جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴

روابط ایالات متحده و ونزوئلا: از چپاول نفت تا مقاومت بولیواری – مجید ملکی

تاریخ روابط ایالات متحده و ونزوئلا از ابتدای قرن بیستم تاکنون، بازتابی از الگوی گسترده‌تری از سیاست‌های مداخله‌گرایانهٔ واشنگتن در نیمکرهٔ غربی است؛ الگویی که از آمریکای مرکزی تا کارائیب امتداد دارد و در تمام این مناطق هدفی واحد را دنبال کرده است: مهار هر پروژهٔ استقلال‌طلبانه و تضمین دسترسی مستمر به منابع راهبردی، به‌ویژه نفت. 

ایالات متحده از دوران دکترین مونرو به این‌سو، آمریکای مرکزی را عرصهٔ آزمایش ترکیبی از کودتاهای نظامی، حمایت از شبه‌نظامیان، عملیات‌های پنهان و ابزارهای مالی کرده است. نمونه‌هایی چون ماجرای ایران–کُنترا، نقش سیا در تجهیز ارتش‌های محلی، تقویت رژیم‌های وابسته و پشتیبانی فعال از الیگارشی‌های منطقه، بخشی از همان سازوکاری بود که بعدها در مقیاسی بزرگ‌تر در ونزوئلا آزموده شد. این تجربهٔ تاریخی نشان می‌دهد که سیاست خارجی آمریکا در این منطقه نه بر مبنای دموکراسی‌سازی آنچه که به دروغ می گویند، بلکه بر پایهٔ امنیت انرژی، کنترل ژئواقتصادی و حفظ هژمونی منطقه‌ای استوار بوده است.

تاریخ روابط آمریکا و ونزوئلا یکی از نمونه‌های کلاسیک مواجهه جنوب جهانی با امپریالیسم است؛ مواجهه‌ای که در آن منابع طبیعی، به‌ویژه نفت، به سلاحی برای کنترل سیاسی و اقتصادی بدل شد. آمریکای لاتین در تمام قرن بیستم صحنه‌ی کودتاهای سازمان‌یافته، مهندسی انتخابات، حمایت از دیکتاتوری‌ها و اعمال نظم نئوکولونیالی توسط ایالات متحده بود و ونزوئلا نیز از این روند مستثنی نبود. کشوری که بزرگ‌ترین ذخایر نفت جهان را دارد، طبیعی بود که به هدف نخست استراتژی امپریالیسم تبدیل شود؛ زیرا کنترل نفت ونزوئلا یعنی کنترل یکی از مهم‌ترین ورودی‌های سرمایه‌داری جهانی. از ابتدای قرن بیستم، با کشف نفت در حوزه‌های ماراکایبو و شرق کشور، شرکت‌های آمریکایی مثل استاندارد اویل و سپس اکسون و موبیل به سرعت وارد شدند و ساختار اقتصادی ونزوئلا را بر اساس نیازهای خود بازآرایی کردند. این ورود تنها یک رابطه‌ی تجاری نبود؛ مبنایی شد برای بناکردن نوعی دولت رانتی، وابسته، مصرف‌گرا و فاقد پایه‌های تولیدی. دولت‌های حاکم، چه دیکتاتورهایی چون خوان ویسنته گومز و چه دولت‌های شبه‌دموکراتیک دهه‌های بعد، عملاً نقش واسطه‌ی قدرت‌های نفتی را ایفا می‌کردند. مدل توسعه بر اساس صادرات نفت خام شکل گرفته بود و این وابستگی کامل به دلارهای نفتی اجازه نمی‌داد اقتصاد داخلی به سمت تولید، کشاورزی یا صنعتی‌شدن حرکت کند. در ظاهر، ونزوئلا کشوری بود با طبقه متوسط نسبتاً مرفه و زیرساخت‌های نسبتاً مدرن؛ اما در عمق، ساختار اقتصادی‌ای بود که با یک شوک نفتی می‌توانست فروبپاشد.

در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، نسخه‌های نئولیبرالی صندوق بین‌المللی پول، خصوصی‌سازی کور، حذف یارانه‌ها و سیاست‌های ریاضتی باعث شد همین مدل وابسته به نقطه انفجار برسد. قیام کاراکازو در ۱۹۸۹، که در آن ارتش با خشونتی بی‌سابقه مردم معترض را قتل‌عام کرد، شکاف عمیق میان مردم و طبقه سیاسی وابسته به امپریالیسم را آشکار کرد. کاراکازو نه یک شورش اقتصادی، بلکه انفجار تاریخی خشم طبقه فرودست علیه دهه‌ها تحقیر و استثمار بود. از دل همین خشم و بی‌اعتمادی عمومی بود که هوگو چاوز ظهور کرد؛ یک چهره نظامی با اندیشه‌های بولیواری که آشکارا مدل نئولیبرال و وابستگی به آمریکا را زیر سؤال برد.

پیروزی چاوز در انتخابات ۱۹۹۸ آغازگر دوره‌ای کاملاً جدید در تاریخ ونزوئلا شد؛ دوره‌ای که با نام «انقلاب بولیواری» شناخته می‌شود. انقلاب بولیواری نه تنها تلاشی برای ساخت الگوی جدیدی از عدالت اجتماعی بود، بلکه بازتعریف مفهوم استقلال ملی در برابر آمریکا به حساب می‌آمد. نخستین اقدام بزرگ چاوز بازسازی ساختاری شرکت نفت دولتی PDVSA بود. پیش از او، این شرکت عملاً دولت در دولت محسوب می‌شد و الیگارشی‌ای که منافعش به شرکت‌های آمریکایی گره خورده بود آن را مدیریت می‌کرد. بازپس‌گیری کنترل سیاسی و مالی PDVSA به معنای آن بود که ونزوئلا برای اولین‌بار بعد از دهه‌ها توانست بر منبع حیاتی ثروت ملی خود مسلط شود. درآمدهای نفتی به جای طبقه سیاسی فاسد و شرکت‌های خارجی، وارد برنامه‌های اجتماعی شد؛ برنامه‌هایی که به سرعت فقر را کاهش داد، سوادآموزی را گسترش داد، بهداشت و درمان رایگان گسترش یافت و میلیون‌ها نفر برای اولین بار در حاشیه شهرها توانستند از حداقل استانداردهای زندگی برخوردار شوند.

اما آمریکا به سادگی اجازه نمی‌داد چنین سیاست‌هایی ادامه یابد. در سال۲۰۰۲کودتای آشکار علیه چاوز با حمایت مستقیم واشنگتن اجرا شد. رسانه‌های بزرگ، الیگارشی داخلی، بخشی از ارتش و سفارت آمریکا در کاراکاس در این کودتا نقش داشتند. رهبر کودتا، پدرو کارمونا، تنها ۴۸ ساعت بر مسند قدرت نشست؛ زیرا مردم فقیر، کارگران، شوراهای محلی و بخش‌های انقلابی ارتش خیابان‌ها را فتح کردند و چاوز را به ریاست جمهوری بازگرداند. شکست این کودتا مهم‌ترین شکست تاکتیکی آمریکا در آمریکای لاتین پس از چند دهه بود و نشان داد که پروژه بولیواری ریشه اجتماعی واقعی دارد، نه صرفاً یک پروژه حکومتی.

پس از آن، چاوز سیاست خارجی خود را بر محور مبارزه ساختاری با امپریالیسم تنظیم کرد. اتحاد استراتژیک با کوبا، شکل‌گیری بلوک آلبا به همراه بولیوی، نیکاراگوئه و چند کشور دیگر، ایجاد بانک‌های منطقه‌ای برای مقابله با سلطه دلار، امضای توافق‌های نفتی با چین و روسیه، ایجاد شبکه تله‌سور به عنوان رسانه ضد‌هژمونیک و حمایت از دولت‌های چپ‌گرا در منطقه، آمریکای لاتین را وارد دوره‌ای تازه کرد. ونزوئلا به مرکز ثقل موج چپ جدید تبدیل شد؛ موجی که بعدها «موج صورتی» نام گرفت و در برزیل، آرژانتین، شیلی، اکوادور و چند کشور دیگر بازتاب پیدا کرد. این موج توانست نسخه نئولیبرال آمریکایی را عقب براند و در برابر ساختارهای سلطه مالی، تکنولوژیک و نظامی آمریکا قد علم کند.

در داخل، پروژه بولیواری دستاوردهای مهمی داشت، اما با تناقض‌هایی نیز مواجه بود. اگرچه شاخص‌های فقر و نابرابری به‌طور چشمگیری بهبود یافت، اما اقتصاد ونزوئلا همچنان به نفت وابسته ماند. تلاش برای تنوع‌بخشی اقتصادی به دلیل مقاومت بوروکراسی، فساد ساختاری و همچنین فشار شدید خارجی با چالش روبه‌رو شد. با این حال، این تناقض‌ها هرگز اصل پروژه را زیر سؤال نمی‌برد؛ زیرا برای اولین‌بار در تاریخ، ونزوئلا توانست درآمدهای عظیم نفتی را به صورت مستقیم در خدمت طبقات فرودست قرار دهد.

پس از مرگ چاوز در ۲۰۱۳ و آغاز دوران مادورو، جنگ اقتصادی آمریکا شدت گرفت. تحریم‌های گسترده علیه صنعت نفت، بستن دسترسی ونزوئلا به سیستم بانکی جهانی، بلوکه‌کردن دارایی‌ها، حمایت مالی و رسانه‌ای از اپوزیسیون دست‌راستی، و حتی تلاش برای به‌رسمیت‌شناختن یک فرد بی‌پشتوانه مانند خوان گوایدو به عنوان رئیس‌جمهور، همگی بخشی از استراتژی فشار حداکثری واشنگتن بود. بحران اقتصادی ونزوئلا، محصول ترکیبی از تحریم‌ها، جنگ مالی، کاهش شدید درآمد ارزی و ساختاری‌بودن وابستگی به نفت بود. تحریم‌ها ۹۵ درصد درآمد خارجی کشور را حذف کردند و باعث شدند پروژه‌های اجتماعی دهه چاوز با مشکلات جدی مواجه شوند. اما با وجود این فشارها، دولت مادورو توانست با کمک چین، روسیه و مکانیزم‌های مالی جایگزین، مسیرهایی برای ادامه حیات اقتصادی پیدا کند.

تأثیر انقلاب بولیواری تنها محدود به مرزهای ونزوئلا نبود. این انقلاب زمینه‌ساز بازتعریف نقش کوبا در منطقه شد و کوبا را از انزوای استراتژیک نجات داد. در بولیوی، انتخاب اوو مورالس و سیاست‌های ملی‌سازی لیتیوم بدون منطقه‌ای‌شدن گفتمان بولیواری ممکن نبود. در کشورهای دیگر نیز پروژه‌های وابسته به واشنگتن با موجی از مقاومت مواجه شدند که الهام‌گرفته از مدل ونزوئلا بود. در نهایت، این موج توانست کودتاهای متعدد و پروژه‌های بی‌ثبات‌سازی آمریکا را با شکست مواجه کند، هرچند این مبارزه همچنان ادامه دارد.

در مرحله جدید فشار و دخالت مستقیم، آمریکا با محاصره نظامی ونزوئلا و تهدید به جنگ به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر وارد عمل شده است. در این چارچوب، نیروهای دریایی آمریکا چندین بار ناوها و قایق‌های ونزوئلایی را هدف قرار داده‌اند و مانورهای نظامی گسترده در دریای کارائیب برگزار کرده‌اند. این اقدامات، بخشی از استراتژی فشار حداکثری واشنگتن برای بی‌ثبات‌سازی دولت مادورو و محدودکردن دسترسی ونزوئلا به منابع حیاتی است و نشان‌دهنده مرحله‌ای تازه از دخالت امپریالیستی در منطقه است.

امروز، پس از دو دهه، انقلاب بولیواری همچنان یکی از مهم‌ترین مقاومت‌های ضد‌امپریالیستی در جهان معاصر است. اگرچه اقتصاد تک‌محصولی، فساد بوروکراتیک و فشارهای خارجی مشکلات جدی ایجاد کرده‌اند، اما اصل ایده بولیواری—یعنی حاکمیت ملی، کنترل دموکراتیک بر منابع طبیعی، عدالت اجتماعی و همبستگی منطقه‌ای—به میراث ماندگار این دوره تبدیل شده است. ونزوئلا نشان داده که استقلال ملی یک شعار انتزاعی نیست، بلکه پروژه‌ای مادی و سیاسی است که بدون نبرد با امپریالیسم ممکن نیست. این کشور همچنان سنگر مهمی در برابر نظم امپریالیستی است و تجربه تاریخی‌اش، علی‌رغم همه دشواری‌ها، به یکی از نقش‌آفرین‌ترین الگوهای مقاومت در جنوب جهانی تبدیل شده است.

برچسب ها

دولت ونزوئلا روز شنبه با انتشار بیانیه‌ای رسمی، اظهارات اخیر دونالد ترامپ مبنی بر بستن کامل حریم هوایی اين این کشور را به شدت محکوم کرد و آن را «تهدیدی استعماری علیه حاکمیت ملی ونزوئلا» دانست. این واکنش پس از آن صورت گرفت که رئیس‌جمهور آمریکا در پیامی در شبکه Truth Social اعلام کرد تمامی خطوط هوایی، خلبانان و حتی «قاچاقچیان مواد مخدر و انسان» باید پرواز بر فراز ونزوئلا را متوقف کنند

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی