دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴

مواجهه هولناک نپال با طبقه سیاسی شکست‌خورده خود؛ رومن گوتام – برگردان: همایون فرزاد

نپالی‌ها معمولاً چندان به سیاست همسایگان جنوب آسیایی خود ـ فراتر از هند ـ توجهی نمی‌کنند. اما زمانی که مردم سریلانکا در سال ۲۰۲۲ برخاستند تا رژیم راجاپاکسا را سرنگون کنند، نپال متوجه شد. سپس نوبت بنگلادش و «انقلاب ژوئیه» سال گذشته رسید؛ زمانی که شیخ حسینه و کل نظام سیاسی پیرامون او در تیررس افکار عمومی قرار گرفت. باز هم نپال توجه نشان داد. در گفت‌وگوهای متعدد در کاتماندو، در هر دو مقطع، بارها همان جمله را شنیدم: نوبت ما هم خواهد رسید.

و حالا این نوبت رسیده است. جوانان، زیر پرچم «اعتراضات نسل زد»، روز ۸ سپتامبر به خیابان‌ها آمدند ـ خسته از نظام سیاسی فاسد و طبقه سیاسی بی‌اعتبار، خسته از دیدن همان پیرمردان بدنام که نوبتی کشور را غارت می‌کنند، خسته از این‌که هیچ راه آینده‌ای جز مهاجرت کاری نمی‌بینند؛ کاری که هر روز هزاران نفر انجام می‌دهند. اعتراضات مسالمت‌آمیز ناگهان به خشونت کشیده شد و پس از آن‌که پلیس آتش گشود، شمار کشته‌ها به ۱۹ نفر رسید و بیمارستان‌ها پر از مجروحان شد. این مرگبارترین روز اعتراضات در تاریخ نپال بود.

صبح ۹ سپتامبر، اندوه و خشم هزاران نفر را به خیابان‌ها کشاند؛ بی‌اعتنا به منع آمد و شد. در سراسر کشور، هرچه به دولت و طبقه سیاسی مربوط می‌شد، ناگهان هدف قرار گرفت. دفاتر احزاب و خانه‌های سیاستمداران در آتش سوخت. تا بعدازظهر ستون‌های غلیظ دود از دره کاتماندو برمی‌خاست. فرودگاه اصلی کشور بسته شد و پروازها منحرف گردید. در محوطه مسکونی جدید وزرا در جنوب پایتخت، بالگردها فرود آمدند تا ساکنان را به جای امن منتقل کنند. سپس دوباره تیراندازی، آژیرها، انفجارها و دودهای غلیظ‌تر.

وزرا یکی پس از دیگری استعفا دادند، در پی وزیر کشور که شب پیش از آن کناره‌گیری کرده بود. نمایندگان مخالف دسته‌جمعی استعفا دادند و خواستار انحلال دولت و برگزاری انتخابات تازه شدند. پیش از ساعت سه بعدازظهر، نخست‌وزیر کا. پی. شارما اولی ـ در سومین دوره‌اش در قدرت و به اندازه همیشه لجوج و خودخواه ـ نیز اعلام کرد کناره‌گیری می‌کند.

هرچه روز پیش رفت، اوضاع کاملاً از کنترل خارج شد. دیگر این فقط معترضان نسل زد روز قبل نبودند؛ جمعیت خشمگین صحنه را در دست گرفته بود. ویدئوهایی از کتک‌خوردن رهبران سیاسی، سنگ‌باران و به آتش‌کشیده‌شدن خانه‌هایشان منتشر شد. خانه نخست‌وزیر، اقامتگاه رئیس‌جمهور، دیوان عالی، پارلمان، سوپرمارکت‌ها، ایستگاه‌های پلیس و بسیاری مکان‌های دیگر در شعله‌ها می‌سوختند. و طبعاً کشته‌های بیشتر. فرمانده ارتش ظاهر شد و خواستار آرامش شد، اما این تأثیری بر غارت و خشونت نداشت. سرانجام، تا نیمه‌های شب، اعلام شد ارتش برای بازگرداندن نظم به خیابان‌ها می‌آید.

امروز نپال با عدم قطعیت عمیقی از خواب برخاست. این احساس وجود دارد که دولت باید بابت ۱۹ کشته پاسخ دهد، که اولی و نسل قدیم باید بروند. اما ابعاد آتش‌سوزی‌ها، خون‌ریزی‌ها و رها شدن جمعیت خشمگین در خیابان‌ها ـ پس از فروکش کردن پرده سرخ خشم ـ توجیه‌پذیر نیست. هیچ‌کس نمی‌داند چه کسی اکنون در رأس قدرت است. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید چه پیش خواهد آمد.

رویدادهای دو روز گذشته، با این سرعت و وسعت، تقریباً با عقل جور درنمی‌آیند. اما الگوهایی از گذشته وجود دارد که دوباره خود را نشان خواهند داد، وقتی نپالی‌ها به پرسش «چه باید کرد؟» بازگردند.

نخست: این وضعیت مدت‌ها در راه بود و نظام ریشه‌دار نیاز به دگرگونی جدی دارد. خشمی که در واکنش به قیام‌های سریلانکا و بنگلادش دیده شد، سال‌ها بود در حال انباشته شدن بود. پایان جنگ داخلی نپال ـ که نزدیک به دو دهه پیش رخ داد ـ پر از امید بود. احزاب حاکم ـ به‌ویژه کنگره نپال و حزب کمونیست اولی (مارکسیست-لنینیست متحد)، همان احزابی که دولت سقوط‌کرده اخیر را رهبری می‌کردند ـ پس از آن‌که نهایتاً علیه سلطنت موضع گرفتند، نوید طلوعی تازه از دموکراسی دادند. مائوئیست‌ها، که سلاح را زمین گذاشته و پذیرفته بودند در انتخابات دموکراتیک شرکت کنند، رؤیای جامعه‌ای عادلانه‌تر را به میلیون‌ها نپالی فروخته بودند که هرگز سهمی منصفانه نداشتند. اما امیدها به‌طور کلی در هم شکست و وعده‌ها نادیده گرفته شد.

مائوئیست‌ها نخستین انتخابات پس از جنگ را بردند، نشانه‌ای از عطش مردم برای تغییر. اما خیلی زود شکست خوردند و خود به یکی از احزاب حاکم بدل شدند. ناکامی‌شان بیش از هرچیز در چهره رهبرشان، پرچاندا، تجسم یافت که به‌جای اعتبار انقلابی، به ثروت شخصی شناخته شد. پیش‌نویس قانون اساسی جدید ـ در بافت تاریخی نپال به‌شدت پیشرو ـ بارها متوقف شد تا سرانجام پس از پسرفت‌های فراوان تصویب شد. انتخابات‌های بعدی عمدتاً میان همان سه حزب اصلی تقسیم شد و معاملات پشت‌پرده و خیانت‌های علنی بارها همان رهبران بی‌اعتبار را جابه‌جا کرد.

نپال از زمان جنگ پیشرفت کرده است، اما این مسیر کند و پرپیچ‌وخم بوده و اغلب علی‌رغم دولت، نه به‌خاطر آن. خدمات عمومی همچنان ضعیف‌اند، در حالی‌که مالیات‌ها بالاست. برای بیشتر نپالی‌ها، امید اصلی حواله‌های مالی بستگانشان است که در خارج و غالباً در شرایط دشوار کار می‌کنند. در همین حال، نخبگان سیاسی ـ عمدتاً مردان کاست‌های برتر از منطقه پهار ـ به‌خوبی در رفاه‌اند و سرمایه‌داران رانت‌خوار خود را پرورانده‌اند. رشته‌ای طولانی از رسوایی‌های فساد طی سال‌های اخیر که سیاستمداران، بوروکرات‌ها و تاجران را از سراسر طیف درگیر کرده، فقط نگاه مأیوس مردم به نظام را تقویت کرده است.

دوم: نپالی‌ها تجربه‌ای از انقلاب‌های مردمی دارند، اما هرگز نتوانسته‌اند آن را تثبیت کنند. نخستین خیزش دموکراتیک در دهه ۱۹۵۰ نخست‌وزیران موروثی رانا را کنار زد و رأی آزاد را برای مردم به ارمغان آورد. اما سلطنت که از کنترل یک‌قرنه راناها رها شده بود، به‌زودی علیه احزاب دموکراتیک نوپا برگشت و سلسله شاه دوباره قدرت گرفت. پس از دهه‌ها حاکمیت نظام «پانچایت» ـ نوعی دموکراسی صوری تحت سلطنت ـ مردم نپال در ۱۹۹۰ دوباره قیام کردند. آن انقلاب احزاب دموکراتیک را به قدرت بازگرداند، هرچند شاه به‌عنوان پادشاه مشروطه باقی ماند، اما باز هم ناکام ماند. سوءحکمرانی و شدت گرفتن شورش مائوئیستی راه را برای کودتای سلطنتی ۲۰۰۵ باز کرد. سپس پایان جنگ، در ۲۰۰۸؛ پایان سلطنت؛ و همه امیدهایی که برباد رفت.

لحظه کنونی تازه‌ترین تلاش نپال برای اصلاح است. شاید به‌عنوان «انقلاب» ثبت نشود ـ قطعاً کسی خواستار براندازی نظام حکومتی نیست ـ اما مردم خواستار تغییر بنیادین در قواعد قدرت‌اند. متأسفانه گذشته دشمنی قدرتمند است و راه‌های قدیمی نپال بارها با چهره‌های تازه بازتولید شده‌اند. اکنون افکار عمومی به سوی نسل تازه‌ای متمایل است: چهره‌هایی نوظهور مانند رابی لامیچانه، مجری تلویزیونی که به سیاستمدار بدل شد، یا بالِن شاه، رَپر سابق که شهردار کاتماندو شد. اولی در میانه ۲۰۲۲ حزبی تازه تأسیس کرد که تنها چند ماه بعد در انتخابات ملی ۱۰ درصد آرا را به دست آورد.. دومی نیز همان سال با کنار زدن دو نامزد اصلی، انتخابات شهرداری پایتخت را برد. اما کارنامه هر دو جای نگرانی دارد، حتی اگر بسیاری از نپالی‌ها در جست‌وجوی ناجی این را نادیده بگیرند.

لامیچانه با جنجال‌های متعدد، از جمله اتهامات فساد، روبه‌روست که او را تا زندان هم برد تا سرانجام در بحبوحه قیام آزاد شد. این اتهامات سیاسی‌کاری برای ضربه زدن به رقیب تازه‌نفس است ـ اما معلوم نیست کاملاً بی‌اساس باشد و او باید پاکی خود را اثبات کند. افزون بر این، لامیچانه در دوران کوتاه حضورش در دولت پس از انتخابات ۲۰۲۲ بدون تردید با همان نظم قدیم هم‌دست شد. دوران شهرداری شاه نیز با ناکارآمدی اداری همراه بوده و دستاورد اصلی‌اش بیشتر پرورش یک «فرقه شخصیت» در اینترنت است. اگر نسل قدیم واقعاً باید برود، آیا می‌توان مطمئن بود نسل تازه بهتر خواهد بود؟

موفقیت انتخاباتی لامیچانه و شاه که به احزاب قدیمی ضربه زد، نشانه خشم ضدساختاری بود که اکنون فوران کرده است. اگر نپال به‌زودی دوباره به پای صندوق‌ها برود، محتمل است رأی به‌شدت علیه احزاب قدیمی بچرخد. اما این به‌تنهایی تضمین نمی‌کند رهبران تازه بتوانند در برابر وسوسه‌هایی که پیشینیان را به سقوط کشاند مقاومت کنند، یا دولتی برپا شود که واقعاً تغییر به‌بار آورد. اصلاحات ساختاری و بازآفرینی سیاست نپال عرصه‌ای ناشناخته است.

با افزودن خیزش نپال به قیام‌های بنگلادش و سریلانکا، وسوسه دیدن «بهار جنوب آسیا» شبیه به «بهار عربی» اوایل دهه ۲۰۱۰ وجود دارد. عناصر مشابه حاضرند: دولت‌های فاسد، مردمی به ستوه آمده، و خیزش‌هایی که به یکدیگر الهام می‌دهند. اما همچنین: مرگ، ویرانی و بی‌راهی. باید به یاد آورد که بهار عربی چگونه پایان یافت: دموکراسی بار دیگر زیر چکمه استبداد خفه شد. در بنگلادش نیز پس از سقوط اجتناب‌ناپذیر دولت حسینه، جمعیت خشمگین میدان‌دار شدند و دولت موقت برای پاکسازی نظام در تقلاست، در حالی‌که انتخابات تازه در راه است. بعید نیست دولت آینده برخی قدرت‌های قدیمی را بازگرداند و با آنها راه‌های قدیمی نیز بازگردند. در سریلانکا، دولتی تازه که از نظم قدیم رها شده بود، وعده‌هایش را یکی‌یکی زیر پا گذاشته است. طلوع درخشانی در کار نبوده است. و اکنون نپال، از دل این پرتگاه، رؤیای سیاستی تازه را در سر دارد که واقعاً به کار مردم بیاید. باشد که برای تحقق این رؤیا نیاز به خون بیشتری نباشد.

فعلاً همه‌چیز در گرو پردازش این وحشت است: پیکرهایی که باید سوزانده شوند، نظمی که باید بازگردانده شود. آنچه در پیش است آسان نخواهد بود.

منبع: مجله بین‌المللی نوسازی سوسیالیستی – ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۵

برچسب ها

در اروپایی که سیاست‌های نولیبرال و جناح راست در آن دست بالا را دارند، اسپانیا تنها دولتی است که سیاستی بدیل از جناح چپ ارائه می‌دهد. این برداشت تنها تبلیغاتی نیست، بلکه بر داده‌های واقعی دربارهٔ حفظ حقوق اجتماعی و بهبود وضعیت زندگی طبقهٔ کارگر اسپانیا تکیه دارد
بلر که نقش محوری در همراهی بریتانیا با آمریکا در جنگ عراق داشت اکنون در مرکز طرحی قرار گرفته که هدفش تشکیل «سازمان بین‌المللی انتقالی غزه» است. در میان اسامی ذکرشده برای عضویت در هیئت اصلی، هیچ فلسطینی وجود ندارد. سیگرید کاگ، مارک روان، میلیاردر آمریکایی، نجیب ساویریس، میلیاردر مصری، آریه لایتستون، مدیرعامل مؤسسه‌ی موسوم به «انجمن صلح توافق‌های ابراهیم» اعضای اين هيئت هستند...
نپال خود را دروضعیت سرنوشت سازی می‌بیند. ناتوانی چپ در تحکیم دست‌آوردهای خود و تبدیل آرمان‌های انقلابی به ساختارهای پایدار دموکراسی و عدالت اجتماعی خلاء پر خطری ایجاد کرده است. اگر نیروهای استبدادی یا منفعت طلب این خلاء را پرکنند، هدف‌های اصلی انقلاب جمهوری خواهانه سال 2008 می‌تواند با تاخیرها ومصالحه‎ های جدی رو در رو شود.

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی