چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۳

چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۳

لایحه عفاف و حجاب: تلاشی ذلیلانه  برای تحمیل عقب نشینی در مقابل مقاومت بی‌وقفه زنان و مردان آزادی‌خواه – شراره رضایی

لایحه‌ی «عفاف و حجاب» نه تنها تلاشی برای تحمیل کنترل بیشتر بر زنان است، بلکه در حقیقت بخشی از یک استراتژی وسیع‌تر برای بازتولید سلطه‌ی دینی، اجتماعی و سیاسی و تحمیل قوانین قرون وسطایی علیه زنان است. این لایحه درواقع نوعی وادار کردن جامعه برای بازگشت به عقب است؛ همانند دیگر سیاست‌های تاکنونی حکومت اسلامی که هدفشان تداوم سرکوب و تحقیر نیمی از جمعیت کشور، به ویژه زنان، است. حکومت اسلامی امیدوار است با این اقدامات به اقدار پوشالی اش  ادامه دهد، اما حقیقتی که نمی‌تواند آن را پنهان کند این است که مبارزات زنان در ایران، به ویژه پس از خیزش مهسا امینی، به طرز چشمگیری بالغ‌تر، رادیکال‌تر و مقاوم‌تر شده است.

نکاتی که در این لایحه‌ی فاجعه‌بار، در ماده‌ی ۱۹ این لایحه قابل تأمل است: “در صورت عدم پرداخت جریمه قطعی ارایه هر یک از خدمات صدور یا تعویض گذرنامه، شماره‌گذاری یا تعویض پلاک وسایل نقلیه موتوری، صدور مجوز خروج از کشور، ترخیص خودرو که به صورت قانونی توقیف شده، صدور یا تعویض گواهینامه رانندگی منوط به پرداخت جریمه است.” همچنین در موادی از این قانون آمده که تصاویر دوربین‌های وزارت اطلاعات و سازمان انرژی اتمی و وزارت دفاع و نیروهای مسلح با رعایت ملاحظات حفاظتی و امنیتی برای شناسایی متخلفان باید در اختیار فراجا قرار گیرد.

یکی از نکات بسیار قابل توجه در این لایحه، تأکید ویژه‌اش بر جریمه‌های سنگین از ۵ تا ۱۶۵ میلیون تومان است که به‌طور آشکار جامعه را به دو طبقه تقسیم می‌کند: کسانی که پول دارند و قادر به پرداخت جریمه‌ها هستند، می‌توانند بدون مشکل از حجاب اجباری سرپیچی کنند، در حالی که افرادی که از نظر مالی توانمند نیستند، به‌طور غیرمستقیم از حقوق اولیه انسانی و شهروندی خود محروم می‌شوند. این نوع جریمه‌ها نه تنها فشار اقتصادی بیشتری بر مردم وارد می‌کند، بلکه به نوعی «حجاب طبقاتی» ایجاد می‌کند که در آن، تنها کسانی که قادر به پرداخت این جریمه‌ها هستند، می‌توانند از حقوق اولیه اجتماعی و مدنی خود بهره‌مند شوند. این سیاست‌ها به‌طور فاحش در جهت خدمت به منافع مالی حکومت اسلامی طراحی شده‌اند و  دست به دزدی و چپاول  بیشتر و خالی کردن جیب های مردم می زند و همچنین از سویی  به شکاف‌های طبقاتی موجود در جامعه دامن می‌زنند.

بحث دیگری که این لایحه به شدت مورد انتقاد قرار دارد، نقض آشکار حقوق زنان و کودکان است. این لایحه به‌ویژه زنان و کودکان را هدف قرار داده و در تلاش است تا آن‌ها را در یک فضای سرکوب‌گر و خشونت‌آمیز از بدو تولد تحت کنترل قرار دهد. تحمیل حجاب برای دختران از سنین پایین، نه تنها به معنای سرکوب آزادی‌های فردی آن‌ها است، بلکه به یک نوع جنایت علیه کودکان تبدیل می‌شود که در آن، حق انتخاب، حق تجربه‌ی دنیای آزاد و حق داشتن هویت مستقل از آن‌ها گرفته می‌شود. به جای آن‌که کودکان فرصت رشد طبیعی و آزادانه داشته باشند، در دنیای بسته‌ای زندانی می‌شوند که در آن شکل‌گیری استقلال و فردیت‌شان به خطر می‌افتد.

این محدودیت‌ها و فشارها نه تنها به زنان و کودکان، بلکه به کل جامعه آسیب می‌زند. در دنیای امروز، کودکان حق دارند تا آزادی فکر و انتخاب را تجربه کنند، اما حکومت اسلامی با تصویب این لایحه، در پی تحمیل یک استبداد قانونی است که در آن هیچ‌گونه جایی برای آزادی و استقلال فردی وجود ندارد. این لایحه از معلمان، مسئولین مدارس و خانواده‌ها می‌خواهد که به جای تعلیم و تربیت اصول انسانی و آموزش آزادی، به کودکان درس بندگی و حقارت بیاموزند و به جای نقش مربی و پرورش‌دهنده، به ناظران و جاسوسانی علیه فرزندان و شاگردان خود تبدیل شوند. این نه تنها توهین به آزادی و حقوق کودکان است، بلکه به شأن معلمان و مسئولین مدارس نیز آسیب می‌زند و آنان را از جایگاه والای خود در جامعه تنزل می‌دهد.

این لایحه می‌خواهد دانشگاه‌ها را به محلی برای نظارت و کنترل بیشتر بر دانشجویان تبدیل کند. به‌ویژه از دانشگاه‌ها خواسته شده تا به عنوان نهادهایی مسئول، نظارت شدیدتری بر پوشش و رفتار دانشجویان داشته باشند و حتی معلمان و استادان را موظف به اجرای دقیق قوانین حجاب اجباری در کلاس‌های درس کرده‌اند. اما سابقه‌ی پرچم‌های سرخ در دانشگاه‌ها در سال‌های گذشته که «داب» یا «دانشجویان آزادی‌خواه و برابری‌طلب» در دست داشتند، به وضوح نشان می‌دهد که دانشگاه همیشه سنگر آزادی‌خواهی و برابری بوده است. دانشجویان به خوبی می‌دانند که هرگونه تلاش برای تحمیل چنین قوانینی در دانشگاه‌ها، حمله‌ای مستقیم به آزادی‌های فردی و استقلال فکری آنان است. از همین رو، مقاومت و مبارزه در برابر این لایحه در دانشگاه‌ها به طور حتم ادامه خواهد یافت. به ویژه زنان و مردان دانشجو که همواره در خط مقدم مبارزات آزادی‌خواهانه و ضد استبدادی قرار دارند، پاسخ دندان‌شکنی به این فشارها خواهند داد.

آهو دریایی، یکی از نمادهای برجسته مقاومت دانشجویان، نمونه‌ای شجاع از ایستادگی در برابر استبداد و حرف زور است. او با شهامت تمام در برابر فشارها و سرکوب‌ها ایستاد و در یک اقدام جسورانه، به جهانیان نشان داد که حتی در دل نظامی سرکوبگر، صدای اعتراض و مبارزه خاموش نمی‌شود. واکنش‌های آهو دریایی و دیگر مبارزات مشابه در دانشگاه‌ها، نشان می‌دهد که فضای دانشگاه نه تنها یک محیط آموزشی، بلکه یک میدان نبرد برای آزادی و برابری است و هرگونه فشار از سوی حکومت در این فضا، با واکنش‌های تندتر و گسترده‌تر مواجه خواهد شد.

همانطور که می‌بینیم، فشارهای جامعه کار خودش را کرده و حکومت مستبد و ضدزن را وادار به این کرده که قالی‌باف، که در دوران ریاست ش بعنوان فرمانده نیروی انتظامی، سابقه‌ی طولانی در سرکوب زنان دارد، به همراه مسعود پزشکیان خواهان این شوند که لایحه مجدداً به امنیت ملی جهت اصلاحیه‌اش فرستاده شود. این نشان از ترس و عقب‌نشینی دولت در جدال روزانه زنان با حاکمیت است.

مبارزات زنان ایران پس از خیزش مهسا، به شدت رادیکال‌تر از گذشته شده است. دیگر نمی‌توان این مبارزات را تنها به اعتراضاتی علیه حجاب اجباری محدود کرد. زنان در ایران امروز به تمامی نهادهای سرکوبگر رژیم می‌تازند و بر این باورند که هیچ چیزی کمتر از برچیدن کلیت نظام حاکم، آزادی و برابری را برای آن‌ها به ارمغان نخواهد آورد. زنان در میدان‌های اعتراض، خیابان‌ها، و فضاهای مجازی نه تنها از حجاب اجباری بلکه از هرگونه سلطه‌ای که به‌واسطه‌ی آن حقوقشان نادیده گرفته می‌شود، فاصله می‌گیرند و مبارزه می‌کنند. مقاومت و مبارزه‌ی زنان و مردان آزادی‌خواه دیگر صرفاً به یک «اعتراض» محدود نمی‌شود، بلکه تبدیل به یک «دعوای ایدئولوژیک» علیه تمامیت نهادهای سرکوبگر حکومت اسلامی و علیه حکومتی دینی و استبدادی بدل شده است.

مبارزات زنان ایران، هرچند که با سرکوب‌ها و فشارهای شدید روبه‌رو است، اما همچنان در حال گسترش و رشد است. هرچقدر که جمهوری اسلامی تلاش می‌کند تا با قوانین و فشارهای جدید زنان را به عقب براند، مقاومت‌ها به همان اندازه رادیکال‌تر و گسترده‌تر می‌شود. جنبش «زن زندگی آزادی» نشان داد که هیچ‌گونه فشاری نمی‌تواند مردم  را از پیگیری آزادی و برابری بازدارد. این مبارزات در هر دوره‌ای به اشکال پیچیده‌تری درمی‌آید، اما هیچ‌گاه عقب نمی‌رود. در حالی که رژیم تلاش می‌کند با لایحه‌های سرکوبگر مانند «عفاف و حجاب» موقعیت زنان را به گذشته بازگرداند. ما بیکباره می بینیم  که “پرستو احمدی، یک کنسرت فرضی” اجرا می کند که اگرچه کنسرت فرضی بود، در میدان مبارزه با اجرایش، با انتخاب نوع پوشش و با خلاقیت ش مشت کوبنده ای به صورت حکومت اسلامی زد که هنوز گیج و منگ است.

انچنان که نماینده ی مجلس شان، حمید رسایی دست به فحاشی و اراجیف گویی می زند و از کلمه ای که در شان و لیاقت جایگاه خودشان است “بی حیای لخت” استفاده می کند و او را عامل “نفوذی” برای پرت کردن حواس ها از واقعیت ها با هشتک #گرانی_دلار، در تلاش است که مانند فرزند خلفشان، سلطنت طلبها، تمامی آنچه که از فقر و فلاکت خانواده های کارگری، گرانی سرسام آور و بی حقوقی کارگر تا اخراج معلمان شریف و اعدام ها را گردن به قول خودش یک “عامل نفوذی” بگذارد. درحالیکه این منجلابی که جامعه در آن گیر کرده ماحصل، چهل و اندی سال حاکمیت خودشان همراه با سرکوب هر نوع صدای آزادی خواه و مبارز، اعدام ها، بی حقوقی، بی عدالتی و استثمار کارگر است .

در نهایت، این لایحه‌ها و تمامی سیاست‌های سرکوبگرانه‌ی حاکمیت اسلامی نمی‌توانند سد راه زنان و مردان آزادی‌خواه شوند. مبارزات آنان نه تنها با استقامت، بلکه با تغییر نوع مبارزه ادامه دارد. تا زمانی که رژیم به سرکوب ادامه دهد، مردم نیز مبارزه خواهند کرد تا نه تنها حجاب اجباری را به چالش بکشند، بلکه تمامی ساختارهای سرکوبگرانه را در هم بشکنند. مردم ثابت کرده‌اند که هیچ‌گاه از پای نخواهند نشست و برای رسیدن به آزادی و برابری و تا ساقط کردن و پیوستن حاکمیت اسلامی به زباله‌دان تاریخ، مبارزه ادامه خواهد داشت.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *