پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳

به مناسبت ۱۰ دسامبر، روز جهانی حقوق بشر – مریم عادلخانی

نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران: بی‌عملی جهانی، ناکارآمدی اپوزیسیون، و راهکارهای پیش‌رو

مقدمه: تاریخچه‌ای از نقض سیستماتیک حقوق بشر در جمهوری اسلامی

از زمان تأسیس جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، نقض حقوق بشر به یکی از ویژگی‌های بارز این حکومت تبدیل شده است. جمهوری اسلامی نه‌تنها مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را نادیده گرفته، بلکه قوانین و ساختارهای خود را بر پایه محدود کردن آزادی‌ها و سرکوب مخالفان بنا نهاده است. آزادی بیان، حق تجمع، برابری جنسیتی، و حقوق اقلیت‌های مذهبی و قومی در این نظام به‌طور مستمر نقض شده‌اند. در دهه نخست حکومت، سرکوب خشونت‌آمیز مخالفان سیاسی و اعدام‌های گسترده، به‌ویژه اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، چهره‌ای خشن از حکومت را به نمایش گذاشت. این سرکوب‌ها با اعمال تبعیض سیستماتیک علیه زنان، سرکوب اقلیت‌های قومی مانند کردها، بلوچ‌ها، و عرب‌ها و همچنین نقض گسترده حقوق اقلیت‌های مذهبی نظیر بهاییان، اهل سنت و دراویش همراه بوده است.

در سال‌های اخیر، با گسترش اعتراضات مردمی، به‌ویژه در دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸، و جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱، نقض حقوق بشر وارد فاز جدیدی شده است. نیروهای امنیتی با شلیک مستقیم به معترضان، شکنجه و قتل در بازداشتگاه‌ها، و استفاده گسترده از مجازات اعدام به سرکوب اعتراضات پرداخته‌اند. این اقدامات نه‌تنها بازتاب‌دهنده نگاه امنیتی حکومت به هرگونه اعتراض است، بلکه نشان‌دهنده ماهیت اقتدارگرایانه آن است که هیچ صدای مخالفی را تحمل نمی‌کند. نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران نه به‌صورت اتفاقی، بلکه به‌شکلی سیستماتیک و برنامه‌ریزی‌شده انجام می‌شود؛ گویی حفظ بقای حکومت، وابسته به سرکوب آزادی‌ها و انکار کرامت انسانی است.

انتقاد از سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری: بی‌عملی در برابر نقض حقوق بشر در ایران

با وجود مستندات گسترده، شهادت‌های مستقیم قربانیان، و گزارش‌های متعدد درباره نقض فاحش حقوق بشر در ایران، عملکرد سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری در مواجهه با جمهوری اسلامی همواره مورد انتقاد بوده است. سازمان‌هایی مانند عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر، و دیگر نهادهای مشابه گرچه با انتشار گزارش‌های مستند و جامع، تخلفات حکومت ایران را بارها محکوم کرده‌اند، اما تأثیر واقعی این تلاش‌ها در جلوگیری از تداوم نقض حقوق بشر بسیار محدود بوده است. این سازمان‌ها اغلب به صدور بیانیه‌های محکومیت یا درخواست‌هایی برای اصلاحات بسنده کرده‌اند که هیچ‌گونه سازوکار الزام‌آوری برای تغییر رفتار حکومت ایران به همراه نداشته است. در نتیجه، این اقدامات برای حکومتی مانند جمهوری اسلامی که به اصول اولیه حقوق بشر بی‌توجه است، عملاً بی‌اثر بوده‌اند.

یکی از چالش‌های عمده در کارکرد این سازمان‌ها، اتکای بیش‌ازحد آنها به ابزارهای دیپلماتیک و عدم توانایی در پیشبرد اقدامات قاطع و الزام‌آور است. زبان دیپلماتیک که معمولاً در بیانیه‌ها و گزارش‌های آنها به کار گرفته می‌شود، در حالی که مردم ایران در خیابان‌ها هدف گلوله قرار می‌گیرند، معترضان زیر شکنجه کشته می‌شوند، و مجازات‌های سنگینی چون اعدام برای بیان عقیده اعمال می‌شود، به‌هیچ‌وجه متناسب با شدت بحران نیست. این ضعف در اعمال فشار مؤثر، جمهوری اسلامی را جسورتر کرده است تا به نقض حقوق بشر ادامه دهد و سرکوب خود را بدون نگرانی از پاسخگویی بین‌المللی تشدید کند.

مشکل دیگری که این سازمان‌ها با آن مواجه‌اند، تأثیرپذیری از منافع سیاسی و اقتصادی کشورهای قدرتمند است. در بسیاری از موارد، واکنش‌های این سازمان‌ها به وضعیت حقوق بشر در ایران تحت تأثیر روابط ژئوپلیتیکی و اقتصادی کشورهای قدرتمند با جمهوری اسلامی قرار گرفته است. به عنوان مثال، برخی از کشورهای غربی که عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل هستند، به دلیل منافع اقتصادی یا سیاسی از اعمال فشار واقعی بر جمهوری اسلامی خودداری می‌کنند. این رویکرد منفعت‌محور، باعث شده که بسیاری از مصوبات حقوق بشری علیه ایران تنها در سطح تئوری باقی بمانند و به اقدامات عملی مانند تحریم مقامات مرتبط با نقض حقوق بشر یا ارجاع پرونده‌های جنایت به دادگاه‌های بین‌المللی منجر نشوند.

علاوه بر این، سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری اغلب در ایجاد ائتلاف‌های قوی میان دولت‌ها و نهادهای جهانی برای فشار بر جمهوری اسلامی ناکام بوده‌اند. برای مثال، با وجود گزارش‌های مستند درباره کشتار آبان ۱۳۹۸ یا سرکوب گسترده جنبش زن، زندگی، آزادی، هیچ سازوکار الزام‌آوری در سازمان ملل یا نهادهای مرتبط ایجاد نشد که مقامات جمهوری اسلامی را پاسخگو کند. این بی‌عملی، نه تنها اعتماد مردم ایران به این سازمان‌ها را کاهش داده است، بلکه به جمهوری اسلامی فرصت داده که با خیال آسوده به سرکوب و جنایت ادامه دهد.

یک مشکل ساختاری دیگر در عملکرد این سازمان‌ها، عدم تطبیق اولویت‌هایشان با نیازهای واقعی قربانیان در ایران است. در حالی که مردم ایران تحت بدترین شکل از سرکوب‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارند، بسیاری از نهادهای حقوق بشری وقت و منابع خود را صرف مسائلی با اولویت‌های پایین‌تر کرده‌اند. این موضوع باعث شده که شکاف میان مطالبات مردم ایران و اقداماتی که این سازمان‌ها انجام می‌دهند، روزبه‌روز بیشتر شود.

همچنین، نبود همکاری مستمر و قوی میان این سازمان‌ها و فعالان حقوق بشری ایرانی نیز از عوامل کاهش تأثیرگذاری آنهاست. بسیاری از فعالان ایرانی در تبعید یا داخل کشور، مستندات ارزشمندی از نقض حقوق بشر ارائه کرده‌اند که می‌توانست به اقدامات قاطع‌تری منجر شود. با این حال، سازمان‌های بین‌المللی اغلب در ایجاد یک چارچوب همکاری مؤثر با این فعالان کوتاهی کرده‌اند و فرصت‌های زیادی را برای اعمال فشار واقعی از دست داده‌اند.

شاید یکی از بزرگ‌ترین انتقاداتی که به این سازمان‌ها وارد است، عدم استفاده از ظرفیت‌های قانونی موجود برای ارجاع پرونده‌های نقض حقوق بشر در ایران به مراجع قضایی بین‌المللی است. در حالی که دادگاه‌های بین‌المللی یا حتی دادگاه‌های ملی در برخی کشورها می‌توانند مقامات جمهوری اسلامی را به دلیل جنایات علیه بشریت محاکمه کنند، سازمان‌های حقوق بشری هنوز نتوانسته‌اند این امکان را به‌طور مؤثر پیگیری کنند. نمونه‌هایی مانند محاکمه حمید نوری در سوئد نشان می‌دهد که چنین اقداماتی نه‌تنها ممکن است، بلکه تأثیرات بسیار مهمی در جلب توجه جهانی به نقض حقوق بشر در ایران دارد.

در مجموع، سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری اگرچه در مستندسازی و اطلاع‌رسانی نقض حقوق بشر در ایران کارنامه‌ای قابل‌قبول دارند، اما در تبدیل این مستندات به اقدامات قاطع و الزام‌آور علیه جمهوری اسلامی ناکام بوده‌اند. این سازمان‌ها باید با بازنگری در استراتژی‌های خود، از ابزارهای مؤثرتری مانند تحریم مقامات، ارجاع پرونده‌ها به دادگاه‌های بین‌المللی و جلب حمایت دولت‌ها برای ایجاد فشار واقعی استفاده کنند. اگر این رویکرد تغییر نکند، نقض حقوق بشر در ایران همچنان بدون مجازات ادامه خواهد یافت و اعتماد مردم به نهادهای بین‌المللی بیش‌ازپیش کاهش خواهد یافت.

انتقاد از اپوزیسیون ایران: ضعف در ایجاد همبستگی و فشار بین‌المللی

اپوزیسیون ایران در مواجهه با بحران حقوق بشر در کشور، عملکردی کمتر از انتظار داشته است. یکی از مهم‌ترین ضعف‌های این جریان، عدم توانایی در ایجاد یک جبهه متحد و هماهنگ علیه جمهوری اسلامی است. در حالی که مردم ایران تحت سرکوب سیستماتیک قرار دارند، اختلافات ایدئولوژیک، قومی، و سیاسی میان گروه‌های مختلف اپوزیسیون مانع از تشکیل یک صدای واحد شده است. این پراکندگی، نه تنها توانایی اپوزیسیون در جلب توجه جامعه جهانی را کاهش داده، بلکه باعث شده جمهوری اسلامی با بهره‌گیری از این تفرقه‌ها، مشروعیت خود را حفظ و سرکوب را با هزینه کمتری ادامه دهد.

اختلافات ایدئولوژیک میان گروه‌های مختلف اپوزیسیون، از چپ‌گرایان تا سلطنت‌طلبان، و از ملی‌گرایان تا فدرالیست‌ها، مانع از تمرکز بر اهداف مشترک مانند مبارزه با نقض حقوق بشر شده است. این گروه‌ها اغلب به جای اولویت دادن به مسائل حیاتی مانند آزادی زندانیان سیاسی یا توقف اعدام‌ها، بر اختلافات تاریخی یا سیاست‌های بلندمدت خود تأکید کرده‌اند. در نتیجه، تلاش‌ها برای ایجاد همبستگی و جلب حمایت جهانی به شدت ضعیف شده است. اپوزیسیونی که نتواند خود را حول یک هدف مشترک متحد کند، نمی‌تواند توقع داشته باشد که جامعه جهانی نیز به صورت جدی به بحران حقوق بشر در ایران واکنش نشان دهد.

یکی دیگر از ضعف‌های کلیدی اپوزیسیون، عدم استفاده مؤثر از پلتفرم‌های حقوق بشری بین‌المللی است. در حالی که جمهوری اسلامی با توجیهات سیاسی و مذهبی خود تلاش می‌کند جنایاتش را مشروع جلوه دهد، اپوزیسیون نتوانسته از ظرفیت نهادهای بین‌المللی حقوق بشری برای افشاگری و پیگیری قضایی این تخلفات بهره‌برداری کند. به جای ارائه مستندات دقیق و سازمان‌دهی تلاش‌های هماهنگ برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی، بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون به فعالیت‌های محدود و پراکنده پرداخته‌اند. این خلأ، فرصت‌های زیادی را برای جلب حمایت کشورهای دموکراتیک و سازمان‌های حقوق بشری از دست داده است.

فقدان برنامه‌ریزی استراتژیک در اپوزیسیون نیز یکی دیگر از مشکلات عمده است. بسیاری از گروه‌ها و چهره‌های مخالف، به جای طراحی راهبردهای بلندمدت و تأثیرگذار، اغلب به اقدامات نمادین و واکنشی بسنده کرده‌اند. برای مثال، در زمان بحران‌هایی مانند اعتراضات سراسری یا سرکوب خشونت‌آمیز، واکنش‌های اپوزیسیون معمولاً محدود به صدور بیانیه یا فعالیت‌های رسانه‌ای بوده است. در حالی که انتظار می‌رود در چنین شرایطی، اپوزیسیون با ارائه شواهد مستند از جنایات جمهوری اسلامی به مراجع بین‌المللی یا سازمان‌دهی تجمعات بزرگ در خارج از کشور، توجه افکار عمومی جهانی را جلب کند.

نکته دیگر، عدم تعامل سازنده و مستمر اپوزیسیون با قربانیان و فعالان داخل ایران است. بسیاری از گروه‌های مخالف در خارج از کشور، به دلیل فاصله جغرافیایی و گاه ایدئولوژیک، ارتباط چندانی با فعالان داخلی که بار اصلی مبارزه را به دوش می‌کشند، برقرار نکرده‌اند. این قطع ارتباط باعث شده که اپوزیسیون از تحولات میدانی و نیازهای واقعی مردم فاصله بگیرد و نتواند نماینده‌ای مؤثر برای قربانیان نقض حقوق بشر باشد. همچنین، این موضوع موجب کاهش اعتماد مردم ایران به اپوزیسیون شده است.

اپوزیسیون ایران همچنین در بهره‌برداری از رسانه‌های جهانی برای برجسته کردن جنایات جمهوری اسلامی ضعیف عمل کرده است. در حالی که حکومت ایران از ابزارهای تبلیغاتی گسترده برای کنترل روایت‌ها استفاده می‌کند، اپوزیسیون نتوانسته است صدای قربانیان را به شکل مؤثری به گوش افکار عمومی جهانی برساند. عدم حضور مستمر و منسجم در رسانه‌های بین‌المللی و عدم ایجاد روایت‌های قوی و اقناع‌کننده درباره نقض حقوق بشر در ایران، فرصت‌هایی طلایی را برای فشار بر جمهوری اسلامی از بین برده است.

علاوه بر این، اپوزیسیون در جلب حمایت دولت‌ها و نهادهای تأثیرگذار جهانی نیز ناکارآمد بوده است. در حالی که گروه‌های مخالف در دیگر کشورها، مانند آفریقای جنوبی در زمان آپارتاید، موفق شدند ائتلاف‌های قدرتمندی از دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی ایجاد کنند، اپوزیسیون ایران هنوز نتوانسته است چنین پویایی‌ای را رقم بزند. به جای استفاده از دیپلماسی عمومی و شبکه‌سازی با دولت‌های دموکراتیک، بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون به رقابت‌های داخلی یا تلاش‌های محدود و فردی بسنده کرده‌اند.

برای رفع این مشکلات، اپوزیسیون ایران باید به سرعت در جهت ایجاد همبستگی، طراحی راهبردهای منسجم، و بهره‌گیری از ظرفیت‌های جهانی حرکت کند. تأسیس یک شورای مشترک که بتواند اختلافات داخلی را کاهش دهد و اقدامات مؤثر و هماهنگ برای مبارزه با نقض حقوق بشر انجام دهد، از ضروریات است. همچنین، اپوزیسیون باید از ظرفیت رسانه‌ها و سازمان‌های حقوق بشری به شکلی مؤثرتر برای جلب توجه بین‌المللی استفاده کند. تنها از طریق همبستگی و برنامه‌ریزی استراتژیک است که می‌توان فشار لازم را بر جمهوری اسلامی وارد و حمایت جهانی را جلب کرد.

راهکارهای مقابله با نقض حقوق بشر در ایران

برای مقابله با نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران، لازم است که مجموعه‌ای از اقدامات هماهنگ، چندجانبه و مستمر در عرصه داخلی و بین‌المللی دنبال شود. این راهکارها باید هم‌زمان به مستندسازی، آگاهی‌بخشی، ایجاد همبستگی داخلی و فشار جهانی بر جمهوری اسلامی بپردازند. بدون چنین رویکردی، تلاش‌ها برای توقف این نقض‌ها پراکنده و ناکارآمد باقی خواهند ماند.

اولین گام ضروری، مستندسازی دقیق و حرفه‌ای نقض حقوق بشر در ایران است. سازمان‌های حقوق بشری، فعالان داخلی و خارجی، و اپوزیسیون باید با همکاری یکدیگر، تمامی موارد نقض حقوق بشر، از شکنجه و اعدام‌های غیرقانونی گرفته تا سرکوب اعتراضات و تبعیض‌های سیستماتیک، را ثبت و مستند کنند. این مستندات باید به‌صورت حقوقی و با رعایت استانداردهای بین‌المللی تهیه شوند تا قابل‌ ارائه در مجامع بین‌المللی و دادگاه‌ها باشند. ارائه این شواهد به نهادهایی مانند شورای حقوق بشر سازمان ملل، دیوان بین‌المللی کیفری (ICC)، و حتی دادگاه‌های ملی کشورهایی که صلاحیت جهانی دارند، می‌تواند ابزاری قوی برای پاسخگو کردن مقامات جمهوری اسلامی باشد. چنین اقداماتی زمینه‌ساز اعمال تحریم‌های هدفمند علیه افرادی است که مستقیماً در نقض حقوق بشر دخیل هستند و پیامدهای ملموسی برای سرکوبگران به همراه خواهد داشت.

گام دوم، ایجاد اتحاد میان گروه‌های اپوزیسیون ایران است. یکی از بزرگ‌ترین نقاط ضعف جریان مخالف جمهوری اسلامی، نبود همبستگی و اتحاد میان گروه‌های مختلف است. این اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی، فرصت‌های زیادی را برای جلب حمایت جهانی و افزایش فشار بر جمهوری اسلامی از بین برده است. اپوزیسیون باید از طریق گفت‌وگوهای فراگیر و تعیین اهداف مشترک، به ویژه در زمینه حقوق بشر، به یک جبهه واحد دست یابد. اتحاد بر محوریت حقوق بشر می‌تواند پایه‌ای قوی برای جلب حمایت دولت‌ها، سازمان‌های بین‌المللی، و افکار عمومی جهانی فراهم کند. تجربه کشورهایی مانند آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید نشان می‌دهد که اتحاد گروه‌های مخالف نقش کلیدی در بسیج جهانی علیه حکومت‌های سرکوبگر دارد.

سومین اقدام حیاتی، تقویت فشارهای بین‌المللی بر جمهوری اسلامی است. در این زمینه، اپوزیسیون و فعالان حقوق بشری باید به‌صورت فعال و منسجم با دولت‌های دموکراتیک و نهادهای بین‌المللی همکاری کنند. این فشارها می‌توانند شامل تحریم مقامات مرتبط با نقض حقوق بشر، تعلیق ایران از مجامع بین‌المللی مانند سازمان‌های ورزشی یا فرهنگی، و ارائه پرونده‌های جنایات جمهوری اسلامی به دادگاه‌های بین‌المللی باشند. تلاش برای برگزاری جلسات اضطراری در شورای امنیت یا تصویب قطعنامه‌های الزام‌آور در مجامع بین‌المللی نیز از ابزارهای مؤثر است. ایجاد ائتلافی از کشورهای دموکراتیک برای حمایت از مردم ایران، می‌تواند تأثیرات سرکوب در داخل کشور را کاهش دهد و جمهوری اسلامی را در انزوای بیشتری قرار دهد.

چهارمین راهکار، آگاهی‌بخشی جهانی از بحران حقوق بشر در ایران است. در دنیای امروز، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی ابزاری بسیار قدرتمند برای جلب توجه افکار عمومی هستند. کمپین‌های گسترده رسانه‌ای که از تصاویر، مستندات، و روایت‌های قربانیان استفاده کنند، می‌توانند جنایات جمهوری اسلامی را در سطح جهانی برجسته سازند. حضور فعال در رسانه‌های بین‌المللی، برگزاری نشست‌های خبری، و شرکت در کنفرانس‌های حقوق بشری می‌تواند آگاهی عمومی درباره نقض حقوق بشر در ایران را افزایش دهد و حمایت جهانی از مردم ایران را جلب کند. این کمپین‌ها باید با روایت‌های قوی و احساسی که نشان‌دهنده عمق فاجعه است، همراه باشند تا توجه مخاطبان را به خود جلب کنند.

یکی دیگر از اقدامات مهم، تشکیل دادگاه‌های نمادین یا ویژه برای بررسی جنایات جمهوری اسلامی است. سازمان‌های حقوق بشری با همکاری وکلای بین‌المللی و حقوق‌دانان مستقل می‌توانند دادگاه‌هایی برای بررسی نمادین جنایات این حکومت تشکیل دهند. این دادگاه‌ها، حتی اگر قدرت اجرایی نداشته باشند، می‌توانند به مستندسازی جنایات و افشای گسترده آن‌ها کمک کنند. نمونه موفق چنین اقدامی، دادگاه مردمی آبان است که در آن شواهد مربوط به سرکوب اعتراضات آبان ۱۳۹۸ بررسی شد. برگزاری چنین دادگاه‌هایی نه تنها به افزایش آگاهی عمومی کمک می‌کند، بلکه فشار روانی و سیاسی بر مقامات جمهوری اسلامی را افزایش می‌دهد و نشان می‌دهد که اقدامات آن‌ها بی‌پاسخ نخواهد ماند.

در نهایت، تقویت همکاری میان مردم داخل و خارج از ایران ضروری است. ارتباط مستمر میان فعالان داخل ایران که با خطرات جدی روبرو هستند و اپوزیسیون خارج از کشور، می‌تواند به افزایش اثرگذاری اقدامات منجر شود. اپوزیسیون باید صدای قربانیان داخل کشور باشد و از خواسته‌های واقعی مردم دفاع کند. در این راستا، ایجاد شبکه‌هایی برای انتقال اطلاعات و هماهنگی میان داخل و خارج از کشور می‌تواند به تدوین راهبردهای عملی و مؤثر کمک کند.

مقابله با نقض حقوق بشر در ایران مستلزم تعهد و تلاش‌های هماهنگ در تمامی این زمینه‌ها است. تنها از طریق اقدامات مستمر، منسجم، و چندجانبه است که می‌توان جمهوری اسلامی را در برابر جنایات خود پاسخگو کرد و حقوق پایمال‌شده مردم ایران را بازگرداند.

نتیجه‌گیری

جمهوری اسلامی در طول چهار دهه حکومت خود، نشان داده است که به هیچ اصل حقوق بشری پایبند نیست و برای حفظ قدرت خود، از هیچ‌گونه سرکوب و جنایتی ابا ندارد. اما کوتاهی سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری و ضعف اپوزیسیون در ایجاد فشار مؤثر بر این حکومت، به تداوم این وضعیت کمک کرده است. برای نجات مردم ایران از این چرخه سرکوب و جنایت، لازم است که هم اپوزیسیون ایرانی و هم جامعه جهانی اقدامات قاطع و هماهنگ‌تری را در پیش گیرند. تنها از طریق اتحاد، مستندسازی دقیق، و فشارهای هدفمند می‌توان به این حکومت نشان داد که نقض حقوق بشر بی‌پاسخ نخواهد ماند.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

یک پاسخ

  1. جناب خانم مریم عادلخانی؍
    آیا امکان دارد سخنرانی در باره تاریخچه حقوق بشر در کانون دوستداران ایران ایراد نمایید؟
    با احترام؍
    مهدی ناظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *