
اندوه اندازه ندارد!
اندوه هماره ژرف است
همیشه شگرف است
همیشه اندوه؛ انبوه است
اندوه به وسعتِ دریاست
به سنگینیی کوه است.
اندوه؛ نوشیدنیست!
اندوه؛ گُریزیست به سوی گمشدن!
و از این روست که
دوستداشتنیست!
اندوه بهسانِ وقوعِ زلزله است
زلزلهای که در حوالیی دل روی میدهد
برای این که تاب بیاری؛
باید
سر بر شانهی زمان بگذاری
زمان؛ درمانگری یکتاست!
شرابِ ناب و زلالیست
که در جامِ اندوه میریزد
همْسنگِ سوداست
چشمهی نوشین است
که از چشمِ کوه میریزد.
خدارا!
کدامِ شما
کدامتان میتواند
میزانِ اندوه را در جامِ اندوهان اندازه بگیرد؟
به ویژه اگر اندوه؛
خاورانی به وسعتِ پاییز باشد
کابوسِ تیرهی حلقآویز باشد.
برای نوشیدنِ جامِ اندوه؛
باید چون کشتیی میانهی شط باشی*
میشاید؛ مَیْنوشی “هفتخط” باشی!**
اسن. هنگامهی نوروزِ هزار و چهارصد و چند
* بیا و کَشتیِی ما در شَطِ شراب انداز
خروش و وِلوِله در جانِ شیخ و شاب انداز (حافظ)
** در آدابِ نوشیدن خواندهام؛ “جام جمشیدی”، هفت خَطِّ اندازهگیری داشت که از بالا به پایین به این نامها خوانده میشد: “جور، بغداد، بصره، ازرق، اشک، کاسهگر و فُرودینه”.
ساقی برای هر مَینوشی، بنابر گنجایش و توان نوشیدناش، تا یکی از خطوطِ هفتگانهی رویجام، شراب میریخت. هر مَینوش که تا خطِّ “جور” ، مَیاش را مینوشید، به “هفتخط” ملّقَب بود. برخی نیز بودند که تا خطِ “بغداد” بیشتر توانِ نوشیدن نداشتند. در بابِ اینان می گفتند: “بغدادش خراب است!” یعنی “بدمست” است و راه رسیدناش به “آخر خط” سَد شده است! برخی دیگر نیز بودند که در خطِّ هفتم که “جور” بود، کم میآوردند! در این میان؛ “هفتخط” هایی بودند که در این مرحله، “جور” رفیقِ مَینوش را میکشیدند! ادیبالممالک فراهانی نام این خطوط را در شعری اینگونه آوردهاست:
هفت خط داشت جام جمشیدی
هر یکی در صفا چو آیینه
جور و بغداد و بصره و ازرق
اشک و کاسهگر و فُرودینه
*** تصویر متن: درِ بستهی گلزارِ”خاوران” بر روی مردم در آخرین جمعهی سال.