
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، اخیراً اظهاراتی را مطرح کرد که برای ما، فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، صرفاً یک تهدید مرسوم نظامی نبود. این سخنان، برای بسیاری از ما، نشانهای جدی و آشکار از ورود ایران به یکی از حساسترین و شاید تعیینکنندهترین بزنگاههای تاریخ معاصر خود بود. نتانیاهو صراحتاً اعلام کرد که تنها توافق مؤثر با جمهوری اسلامی باید بر اساس مدل لیبی صورت گیرد—مدلی که شامل خلع سلاح کامل، نابودی زیرساختهای نظامی و پذیرش تسلیم بیقید و شرط از سوی حکومت هدف بود. چنین موضعگیریای نهتنها بیانگر پایان سیاست صبر استراتژیک در قبال ایران است، بلکه پیام روشنی دارد: غرب دیگر خواهان مهار تدریجی جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه به دنبال پایان دادن به آن است، با هر ابزار ممکن.
بعد از آن بود که دونالد ترامپ نیز در موضعی مشابه اعلام کرد که اگر جنگی با ایران آغاز شود، اسرائیل باید در آن مشارکت فعال و مستقیم داشته باشد. این همصدایی میان دو بازیگر کلیدی در سیاست خاورمیانه، تصویری جدید از آیندهی نزدیک ایران را ترسیم میکند—آیندهای که ممکن است نه از دل اصلاحات، بلکه از دل جنگ، فشار خارجی و فروپاشی امنیتی بیرون آید. من این سخنان را نه صرفاً در قالب یک تهدید نظامی، بلکه بهعنوان اعلام آغاز پایانِ جمهوری اسلامی میفهمم. اما در میانهی این تحولات نفسگیر، یک سؤال اساسی و بیرحمانه باقیست: اپوزیسیون ایران کجاست؟
در لحظهای که تاریخ تسریع شده، مردم ایران—مردمی که باید نیروی محرک و ستون اصلی هرگونه تغییر باشند—میان دو تیغهی قیچی گیر افتادهاند. از یکسو، جمهوری اسلامی با تمام فساد ساختاری، ناکارآمدی مزمن، و سرکوب گستردهاش، و از سوی دیگر، تهدید نظامی خارجی که میتواند هر لحظه به یک فاجعه انسانی بدل شود. در چنین وضعیت دهشتناکی، مردم مجبورند میان مرگ تدریجی در گرسنگی، تحقیر و فقر، یا مرگ ناگهانی در میان آتش و خون یکی را انتخاب کنند. انتخابی که هیچکس، حتی در کابوسهایش، نمیخواهد با آن روبهرو شود.
در میانهی این دو فاجعه، آنچه باید بهعنوان ناجی ظاهر شود—اپوزیسیون ایران—یا مشغول مشاجرات بیپایان در تبعید است، یا همچنان در خواب زمستانی و بیعملی فرورفته. من این را نه از بیرون، بلکه از دل همین جریان سیاسی میگویم؛ از درون اتاقهایی که ساعتها وقت صرف انتخاب نام و طراحی لوگو میشود، اما وقتی نوبت به تدوین یک برنامهی عملی، شفاف و قابل اجرا برای ایران پس از جمهوری اسلامی میرسد، سکوتی مطلق حاکم است. ما—مخالفان این رژیم—چند دهه فرصت داشتیم تا آماده شویم، اما امروز که لحظهی سرنوشتساز فرا رسیده، نه آلترناتیوی مشخص داریم، نه اتحاد مؤثری شکل دادهایم، و نه طرحی واقعی برای فردای آزادی در دست داریم.
اگر در تاریخ معاصر ایران لحظهای بوده که جمهوری اسلامی بیش از همیشه به فروپاشی نزدیک شده، باید بدون اغراق گفت که آن لحظه اکنون است. اقتصاد کشور زیر بار تحریم و فساد سیستماتیک در حال زوال است. مشروعیت حاکمیت در میان مردم عملاً به صفر رسیده. جوانان نه تنها امیدی به آینده ندارند، بلکه کشور را ترک میکنند یا در اعتراضات خیابانی جان میدهند. فضای بینالمللی نیز تغییر کرده؛ دیگر کسی به توهم اصلاحطلبی درونساختاری اعتقادی ندارد. در منطقه، جمهوری اسلامی نفوذ خود را در بسیاری از پایگاههای سنتیاش از عراق تا لبنان و یمن از دست داده، و حالا حتی متحدان دیروز نیز پشت سر آن نمیایستند. و در سطح جهانی، قدرتهایی چون آمریکا و اسرائیل بدون پردهپوشی از سناریوی لیبیسازی ایران سخن میگویند.
در چنین لحظهای، اگر اپوزیسیون نتواند بهسرعت و بهشکل مؤثر به نیرویی قابل اعتماد برای مردم و جامعهی جهانی تبدیل شود، ممکن است آخرین فرصت برای آزادی ایران از دست برود. فروپاشی یک حکومت بدون وجود آلترناتیوی مشروع و توانمند، نه تنها کمکی به دموکراسی نمیکند، بلکه میتواند ایران را به سوی هرجومرج، جنگ داخلی یا دیکتاتوری تازهای سوق دهد—سناریویی که تنها بازندهاش مردم ایران خواهند بود.
واقعیت تلخ این است که ما بهعنوان اپوزیسیون، بیشتر درگیر گذشتهی خود ماندهایم تا آیندهی کشور. اختلافات تاریخی، رقابتهای شخصی، جنگهای عقیدتی، و میل بیمارگونه به رهبری، مانع از شکلگیری کوچکترین اجماع بر سر اصول اولیه شدهاند. حتی در بزنگاههای بزرگی چون اعتراضات سراسری، ما نتوانستیم صدای واحدی باشیم، نقشهی راهی ارائه دهیم یا میان داخل و خارج از کشور پیوندی بسازیم. بسیاری از ما بهجای کنشگری سیاسی واقعی، در قالب مفسران و منتقدان رسانهای فرورفتهایم. این وضعیت صرفاً ناشی از فقدان سازمان نیست، بلکه نتیجهی ناتوانی در عبور از گذشته و سازندگی برای آینده است.
سخنان نتانیاهو، فراتر از تهدید نظامی، حامل یک هشدار جدی برای اپوزیسیون است: اگر شما نتوانید آیندهای قابل دفاع برای ایران طراحی کنید، دیگران این کار را برایتان خواهند کرد. اما آن «دیگران» نه مردم ایران خواهند بود، نه نیروهای دموکراتیک داخلی، بلکه قدرتهای خارجی با منافع خاص خود که ممکن است ایران را به میدان بازی ژئوپولیتیکی بیپایانی بدل کنند. در چنین شرایطی، گذار به دموکراسی ممکن است جای خود را به انتقالی خشن، مبهم، و فاقد مشروعیت بسپارد.
جامعهی جهانی تنها زمانی به اپوزیسیون ایران اعتماد خواهد کرد که نشانههایی از عقلانیت، توان اجرایی و مسئولیتپذیری سیاسی از آن ببیند. هیچ قدرتی منتظر نمیماند تا ما از خواب بیدار شویم، اختلافات را کنار بگذاریم و به بلوغ سیاسی برسیم. اگر نتوانیم چنین ظرفیتی را نشان دهیم، آیندهی ایران بدون ما نوشته خواهد شد—و شاید حتی علیه ما.
اکنون زمان شعار دادن به سر آمده. ما در لحظهای ایستادهایم که یا باید نقشآفرین باشیم، وارد میدان شویم، اتحاد بسازیم، مسئولیت بپذیریم و نقشهای واقعگرایانه برای ایران آینده ارائه دهیم، یا باید نظارهگر باشیم و ببینیم چگونه سرنوشت کشور بهدست دیگران رقم میخورد—بدون حضور ما، بدون تأثیر ما، و بدون در نظر گرفتن مردم ایران. اگر امروز نتوانیم خود را بازسازی کنیم، ممکن است فردایی وجود نداشته باشد که در آن بتوانیم نقشی ایفا کنیم. در آن صورت، از ما تنها یک جمله در حاشیهی تاریخ باقی خواهد ماند:
«در روزی که میشد ایران را آزاد کرد، اپوزیسیون درگیر خود بود.»
20 پاسخ
خانم مریم عادلخانی درود بر شما.
برای گردانندگان سایت اخبار روز جاده یکطرفه شده است . کسانی اجازه دارند نشر عقاید نمایند که به : “حمله اسرائیل به ایران به انقلاب مردم ایران کمک میکند “را پرچم مبارزاتی خود بدانند.همین اپوزیسیون ویرانی طلب ، حمله نظامی به لیبی را انقلاب و به مردم لیبی تبریک گفتند. انقلابی که فرانسه و انگلستان هر کدام در ویرانی آن بیش از سه هزار حمله هوایی داشتند . آیا معمر قذافی، بشار اسد، صدام حسین و یا دکتر مصدق هم حکومتی اسلامی داشتند ؟ در این سایت هیچ نویسنده و یا کامنت گزاری که مخالف سوریهای یا لیبیایی شدن ایران باشد ، از شعبان بی مخ های”خودمانی” در امان نیست .
آرش نام گذاشته، توهم آرش کمانگیر بودن را از خود دور کن سنگ استبداد حاکم بر کشور را به سینه نزن،
میهن دوستان خواهان حمله به کشورشان نیستند در مقابل حمله کننده موضع انتقادی دارند و حتا موضع مقابله کردن اگر حمله ای صورت بگیرد را مطرح کردند.
اما این میهن دوستان می دادنند استبداد داخلی زمینه ساز داخلت خارجی و جاده صاف کن استعمار بوده و خواهند بود
این میهن دوستان مانند امثال تو به بهانه دفاع کردن از کشور سنگ چماقداران حاکم را به سینه نمی زنند.
خود دانی
این آرش تا دیروز نماینده ج.ا و مبلغ بی عدالتی ،چپاول و جنایات وکشتار حکومت اسلامی بود و امروز با وقاحت زیاد که فقط مختص هواداران ج.ا است ، همه چیز را مجددا وارونه کرده و بدون هیچ سند و مدرک سایت اخبار روز را متهم میکند و چنین مینویسد !
“سایت اخبار روز جاده یکطرفه شده است . کسانی اجازه دارند نشر عقاید نمایند که به : “حمله اسرائیل به ایران به انقلاب مردم ایران کمک میکند “
F Sharifi گرامی با درود. با شما کاملا موافقم.
این هم خودش در موضع نتانیاهو در جهت کلنگی کردن ایران است
خانم عادلخانی مطلب شما کاملا صحیح است و بیان واقعیتی ست دردناک اما اشکال و گره اصلی وضعیت کنونی در دو جاست. یکی اپوزسیون که شما به ان اشاره کرده اید. اما سوی دیگر که سوی اصلی نیز هست, مردم ساکن ایران و نسل بعد از ۷۵ است که اگرچه این رژیم را نمیخواهند اما توگویی منتظر نیرویی از غیب اند. از دل همین نسل پر از عیب و ایراد ۵۷ دو سازمان چریک های فدایی و مجاهدین خلق, ۱۵ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد به علت کمکاری نسل گذشته آن زمان فرارویید. سؤال اینجاست که چرا نسل کنونی پس از ۴۶ سال، سازمان و رهبریتی برای آرمان های خود نیافریده در حالی که شرایط زندگی, درجه فقر و نابرابریها و دزدی و اختلاس و خطر جنگ بسیار بیش از دوران بعد از کودتا بوده و هست؟
حکومت در حرکت زن زندگی ازادی متوجه شد با نسلی روبرو شده است حق زندگی فردی خودش را می خواهد و ارمان های گول زنک قبلی را دنبال نمی کند بهمین خاطر است که حکومت نسبت به این نسل هم کینه دارد و هم از انها وحشت و هم می ترسد و کم کم دارد طوری برخورد می کند با این نسل در گیر نشود،
حکومت متوجه شد وقتی نسلی حق زندگیش را در زمان حیاتش می خواهد دیگر به فریبکاری هایی تحت نام بهشت و جهنم توجه نخواهد و حتا این نسل پرت کننده تمام آموزه های فریبکارانه تحت هر نامی در سطل آشغال خواهد بود
اگر اموزه ها هم دینی و مذهبی باشد.
لازم نیست که کل دریا را بنوشی تا بفهمی آب شور است
“حمله اسرائیل به انقلاب مردم ایران کمک میکند ” از پیام حمید تقوایی رهبر حزب کمونیست کارگران ایران است و نه سایت اخبار روز ! گروها و احزابی که با این حزب اهداف مشترک دارند: حزب کمونیست کارگران (حکا) حزب کمونیست ایران( اقلیت) ،کارگران انقلابی ایران( راه کارگر) ، حزب کومله کردستان ، سایر گروهان تروتسکی دیگر . تمامی این گروهها و طرفدارانشان در این سایت از حملات نظامی به افغانستان تا لیبی فلسطین و سوریه دفاع کرده اند…
آرش خود زندانی سیاسی تا پای اعدام رفته ای همزمان با اعدام زنده یاد سعید سلطانپور بوده است .
آفرین به شما خانم هموطن:
موضوع مهم و بسیار بجایی است. و هنوز بعد از چند دهه قدم مهمی به سوی این هدف بر نداشته شده.
با توجه به نوشتار بانو عادلخانی این پرسش پیش می آید:
آیا زمانی با هم بودنی در بین آنهایی که اپوزیسیون نامیده می شوند و در خارج کشور هستند پیش خواهد آمد؟
باید گفت: خیر!
برای نشان دادن چرا پاسخ خیر است باید نکاتی و مواردی را آورد
اما با توجه به شش سطری نمی شود کامل موضوع را شکافت
اما می توان گفت بعضی از این خارج نشینان برای این سازمان دهی شده اند که دانسته یا ندانسته نگذارند اتحاد و باهم بودنی شکل بگیرد؛
چگونه؟
بماند در زمانی دیگر
آقای ارش
“حمله اسرائیل به انقلاب مردم ایران کمک میکند”
این نه در مقالات اخبار روز است و نه شاید در کامنت ها !
در مورد جمله فوق با شما هم عقیده ام که کاملا جنگ طلبانه و اشتباه مهلکی است و نمیتواند و نباید سیاست چپ باشد !
حتا میتوان نوشت این استراتژی سلطنت طلب ها و آخر زمانی های اسلامیست لذا دلیل اضافه دیگر که باید با هر نوع جنگ طلبی مبارزه کرد !
درودهای بی پایان به سعید سلطان پور و دیگر هم رزم هایش مانند مهرداد پاکزاد .
F Sharifi گرامی با درود: رژیم چنجی ها و “چپ” محور مقاومتی و منادیان ضربه به کشور برای تضعیف حکومت سر و ته یک کرباسند و راه چاره: سازمان یابی و وحدت تشکلهای کارگران-فرهنگیان- مزد بگیران-بازنشستگان…. جهت انقلاب است. اعتصاب مدرسه انقلاب…..
درود به کهنسال عزیز
کاملا با جنابعالی موافقم.
برای اپوزیسیون مبارزه علیه جمهوری اسلامی هم تاکتیک است و هم استراتژیک، نه به نیروی اندک خود توجه دارند و نه وقعی به توازن قوای ملی و طبقاتی میافکنند و نه طرح و برنامهای درشرایط وقوع جنگ و یا پس از آن دارند . قسمتی از اپوزیسیون حضور خود را بعد از حمله نظامی به ایران و شروع جنگ داخلی میداند. بدین ترتیب که پس از حمله نظامی به ایران آنها از پیله خود خارج شده ، هم حکومت را سرنگون میسازند و هم بیگانگان را شکست و از ایران اخراج مینمایند. سپس یک حکومت شورایی بدون رهبری با آزادیهای بدون قید شرط اجتمایی، اقتصادی فرهنگی سیاسی در این جنگل توحش جهانی ایجاد مینمایند ! (خط سومی ها) .
خانم عادلخانی به غیبت تاریخی اپوزیسیون، اشاره درستی کرده است. اما، چرائی این غیبت، خود پرسشی دیگر است، که نیاز به پاسخ دارد. چرا غیبت؟ غیبت، نشانه عدم حضور است، و یا حضور بدون عمل و تاثیری که، بطور عملی، در تغییر واقعیت موجود، مفید باشد. تا آنجا که واقعیت موجود در جامعه، و تلاش مردمان این جامعه، برای خلاصی از این وضعیت نابسامان نشان میدهد، مردمان این جامعه در غلیلان هستند، و کارگران و زنان و آموزگاران و بازنشستکان و دانشجویان و همه قشور تحت ستم و سرکوب، دمی از مبارزه کوتاهی نمیکنند. مشکل در بافت روشنفکری و بی عملی جریانات سیاسی است، که با وجود عربده کشی های جریان راست افراطی گذشته گرا،فاقد اراده برای همگرایی، و ایجاد یک گزینه مردمی است. وقت همگان خوش!
در این سایت دو بینش یا دو ترسیم سیاسی برای ” گذار و نه سرنگونی” نظام وجود دارد، البته اگر متوسل به امدادهای غیبی نباشند ! هر دو “خشونت پرهیز و مخالف هر نوع دیکتاتوری بجز دیکتاتوری بورژوازی میباشند . کروه اول در پی “انتخابات پارلمانی”، کسب کرسی های بیشتر در مجلس در تقابل و تصاحب حکومت و گروه دوم در مقبولیت و تبلیغ “انقلاب جهانی” برگرفته از شعار” کارگران وطن ندارند ” تحریف شده مارکس تلاشی بی امان دارند . البته فاصله رسیدن به این “انقلاب” حتی رسیدن به کهکشانها هم دور تر است.
وقتی کسی خود را همه چیز بداند تناقض گویش حتمی است.
می آورد هردو مخالف ،مخالف هر دیکتاتوری بجز دیکتاتوری بورژوایی هستند
اما می گوید یکی از آنها با توجه به انقلاب جهانی کارگری عمل می کند؛
باید به ایشان گفت، شما که مارکس را خیلی خوب شناخته اید
کسی که بخواهد با انقلاب جهانی کارگری عمل کند دیگر دنبال 《دیکتاتوری بورژوایی》 نمی رود بدنبال دیکتاتوری کارگری می رود،
جناب امیر ” ایرانی”
بدنبال”دیکتاتوری بورژوازی” نمیرود ولی بدنبال ” نخود سیاه ” که میرود !
ستاره ” آلفا سنچوری ” نزدیکترین ستاره به زمین و یا خورشید است که با چشم غیر مسلح هم دیده نمی شود.سرعت سریعترین فضانورد ساخته شده ۱۵ هزار کیلومتر در ساعت است . برای رسیدن به این ستاره با این فضانورد ۷۸ هزار سال وقت لازم است. ولی… فاصله رسیدن به” انقلاب جهانی کارگری” از این هم بیشتر است !
اپوزیسیون جمهوری دموکراتیک خواه اینقدر فس فس میکند و متحد نمیشود تا آخرش هم سلطنت به ایران برگردد و رضاپهلوی دوم دست نشانده بعدی بشود. اصلا شما یک حزب خوب ایرانی با برنامه خوب در خارج از کشور سراغ دارید که ایرانیها را جذب خودش بکند؟ یکسری در اپوزیسیون هنوز با دمکراسی مشکل دارند و یاد نگرفتند که ابتدا برنامه ای ارائه کنند تا مردم به تنگ آمده از ج.ا. ببینند آلترناتیو رژیم ملایان چه چیز یا چه کسی میتواند باشد؟ برای کسب قدرت ابتدا باید مردم را قانع کنی که چرا تو از رژیم ملایان بهتر هستی؟ اصلا تا حالا گروهی و حزبی در اپوزیسیون دیدید که برنامه اقتصادی نوشته باشد برای مرحله گذار و بعد از ج.ا.؟
ما در اخبار روز مقالات زیادی خوانده ایم ، نویسندگان حقیقی را که دیگر نمی بینیم ، کامنت گزارانی که با اسم حقیقی یا مستعار می نوشتند دیگر اسمی از آن نیست.شاید با «اسم»های جدید می نویسند.در صحنه سیاسی هم در ایران بدتر ست آیا شما از ۱۰۰ سال فعالیت احزاب در ایران میرائی جز سرکوب خونین و هزاران قربانی چیزی سراغ داری؟ اکثریت مردم ایرانیان امروز بعداز به قدرت رسیدن ملایان بدنیا آمده اند و تردیدی نیست از این حکومت و دارو دسته آن عقب مانده تر و مرتجع تر نداشتیم و نداریم . حالا شما بفرمائید از چی می ترسی؟آیا حکومتی از این ها فاسد تر و فاشیست تر ممکن ست به قدرت برسد؟ استدلال کنید.بعد راجع به برنامه ی احزاب حرف میزنیم.