دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۴

دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۴

بیدار شو عشقِ من!… خسرو باقرپور

چه سیاه کرد روزگارم را برف!
بر تابستان و پاییز و زمستانم بارید
و تو از قتلگاهِ برفی‌ی من؛ 
با ترنمی از شیون و شیدایی؛
آرام گُذشتی
و در نهایتِ پایانِ من؛
خسته خوابیدی.
خیلِ خونخواران و دسته‌ی دغلان،
بر سفره‌ی گشوده‌ی سینه‌ام؛
تکه‌هایِ دل‌ام را از خونابه‌ی اندوه و یخ سِتُردند؛
و با ولع خوردند.

سبزِ پنجه‌های جوانِ برگ اینک؛
بهارِ تازه‌ی اعتمادِ مرا ناز می‌کنند 
و نُت‌هایِ روشنِ این همه ترانه‌ی من؛
آسمانِ تیره‌ی چشمانِ تو را باز می‌کنند
بیدار شو عشقِ من!
آلاله‌ی جوانِ ارغوانی‌ی نورَس!
من تکانِ پلک‌های خفته‌ی تو را دیدم
بیدار شو گُلم!
من زنده‌ام هنوز!
هرچند بی‌دلم.

اسن – چندم فروردین هزار و چهارصد و چهار

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *