جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴

چهره‌های ماندگار چپ در ایران (۱۴) – بیژن جزنی – معمار اندیشه «چپ نو» در ایران

در زمانه‌ای که تاریخ را بیشتر فاتحان می‌نویسند تا فرودستان و عدالت‌طلبانی که از صفحات رسمی تاریخ حذف شده‌اند، بازخوانی صدای سرکوب‌شدگان، خاموش‌شدگان و مبارزان راه عدالت‌خواهی، ضرورتی تاریخی است. «چپ» در ایران، با همه‌ی خطاها و فراز و فرودهایش، تبلور  آرزوی دیرپای انسان برای برابری، آزادی و جهانی عاری از سلطه و استثمار بوده است؛ رؤیایی جمعی که در برابر ماشین خشونت استبداد، مناسبات نابرابر سرمایه‌داری و سازوکارهای نظام‌مند تبعیض ایستاده و با وجود سرکوب، تحریف و فراموشی تحمیلی، همچنان زنده و در حال چالش است.

مجموعه «اخبار روز» با عنوان «چهره‌های ماندگار چپ در ایران»، تلاشی است برای بازشناسی و بازخوانی زندگی، اندیشه، مبارزه و میراث فرهنگی ـ سیاسی زنان و مردان بزرگی که با قلم، تفکر، مقاومت و گاه با جان خویش، چراغی در تاریکی‌های تاریخ افروختند.

انتخاب کسانی که در این مجموعه از آنان با عنوان “چهره ماندگار چپ” یاد می شود به معنای  ارزشگذاری بیشتر نسبت به صدها و هزاران چهره دیگری که فرصتی برای معرفی‌ی آن ها پیش نمی آید نیست. این گزینش محدود از میان هزاران نام تنها کوششی است برای بازتاب بخشی از حافظه‌ی جمعی یک جنبش تاریخی.

این مجموعه، نه برای اسطوره‌سازی، که برای تأمل، آموختن و بازاندیشی فراهم شده است. ما می‌خواهیم به یاد آوریم که حتی در تلخ‌ترین لحظات تاریخ، کسانی بودند که به فردای روشن باور داشتند.

چهره‌های ماندگار چپ در ایران (۱۴) – بیژن جزنی – معمار اندیشه «چپ نو» در ایران

در تاریخ پرزخم جنبش مسلحانه در ایران، نام‌هایی هستند که نه فقط با صدای گلوله، که با زمزمهٔ اندیشه در یادها مانده‌اند. بیژن جزنی از آن‌هاست؛ چریکی که ماشه نچکاند، ذهن را برانگیخت و راهی مستقل برای چپ ایران گشود، از دل خاک وطن اندیشه‌ای رویاند و حتی در تنگنای زندان، افق را فراموش نکرد. او را نه فقط به‌خاطر رهبری ماشه‌ای که یارانشان می‌فشردند، که به‌خاطر فکری که هیچ گلوله‌ای نتوانست خاموشش کند، به یاد می‌آورند. او بیش از آن‌که در پی تکرار نسخه‌های آمادهٔ شرق و غرب باشد، به جست‌وجوی راهی برآمد که از دل خاک ایران بروید. در روزگاری که بسیاری از هم‌نسلانش دل به شعارهای قطب‌های جهانی سپرده بودند، او چراغی برداشت و گفت: چپ ایرانی باید خودش را بفهمد، پیش از آن‌که دیگری را تقلید کند.

بیژن جزنی در سال ۱۳۱۶ در تهران، در خانواده‌ای با گرایش سیاسی رشد یافت. پدرش، حسین جزنی، عضو حزب توده ایران بود و همین باعث شد خانواده‌اش در فضای پرتنش سیاست آن سال‌ها، زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کند. در نوجوانی به سازمان جوانان حزب توده ایران پیوست، اما خیلی زود دریافت در آن چارچوب نمی‌گنجد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نخستین بار طعم زندان را چشید و از همان‌جا، مسیر زندگی‌اش با زندان و مبارزه گره خورد.

در سال‌های دانشجویی در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به فعالیت‌های سیاسی و صنفی پرداخت و با حلقه‌ای از فعالان چپ که بعدها «گروه جزنی-ظریفی» نام گرفت، وارد کار سازماندهی مبارزه شد. این گروه که از دل بحث‌های نظری و تجربهٔ عملی زاده شد، به‌تدریج به هستهٔ اصلی شکل‌گیری سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بدل گشت.

جزنی، برخلاف بسیاری از جریان‌های چپ آن زمان که تمایل به قطب‌های جهانی داشتند موضعی مستقل اتخاذ کرد بدون آن‌که با آن‌ها به دشمنی بپردازد. او نه ستایشگر بی‌چون‌وچرا شد و نه در دام نفی مطلق فرو افتاد، بلکه کوشید تحلیل‌هایش را بر پایهٔ واقعیت‌های تاریخی و اجتماعی ایران بنا کند. در مرکز این تحلیل، شناخت دقیق مناسبات طبقاتی، ساختارهای قدرت، و نیروهای اجتماعی کشور قرار داشت. او از روستا تا کارخانه، از بازار تا دانشگاه، همهٔ نیروها را به‌عنوان عناصر صحنهٔ سیاسی می‌دید و نقد می‌کرد.

این نگاه واقع‌بینانه بود که سبب شد جزنی، در سال‌های آغازین دههٔ ۵۰، نسبت به خطر قدرت‌گیری روحانیت و پیامدهای ارتجاعی آن هشدار دهد. او پیش‌بینی کرده بود که یک دیکتاتوری مذهبی می‌تواند حتی از استبداد سلطنتی نیز بسته‌تر و خشن‌تر باشد. در نوشته‌ها و گفت‌وگوهایش بر این نکته تأکید کرد که نیروهای چپ نباید در موج‌سواری عوام‌گرایانهٔ روحانیت غرق شوند.

در عرصهٔ استراتژی مبارزه، جزنی دست به بازنگری زد. او مبارزهٔ مسلحانه را به‌عنوان ابزاری مکمل می‌دید، نه تنها راه ممکن. جنبش باید روی هر دو پای خود بایستد. از نظر او، مبارزهٔ چریکی باید با فعالیت‌های صنفی، سیاسی و فرهنگی توده‌ای گره بخورد تا بتواند پشتوانهٔ اجتماعی پیدا کند. این تغییر نگرش، چرخشی مهم در تاریخ مبارزهٔ چپ ایران بود و بر گروه‌ها و نسل‌های بعد تأثیر گذاشت.

دستگیری جزنی در سال ۱۳۴۶ و سپس دادگاه معروف سال ۱۳۴۷، لحظه‌ای تاریخی در زندگی او بود. در آن دادگاه، که به‌شدت مورد توجه داخلی و بین‌المللی قرار گرفت، با صدایی آرام اما محکم گفت:
سرکوب آزادی، ناگزیر به گسترش مبارزهٔ مسلحانه خواهد انجامید.
این جمله، نه تهدیدی خام، بلکه هشدار یک تحلیل‌گر بود؛ هشداری که سال‌های بعد با گسترش شورش‌ها و قیام‌های مسلحانه به حقیقت پیوست.

جزنی سال‌های زندان را به سکوت و فرسایش نگذرانید. در همان سلول‌ها، آثار مهمی نوشت که بعدها به اسناد فکری چپ ایران بدل شدند، از جمله تاریخ سی‌ساله و جزوه‌های تحلیلی دربارهٔ استراتژی جنبش‌های آزادی‌بخش. او حتی در شرایط سخت زندان نیز از آموزش و تربیت سیاسی هم‌بندانش دست نکشید، او زندان را به آموزشگاه تبدیل کرد و بسیاری از شاگردانش رهبران بعدی جنش‌ها و سازمان‌های چپ شدند.

صحنه اعدام بیژن جزنی و یارانش در تپه‌های اوین – کار آزاده اخلاقی

پایان زندگی پربار او در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴، در یکی از تاریک‌ترین روزهای تاریخ معاصر رقم خورد. در «تپه‌های اوین»، بیژن جزنی به همراه هشت تن از یارانش، بدون محاکمهٔ جدید و به بهانهٔ ساختگی فرار از زندان، به دست ساواک تیرباران شد. روایات می‌گویند که آن‌ها را به صف کردند، چشم‌بند زدند، و بی‌صدا شلیک کردند؛ نه برای خاموش کردن یک صدا، که برای حذف یک اندیشه.

امروز، بیژن جزنی نه فقط به‌عنوان یک چریک، بلکه به‌عنوان نظریه‌پردازی مستقل، روشنفکری متعهد، و بنیان‌گذار «چپ نو» در ایران شناخته می‌شود. میراث او، مجموعه‌ای از نوشته‌ها، هشدارها و راهکارهایی است که همچنان در تحلیل سیاست ایران و مبارزات اجتماعی معنا دارد.

شاید بتوان گفت: بیژن جزنی در زندگی و مرگ خود، به ما یادآوری کرد مبارزه در اساس ساختن افق است. و افق‌هایی که او نشان داد، هنوز در چشم‌انداز تاریخ ما می‌درخشند، حتی اگر زندان و شکنجه و گلوله‌ها سعی کرده باشند آن‌ها را خاموش کنند.

و چنین شد که بیژن جزنی، حتی در روزی که گلوله‌ها سکوتش را بریدند، در حافظهٔ مردم به صدایی بدل شد که هنوز، در برابر هر بیداد، نجوا می‌کند: «راه ادامه دارد.»

تهیه شده در تحریریه اخبار روز

مجموعه کامل «چهره‌های ماندگار چپ در ایران» را در اینجا بخوانید

تابلو سیاهکل – یکی از تابلوهای نقاشی بیژن جزنی

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

12 پاسخ

  1. هر انقلابی در جهان صورت گیرد تاثیرات خود را در جوامع و مبارزات بین المللی خواهد گذاشت . انقلاب کوبا زمینه ای برای نگرش‌ و تجربیات چریکی در ادبیات و مبارزات جهانی از جمله ایران بجای گذاشت . چریکهای فدائی با وجود حزب توده که آرمانهای مبارزاتی خود را در به پارلمانتاریسم محدود کرده بود مورد قبول فدائیان نبود و نشد و آنها راه “گواریسم و کاستریسم” پذیرفتند . بعد انقلاب با نفوذ حزب توده در این سازمان آنها به آرمان‌ها واهداف بنیاگزاران سازمانی خود پشت کردند.حزب توده می گفت : “ما سر داریم و چریکها بدنه “….
    هم اکنون باید دید که تاثیرات مشی چریکی تا کنون چه دستآوردهای مثبتی در فرایند تکاملی مبارزات مردم ایران بوجود آورده است ؟ تا آنجا که بخاطر داشته و دارم این سازمان تا بحال هفده انشعاب را پشت سر گذاشته است و این زمانی است که آنها هنوز به قدرت و دولتی نرسیده اند …

  2. ارزش و اعتبار و حقانیت رویکردها و نظرات سیاسی/اجتماعی هر فرد و گروهی در یک جامعه، در میزانِ پاسخگویی آنان به ضرورتهای آن جامعه اند. اما شناخت دقیق ظرفیتهای جامعه و توانمندی های طبقات متخاصم، و درنظر گرفتن توانمندیهای خود، از پیش فرضهای مهم برای اتخاذ شیوه های صحیح، جهت پاسخ دادن به ضرورتها هستند. رفیق بیژن جزنی، از معدود انقلابیونی بود، که به این نکات مهم آگاهی داشت. دیکتاتوری شدید و وابستگی، مشکلات اصلی جامعه ایران بودند، که در سایه آنان، استثمار وحشیانه طبقات زحمتکش سهل و روان میشد. هرگاه زحمتکشان ایران علیه این استثمار وحشیانه اعتراضی میکردند، با بیرحمانه ترین شیوه ها سرکوب میشدند. این دیکتاتوری عنان گسیخته، که محصول استبداد رژیم شاه بود و از طرف امپریالیسم امریکا و انگلستان حمایت و هدایت میشد،  بزرگترین مانعِ انکشاف طبقاتی در ایران بود. این دیکتاتوری،  تنها برای سرکوب سیاسی سازمانهای مخالف نبود، بلکه برای میسر ساختن استثماروحشیانه زحمتکشان وغارت دسترنج آنان و غارت منابع کشور هم بود.

  3. رفیق خردمند بیژن جزنی، با طرح و تئوریزه کردن مبارزه بر علیه دیکتاتوری، این موانع رهایی زحمتکشان و جامعه ایران را بزیر آماج افشاگری خود گرفته بود و برای پاسخگویی به ضرورتهای جامعه ایران روشنگری میکرد. او مبارزه بر علیه دیکتاتوری را، بصورت مجرد و جدا از مبارزه بر علیه استثمار و بر علیه غارت دسترنج زحمتکشان و منابع کشور، نمیدید. برای او، آزادی جامعه و دفاع از حقوق زحمتکشان و استقلال کشور، در مبارزه با دیکتاتوری جمع شده بودند. استقلال از دو قطب کمونیسم شوروی و چین در آنزمان، قائم بذات بودن و کوشش برای هدایت و آفرینشِ شخصیت مبارزاتیِ مستقل از دو قطب جهانی، تکیه و تاکید او بر شیوه های مختلف مبارزاتی سیاسیِ ممکن، ،  بیژن جزنی را برای دنباله روان شوروی و چین و دگماتیست ها، ناپسند ساخته بودند.
    بباور من،  رفیق بیژن جزنی از نوادر انقلابیونیست  که جوهر نظراتش، چه در دوران شاهنشاهی و چه در  دوران شیخشاهی، راه گشا و پاسخگو به ضروریات جنبش است؛ و راز درخشش اندیشه و آرمان او نیز در همین است.

  4. سیوالی که مرا از همان اشنایی خود با مباحث سیاسی مشغله ذهنی خودم شده کندن عنصر دیکتاتور از ذات سرمایه بوده وهست به بیان دیگری مطرح کنم عنصر زندانی را از جریان خود کنده وبه زیر ذربین بردن و حتی جریان را از زمان وجهان خود کندن جزنی دیکتاتوری شاه را با کدامین منطقی از دیکتاتوری ذاتی سرمایه انتزاع کرده وبر ان ذات دیگری قایل میشود مگر فرد در جمع وجمع در فرد معنا نمی یابند شاه در نظام سلطه سرمایه شاه بود و شد ایا بدون سلطگی جهانی سرمایه دیکتاتوری فردی شاه معنادار بوده وهست/؟/

      1. سلام برخلاف دیدگاه نویسنده یا نویسندگان محترم، بیژن جزنی دیدگاهش چپ نو نبود که نویسنده با نویسندگان او را معمار چپ نو نامیده اند، یا نویسندگان محترم شناخت درستی از چپ نو ندارند.

    1. هر گٍردی گٍردو نیست.
      با طرح این سئوال که “جزنی دیکتاتوری شاه را با کدامین منطقی از دیکتاتوری ذاتی سرمایه انتزاع کرده وبر ان ذات دیگری قایل میشود” بی توجهی به پیچیده گی های مناسبات سرمایه داری و تضاد های آن با دخالت قدرتهای جهانی می باشد.
      واقعیت این ست از جنبش مشروطه تا امروز بسیاری بدون توجه به سطح تکامل مناسبات اجتماعی با تکیه به رمانتیسم انقلابی شعارهای بسیار سکتاریستی طرح نمودند .این به معنی آن نیست که شعارهای مناسب شرائط اجتماعی ایران پذیرفته شد. حکومت شاه با تمام هارت وپورت اش تک و توک صاحب منصبان دنیا دیده که از عقب ماندگی رجال و وزراء شکایت داشتند را تحمل نمی کرد ( دکتر عالیحانی !) چه رسد به مخالفان سیاسی خود, پس باید از آن مانع ارتجاعی عبور کرد. تا بتوان در باره تضاد و کار و سرمایه با نهاد سازی _ دموکراتیزاسیون _ فعالیت کرد. کاری که مردم شیلی بعداز ۳۵ سال عبور از دیکتاتوری پینوشته ادامه میدهند. در این سالها در گیر تغییر قانون اساسی اند.

      1. البته که گردو نیست ولی در گرد بودنش شکی شایسته نیست اگر هم باشد از کمبود شناخت قدرت ذاتی سرمایه را نشان میدهد قدرت نوکر از قدرت ارباب ریشه میگیرد و زمانی که به نوکر حلقه بگوش و حل گشته در سرمایه جهانی استقلال کاذب می بخشی از همان نظریه ۵۷ زاده میشود و ریشه انشعابات و در کنار احزاب برادر چمباتمه زدن ها

  5. وقتی در افغانستان یکی از مسئولین حزبی و دولتی را ملاقات کردم که هر هفته به نماز جمعه میرفت و خیلی اشنا با نوشته های کلاسیک کمونیستی . وقتی در یکی از این دوستی‌ها از او علتش را پرسیدم گفت : رفیق ! من کمونیست افغانستانی هستم و آثار کلاسیک را میخوانم و با توجه به فرهنگ …. کشورم آنها را با کمی تعغیر با شرایط جامعه خودم اجرا می کنم. به نظر من که بیژن را ندیده ام این طور می اید که بیژن نقاط منفی دنباله روی حزب توده از برادر بزرگ را دیده بود و به یک راه حل ایرانی فکر می‌کرد . ای کاش بد خواهان این صدا را خاموش نمی کردند.

  6. حیف از این مبارزان که در خاک وخون غلتیدند و جامعه ایران قدر آنها را هنوز سپاسگزار نیست و بفکر همه چیز مجانی از پول نفت هستند!

  7. بیژن دلیر، مبارزی بیباک بود ولی صفت [ “معمار اندیشه چپ نو” در ایران” ] بی گمان مبالغه بزرگی می‌باشد. او نیز علیرغم صداقتش نسبت به “اردوگاه سوسیالیسم” توهم و نا آشنا بود و در این مسیر احمد زاده و….را که از تجربیات انقلاب چین بهره میجست به “مایویسم” متهم میکرد؟! برچسبی آشنا ؟!
    یادش گرامی

پاسخ دادن به داوود لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی