورود نیکسون توهینی نمادین به استقلال ایران است.» رخداد اصلی و کشتهشدن سه دانشجو گزارشهای موجود (Britannica, ۲۰۲۰; Kinzer, ۲۰۰۳) روایت مشابهی دارد: در ساعات اولیه صبح ۷ دسامبر ۱۹۵۳، نیروهای امنیتی برای پراکندن تجمع وارد دانشکده فنی شدند؛ تیراندازی آغاز شد؛ و سه دانشجو کشته شدند. منابع خارجی شمار کشتهشدگان را «سه نفر» و زخمیها را «چندین نفر» ثبت کردهاند.
این حادثه در همان روز بهطور کوتاه در برخی رسانههای خارجی ذکر شد. روزنامه Times لندن (۱۹۵۳) در گزارشی کوتاه از «درگیری شدید در دانشگاه تهران» یاد کرده بود، اما جزئیات را مبهم گذاشت؛ زیرا دولت ایران انتشار خبر را محدود میکرد. منابع آمریکایی در FRUS به واقعه اشارهای گذرا دارند و آن را نتیجه «فعالیتهای خرابکارانه گروههای چپ در دانشگاه» توصیف کردهاند؛ تحلیلی که بعدها از سوی مورخان مستقل رد شد. پیامدهای کوتاهمدت بهگزارش تحلیلهای «یاروسلاو تروفیموف» و «دونالد ویلبر»، دولت پس از حادثه بهطور سیستماتیک گروههای دانشجویی را سرکوب کرد.
دستگیریها، اخراجها، و کنترل شدید دانشگاه افزایش یافت. اما مهمترین پیامد کوتاهمدت، تبدیلشدن خون سه دانشجو به نقطه مقاومت نمادین بود. استاد آمریکایی جان فوردر این باره مینویسد: «حکومت پهلوی توانست دانشگاه را برای مدتی خاموش کند، اما ۱۶ آذر بذر یک اسطوره را کاشت؛ اسطورهای که نسلهای بعدی دانشجو با آن بزرگ شدند.
پیامدهای بلندمدت؛ شکلگیری اسطوره سیاسی ۱۶ آذر در دهههای بعد بهعنوان روز دانشجو تثبیت شد. اهمیت این روز در این است که هر نسل، بنا بر فضای سیاسی و اجتماعی زمانه، معنای تازهای به آن افزوده است. به طور مثال در دهه ۴۰ و ۵۰ نماد مبارزه ضدسلطنت و ضدآمریکایی بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷ صحنه رقابت روایتهای مختلف سیاسی و ضد جمهوری اسلامی بود. دانشجویان اعتراضات بسیاری انجام می دادند از رخدادهای کوی دانشگاه گرفته تا جنبش سبز و زن، زندگی و آزادی و جریانات دانشگاه شریف. دانشجویان در تمام این سال ها یکی از ارکان اصلی اعتراضات ضدحکومتی بودند.
نمادی از نقد قدرت، مطالبه آزادی دانشگاه و مقاومت مدنی به گفته مورخ انگلیسی اریک هوگارت، ۱۶ آذر نمونهای از «حافظه سیاسی تولیدشده از قشر روشنگر ضعیف» است؛ رویدادی که حکومتها قصد کنترل آن را دارند اما در ناخودآگاه اجتماعی و فرهنگی معناهای مستقل تولید میشود. تحلیل از منظر جامعهشناسی سیاسی در نهایت ۱۶ آذر را میتوان از سه زاویه تحلیل کرد:
۱.تقابل ساختار و کنشگری دانشجویان در ساختاری بهشدت سرکوبگرانه عمل کردند؛ با این حال کنش آنان نشان میدهد که جامعه دانشگاهی میتواند در برابر قدرت سازمانیافته مقاومت تولید کند. این امر با نظریات «چارلز تیلی» درباره کنش جمعی سازگار است.
۲. نقش دانشگاه بهعنوان فضای عمومی دانشگاه تهران، مطابق تحلیل «یورش لابون»، تنها یک نهاد آموزشی نبود؛ بلکه فضایی عمومی بود که در آن روایتهای ملیگرایانه، چپگرایانه و مدرن تقاطع مییافتند. ۱۶ آذر نشان داد که دانشگاه در ایران نقش سیاسی فراتر از نقش آموزشی دارد.
۳. مداخله خارجی و واکنش ملی در بسیاری از پژوهشهای خارجی، بهویژه آثار کینزر و گازیروفسکی، ۱۶ آذر نتیجه مستقیم سیاست خارجی آمریکا و بریتانیا دانسته شده است. اگر کودتای ۱۹۵۳ را نقطه آغاز «بیاعتمادی ساختاری» مردم ایران به قدرتهای غربی بدانیم، ۱۶ آذر یکی از اولین نمودهای بیرونی آن در سطح عمومی بود. نیمه پنهان تاریخ با این حال به نظر میرسد بخشی از روایت ها همچنان پنهان مانده است. جمهوری اسلامی اصل حادثه ۱۶ آذر را به عنوان نماد مبارزه دانشجویان علیه استبداد و دخالت خارجی پذیرفته است. اما بخشهایی از تاریخ کنترل، سادهسازی یا سانسور شدهاند.
جزئیات دقیق تیراندازی، نقش نیروهای نظامی، اسناد پلیسی و گزارشهای مخالف کمتر در دسترس عمومی است. این بدان معناست که بسیاری از پژوهشگران خارجی یا مستقل هنوز برای بازسازی دقیق جریانها و تصمیمات پشت پرده، مجبورند به منابع خارجی یا اسناد آزادشده دولتهای دیگر متکی باشند. ۱۶ آذر در حافظه جمعی امروز در ایران امروز، اگرچه روایتهای رسمی و غیررسمی با هم رقابت میکنند، اما در میان جامعه دانشگاهی یک توافق گسترده وجود دارد: ۱۶ آذر روزی است که دانشجو «سوژه سیاسی» شد. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که اگر این حادثه رخ نمیداد، سیر جنبش دانشجویی ایران چنین شتاب سیاسی نمیگرفت.
دانشجویان درباره ۱۶ آذر چه می گویند؟
مریم یکی از دانشجوهای کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره ۱۶ آذر به هموطن گفت: «برای من ۱۶ آذر فقط یک واقعه تاریخی نیست. بیشتر نمادی از این است که دانشگاه همیشه مجبور بوده میان سکوت و هزینه دادن یکی را انتخاب کند. وقتی درباره سه دانشجویی که در سال ۳۲ کشته شدند میخوانم، حس میکنم این داستان هنوز تمام نشده. امروز هم دانشگاه با فشارهای مختلف روبهروست. شاید ابزارها عوض شده باشد، اما مسئله همان است؛ آیا دانشجو باید نسبت به سرنوشت کشورش بیتفاوت باشد؟
وی افزود: هنوز هم دانشگاه زنده است و درباره ظلم ایستادگی می کند. با اینکه پیش از انقلاب ۵۷ تنها ۳ دانشجو در آن روز کشته شدند اما پس از ۵۷ تاکنون بیش از صدها دانشجو یا مفقودالاثر شدند مانند سعید زینالی و یا کشته شدند. حوادث کوی دانشگاه مثال بارز ظلم حکومت در برابر دانشجویان بی دفاع است. به نظرم باید ۱۸ تیر را روز دانشجو نامید.
آرمان، دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان نیز در این باره به هموطن گفت:« وقتی روایت ۱۶ آذر را مطالعه کردم، برایم جالب بود که چرا ورود یک مقام آمریکایی اینقدر برای دانشجوها حساسیتزا بود. بعد فهمیدم که موضوع فقط نیکسون نبود؛ مسئله این بود که مردم حس میکردند کودتا کشور را فروخته است. برای نسل امروز، شاید اتفاق ۳۲ طبیعی باشد، زیرا این روزها احساس می کنیم، حاکمان به کلی ایران را رها کردند و آن را به چوب حراج گذاشتند. بنابراین احساس بیقدرتی در برابر تصمیمهایی که جای دیگری گرفته میشود همچنان آشناست. این قسمت تاریخ برایم بیشتر مثل یک هشدار است.





2 پاسخ
خروش ضد امپریالیستی و آزادیخواهانه دانشجویان دانشکده فنی تهران در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ همان نقشی را برای جنبش دانشجوئی کشور ما دارد که اعتصاب کارگران امریکا در روز نخست ماه می در ۱۸۸۶ برای کارگران سراسر جهان دارد. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تنها کودتا علیه مصدق و دولتش نبود آن کودتا علیه اراده مردم ایران در بدست گرفتن سرنوشت خود بود. آن کودتا برای درهم شکستن نهادهای سیاسی و اجتماعی دموکراتیک و منحرف کردن راه تکامل نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از مسیر طبیعی و برای هر چه وابسته تر نمودن کشور ما در مدار امپریالیستها بود. شوربختانه آن سلطه شوم با تمام قدرت تا همین امروز بر کشور ما حاکم می باشد!
با تشکر از نوشتار واقعبینانه مازیار.
باد با شمع های خاموش کاری ندارد … اگر بتو سخت می گذرد بدان که روشنی…