
من قدّیس نیستم؛
تا در جُلجُتای شهادت، *
میخ از دست و پام برکَنَند
و بر رنجهام بِگِریَند.
.
در آسمانی که کبوترانش
با افتخار میمُردَند،
من دلم میخواست عقاب باشم.
.
کبوترانِ شهید، در خون خویش میمُردند،
و من؛ مات بر چلیپایِ خویش،
در حسرتِ آن گوشه از آسمان بودم،
که رنگِ آبیاش از یاد رفته بود.
.
* نام تپهای است که رومیها بر آن عیسی را به صلیب کشیدند. جُلجُتا در بیرون دیوارهای دفاعیی بیتالمقدس (أسوارالقدس) قراردارد.
** تصویرِ متن: اولین چاپِ نسخهی آلمانیی رمانِ “اسپارتاکوس” اثرِ “هوارد فاست”، برلین، ژانویه ۱۹۵۳.





یک پاسخ
زیباست.