ورشکستگی «محور مقاومت» خامنهای!
با سقوط بشار اسد، دیکتاتوری خاندان اسد در سوریه بعد از ۵۴ سال به پایان رسید. حکومتی که با خونریزی و سرکوب از سال ۱۹۷۰ تاکنون بر سرنوشت این کشور حکمرانی میکرد، بعد از ۱۳ سال جنگ داخلی و قتل و کشتار صدها هزار تن، در عرض چند روز با قطع کمکهای نظامی جمهوری اسلامی و روسیه درهم شکست. بشار اسد که با سرکوب و اتکا به پشتیبانی جمهوری اسلامی و روسیه توانسته بود بر سر کار بماند، بالاخره با اولین تلنگر نیروهای مخالف رژیم خود فروپاشید. بعد از برآمد مجدد «تحریر شام» و حمایت دولت اردوغان از آن در عرض ۱۲ روز، شهرهای مهم کشور یکی پس از دیگری، بدون مقاومت نیروهای نظامی اسد سقوط کردند. پشتیبانان اسد از امکان حفظ او ناامید شدند و نیروهای خود را بیرون کشیدند؛ نهایتا ارتش سوریه، خود پایان حکومت اسد را اعلام کرد و نخستوزیر دولت اسد، آمادگی برای انتقال قدرت را اعلام کرد. دیکتاتوری خاندان اسدبه تاریخ پیوست.مردم سوریه سقوط بشار اسد را با جشن و پایکوبی جشن گرفتند.
شورشیان اسلامگرا در نخستین بیانیهی خود، سقوط اسد را «پایان یک دورهی تاریک و شروع یک عصر تازه» نامیدند و وعده دادند که در «سوریهی جدید… همه در صلح زندگی خواهند کرد و عدالت حاکم خواهد شد.». البته هنوز زود است که با بیانیهها و سخنان فاتحان اسلامگرا که تاکنون مدافع حکومت اسلامی بودند، سرنوشت و آیندهیسوریه پیشبینی شود.
سقوط رژیم اسد نشان داد، که هیچ حکومتی قادر نیست فقط با اتکا به سرکوب و علیرغم خواست مردم خود با هر اندازه پشتیبانی از خارج، پایدار بماند و روزی میرسد که مثل ببر کاغذی فرو میریزد. اکنون در پایان بیش از پنج دهه دیکتاوری خاندان اسد، آن چه باقی مانده کشوری است ویران، با اقتصادی ورشکسته، مردمی که بیش از دو سوم آنان در زیر خط فقر زندگی میکنند. تنها در عرض ۱۳ سال گذشته، بسیاری از شهرها ویران، صدها هزارتن قتل عامشده و میلیونها تن در اردوگاههای آوارگان بهسر میبرند.
سقوط بشار اسد، توازن قوا در منطقه را بههم خواهد زد و ضربهای اساسی بر «محور مقاومت» رژیم جمهوری اسلامی و شخص خامنهای است. محوری که بعد از جنگ اسرائیل در غزه و لبنان و تضعیف حماس و حزب الله، عملا در حال فروپاشی است.سیاست «عمق استراتژیک» خامنهای، با تمام هزینهی گزافی که بر کشور ما تحمیل کرده و بعد از کشته شدن هزاران نفر از نیروهای اعزامی، همان طور که قابل پیشبینی بود، کاملا شکست خوردهاست و دهها میلیارد دلار سرمایهگذاری رژیم در سوریه را، همراه با هزینهی اعزام نیروهای نیابتی آن، همه بر باد دادهاست و جز بدنامی و برانگیحتن خصومت مردم سوریه علیه کشور ما، حاصل دیگری نداشتهاست. بیهوده نیست که سفارت جمهوری اسلامی ایران، از اولین مکانهائی بود که از سوی مردم خشمگین مورد یورش قرار گرفت.
حزب چپ ایران سقوط بشار اسد را خبری خوش برای کل منطقه میداند. ما سرنگونی دیکتاتوری خاندان اسد را به مردم سوریه تبریک میگوئیم و امیدواریم سقوط بشار اسد، به سلطهی سیاه دیکتاتوری و جنگ داخلی در این کشور پایان داده، امکان گذار به دمکراسی در سوریه را با حضور فعال همهی نیروهای سیاسی و مدنی سوریه، همراه با رعایت حقوق همهی گروههای سیاسی و مذهبی، فراهم نماید. به باور ما در این لحظه دیالوگ بین نیروهای مختلف و ایجاد هماهنگی بین آنها در جهت گذار به نظامی دمکراتیک، یک ضرورت حیاتی است. دخالت فعال سازمان ملل و احساس مسئولیت قدرتهای منطقهای و بینالمللی ، میتواند از درگیری بین جناحهای مختلف در سوریه و احیای مجدد دیکتاتوری در اشکال دیگری جلوگیری نماید و راه بازسازی کشور در مسیر تامین امنیت و آزادی را، فراهم سازد.
هیئت سیاسی – اجرائی حزب چپ ایران
۱۸ آذر ۱۴۰۳ – ۸ دسامبر ۲۰۲۴
7 پاسخ
شرم بر حزب چپ دروغین، همصدای امپریالیستهای و صهیونیستها در آغاز دوره تاریک تاریخ سوریه با سلطه جهادی های و ناتو
از قدیم مناطقی بعنوان عمق استراتژیست ایران مطرح شده بود آنهم بخاطر اشتراکات فرهنگی یا مذهبی، در جمهوری اسلامی دو نگرش در برخورد با این مناطق شکل گرفت: ۱- نگرشی که بر این منطق بود که باید در این مناطق فقط فعالیت اقتصادی را داشته باشیم و گسترش دهیم و آن مناطق را از طریق اقتصادی هم به خودمان وابسته کنیم و… ۲- نگرشی بر این منطق بودند که آن منطقه ها را وارد در گیری نظامی خود کنیم و از این طریق آنها را وابسته به خود کنیم و آنها بدانند بقایشان وابسته به ماست. ظاهرن براساس این دو منطق یک مرز بندی بین خامنه ای بعنوان ولی فقیه با دیگر بازیگران نظام رخ داد خامنه ای و اطرافیان خاصشان بر نگرش دوم بودند که برای اجرای سیاست هایشان شروع به حذف رقبایشان کردند؛ که حاصل کار این سیاست ولی فقیه و اطرافیان خاصش وضعیت فعلی شده است که حاصلی جز سوختن این عمق های استراتژیک ایران نبوده است؛ که باید به ولی فقیه و اطرافیان خاصش که مجری نگرش دوم بودند باید اتهام جاسوسی را باید افزود. اما در جمهوری اسلامی چه اتفاقی رخ خواهد: بازی های شیادانه ای برای توجیه عملکرد و باخت ولی فقیه انجام خواهد گرفت و این گروه شیاد از ظرفیت های قانون اساسی برای نگهداشت خود اقداماتی انجام خواهند داد. اما در جامعه ذهنیت حذف شیادان حاکم پررنگتر می شود؛ اما این را باید گفت ذهنیت حذف و مبارزه با شیادان حاکم بر ایران متاثر از نتیجه حاصل از حذف اسد گردد: اگر موضوع سوریه بسمت لیبایی شدن کشور برود و یا تجزیه شکل بگیرد روش معترضین در ایران بگونه ای دگر می شود اما اگر وضعیت سوریه بسمت شرایط بهتری برود معترضین در ایران شدت عملشان بیشتر می شود. که می توان گفت شرایط منطقه و وضعیت ذهنی مبارزان ایرانی این را می طلبد که تمام تاثیر گذاران در روند مبارزاتی ایران ذهنیت ازادی خواهی و دمکراسی خواهی و شهروند ایرانی با نگرش برابری را در خود پررنگتر کنند و این ذهنیت ها را هدف اصلی هر مبارزه قرار دهند تا در صورت پیروزی بر شرایط حاکم فعلی بر کشور، ذهنیت هر اشوبگری و یا تجزیه کشور مجال عرض اندام پیدا نکند،
انقدر زود با موسیقی داعش به پایکوبی و شادی برنخیزید رفقا. از شر مار به افعی پناه نبرید.
برای سرنگونی قذافی هم خیلی کف زدید. البته آن روزها در فدائیان اکثریت بودید اما کاملا در جبهه اخبار و جعلیات غرب گرفتار بودید و بعد هم میدانید که بر سر لیبی چه آمد. کاش کمی صبور و هوشیار می بودید و تحلیل خود را از رسانه های کشورهایی که مقیم هستید نمی گرفتید.
بیانیه ای مناسب.
آیا وقت آن نیست که حاکمیت جمهوری اسلامی را با زیر فشار قرار دادن رفراندم های متفاوت بر اساس قانون اساسی تعقیب کنیم و زیر ساختی برای اتحاد بوجود بیاوریم ،نیست!
از این افتضاح تر نمی شد اعلامیه صادر کرد. حزب چپ ایران با دیدگاه های به غایت راست و مشمئز کننده ،برآمد تحولات در سوریه را طوری تجزیه و تحلیل کرده است که خواننده مطمئن می شود در روزهای آینده ما شاهد یک حکومت دمکراتیک در سوریه خواهیم بود. صرف نظر از اینکه ما چه دیدی نسبت به بشار اسد و رژیمش داشتیم، این واقعیت که تحولات و سرنگونی رژیم بعثی سوریه ماحصل خیزش مردم بوده است را تحلیلی فاقد اعتبار باید تلقی کرد. گروهایی که هم اکنون قدرت را در سوریه تصرف کرده اند اسلام گرایان جنایت کاری هستند که چهره بزک کرده و قرار است با همکاری دولت های منطقه و امپریالیستی، خاورمیانه جدید را شکل بدهند. در خاورمیانه جدید صحبت از دمکراسی را باید یک جوک کامل تلقی کرد. حزب دست راستی “چپ”، با فاصله ای اندک از قدرت گیری اسلام گرایان آدمخوار در سوریه برای اینکه از قافله نیروهای دست راستی عقب نماند این اعلامیه را تهیه و انتشار داده است. شرم بر شما باد که با اعتبار چپ در صدد القای سیاست های مشمئز کننده خود هستید.
پنتاگون جورج دبلیو بوش را مامور کرد تا به بهانه ی واقعه تروریستی ۱۱ سپتامبر حکومت های افغانستان ، عراق ، لیبی ، سومالی را ساقط کند. البته هیچ دلیلی برای حمله نظامی به عراق، لیبی و سوریه نداشتند. غرب از روابط این کشور با شوروی در زمان جنگ سرد ناراضی بود و می خواست به جهان نشان دهد سزای دوستی با شوروی در دوران جنگ سرد نابودی زیر ساخت ها و کشتن میلیونها نفرو موج پناهندگی که بعداز جنگ جهانی دوم سابقه نداشت. بعداز حملات نظامی به افغانستان ، عراق ، لیبی و سومالی در سال ۲۰۱۱ در کشور های عربی «بهارعربی» شمول سوریه ظهور کرد که مردم خواستند خودشان رهبران مادام العمر را کنار بگذارند. در تونس بن علی فرار کرد و در مصر حسنی مبارک برکنار شد منتهی در انتخابات ریاست جمهوری مرسی از تشکیلات قدیمی اخوان المسمین به قدرت رسید. ظاهرا نیروهای سکولار به رهبری البرادعی به این انتخاب اعتراض کردند ولی غرب و اسرائیل نیز این گزینه را قبول نداشتند و مصروارد بحران جدیدی شد که وزیر دفاع السیسی با کودتای نظامی مرسی و سران اخوان المسلمین را دستگیر ، محاکم و زندانی کرد و تا امروز حکومت کرده ست.البته در کودتای نظامی کشور های عربی نیز از نظرمالی کمک کردند. وقایع تونس و مصر بعداز بهار عربی و دخالت های آمریکا در عراق ، افغانستان ، لیبی حضور گروههای نیابتی ی ترکیه ، روسیه ، ایران ، قطر ، عربستان در سوریه موجب جنگ داخلی تمام عیار در این کشور شد که بشارالاسد توانست تا پریروز دوام بیاورد.بعداز جنگ اسرائیل در غزه و پیامدهای آن در لبنان از یک طرف و جنگ روسیه در اوکرائین از طرف دیگر توازن قوا را بضرر حکومت سوریه رقم زد. بعداز آتش بس در لبنان گروههای مخالف حکومت سوریه حمله ی خود را مجدد شروع کردند.
برنامه ای که پنتاگون علیه عراق ، لیبی و سوریه بعداز ۱۱ سپتامبر ریخت بعداز ۲۳ سال تکمیل شد که آمریکا بیش از هم به خود «می بالد» آنها هیچوقت به خرابی هائی که در این جنگ ها ایجاد کردند ندارند.
یکی از اهداف پنتاگون قطع کردن نقش این سه کشور در حمایت همیشگی از مردم فلسطین در برابر اسرائیل اشغالگر بود که از جنگ ۶ روزه در یا چون مصر و سوریه در صف مقدم جبهه بودند یا چون لیبی و عراق به اشکال مختلف از جمله آوارگان فلسطین کمک کردند. در جنگ های سال اخیر غیبت این کشور ها در حمایت از مردم غزه مشهود بود. البته حضور حکومت نکبت جمهوری اسلامی بعداز انقلاب ۵۷ در «حمایت» ارتجاعی
از نیروهای نیابتی در عراق ، سوریه ، لبنان و غزه نتایج منفی و مخرب داشته ست که وضع سوریه را بمراتب پیچیده تر از عراق ، لیبی کرده ست. دیروز ارتش اسرائیل از ایستگاههای نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در بلندیهای جلان عبور کرد که حکایت از دورِ جدیدی از جنگهای اسرائیل علیه فلسطین و کشور های عربی می کند که در راه ست.
غرب و اسرائیل مرسی را از انتخابات ریاست جمهوری مصر تحمل نکردند.
چگونه اسرائیل و آمریکا شورای تحریر الشام و رهبرش الجولانی را با دیگر گروههای جهادی و تکفیری تحمل خواهندکرد؟
ترکیه در ارتباط با کرد های سوریه حساب دیگری باز کرده ست.
معلوم نیست حزب چپ بر اساس چه فاکت هائی چنین عجولانه احساساتی شده و برای این فاجعه هورا می کشد.
کسانی که خیال می کنند سیاست های ۵۰ ساله خانواده اسد در سوریه و کشتار های فلسطینی ها در اردوگاههای مختلف توسط گروههای مورد حمایت سوریه ، لبنان ، اردن و اسرائیل فرموش میشود . سخت در اشتباه هستند. بسیاری از کارهای سوریه ، عراق و لیبی در ارتباط با شوروی نادرست بوده و قابل حمایت تائید نیست.
منتهی پنتاگون به بهانه های دیگری از این کشور ها انتقام گرفت.
حزب چپ چه دلایلی برای «خوش بینی » خود دارد؟
با درود
دستتون درد نکنه تحلیلی درست و منطقی بر اساس واقعیت موجود نه بر اساس ٱ رزوهاو احساسات .
یک سوالی برای من پیش ٱمده که فکرم را مشغول کرده اگر دوستان کمکی کنند ممنون می شم .
ٱیا می شود جلوی ایده “خاورمیانه جدید” که از ۷ اکتبرشروع شده است را گرفت ، طرحی که فاجعه غزه ،شکست حزب الله و اسد را رقم زده و در ٱینده ای نزدیک بعد از حشدالشعبی و حوثی ها به جمهوری اسلامی خواهد رسید ؟