جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴

نپال؛ استعفای اولی و الگوی مداخله غربی‌ها در آسیا – مجید ملکی

مقدمه

استعفای اخیر خیادگا پراساد شرما اولی، نخست‌وزیر نپال و رهبر حزب کمونیست نپال (مارکسیست–لنینیست متحد، UML)، بار دیگر نگاه‌ها را به پدیده‌ای آشنا جلب کرد: سقوط رهبرانی که از مسیر صندوق رأی و با اکثریت به قدرت می‌رسند، اما تحت فشار اعتراضات خیابانی و بحران‌های اجتماعی مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند. این اتفاق تنها یک بحران داخلی نیست؛ بلکه در بستر ژئوپولیتیک آسیای جنوبی و رقابت میان چین، هند و غرب باید تحلیل شود.

زمینه داخلی نپال

نپال کشوری استراتژیک، اما فقیر و شکننده است؛ میان دو قدرت بزرگ چین و هند محصور شده و همواره میدان رقابت این دو همسایه بوده است. اختلافات قومی و طبقاتی، ضعف اقتصاد، و وابستگی به کمک‌های خارجی باعث شده هرگونه بحران سیاسی به سرعت به بی‌ثباتی گسترده تبدیل شود.

حزب UML و شخص اولی در سال‌های گذشته به‌طور نسبی به چین نزدیک بودند و تلاش می‌کردند توازن سنتی میان پکن و دهلی را حفظ کنند. این موضوع حساسیت بازیگران خارجی، به‌ویژه غربی‌ها و برخی جریان‌های نزدیک به هند را برانگیخت.

الگوی آشنای اعتراضات خیابانی

استعفای اولی در پی اعتراضات خونینی رخ داد که حول موضوع انتخابات و مدیریت سیاسی شکل گرفت. این الگو به‌شدت یادآور تجربه‌های مشابه در دیگر نقاط جهان است:

اوکراین (انقلاب نارنجی و میدان)

گرجستان (انقلاب گل رز)

صربستان (برکناری میلوشویچ)

برخی کشورهای آمریکای لاتین

در همه‌ی این موارد، انتخابات نتیجه‌ای برخلاف منافع غرب داشت. در پاسخ، اعتراضات خیابانی، با حمایت رسانه‌ای و شبکه‌های غیردولتی خارجی، به ابزاری برای تغییر قدرت تبدیل شد.

نقش غرب و جنگ هیبریدی

غربی‌ها سال‌هاست در نپال فعال هستند. حضور گسترده NGOها، برنامه‌های آموزشی برای فعالان مدنی و حمایت رسانه‌های خارجی، بستر لازم برای تبدیل اعتراضات به بحران سیاسی را فراهم کرده است.

هدف اصلی روشن است:

مهار نفوذ چین در نپال و جلوگیری از پیوندهای عمیق‌تر اقتصادی و سیاسی.

همسوسازی نپال با هند و آمریکا در سیاست منطقه‌ای.

بی‌اعتبار کردن جریان‌های چپ و کمونیست در یک کشور نمادین برای مبارزات ضداستعماری.

این همان چیزی است که در ادبیات امنیتی به آن «جنگ هیبریدی» گفته می‌شود؛ استفاده از ابزارهای غیرنظامی (اعتراض، رسانه، بحران اقتصادی و حقوق بشری) برای تغییر موازنه قدرت.

پیامدهای منطقه‌ای

برای چین: استعفای اولی یک هشدار است که مسیر نفوذش در نپال به سادگی قابل تخریب از بیرون است.

برای هند: فرصتی است تا کاتماندو دوباره به مدار دهلی بازگردد.

برای آمریکا: گامی کوچک اما مهم در مهار استراتژی کمربند و جاده چین در هیمالیا.

برای نپال: تداوم بی‌ثباتی سیاسی، ضعف دولت مرکزی و افزایش وابستگی به کمک‌های خارجی.

جمع‌بندی

استعفای اولی را نمی‌توان صرفاً یک بحران داخلی دانست. این رخداد بخشی از الگوی گسترده‌تری است که در آن غرب، با استفاده از اعتراضات خیابانی، رهبران منتخب و جریان‌های مستقل یا متمایل به شرق را از قدرت کنار می‌زند. نپال تنها تازه‌ترین صحنه این جنگ پنهان است؛ جنگی که در آن صندوق رأی، زمانی که نتیجه‌اش مطلوب غرب نیست، با فشار خیابان بی‌اعتبار می‌شود.

برچسب ها

نیروهای دریایی آمریکا چندین بار ناوها و قایق‌های ونزوئلایی را هدف قرار داده‌اند و مانورهای نظامی گسترده در دریای کارائیب برگزار کرده‌اند. این اقدامات، بخشی از استراتژی فشار حداکثری واشنگتن برای بی‌ثبات‌سازی دولت مادورو و محدودکردن دسترسی ونزوئلا به منابع حیاتی است...

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

6 پاسخ

  1. آیا چین یک کشور کمونیستی است؟
    بە گمان من چین یک رژیم سرمایەداری نئولیبڕالیستی با اقتصاد برنامەڕێزی ۺدەی دولتی است. اهداف چین و آمریکا و هند در رقابتهای سلطەطلبانە بر جهان تفاوت ماهوی ندارند. شکل ساختار اعمال نفوڎها و سلطەجوییها باتوجە بە توانمندی ایا کشورها متفاوت است، اما همگی بر اساس منفعت و سودجویی هڕچە بیشتر پایه ریزی شدەاند و
    دورند از هر نوع رابطە بابر حقوقی.

  2. به نظرم آقای ملکی عامدانه بعد از آن (مارکسیست لنینیست) در پرانتز عبارت (مائوئیست) را حذف کرده است که آبروی یک حکومت کمونیستی قبیله‌ای بر چند تپه و بالا بلندی با ملتی فقیر تحت شرایط بدوی بیش از این نرود. تصور کنید امثال مجید ملکی با حزبش در ایران ۱۹۷۹ به حکومت رسیده بودند!!

    پیشنهاد می‌کنم ایشان به جای تبلیغ کمونیسم فله‌ای به تعالیم مارکسیسم توسط محسن حکیمی در همین سایت مراجعه کند.

  3. آقای ملکی شما بجز چند خط شعارگونه بر اساس تئوری کهنه توطئه اصلا چیزی ننوشته ای و در انتها هم جمعبندی میکنی.
    در دید امثال شما مردم فقط مشتی نفهم آلت دست بی اراده غرب هستند. اما اگر همان مردم به خیابان بریزند و جلودارشان احزاب و افراد به ظاهر چپ باشند آنوقت آلت دست نیستند. البته طرف دیگر اینبار آنها را آلت دست چپ و کمونیست و غیره می نامند.
    من خود را چپ میدانم. اما بخشی از افراد و احزاب در جهان که عناوین طول و دراز چپ و سوسیالیست و کمونیست یدک‌ می کشند مشتی فاسد و سلطه گر و‌ مستبد هستند مخصوصا اگر در قدرت باشند و‌ چیزی که ندارند روش و منش و هدف های مورد نظر چپ و سوسیالیسم و ‌کمونیسم است.
    بدبختانه هر چقدر هم یک‌کشور و ملتش فقیرتر و عقب مانده تر باشد سطح فساد و استبداد و سوء استفاده ی همه جانبه از قدرت و موقعیت شدیدتر و بدتر و گسترده تر است.
    اخبار را بخوانید تا بفهمید چرا مردم نپال از دولتمردان فاسد و بویژه آقازاده های دزد و مفتخورشان عاصی و خشمگین شده اند و کاخ ها را به آتش می کشند.

  4. جالب هست که برخى از نیروهاى مثلا وابسته به چپ، توجیه گران زبردستى هستند و بدون بررسى هر دو طرف یک رخداد، فتوا صادر میکنند و به تبعیت از تئورى دائى جان ناپلئون میگویند که” کار،کار انگلیس” است. آخر این حزب کمونیست!! مارکسیست لنینیست!! از سال ۲۰۰۸ (یعنى در ۱۷ سال گذشته) چه گلى بسر مردم زده که حالا آمریکا خواهان براندازى اوست!!؟؟ اگر در این ۱۷ سال بجاى فساد دولتى از بودجه بهداشت و آموزش کم نمیکرد (حتى قطع نمیکرد) باز مردم علیه دولت و بنفع آمریکا به خیابان میریختند؟ این نوشته نشانى از توهین به شعور مردم هست و بس.اگر مردم بى شعور و نادان هستند عملا نتیجه ۱۷ سال غفلت حکومت هست. اگر حکومت کمونیستى !! بجاى پاسخ گوئى به خواست مردم، دست به سرکوب آنها نمیزد و پلیس بسوى مردم آتش نمیگشود (کارى که دیکتاتورهاى حامى سرمایه دارى میکنند) باز مردم ساختمان ها و خانه مقامات حکومتى را آتش میزدند؟ فراموش نکنیم که نیروهاى مثلا کمونیست در نپال و پرو و فیلیپین الگو بسیارى از چپ!! حتى در ایران بودند

    1. دوست عزیز شرایط اقتصادی و امکانات این کشور را باید سنجید. حتی امریکا هم هنوز از بحران پس از کویدبه طور کامل رهایی نیافته است. نپال پیش از آن زلزله ای شدید را نیز تجربه کرده. با توجه به شرایط ذکر شده و رشد حتی اندک اقتصادی پس از دوران سلطنت و کاهش نابرابری جنسیتی و همچنین کاهش فقر مطلق نباید این کارنامه را به طور کلی منفی گرفت. موضوع تئوری توطئه را که مطرح کردید را به گذر زمان میسپارم ( البته مدارک فراوانی در تامین هزینه های ان جی او ها، و گروههای دانشجویی که در این شورش موثر بودند موجود است)

پاسخ دادن به نادر لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی