یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۴

یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۴

پیرامون « واقعه ارومیه» – شهاب برهان

پیرامون « واقعه ارومیه»

از آنچه در دوم فروردین ۱۴۰۴ در ارومیه رخ داد، غالبا بعنوان ” حادثه” یاد می شود ولی این واقعه، بقول معروف رعد در آسمان بی ابر، حادثه ای غیرمنتظره و بی زمینه نبود، ترکیدن دُملی مزمن بود که کتمان و انکار می شد و بالاخره روزی میبایست به این یا آن شکل اتفاق بیافتد. صدای ترکیدن این دُمل، همه را ازجا پرانده و همه را متوجه وجود معضل و مسئله ای کرده است: عده ای آن را به این دلیل محکوم می کنند که با فراخوان و سازماندهی مسئولین حکومتی بقصد ایجاد اختلاف بین تُرک و کُرد صورت گرفته است؛ برخی، ناسیونالیسم “افراطی”، پان ترکیسم و هویت طلبی اقلیتی در میان ترک های ارومیه را تقبیح می کنند… همه بر برادری و برابری ترک و کرد بر ضرورت همزیستی میان ملت ها و اقوام، بر ضرورت نیافتادن در دام دسیسه های نفاق افکن رژیم و حفظ اتحاد در مبارزه علیه دشمن مشترک تأکید می کنند… و البته اشاره به تحریکات خارجی از سوی باکو و آنکارا هم از قلم نمی افتد.

تئوری توطئه همیشه یا پاسخی است به ” نمیدانم”، و یا عموماً پریدن از روی عوامل ریشه ای و درونی و توضیح مسائل با عوامل سطحی و بیرونی. چرا دسیسه عمال رژیم کار می کند و فراخوان دو تن از مهره های محلی ی آن پاسخ میگیرد؟ چرا در مراسم مذهبی سازماندهی شده توسط مهره های پان ایرانیست، شعارهای پان ترکیستی  هم سرداده می شوند؟ چرا در مراسم سازماندهی شده توسط دشمنان قسم خورده باکو و آنکارا، شعارهای همبستگی با باکو و آنکارا به میان می آیند؟ منکران وجود چیزی به نام ستم ملی و مساله ملی در ایران قادر به پاسخ دادن به این پرسش ها نیستند چون بستر این ” حوادث” و زمینه های عینی و ذهنی آن را نادیده می گیرند. 

ستم ملی و مسأله ملی در ایران چیز واحدی نیستند هرچند درهم تنیده اند. ستم ملی حق کشی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نظام پان ایرانیست فارس محور بر مردمان غیر فارس است، اما مسأله ملی فراتر ازین، شامل تناقضات، تضادهای درونی هر جنبش ملی، تعدد و تقابل اهداف و خط مشی ها و همچنین درهم تنیدگی و وابستگی متقابل امر رهائی هریک از ملت ها و اقوام مختلف و نیز بعضاً تعارض منافع در رابطه میان آن ها هم می شود. واقعه ارومیه گوشه ای از ” مسأله ملی” را بر صحنه آورد که کارگردانی اش در “تحلیل نهائی” با  ستم ملی است.  

چیزی که بسیاری یا نمی دانند یا پرده پوشی اش می کنند، تنشی درازمدت میان ترک ها و کردها در مناطقی از آذربایجان بر سر “تملک خاک” است. من در این نوشته کوتاه نه قصد ارائه مستندات و فاکت ها را دارم و نه بویژه در باره صحت و سقم هر ادعائی در این زمینه داوری می کنم. قصد من تنها و تنها فاشگوئی در باره مسأله ای جدی و بس خطرناک میان ترک ها و کردها در آذربایجان است که رندانه انکار و یا محافظه کارانه پرده پوشی می شود و نتیجتاً واقعه ای زمینه دار چون دوم فروردین در ارومیه، یک ” حادثه” و صرفا ناشی از ” انگولک ” این و آن عامل رژیم فهمیده می شود.  

آذربایجانی ها  از قدیم از استراتژی حکومت های پهلوی و اسلامی مبنی بر تقسیم استان آذربایجان به شرقی و غربی و قرار دادن برخی شهرهای کردنشین زیر چارت استان آذربایجان (درحالی که استانی به نام کردستان وجود دارد) و نیز از  تکه تکه کردن استان آذربایجان و خارج کردن اردبیل و زنجان و آستارا و غیره از شمولیت آذربایجان شاکی بوده اند. کوچ دادن نقشه مند و نیز پناهندگی کردها به آذربایجان از دوران صفویه و قاجار وجود داشته است. در دوره‌ی صفویه و قاجار، برای تقویت مرزهای غربی، برخی قبایل کرد به این مناطق کوچ داده شدند. این امر باعث شد که در کنار ترک‌های آذربایجانی، کردها نیز ساکن شوند و رقابت بر سر منابع شکل بگیرد.

 از مهاجرت کردها در زیر سرکوب در ترکیه مدرن آتاتورک  و  از ۱۹۷۰ و سرکوب کردها در عراقِ صدام حسین و سپس در ابعاد توده ای  در جنگ ایران و عراق و جنگ داخلی سالهای اخیر در سوریه، کوچ کردها به مناطقی از ایران و اسکان آن ها در استان‌های کردستان، کرمانشاه، ایلام و بخش‌هایی از خراسان و بویژه در ” آذربایجان غربی” دامنه وسیالیت چشمگیری گرفت. این روند تدریجی، طولانی و مستمر، ترکیب جمعیتی برخی شهرها را دچار تغییر کرد و رقابت برای دست بالا گرفتن باعث ایجاد تنش ها و تشنجاتی شد که یکی از فاجعه بارترین آن ها ماجرای درگیری مسلحانه در سولدوز یا نقده بود.  پیش از انقلاب، رقابت‌هایی بر سر زمین، منابع و قدرت محلی بین این دو گروه وجود داشت، اما بعد از پیروزی قیام بهمن، فضای سیاسی بازتر شد و اختلاف‌ها بیشتر نمایان گردید. گروه‌هایی مانند حزب دمکرات کردستان ایران و کومه له برای گرفتن قدرت در مناطق کردنشین فعال شدند. بسیاری از کردها در نقده از این گروه‌ها حمایت می‌کردند، درحالی‌که ترک‌های نقده از کمیته‌های انقلاب اسلامی حمایت می‌کردند. تنش‌ها زمانی بالا گرفت که در روز ۲۹ فروردین ۱۳۵۸نیروهای مسلح حزب دمکرات کردستان ایران در نقده به قدرت نمائی مسلحانه دست زدند. درگیری شدیدی میان نیروهای مسلح کرد و گروه‌های ترک (که در قالب کمیته انقلاب اسلامی و نیروهای محلی سازمان‌دهی شده بودند) رخ داد و کشته های بسیار برجای گذاشت؛ بانی و مسئول این جنگ، کردها بودند . ضربه و زخم کاری این تهاجم مسلحانه هنوز برای ترک های آذربایجانی ( علیرغم آن که عبدالرحمان قاسملو بعدها آن را اقدامی خطا ارزیابی کرد) التیام نیافته و هنوز بعنوان مدرکی از تجاوزگری و اشغالگری مورد استناد فعالان ملی ترک است. در برخی مناطق مانند ارومیه و سلماس هم  رقابت برای دستیابی به زمین‌های کشاورزی و منابع آب و بازار کار و تجارت و غیره باعث درگیری‌هایی شده است. علاوه بر  رقابت بر سر این موضوعات، کشاکش با ماهیت سیاسی بر سر مناصب دولتی و اداری همچون انتخاب نمایندگان برای مجلس شورای اسلامی و شهردار  و اعضای شورای شهر نیز تنش های جدی ایجاد کرده است تا جائی که در فضای تحریم انتخابات در سراسر کشور، در برخی از شهرهای آذربایجان مسابقه و رقابت میان کرد و ترک برای شرکت در انتخابات راه افتاده است تا مُهر خود را بر کرسی های مجلس شورای اسلامی و مسندهای شهر مربوطه بکوبند.  

این نوع تنش های متعاقب تغییر ترکیب جمعیتی بیشتر در استان آذربایجان غربی و به‌ویژه در شهرهایی مثل سولدوز( نقده)، ارومیه، خوی، ماکو و مهاباد کمابیش نهادینه شده و در این میان، چندسالی است که ارومیه بخاطر ویژگی هائی به کانون انفجاری این تنش تبدیل شده است.  باید یادآوری کنم که چنین تنش هائی مختص رابطه ترک و کرد نیستند و ازجمله در مناطق مرزی استان‌های کرمانشاه، ایلام، لرستان و خوزستان هم با کردها رخ می‌دهند. تنش های میان کردها و لرها با وجود مشابهت های فرهنگی بسیار، رقابت بر سر زمین و منابع بوده است به‌خصوص در مناطقی مثل ایلام، کرمانشاه و بخش‌هایی از خوزستان، رقابت بر سر زمین‌های کشاورزی و دامپروری حاد بوده است. رقابت‌های محلی بر سر نفوذ در نهادهای دولتی و شوراهای محلی نیز همچنان که در آذربایجان، به اختلافات لر و کرد دامن زده است. غرض این که اولاً تنش منحصر به ترک و کرد  نیست و ثانیاً ریشه این تنش های میان اتنیکی با ابرازات نژادپرستانه ، کشمکش برسر ” خاک” است و بهیمن خاطر آذربایجانی ها کردهای مهاجر را ” مهمان” تلقی می کنند و شعار می دهند: ” تورپاخ دان پای اولماز!” یعنی سهم دادن از خاک شدنی نیست. انتشار نقشه ” کردستان بزرگ” که از جمله ارومیه را شامل می شود سالها پیش اعتراض آذربایجانی ها را برانگیخت. هنوز کردستان بزرگ متولد نشده، تلویزیون حزب دموکرات کردستان ایران در برنامه پیشبینی هوای شهرهای کردستان، از هوای ارومیه بعنوان شهری از کردستان خبر می دهد. این نوع تحرکات و تحریکات را نباید صرفاً به تحریکات دولتی تنزل داد گوئی که هیچ مورد و زمینه ای از جانب کردها برای تنش ها و تشنجات و درگیری ها وجود نداشته و ناگهان با فراخوان دو عنصر حکومتی، تُرک ها بیرون ریخته و علیه کردها شعار داده اند! ترک های آذربایجان از توسعه طلبی کردها در شهرهای آذربایجان، از مسلح بودن آن ها، از گرایش نیرومند و سازمان یافته ی جدائی طلبانه و از نقشه ی کردستان بزرگشان می ترسند؛ اما کسی از این واقعیات سخنی نمی گوید. 

با در نظر گرفتن این سوابق و زمینه ها می شود درک کرد که سازماندهی جشن نوروزی و رقص کردی توسط کردها در ارومیه در ۲۸ اسفند، همان معنای فقط جشن  را نداشته که در سنندج و بوکان و سقز؛ گرچه موضوع اش جشن و شادی نوروزی بوده اما در شرائط ارومیه آشکارا یک ” میتینگ” سیاسی بود و معنای قدرت نمائی و به رخ کشیدن چیرگی کُرد بر شهر را بهمراه داشت؛ مشابه تاکتیک ظاهراً معصومانه و بی غرضانه ی هواشناسی تلویزیون حزب دموکرات کردستان ایران! این نکته ایست که خیلی ها به آن توجه نمی کنند و متعجب اند که چرا در واکنش به شادمانی نوروزی معصومانه کردها، ترک ها چنین رفتار خشنی از خود بروز داده اند! نکته مهم دیگری که مورد غفلت قرار می گیرد، نقش احزاب کردی در پشت صحنه ی طراحی و سازماندهی این نقشه های توسعه طلبانه است در جائی که جنبش ملی آذربایجان محروم از وجود احزاب و فاقد تشکل های منسجم قادر به خط دهی و رهبری است. 

اختلاف دینی شیعه و سنی، یکی دیگر از پس زمینه های تنش های میان ترک و کرد است. کردستان با خمینی و ولایت فقیه و حاکمیت شیعی بیعت نکرد و به سنگر مقاومت در برابر آن و تا مدتها به پناهگاه مبارزان با رژیم خمینی بویژه چپ ها  تبدیل شد و بهای سنگینی هم پرداخت. همین خود از اساسی ترین دلائل سمپاتی شدید چپ های ایران به کردها و کردستان ( علاوه بر تقدس مبارزه مسلحانه نزد اکثر چپ ها)  است که گاه تا حد افراط  و یکجانبه گری میرسد و در همین واکنش ها به ماجرای ارومیه هم کاملا بارز است.

باری، در ارومیه، سنی ها مصادف با روزهای عزاداری شیعیان جشن نوروزی و رقص و پایکوبی راه می اندازند. محمد خلیل‌پور رئیس شورای اسلامی شهر ارومیه خشمگین از این موضوع، شیعیان شهر را برای عزاداری در روز وفات امام اول شیعیان فرامی خواند. استقبال از این فراخوان، ملغمه ای می شود از دستجات عزاداری شیعیان و معترضان به برگزاری جشن در چنین روزهائی به سرکردگی نادر قاضی‌پور نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و عربده کشی تعدادی چماقدار جیره خوار حکومتی، نیز حضور انواع گرایشات درون جنبش ملی آذربایجانی ها از مطالبه گران حقوق ملی و مبارزان با ستم و تبعیض گرفته تا ناسیونالیست های هویت پرست؛ و بعد انبوه مردم عادی ارومیه به خیابان می ریزند و خیابانها  را از آن خود می کنند.  اگر خوب دقت کنیم جشن تحریک آمیز از لحاظ مذهبی و قدرت نمایانه از لحاظ چیرگی بر شهر ارومیه بود که  “جعبه پاندورا”  را باز کرد! فضا از دست خود فراخوان دهندگان و مسئولین محلی هم خارج شد تا جائی که نیروی سرکوب را وارد کردند و رسانه هایشان هم مانند کردها و غالب چپ ها، همه کاسه کوزه ها را بر سر ترک های هویت چی و پان ترک ها شکستند. 

این گونه تشنجات و تنش ها و جنگ ها بر سر تضاد منافع میان ملت ها و اقوام ساکن ایران نه در ایدئولوژی راسیستی و ناسیونالیسم هویت پرست  بلکه همین ها خود ریشه در نظام ستم ملی دارند که بر ان ها حکومت می کند. نظامی که هویت ملت ها و اقوام را انکار و به زور سرنیزه و مغز شوئی و آسیمیله کردن، هویت  ساختگی ایرانی و فارسی را بر آنان تحمیل می کند و تنوع هویت ها را نمی پذیرد طبعا دفاع از هویت انکار شده و سرکوب شده را به امری حیاتی تبدیل می کند. دفاع از هویت ها خواه ناخواه هویت ها را در برابر هویت ها، اشتراکات و منافع همگون و همسرشتی و همسرنوشتی ملت های تحت ستم و مطالبه گری مشترکشان را تحت الشعاع مرزبندی های هویتی بین خودشان قرار می دهد و مسبب این پدیده شوم، سرکوب هویت هاست. ناسیونالیسم رهایبخش در برابر ناسیونالیسم اشغالگر و سلطه گر، جایش را به شووینیسم نژادپرستانه ی ضد ملت های دیگر می دهد. وقتی یک ساختار سیاسی دموکراتیک عادلانه و متساوی الحقوق و مبتنی بر توافق طرفین  در کشوری چند ملیتی وجود ندارد و ناسیونالیسم مرکزگرا مناطق ملی را به حاشیه های بدون اختیارات سیاسی و در زیر تبعیض های گوناگون تبدیل می کند، راهی جز رقابت میان ملت ها بر سر آب و خاک و فرصت های شغلی و اهرم های دولتی و اداری باقی نمی گذارد که البته فرجام مطلوبی برایشان ندارد؛ و وقتی چنین شد، حکومت مرکزی هم با تحریکات و دسیسه هائی آن ها را به جان هم می اندازد تا فارغ از مبارزه مشترک آن ها علیه دیکتاتوری و ستم، اسب مراد براند. و وقتی چنین زمینه ای فراهم شد، کشورهای خارجی هم در محاسبات و کشاکش های ژئوپلیتیک شان قلاب می اندازند تا از اب گل الود ماهی بگیرند. 

خلاصه این که اتفاق دوم فروردین در ارومیه “حادثه” نبوده، فقط دسیسه رئیس شورای اسلامی شهر ارومیه و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی نبود؛ تظاهرات کنندگان فقط چند صد عزاردار حکومتی  نبودند، فقط تجزیه طلبان و پان ترک ها نبودند؛ با این گزارشات تحریف شده و تحلیل های سطحی و جانبدارانه کمکی به درک مسائل و یافتن راه حل هائی برای ان ها  نمی توان کرد. برخی از چپ های هپروتی و لاهوتی هم که یا از اساس وجود کشور چند ملیتی و مساله ملی و ستم ملی را در ایران انکار و با پاک کردن صورت مساله رهنمود می دهند که هویت ملی و ناسیونالیسم و فدرالیسم  اَخ است و بد است، هویت انسانی و همبستگی شهروندی خوب و شایسته است، از گوشه چپ ارکستر، ساز ناسیونالیسم تک ملیتی  ایران را می نوازند و نصایح شان بی شباهت به آن نیست که به مردم دچار بیماری و گرفتار فقر نصیحت کنیم که: بیمار نشوید، سلامتی خوب است؛ چرا فقر را انتخاب کرده اید؟ رفاه خیلی بهتر است…. بلی، ایکاش ملت وجود نمیداشت، کشورها و مرزها وجود نمیداشتند، طبقات وجود نمیداشتند، جنگ ها اتفاق نمی افتادند، همه با هم خواهر و برادر همچون انسان، آنچنان که سرود انترناسیونال می گوید، “انترناسیونال است نژاد انسان ها”، همنوع و همنژاد در صلح و دوستی و محبت می زیستند. اما افسوس که قصه سیاره ما چنین پرداخته نشده است. واقعیت این است که هست و تنها راه تغییر آن قبل از هرچیز شناختن واقعیت، نه انکار و نه تحریف آن است. 

شهاب برهان – ۵ فروردین ۱۴۰۴  – 25 مارس ۲۰۲۵

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

38 پاسخ

  1. نوروز ۵۹  شعار زیر بر پارچه بزرگی در میدان ورودی سنندج(از سمت کامیاران)همواره در یاد خواهد ماند:
    “اینجا جنگ بین  سنی و شیعه نیست. اینجا جنگ بین فارس و کرد نیست.اینجا مبارزه  بین کارگران و زحمتکشان از سویی و فئودالها و سرمایه داران از سوی دیگرست”.
    از شعارهای خیزش مهسا(ژینا):کرد-بلوچ و آذری؛آزادی-برابری//از کردستان تا جلفا قدرت بدست شورا..که نمایشگر اتحاد مردم سراسر کشورست.
    آنچه که مردم سراسر کشور را علیه حکومت یکپارچه کرده و میکند؛ غارت و چپاول ثروت مردم؛ اختلاس و دزدی رشوه جا افتاده رژیم ارتجاعی و فقر؛ستم؛گرانی و دستمزدهای حقیری است که به ده ها میلیون کارگر-حقوق بگیر و بازنشسته…پرداخت می شود.

    1. تظاهرات با سخنرانی و تحریک “محمد خلیل پور” رئیس شورای شهر “ارومیه” و تبلیغ و شرکت “نادر قاضی پور” نماینده پیشین مجلس صورت گرفت که عکسهای ملاحسنی نماینده خمینی در ارومیه و عامل قتلعام مردم بی دفاع قارنا-قلاتان را حمل میکردند.ملاحسنی سال ۹۰ ازسوی احمدی نژاد،نشان درجه یک شجاعت دریافت کرد؟؟ رئیس جمهوری که سابقه طولانی ترور و آدمکشی و کهریزک سازی و همدستی با سعید مرتضوی(سال۸۸) دارد.
      سخنرانی های ملاحسنی در خطبه های نماز جمعه ارومیه، مایه جوک و تفریح مردم بود.
      در سال ۵۸ بعداز تخریب فاحشه خانه ها در چند مورد پاسداران با کارگران جنسی ازدواج کرده بودند. یکی از جوکهایی که مردم ارومیه در مورد ملاحسنی ساخته بودند اینکه در یکی از خطبه های نماز جمعه گفته بود: “…ما هفته گذشته چند تا از خواهران قحبه را به عقد برادران پاسدار در آوردیم…” تکبیر

  2. یاشا شهاب برهان یولداشیم این نوشته دست به یکی شدن چپ و راست و جمهوری اسلامی را بخوبی برملا کرد دست شما درد نکند بالاخره در چپ ایران هم کسی پیدا شد که از مردم آذربایجان و نام و وطن و زبان ما دفاع کند و دروغهای کومله و دمکرات و پژاک و پ ک ک و جمهوری اسلامی را رو کند مرسی . البته شما چپ ایرانی نیستی. چپ تبریزی هستی بخاطر همین یک ذره به ما فکر کردی.

  3. متاسفانه احزاب کردی بجای اینکه روششان تقویت روحیه ملی ایرانی و شهروند ایرانی باشد برای بقای خودشان در روحیه قوم خواهی ایرانیان واقع در مناطقی از کشور می دمند که این روششان گاهی فرصت طلبانه است کی می خواهند از این روش فاصله بگیرند خودش پرسشی است.
    آقا برهان اگر چه تلاش کرده است وقایعی را دلسوزانه بیان کند و نگرانی خودش را از این اتفاقات بیان کند اما چون روش جانبدارانه ای را در نوشتارش بکار می برند خودش
    هدفش را که آرامش در کشور و آن منطقه است به زیر پرسش می برد.

  4. حل مسئله ملی چه در ایران چه در عراق یا ترکیه و سوریه را مسئله ای جدا از مبارزه برضد امپریالیسم در عصر کنونی نباید دانست . لذا از مبارزاتی که نه در خدمت انقلاب پرولتری در منطقه ، بلکه در چارچوب اختلافات بورژواهای منطقه صورت می گیرد قابل دفاع نیست زیرا این نزاع ها بر اساس تمام تجارب تاریخ این منطقه همواره در خدمت مصالح امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه بوده است…

  5. شهاب هم در دوران پیری به سمت ناسیونالیستای وطنی پیوست۰ واقعا متاسفم. چی شد به ان ارمانهای انسانی که تمام عمرت را در این راه گذاشته بودی؟ و این دوران هم می گذرد.

  6. بنظر میرسد جناب برهان از دست کردها و چپها که از مبارزات مسلحانه آنان علیه ارتجاع خمینی دفاع میکردند دلخور و کردها را بانی و مسئول جنگ داخلی نقده، سال ۵۸ که در آن، تعدادی از افراد کمیته نقده و افراد حزب دموکرات کشته شدند میداند.البته ماهیت حزب دموکرات که بسیاری ازپیشمرگه های نیروهای انقلابی چپ را هم بقتل رسانده و از مذاکرات پنهان و آشکار آنان باحکومت نیز همه خبردارند.کردها فقط حزب دموکرات نیست همانطور که ترکها فقط ملاحسنی ها نیستند که در دستگیری فرزند بزرگ خود نقش داشت (زنده یاد رشید حسنی-سازمان اقلیت زندانی نظام پهلوی؛سال۶۲ در زندان تبریز اعدام شد).سال ۵۸ در روستاهای قارنا-قلاتان ازشهرستان نقده(ترک و کرد نشین)….صدها نفر بدست،تیمسار ظهیرنژاد فرمانده وقت لشکر۶۴ پیاده ارومیه-ملاحسنی امام جمعه مرتجع ارومیه (مانند تمام امامان جمعه) وسپاه پاسداران به قتل رسیدند.

    1. یاشاسین کردستان – بژی آذربایجان 
      -فراموش نکنیم: قدردانی ازتیم پزشکی شامل ۹مبارز انقلابی از جمله دکتر “لطف اله نژادیان” و دکتر “اسعد وزیری”  که  سال ۵۸ از سنندج برای کمک رسانی به مردم ترکمن و شورای دهقانی خلق ترکمن  عازم ترکمن صحرا بودند.  متاسفانه این انسان‌های فداکار در یک تصادف خونین جان خود را از دست دادند.
      -فراموش نکنیم: صدها نفری از سازمانهای سیاسی چپ انقلابی را که از تهران؛ زنجان؛مازندران؛ خوزستان؛ گیلان؛ آذربایجان؛ لرستان؛…..دوشادوش مردم کردستان بر علیه لشکرکشی ارتش و سپاه جنگیده و به خاک افتادند .
      -فراموش نکنیم مبارزان کردی را که در جنگلهای آمل در بهمن سال ۶۰ بر علیه حکومت اسلامی و اوج کشتارهای آن سال مقابل سپاه و مزدوران اسلحه بدست گرفتند ……

  7. کردهای ایران متاسفانه و با حسابگری بورژوائی از “حق تعیین سرنوشت در عراق”حمایت میکنند.هیچ سازمان کردی را پیدا نمی کنید که همدستی رهبران کردستان عراق را با جرج بوش و اسرائیل محکوم کند. همه آنها از زیر بار این محکومیت و مبارزه با این نوع برداشت دشمنانه از حق خود تعیینی سرنوشت و در برخورد به سایر ملل منطقه، فرار می کنند. کردهای ناسیونال شونیست برای تحقق آنچه را که خود خواستهای ملت کرد می پندارند، حاضرند حق سایر ملل منطقه را با دست امپریالیسم و صهیونیسم نابود کنند و باعث شوند که کشورهای منطقه صرفا به بهای ” آزادی خلق کرد” به مستعمره امپریالیسم بدل شوند. روشن است که با این نوع حق خود تعیینی سرنوشت که همدستی با امپریالیسم است، نمی شود موافق بود و باید بر ضد آن افشاءگری کرده و قویا مبارزه نمود.

    1. جناب آرش با درود،

      با دیدگاه شما موافقم؛ متاسفانه بیشتر سازمانهای کوردی بطور اسفناکی در چرخه معیوبِ وابستگی و پیوستگی به صهیونیستهای اشغالگر و امپریالیسم، گرفتار شده اند و به این باور غلط رسیده اند که سرنوشتشان، و دردها و آلامشان، با سایر مردم منطقه پیوندی نداشته و آنها میتوانند با همکاری با جنایتکاران صهیونیستی و امپریالیسم و حتی با ملایان جنایتکار، در اقیانوس بدبختی دیگران برای خود جزیره خوشبختی بسازند. کوردها باید بدانند که تنها با همبستگی انسانی با دیگر ملل و مردم منطقه میتوانند به خواسته های خود برسند.

  8. جناب شهاب جانبدارانه بود خیلی جانبدارانه، تو اگه یک مدرک فقط یک مدرک از تابعیت کردهای عراق در ارومیه را نشان دهید من همه حرفات را قبول میکنم.اخه برادر، قارداش، رفیق ، جمهوری اسلامی شیعی چطور اجازه خواهد داد کردهای عراقی سنی صاحب تابعیت بشن.چه حرفیه آخه.تمام مسولان ارومیه و آذربایجان غربی از روز اول تا الان ترک بودن و همه کاره استان، پس چرا حتی یه اسم از این تابعیت گرفته های عراق را پخش نکردن؟اواره شدن صدها هزار کرد عراق به ایران را ما کردها خوب یادمون هست، حتی یک نفرشان تاکید میکنم یک نفرشان ماندگار نشده و همه به عراق برگشتن.درضمن بزار یه چیزی یادت بدم اونم اینکه که در هر جای جهان روستاهاش از هر مذهب و اتنیکی باشند، شک نکن اونا صاحبان اصلی اون منطقه هستن.اکثر قاطع روستاهای ارومیه و ماکو و سلماس هم کرد هستن و در واقع صاحبان اصلی اون سرزمین هم اونا هستن.درضمن در ایلام و کرمانشاه هیچ مشکلی وجود ندارد و دارید تویتهای چرت و پرت پانترکها را بازگو میکنید که مثلاً کردها با همه مشکل دارن! در ضمن هزیمت و رفتن به اردوی پان ترکها را صمیمانه تبریک میگویم تاواریش! شک نکن که ایران هم برای همیشه ایران خواهد ماند.

  9. آقای شهاب برهان تمامی حقایقی را که شما نوشته اید را مرگز گرا های چپ و راست میدانند منتها جرئت بیان حقایق را ندارند حتی در برخی مواقع انکار میکنند و در رابطه با کامنت علیرضا نابدل من نوشته روزنامه آیندگان زمان شاه و عکس مهاجرت کوردها در جنگ ایران و عراق را بعنوان سند نشان میدهم https://www.facebook.com/photo/?fbid=10232017030273756&set=a.10205752202109467&locale=sv_SE

  10. مسئولان محترم اخبار روز،

    اگر دیدگاه بنده راجع به مطالب آقای شهاب برهان را بدلیل طولانی بودن چاپ نکردید، خوهشمندم حداقل قسمتی از آن را چاپ کنید- نادیده گرفتن کل کامنت ها و دیدگاههای مفصل، نوعی سانسور است.

    با احترام
    داوود

  11. برایت بهبودی از یزدان نیک و اهورا مزدای پاک درخواست می کنم، . حال کە مارکس نتوانستە است یاریگرت باشد، بدان و آگاە باش کە کمک بە تو در توان آفریدە ناچیزی چون ما نیست پس پناە بر خداوند جان و خرد !

  12. مقاله خوبی بود فقط این نکته را اضافه کن زمان جنگ سولدوز کمیته انقلابی وجود نداشت.نود درصد کشته ها هم مردم معمولی بودن که تا موقع رسیدن ارتش با چند سلاح شکاری و ابتدایی مقابل لشکر‌ دموکرات ها ایستادن

  13. سرتا پا دروغ و نژادپرستانه. متاسفم که مترجم مانیفست حزب کمونیست تا این حد سقوط کرده است. دیروز هم نوشته‌ی تهوع آوری از فروغ اسدپور خواندم. دویست هزار چماق (به اعتراف معاون شهرداری ارومیه) میان جوانان فریب خورده توزیع شد تا با سواستفاده از خرافه عزاداری ۱۴۰۰ ساله علی ابن ابیطالب همراه با زوزه های فاشیستی گرگ خاکستری، یک قوم دیگر را تهدید به قتل عام کنند و از ملا حسنی مدد بگیرند آن وقت شما مترجم مارکس چنین مهملاتی در دفاع از وزارت اطلاعات و جاسوسان میت می.نویسید و حتی شادی نوروزی در چهارشنبه سوری را به سالگرد قتل علی که سه روز بعد بوده مرتبط و از واکنش جوانان ولایی دفاع میکنید. شرم مارکسیستی هم گاهی بد نیست.

  14.  آقای شما علرضا نابدل شما یا از سیاست ۱۰ سال اخیر رژیم خبر ندارید و یا میدانید و انکار میکنید رژیم از کوردها مثل مترصک  بر علیه تورکهای آذربایجان و کشور های همسایه استفاده میکند نمونه گماشتن  استاندار کورد محمدمهدی شهریاری (زادهٔ ۱۳۴۳ در مانه و سملقان) در زمان روحانی  و محمّدصادق معتمدیان (زادهٔ ۱۳۴۹ کرمانشاه) در زمان رئیسی . که هر دو اینها سابقه ضدیت با تورکها را در مجلس رژیم و مطبوعات دارند و یا فرستادن یکی از سه نماینده مجلس بنام  حاکم ممکان که در ضدیت با تورکها زبان زد همه است در طول تاریخ نمایندگان مجلس با توجه به اکثریت مطلق اهالی  تورک زبان همیشه از تورکها بود و زبان شهر اورمیه و بازار تورکی است و کورد ها با زبان تورکی خرید و فروش میکنند 

  15. راه کسب حقوق دموکراتیک از مبارزه مشترک خلقها و طبقه کارگر یکپارچه ایران به رهبری حزب واحد طبقه کارگر ، جبهه واحد خلقهای ایران می گذرد . تنها بر این بستر است که می توان ایرانی متحد ، دموکراتیک ، قدرتمند ، مستقل و سوسیالیستی با تشدید مبارزه طبقاتی و افشاء همدستان امپریالیسم ، صهیونیسم و ارتجاع حاکم در ایران به وجود آورد . تنها بر اساس تمایز طبقاتی و نه تمایز قومی و ملیتی می توان بر استبداد و دسیسه های ارتجاع جهانی و منطقه غلبه کرد.
    این راه راهی است و در این راه می‌بایست از مبارزات ملی و دموکراتیک اقوام ایرانی دفاع نمود .

  16. مسئولین محترم اخبار روز،

    انگار شما عامدانه از نشر مطالبی که مورد پسند افکار تورک محوری نیستند جلوگیری میکنید و همشهری آقای شهاب برهان هستید.😂. شما برای دومین بار از نشر دیدگاه بنده خودداری کردید، در حالیکه نوشته من نه طولانی بود و نه توهین آمیز. چرا؟ من از نوشته خودم اسکرین شات گرفتم و میتوانم نشانتان دهم. خواهش میکتم سانسور نکنید.

  17. گروه بزرگی از کردها در سال‌های دور به خراسان کوچ داده شدند، اما خراسانی‌ها آنها را میهمان تلقی نمی‌کنند. همانگونه که جمعیت نسبتن بزرگی از ترک‌ها در خراسان ساکن هستند و همه دارند باهم بخوبی زندگی می‌کنند. شما جوری نوشته‌اید که انگار موردها بخش‌هایی از آذربایجان را اشغال کرده‌اند! اینکه یک ایرانی در کشور خودش “میهمان” باشد شرم‌آور است!
    “ خاک” تفسیر دیگری از تمامیت ارضی است! میلیون‌ها ترک در سراسر ایران خصوصن تهران مشغول کار و زندگی هستند آنها هرگز میهمان نبوده‌اند.

  18. هموطنان اذربایجانی و تورک هشیار باشند عده ای تحت نام سوسیالیست و چپ گرا سعی در گول زدن تورک ها دارند
    و کردها را از همین راه بالا اوردند و جلو تورک ها در منطقه گذاشتند .

  19. بادرود متاسفانه روشنفکران وسیاسیون ارمان خواهاز سالهای دور در اغلب زینههای سیاسی اجتماعی غیر ایران مطالعه کرده واز ایران غافل بودند هم در جنبش مشروطه وهم در جنبش ملی شدن نفت وهم در انقلاب دزدیده شده ۵۷ازاین غفلت به شدت اسیب دیدند مسیله ملی در یک برهه ازتاریخ جهان ودر مورد ملیت هایی صادق بوده که سرزمین انان بوسیله کشوری دیگر اشغالشده است سرزمین ایران از زمانباستان تاکنون فرش چهل تیکه درهم تنیده بوده وخواهد بود تنها را نجت همهایرانیان اعم ازکرد ترک بلوچ وخراسانی ودیران بر پایی یک حکومت ملی با گایش به عدالت اجتماعی وانتقالقدرت مرکزی به تمام کشور بطور مساوی میباشد لطفا بریای درک بیشتر ریشه تنش های درون جامعه کتاب رگ تاک ومشروطه ایرانی وازاین دست را مطالعه نمایید کپی کاری از دیگران دردی را دوا نمیمند یک ایرانی باور بهمه ایرانیان

    1. قبل از رهنمود و نسخه پیچی برای دیگران در انشا و دیکته خود دقت و به خواننده احترام بگذارید؟!:
      را نجت همهایرانیان
      خراسانی ودیران بر پایی
      با گایش به عدالت اجتماعی؟؟
      دردی را دوا نمیمند
      …….

  20. با درود به همگان! بنظر میرسد که برخی، نوشته آقای برهان را به دقت نخوانده اند. تحلیل برهان بر تضادها و تعارضات تاریخن شکل گرفته، متمرکز است. تعارضاتی که برخی اصرار دارند، آنها را به «زیر فرش» کنند.بیشر نظرات کاربران، به حمایت از کرد و یا ترک میپردازند. تعداد اندکی نگاهی واقع بینانه دارند.کردها سازماندهی شده هستند و مخالف حکومت. ترک ها از سازماندهی مخالف حکومت محرومند، و اگر نهادی هم دارند، برای حکومت قابل تحمل است. اینجاست که نیروهای سیاسی کرد، وظیفه مهم و سنگینی، در دخالت «آگانه» برای کمک به حل این مناقشات بر عهده دارند.تحلیل برهان را، طرفداری از ترک در مقابل کرد، نمیدانم. به تاریخ میرود، و به شکلگیری تناقضاتی میپردازد، که در آسمانی «بی ابر» شکل نگرفته اند. مطالعه دقیق این مقاله را صمیمانه توصیه میکنم. وقت همگان خوش!

  21. در ابتدا نوشته اید «قصد ارائۀ مستندات و فاکتها» و داوری دربارۀ «صحت و سقم هر ادعائی» را ندارید، اما کل حرفهایتان مبتنی بر همان ادعاهای بی پایه و اساسیست که پانتورکها سالهاست در فضای واقعی و مجازی منتشر میکنند و بر اساس آن کوردها بویژه در آذربایجان غربی “مهمان” معرفی میشوند. وقتی مفروضاتتان غلط است، طبیعتاً نتیجه گیریهایتان هم غلط است. کمی مطالعه در کتابها و اسناد تاریخی مشخص میکند که سابقۀ سکونت و حتی حکومت کوردها در آذربایجان بسیار دیرینه است و اسناد جدید نیز نشان میدهد که تمام کوردهایی که به خاطر وقایعی مانند تبعات قرارداد الجزایر، فاجعۀ حلبچه و … به آذربایجان آمده بودند پس از مدتی به عراق بازگشته اند و کوردهای کنونی آنجا همگی بومی هستند.

    1. لطفا به تورک ها درس تاریخ ندهید کردها در کل بومی منطقه نیستند و سرزمینی در منطقه ندارند متاسفانه مهمان خوبی هم نیستند.
      اذربایجان سوریه نیست درک این مسله شاید برای بعضی ها کمک کننده باشد.

      1. من کامنتهای زیادی از شما خوانده ام. متأسفانه نه تنها دانش تاریخی بالایی ندارید، بلکه بسیار مغرض نیز هستید. وقتی جناب برهان برخلاف ادعای خود دست به تحریف تاریخ زده، البته که میباید این اشتباه را متذکر شوم. البته به انسان کم دانشی مانند شما که انسانها را بر اساس قومیت دسته بندی میکند و آقای برهان را “ترک ها” مینامد باید به جز تاریخ درسهای دیگری هم داد. برخلاف ادعاهای پانتورکهایی مانند شما، کوردها بومی منطقه هستند و اسناد و منابع تاریخی مؤید این ادعاست. با مفروضات غلط فقط میتوانید به نتیجۀ غلط برسید، بنابراین بهتر است دربارۀ همان “مستندات و فاکتها”یی بحث کنیم که جناب برهان قصد ارائۀ آن را ندارد!

  22. پاسخی به واکنش ها
    • بر نوشته من « پیرامون واقعه ارومیه» بازخوردهائی چند در سایت اخبار روز و صفحه فیسبوک خودم و نیز برخی و نه همه واکنش های غیر مستقیم در صفحات فیسبوک دیگران ( نوعی پشت سرگوئی بجای دیالوگ رودر رو در صفحه خودم) به تصادف دیده ام. برای جلوگیری از سؤتفاهم از سکوت و از آنجا که پاسخ دادن جدا جدا به یکایک آن ها پراکنده گوئی می شود، به اختصار به ایضاح دو سه نکته عمده میپردام .
    • مسإله در مناسبات میان کُرد و تُرک در آذربایجان و در کانون ارومیه را من با نوشته ام ایجاد نکرده ام، من فقط پرده از وجود چنین مساله ای که سالهاست افکار عمومی از آن بیخبر است و برخی باخبران هم آن را پرده پوشی می کنند کنار زده ام تا جدی و خطرناک بودن موضوع را هشدار بدهم. اکثر واکنش ها مبنی بر یادآوری امر بدیهی ی چند ملیتی و چند فرهنگی و چند مذهبی بودن ارومیه و سابقه طولانی زندگی مشترک کرد و ترک در ارومیه و یا دعوت بجای سخن گفتن از اختلافات، تبلیغ برادری و همبستگی… واکنش کسانی است که یا بیخیالان از بیخ منکر وجود مساله ای هستند و میخواهند بگویند ” انشالله گربه است” و طوری برخورد می کنند که گوئی مساله ساز کسی است که از مساله پرده برمی دارد، یا کسانی اند که مطلع اند ولی ریگی در کفش دارند و بیخبری عمومی را ترجیح می دهند و از کنار رفتن پرده از روی زخم می ترسند.
    • کسانی هم منکر وجود مساله نیستند اما اختلاف افکنی و دسیسه گری رژیم را موجد و بانی آن می دانند و ناراضی اند از این که چرا من تمامی مساله را تنها به گردن رژیم نیانداخته و از وجود تعارضات مناسباتی میان کُرد و تُرک، مستقل از دخالتگری های رژیم هم پرده برداشته ام. من در نوشته مزبور نقش رژیم را هم قید کرده از قلم نیانداخته ام اما هدف اصلی من انگشت نهادن بر زخمی مزمن بود که قبل از این رژیم هم سابقه داشته و یکی از متعدد ” مسائل ملی ” در ایران است. رژیم، آتش را باد می زند و این را نوشته ام، همچنان که بازیگران ژئوپلیتیک، اما آتش را باد ایجاد نمی کند، دامن می زند. خیلی ها راه حل مساله را افشاگری در باره نقش تفرقه افکنانه رژیم و دعوت از ملت ها به نیافتادن در تله نقاق افکنی آن می پندارند و در حقیقت با توسل به تئوری توطئه، صورت مساله را پاک می کنند یا از روی عوامل و محرکه های درونی پدیده می پرند. صد البته که همه ملت ها و اقوام را باید دعوت به هشیاری و پرهیز از چنین دسیسه ها و دام هائی کرد اما نیافتادن در این دام ها، اصل مساله را که مستقل و بیرون از دامگستری ها به جود آمده است حل نمی کند.
    • بسیاری، چه از آن هائی که به زبان آمده اند و چه برخی از آن دوستانی که با سکوت معناداری را برگزیده اند، آزرده اند از این که چرا من از کردها بعنوان یک طرف معادله ی تعارض نام برده ام. اینان ترجیح می دهند صورت مساله را در همدستی پان ترک و رژیم علیه کرد و تحریک ترکیه و جمهوری آذربایجان ترسیم کنند. بیانه مشترک سازمان انقلابی ایران ( راه کارگر) و حزب کمونیست ایران نمونه چنین برخوردی است: هیچ و مطلقا اشاره و نشانی از وجود تنشی دوجانبه میان کرد و ترک در این بیانیه نیست و قصه با مسئولیت و محکومیت پان ترکسیم و رژیم آغاز و پایان می یابد. به همای سیاقی که تاریخِ آغاز سرکوب در ایران در قاموس اصلاح طلبان، بستن روزنامه سلام و حمله به کوی دانشگاه بود و پیش ازآن اتفاق قابل عرضی وجود نداشت، همچنان که برای دولتهای اروپائی جنگ اسرائیل و غزه از هفتم اکتبر با حمله حماس شروع شد، واقعه ارومیه هم از دوم فروردین شروع شد و پیش از آن هیچ زمینه ای نداشت و تنها موضوع قابل اشاره در رابطه با کردها، جشن نوروزی ” باشکوه” آنها بقصد تحکیم همبستگی ملت ها و با شرکت تعدادی از ترک زبان ها در آن رقص کردی بوده است. هرکس جز این بگوید غرض و مرض دارد، پان ترک است و ناسیونالیست افراطی و ضد کرد! گناه من این بوده است که در فضائی کردها را هم یکطرف مرافعه جاری معرفی کرده ام که اشاره به ابرو بالای چشم کرد، کفر به حساب می آید. کردستان و کردها همچنان که در نوشته ام تصریح کرده ام بخاطر عدم بیعت با رژیم شیعی ولایت فقیه و رای ندادن به قانون اساسی و تبدیل شدن به سنگر مقاومت جانانه در برابر رژیِم خمینی و بویژه پناه دادن به مبارزان فراری از سرکوب، محبوبیت، سمپاتی و احساس دِین در میان چپ ها کسب کرده اند. این چپ های نمک شناس بر مذاکرات و ساخت و پاخت های پشت پرده برخی احزاب سیاسی کرد با رژیم چشم می پوشند که دو مورد مهم از آن ها با ترور عبدالحمن قاسملو در هتلی در وین در انتظار هیآت ایرانی و دیگری ترور شرفکندی و همراهان اش در رستوران میکونوس برلین ایضاً در انتظار پذیرائی از هیات ایرانی، از پرده بیرون افتاد. برای آن ها ساخت و پاخت کردها با رژیم قابل ذکر نیست؛ پان کوردیسم وجود خارجی ندارد؛ تکیه گاه و پایگاه های آن ها در اقلیم کردستان عراق، و الگو نهادن ” روژاوا” برای ” روژه هلات” هیچ معنا و نشانی از ارتباطات و منابع فرامرزی و پان کوردیسم و ” ناسیونالیسم افراطی” ندارد که هیچ، چپ های پان ایرانیست غیر کرد، بیش از خود کردها پان کرد شده و ” روژاوا” را قبله الهام و آمال خود قرار داده اند! برای ان ها چاپ و انتشار و تبلیغ نقشه کردستان بزرگ هیچ نشان و دلیلی از توسعه طلبی پان کوردی ندارد. تقدس سلاح و مبارزه مسلحانه در نزد بسیاری از چپ ها هم که نور الی نور. و البته خون ژینا/ مهسا امینی دختر معصوم کرد و جنبشی که با نام او و با شعار کردی روژاوائی ” ژن، ژیان، ئازادی” نامگذاری شد، جایگاهی به کرد و کردستان بخشید که حالا جرات داری دهان باز کن، اول از همه چپ های پان ایرانیست غیر کرد حسابت را می رسند!… و نوشته من در چنین فضائی منتشر شده است.
    • این آدم های متعصب که تحمل نقد را ندارند، با متهم کردن من به پان ترکیسم و ناسیونالیسم، و برخی حتا ” خاک پرستی ” و بدتر از آن، ” دفاع از و توجیه” عملیات عمال رژیم و شعارهای نژادپرستانه و ضد کردی در ارومیه، خواسته اند موضع خودشان را موجه جلوه دهند. اینها جز اتهاماتی از روی نقد ناپذیری و تعصب نیست. آنچه من در نوشته ام در باره زمینه های واقعی تعارضات منجر به واقعه اخیر در ارومیه نوشته ام و آنچه از عوامل محرکه آن ذکر کرده ام گزارش است و نه جانبداری و تأئید. گفته ام در یک کلام استعاری، دعوا بر سر خاک است. حالا بمن می گویند توی مترجم مانیفست چرا شدی خاک پرست؟! من خاک پرست نشده ام فقط گفته ام دعوا بر سر خاک است. من طرفدار مهاجر شمردن کردها و مهمان تلقی کردنشان نیستم، وجود چنین رویکردهائی را گزارش داده ام تا بدانند چه خبر است. من آنچه را که زمینه ها و محرک ها بوده اند روی میز چیده ام تا منکران و بیخبران ببینند در زمین واقعی چه گذشته و می گذرد. من ادعاهای ترک ها در باره کردها و نه بالعکس را داوری نکرده بلکه نشان داده ام که چنین ادراکات و ادعاهائی وجود دارد و چه عواملی در مناسبات عمل می کنند، درست مثل شاهدی بر تصادف دو اتوموبیل که صحنه را ترسیم می کند بی آن که از فحاشی یکی و کتک کاری دیگری دفاع کند.
    • در خصوص پان ترکیسم بگویم که ” پان” فحش نیست که پان ایرانیست ها و پان کوردها از آن همچون تابوئی علیه پان ترک ها استفاده می کنند. ” پان” واژه ای یونانی به معنی همه باهمی است. پان آمریکن تمام قاره آمریکا، شامل کشورهای شمال، مرکز و جنوب آمریکا، پان کوردیسم، پان عربیسم، پان اسلامیسم و یکی دیگر که اصلا فحش تلقی نمی شود و تابو نیست، پان یوروپیسم است که در اتحادیه اروپا مادیت یافته است و اتفاقاً مخالفان ان مورد سرزنش و تکفیر قرار می گیرند. هر ملت و قومی نه تنها حق دارد بلکه طبیعی و بدیهی است که با همزبان ها و هم فرهنگ و تاریخ های خودش احساس نزدیکی و دلبستگی کند. این یک کشش طبیعی است و جرم انگاری آن سرکوبگری “پانیست” های دیگر است. اما این که این کشش و همدلی به جدائی از یک مجموعه ای دیگر و نا متنجانس و به الحاق به مجموعه ای دیگر منجر شود یک موضوع سیاسی که تنها از کشش و دلبستگی نتیجه نمی شود بلکه به فرایندهای باعث واگرائی و مرکز گریزی و غیره در آن مجموعه مربوط می شود. من پان ترکیسم را جرم نمی دانم همچنان که پان کردیسم و پان فارسیسم را تا جائی که خود را بر ملت ها و اقوام دیگر تحمیل و آنان را از هویت شان خلع نکند. شخصاً پان تورک نیستم و از پان تورکیسم و از جدائی ( که حق مسلم هر ملت است) دفاع نمی کنم. من ناسیونالیست نیستم، انترناسیونالیستم ولی ناسیونالیسم رهائیبخش در برابر ناسیونالیسم تجاوزگر و اشغالگر را یکی نمی گیرم و به یکسان محکوم نمی کنم.
    • خطاب به رفیقانی که ابراز تاسف کرده اند چطور مترجم مانیفست کمونیست ناسیونالیست و خاک پرست و پان ترکیست شده است دو چیز برای گفتن دارم. اول این که موضع من در قبال ستم ملی و حل مساله ملی بارها در نوشته ها و گفتارهایم به روشنی بیان شده است: تلاش دوش به دوش و همبسته همه ملت های ساکن ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برپائی یک قدرت غیر متمرکز دموکراتیک مشترک المنافع عادلانه و برمبنای توافق جمعی در یک کشور کثیر الملله. جدائی از نظر من تا زمانی که امید و راهی برای رهائی جمعی در داخل این سرزمین باشد، بدترین انتخاب است. دوم این که اشکال بزرگ چپ مانیفست خوان از قضا در این بوده که به مساله ملی بها نداده، در برابر مساله ملی بعنوان موضوعی واهی یا بورژوائی بینی گرفته پیف پیف کرده و میدان را به گرایشات راست و بورژوائی واگذاشته است. چپ مانیفست خوان ایران خود را در دوگانه ی مانیفست « بورژوازی / پرولتاریا» محصور کرده و رابطه رهائی پرولتاریا و مبارزه طبقاتی با بورژوازی را با بسیار تضادهای تو در توی اجتماعی بجز تضاد کار و سرمایه را درک نکرده و به حساب نیاورده است. عدم مداخله چپ در مساله ملی و اکتفا کردن اش به چند سطر برنامه ای به خیال آن که سوسیالیسم کارگری خواهد آمد همه ستم ها را برخواهد چید، بخشی از وضعیت فاجعه بار کنونی است.
    • این که گویا من ضد کُرد و توجیه کننده شعارهای ضد کردی در ارومیه بوده ام، همینقدر مقاله اکتبر ۲۰۲۰ خودم با عنوان « شرم ام باد از شهر ام تبریز» را خاطرنشان می شوم که پاره ای از همشهریان ام را که در تظاهرات، شعار نژادپرستانه و نفرت انگیز « کورد، فارس ، ارمنی، آذربایجان دوشمنی» ( کرد، فارس، ارمنی ؛ دشمن آذربایجان) سر دادند به سختی نکوهش و از آن ها برائت کردم. یکی از جانجانی ترین رفقای من از شصت سال پیش، کرد است.
    • همین و بیش ازین حرفی ندارم و امید مجاب کردن کسی را در دعوائی که مملواز تعصب و پیشداوری و یکجانبه گری است ندارم.

    1. بنده از اقای شهاب برهان بابت روشنگری واقعیات تشکر می کنم و امیدوارم ایشان حزبی در چارچوب اذربایجان بنیان گذاری کنند مطمعن هستم از ان استقبال خواهد شد.

  23. به «نکته» و با درود! جمله ای «معترضانه» نوشتی، بدون بیان نظر خودت در مورد مقاله. من نگاه تاریخی آقای برهان را تایید کردم و نه همه نقطه نظرات ایشان را. در مورد تعریف برهان از «ستم ملی»، نقد جدی دارم و نقدم را هم برای سایت فرستادم. امیدوارم منتشر شود. در ضمن، بجای طعنه و تمسخر، میتوانید به غنای فکری همگان کمک کنید. وقت همگان خوش!

  24. با درود و تبریک نوروز
    تحلیل مسٸله ارومیه به تنهایی مار را برد تا میکونوس و نظام قبلی ، مانیفست ،پان و غیره ، باذکر علل و عوامل قومی و تاریخی.
    ولی ما شاهدیم این حیدر حیدر کردن ها بعد از ارومیه به ٱرامگاه فردوسی و حافظیه و ٱرامگاه خیام رسید ، تحلیل این پدیده وعوامل پشت این جریان با این وسعت و هماهنگی ، تحلیلی نیست که فقط و فقط به اختلافات قومی موجود خلاصه شود ؟
    با ٱرزوی پیروزی

    1. ۱-“چپ مانیفست خوان ایران خود را در دوگانه ی مانیفست « بورژوازی / پرولتاریا» محصور کرده و رابطه رهائی پرولتاریا و مبارزه طبقاتی با بورژوازی را با بسیار تضادهای تو در توی اجتماعی بجز تضاد کار و سرمایه را درک نکرده و به حساب نیاورده است. عدم مداخله چپ در مساله ملی و اکتفا کردن اش به چند سطر برنامه ای به خیال آن که سوسیالیسم کارگری خواهد آمد همه ستم ها را برخواهد چید، بخشی از وضعیت فاجعه بار کنونی است.”…
      ۲-“جدائی از نظر من تا زمانی که امید و راهی برای رهائی جمعی در داخل این سرزمین باشد، بدترین انتخاب است.”

      با تشکر فراوان از توجه شما در رابطه با تئوریهای پرواسرائیلی منصور حکمت .

  25. رژیم در اورمیه به کوردها اجازه جشن نوروزی میدهد ولی در سایر نقاط ایران مانع میشود و کوردها با پرچم کوردستان و شعار اورمیه کوردستان است رقص و پایکوبی میکنند و اعتراض به این پان تورک میشود و اینهم خبر ممانعت رژیم در تبریز : نیروهای امنیتی با تهدید به بازداشت، تشکیل پرونده و استقرار مأموران در محل، مانع از برگزاری دیدار نوروزی جمعی از هنرمندان و فعالین مدنی آذربایجان در تبریز شدند. نیروهای امنیتی در آستانه نوروز با تماس‌های تلفنی و تهدید به بازداشت، از برگزاری دیدار نوروزی گروهی از هنرمندان و فعالین مدنی آذربایجان در تبریز جلوگیری کردند. همچنین مأموران امنیتی با حضور در محل برنامه، هرگونه تجمع را محدود ساختند.

    این دیدار نوروزی که به همت “آذربایجان مدنیت اوجاغی” برگزار می‌شد، فرصتی بود تا فعالان فرهنگی و هنرمندان ضمن تبریک سال نو، لحظاتی را با موسیقی و شعر سپری کنند.

  26. بادرود به همه انان که که مهر برایران دارندوپوزش از اشتباهات در نگارش که موجب خشم بعضی گردیدبه علت کهوکت سن وناتوانی در نگارش درست در مطالعه نظرات دوستان که با نیت خیر نگاشته شده در جازد
    ن اندیشه های قرن گذشته بیشتر خود نمایی میکند واین راه به به خایی نمی برد منشور مورد نیاز در این زمان با توجه به این که تداخل در محل هایزندگی در تمام نقاط ایران مملواز همه هه قوام ایرانیست وهر گونه دامن زدن بن استیلای یک قوم فاجعه افرین خواهد بود به نظر بنده که در طول عمر خود با بیروهای مختلف سیاسی تاحدی اشنا بودم در این برهه تاریخ تنها راه ایجاد همبستگی احترام همه جانبه به حقوق شهروندی خارج ازقومیت وتبار باور های مذهبی وتمرکز زدایی در اقدرت مرکزیست متاسفانه بعضی از ملت فارس اشارت دارند ایملت در کجاست

پاسخ دادن به Esed Sadig لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *