پیشگفتار
خاورمیانه پهنه نبرد بازیگران بزرگ و کلیدی، به ویژه اسراییل، ترکیه، جمهوری اسلامی و عربستان سعودی شدهاست. هر یک از این کشورها دارای منافع ژئوپلیتیک، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و استراتژیک گوناگونی هستند. برای همین، درگیری ژئوپلیتیکی میان اسراییل، ترکیه، جمهوری اسلامی و عربستان سعودی چند سویه است و آمیزهی پیچیده از منافع اقتصادی و استراتژیک، مذهبی و سیاسی را در بر میگیرد. این کشورها در درگیریهای رودررو و یا جانشینی شرکت میکنند، با کشورهای نیرومندتر مانند آمریکا و روسیه همسو میشوند و اتحادهایی برای منافع خود میسازند.
بگذارید نخست منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک کشورهای بزرگ در خاورمیانه را بررسی کنیم؛ و سپس به بازتاب این تنشهای ژئوپلیتیک در درگیری مذهبی که کشورها را به اتحادها و یا دشمنیها میکشاند نگاهی داشتهباشیم؛ و در پایان به نقش ”چپ” در برابر این تنشها بپردازیم.
منافع اقتصادی و سرچشمههای انرژی
خاورمیانه دارای سرچشمههای زیرزمینی، به ویژه نفت و گاز است و رقابت برای در دست گرفتن این سرچشمهها دلیل برجستهای از این درگیریها است. عربستان سعودی و جمهوری اسلامی دو تا از بزرگترین تولیدکنندگان نفت جهان هستند و نفوذ آنها در اوپک، به آنها ابزار اقتصادی برجستهای داده است. در گذشته تنشهایی میان این دو کشور در بارهی بها و اندازه تولید نفت در بازار جهانی نفت برای رخ دادهبود.
اتحاد استراتژیک آمریکا و اسراییل
آمریکا، به ویژه پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹ آگوست ۱۹۵۳) یک بازیگر برجسته در خاورمیانه شدهاست. آمریکا با بازیگران کلیدی خاورمیانه مانند اسرائیل، عربستان سعودی و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) همکاری استراتژیک دارد.
افزایش بهای نفت به دلیل درگیری در خلیج فارس میتواند به اقتصاد ایالات متحده آسیب برساند، به ویژه برای اینکه زنجیرههای فروش جهانی نفت با هم در پیوند هستند. بالا رفتن بهای نفت میتواند هزینهها را برای همه چیز از تولید گرفته تا ترابری نفت افزایش دهد. اگر چه که امپریالیسم آمریکا دیگر نیاز چندانی به نفت خاورمیانه ندارد، ولی بسیاری از دوستان آمریکا، به ویژه در اروپا و آسیا، به نفت و گاز خلیج فارس وابسته هستند. آمریکا به این متحدان کمک می کند تا دسترسی به سرچشمههای انرژی کم بها داشتهباشند.
یکی از هدفهای استراتژیک امپریالیسم آمریکا برای آمادگی جنگی در خلیج فارس کم کردن نفوذ روسیه و چین در خاورمیانه و رام کردن جمهوری اسلامی است. آمادگی جنگی آمریکا در خلیج فارس مایه نیرومند شدن این همکاری و دلگرمی دوستان آمریکا میشود. آمادگی جنگی آمریکا برای بازدارندگی در برابر درگیریها و پاسبانی از رفتوآمد کشتیها به ویژه بازرگانی از تنگه هرمز، نیز است. ۲۰ درصد نفت جهان از تنگه هرمز گذر میکند. آمریکا نگران رقابت ژئوپلیتیکی با دیگر نیروهای جهانی، به ویژه چین و روسیه است که دارای منافع استراتژیک در خاورمیانه هستند. هر دو کشور با پیوند نزدیکتر با کشورهای نفتخیز خلیج فارس و خاورمیانه نفوذ خود را افزایش دادهاند. خلیج فارس بدون آمریکا میتواند دروازهها را برای چین و روسیه باز کند، تا اهرمهای خود را افزایش دهند، و اگر اینگونه شود میتواند منافع اقتصادی و استراتژیک آمریکا در خاورمیانه را به خطر بیندازد.
آمریکا دوست سرسخت اسراییل هم بوده و هست و کمکهای نظامی و دیپلماتیک گستردهای را برای آن فراهم کردهاست. پشتیبانی سراسری امپریالیسم آمریکا از بورژوازی صهیونیستی آمیخته سازههای پیچیده ژئوپلیتیکی، استراتژیک، اقتصادی- سیاسی و تاریخی و فرهنگی است. اسراییل دوست استراتژیک امپریالیسم آمریکا در خاورمیانهای است که سرشار از سرچشمههای زیرزمینی مانند نفت و گاز است. این نفت و گاز به ویژه برای بزرگترین دشمن آمریکا، یعنی چین ارزش فراوانی دارد. اسراییل دوست بسیار نزدیک آمریکا در خاورمیانهای است که با کمک آمریکا ناپایدار شدهاست. آمریکا از اسراییل در برابر دشمنانی مانند جمهوری اسلامی و نیروهای جانشینی آن مانند حزب الله و حوثی پشتیبانی می کند. تواناییهای نظامی و امنیتی اسراییل، جنگافزارهای پیشرفته اسراییل، آن را یک دوست کلیدی آمریکا علیه شورش ضداستعماری خلقهای عرب کردهاست.
آمریکا منافع اقتصادی و فنآوری هم در دوستی با اسراییل دارد. اسراییل یک بازیگر برجسته در نوآوری تکنولوژیکی، به ویژه در زمینههایی مانند امنیت سایبری، جنگ و اطلاعات است. آمریکا از پیشرفتهای اسراییل سود میبرد و دو کشور در بخشهای گوناگون با هم برنامههای مشترک دارند. بسیاری از جنگافزارهای نوین انحصارهای جنگافزارسازی آمریکا از سوی اسراییل در خاورمیانه آزمایش میشوند.
اقتصاد و بازارهای اسراییل و آمریکا در هم تنیده شدهاست و دو کشور دادوستد گستردهای با هم دارند. آمریکا و اسراییل همچنین یک پیمان بازرگانی آزاد دارند که مالیاتهای گمرکی میان دو کشور را کاهش میدهد. آمریکا به اسراییل کالاهای کشاورزی مانند گندم، ذرت، میوه و فراوردههای شیری، داروسازی و پزشکی هم میفروشد. اسراییل یکی از فروشندگان بزرگ کالاهای فنآوری و فراوردههای صنعتی به آمریکا است. اسراییل یکی از پیشرفتهترین کشورهای جهان در زمینههای تکنولوژی، به ویژه در بخشهای نیمهرساناها، رباتیک و امنیت سایبری است. بیوتکنولوژی اسراییل پیشرفتهای چشمگیری دارد و به آمریکا نیز فروخته میشود. اسراییل یکی از پیشرفتهترین کشورهای جهان در زمینه کشاورزی است و میوههای تازه، سبزی و گل به آمریکا میفروشد. در سال ۲۰۲۲، دادوستد میان اسراییل و آمریکا ۵۰ میلیارد دلار کالا و خدمات بود. موازنه بازرگانی یک میلیارد دلار به سود اسراییل بود.
آمریکا یکی از بزرگترین کمککنندگان جنگی اسراییل است. این کمکها بیشتر برای خرید جنگافزارها از آمریکا است. اسراییل از آمریکا سیستمهای دفاع موشکی مانند گنبد آهنین (Iron Dome)، جنگندههای F-35 و سیستمهای هوایی پیشرفته خریدهاست. آمریکا در سالهای گذشته سالانه ۳.۸ میلیارد دلار کمک جنگی به اسراییل کردهاست. این کمکها به اسراییل اجازه میدهد تا فنآوریهای پیشرفتهای مانند هواپیماهای جنگی و ابزارهای راداری را خریداری کند و آمریکا نیز منافع اقتصادی و سیاسی از فروش این جنگافزارها به دست میآورد. آمریکا به اسراییل جنگندهها، هلیکوپترهای جنگی، تانکها، موشکها، بسیاری از نرمافزارهای فنآوری اطلاعات، سیستمهای کامپیوتری، و ابزارهای ارتباطی میدهد. آمریکا دوست بهتر و پایدارتری نمیتواند در خاورمیانه پیدا کند. اگر چه بسیاری از سردمداران عرب دستنشانده بوده و هستند، ولی خاورمیانه انبار باروت است. آمریکا ناصر در مصر، اسد در سوریه، قذافی در لیبی، البکر و صدام در عراق و شورشهای فلسطینیها در اردن ملک حسین که هر کدام سرشت ضدآمریکایی داشتند را فراموش نمیکند.
پیوندهای فرهنگی و ایدیولوژیک میان این دو کشور فراوان است. بخش بزرگی از جامعه آمریکا، به ویژه مسیحیان انجیلی آمریکایی، یهودیان آمریکایی اسراییل را بخشی از فرهنگ مسیحی و غربی خود میداند که باید به هر بهایی از آن پشتیبانی کرد. پشتیبانی از اسراییل، برای پاسبانی از منافع آمریکا در خاورمیانه برجسته است. گروههای لابی بسیار نیرومند اقتصادی- سیاسی هوادار اسراییل در آمریکا، سیاستمداران را به دوستی و پشتیبانی از اسراییل وا میدارند.
هم اکنون، جایگاه امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه در روند کمتوانتر شدن است. حتا کشورهای دوست و وفادار عرب در خلیج فارس عضو بریکس می شوند و ترکیه عضو ناتو خواهان عضو شدن در بریکس است. به زبان دیگر، دوست وفادار، پایدار و هم منافع آمریکا در خاورمیانه، همانا اسراییل است. نیروی نظامی و استواری رژیم اسراییل نقش برجستهای در سر جای نشاندن کشورها و خلقهای ضدآمریکا در خاورمیانه بازی کرده که به سود آمریکا بودهاست. ولی از سوی دیگر هنگامی که پرخاشگری اسراییل از مرزهای پذیرفته شده دستنشاندگان غرب میگذرد، این دوستی پیامدهای ناگواری، همچون کشانده شدن کشورهای بیشتری به سوی سیاست ضدآمریکایی داشته است و دارد.
افزون بر این، در ۳۰ کیلومتری کرانه غزه میدان گاز غزه مارین است. این میدان در دهه ۱۹۹۰ میلادی از سوی شرکت بریتانیایی BG Group (که اکنون بخشی از شرکت شل است) پیدا شد. میدان گاز غزه مارین دارای ۳۰ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی است که می تواند برای اسراییل بسیار ارزشمند باشد.
عربستان سعودی
عربستان سعودی در خاورمیانه چندین منافع درهمتنیده اقتصادی و سیاسی مهم دارد که بهویژه به تولید نفت و جایگاه استراتژیک جغرافیایی آن پیوند خوردهاست. هر آشوب و تنشی در خاورمیانه میتواند این سرچشمه درآمد هنگفت را برهم ریزد. گلوگاههای برجستهای مانند تنگه بابالمندب و تنگه هرمز برای فروش نفت این کشور بسیار برجسته است. دسترسی عربستان سعودی به گذرگاههای بازرگانی کلیدی، مانند کانال سوئز و تنگه بابالمندب، توان چانهزنی این کشور را بالا میبرد. عربستان سعودی دادوستد گسترده اقتصادی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) مانند امارات، کویت، بحرین و عمان دارد. بازرگانی و رفتوآمد سرمایه میان این کشورها برای اقتصاد عربستان برجسته است.
عربستان سعودی یک سرمایهگذار بزرگ در مصر، لبنان و اردن میباشد. عربستان سعودی کمکهای پولی و وام به کشورهایی مانند مصر، لبنان و بحرین برای سرمایهگذاری در برنامه های زیرساختی می کند. وابستگی اقتصادی این کشورها نفوذ سیاسی عربستان را گسترش می دهد. بخش گردشگری مذهبی و دیدار مسلمانان از مکه و مدینه برای اقتصاد عربستان بسیار برجسته است. در دست داشتن شهرهای مذهبی ابزارهای شایسته خوبی به عربستان سعودی برای گسترش نیروی نرم خود در جهان اسلام فراهم می کند. عربستان سعودی از توان اقتصادی خود برای دگرگونیهای سیاسی مانند میانجیگری بین گروههای رقیب در یمن یا گروههای سیاسی در لبنان به سود خود بهرهجویی می کند.
برای همین، پاسبانی از امنیت خلیج فارس و دیگر جاهای خاورمیانه، برای منافع اقتصادی عربستان و امنیت زیرساختهای انرژی و دسترسی به گذرگاههای بازرگانی برجسته است.
جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی منافع اقتصادی بزرگی در کشورهای عراق، سوریه و یمن دارد که به دسترسی به سرچشمههای نفت و گاز این کشورها در پیوند است. با نفوذ خود با کمک نیروهای جانشینی جمهوری اسلامی میتواند دسترسی به سرچشمههای نفتی، به ویژه در عراق و سوریه، را فراهم کند. جمهوری اسلامی در تلاش است تا یک کریدور زمینی از ایران، عراق، سوریه و لبنان بر پا سازد. این کریدور که در برگیرنده کشورهای شیعوی است بازرگانی را با اروپا بدون نیاز از گزار از تنگه هرمز آسانتر میکند.
جمهوری اسلامی با پشتیبانی از گروههایی مانند حزبالله در لبنان و شبهنظامیان در سوریه دسترسی خود را به بندرهایی مانند بندر لاذقیه در سوریه را آسانتر میکند. این دسترسی بازرگانی در مدیترانه را برای جمهوری اسلامی آسانتر میکند. جمهوری اسلامی منافع اقتصادی بزرگی در عراق دارد و از نفوذ خود برای بستن پیمانها، سرمایهگذاری و دسترسی به بخش نفت عراق بهرهبرداری میکند. منافع اقتصادی جمهوری اسلامی در سوریه نیز بزرگ است. سوریه نیاز به بازسازی پس از جنگ چندساله دارد که برای شرکتهای ایرانی، بهویژه شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران بسیار پرسود میباشد. جمهوری اسلامی برای فروش نفت نیاز به دور زدن تحریمها دارد. جمهوری اسلامی با کمک نیروهای جانشینی خود، مانند حزبالله لبنان و عراق، به قاچاق کالاهای نفتی میپردازد.
افزون بر این، جمهوری اسلامی با کمک حزبالله و شبهنظامیان در عراق به قاچاق نفت از سوریه و عراق پرداخته است که بسیار پرسود است. جمهوری اسلامی در کشورهای عراق، سوریه و یمن سرمایهگذاریهای بزرگ در بازسازی زیرساختها، بهویژه در بخشهایی مانند انرژی، ارتباطات و ساختوساز انجام دادهاست. این سرمایهگذاریها نهتنها متحدان جمهوری اسلامی را پرتوان میکند، بلکه سرچشمه درآمدهای هنگفت و اهرم اقتصادی هم میشود. حزبالله تنها یک گروه شبهنظامی مذهبی نیست، بلکه در اقتصاد لبنان نیز نقش کلیدی دارد. این گروه کنترل بخشهایی از اقتصاد لبنان و بازرگانی لبنان را در دست خود دارد. شبهنظامیان در عراق نیز داراییهای کلیدی، مانند میدانهای نفتی یا تولید کشاورزی دارند. این دو گروه جانشینی برای اقتصاد جمهوری اسلامی مهم هستند.
همهی اینها برای بخشهای گوناگون بورژوازی بازرگانی برجسته است و بورژوازی نظامی هم به فراهم کردن شرایط شایسته سودورزی هم برای خود و هم برای بورژوازی بازرگانی میپردازد.
ترکیه
ترکیه یک کشور نفتخیز نیست، ولی یک کشور برجسته در گذر نفت و گاز خاورمیانه و خزر برای فروش در اروپا است. این جایگاه به ترکیه کمک کرده است تا در دادوستد نفت و گاز دست داشتهباشد و از هزینههای ترابری- حمل و نقل- سود ببرد. با این همه، جاهخواهیهای اقتصادی ترکیه گاهی با منافع همسایگانش در تضاد است، به ویژه تلاشهای کاوش و نویابی (اکتشافی) نفت و گاز در مدیترانه شرقی، ترکیه را با کشورهایی مانند یونان، قبرس، اسراییل و مصر درگیر کردهاست.
ترکیه در دریای مدیترانه شرقی به دنبال دستیابی به چندین هدف مهم است که بیشتر ژئوپلیتیکی، اقتصادی و برای دستیابی به انرژی استوار است. ترکیه به دنبال دستیابی به گاز طبیعی و نفت در دریای مدیترانه شرقی است. برای همین، با یونان و قبرس در بارهی مرزهای دریایی در مدیترانه درگیر است. ترکیه دشمن «کنگاش گاه گاز شرق مدیترانه» (Eastern Mediterranean Gas Forum – EMGF)است که قبرس، مصر، اسرائیل، یونان، اردن و فلسطین عضو آن هستند.
ترکیه دوستی نزدیکی با دولت توافق ملی لیبی (GNA) دارد و با آن پیمانی در بارهی مرزهای دریایی امضا کرده است. این پیمان به ترکیه اجازه میدهد که حق یونان و مصر را در آن بخش از دریای مدیترانه به چالش بکشد. افزون بر این، بهرهجویی از سیاستهای برون مرزی پررنگ و ژئوپلیتیک میتواند به ملیگرایی و افزایش پسندیدگی (محبوبیت) دولت ترکیه در درون و برون از مرزها کمک کند.
ابزار دین و ایدیولوژی برای برتری ژئوپلیتیکی
یکی از پایههای بنیانی درگیری ژئوپلیتیکی میان این کشورها، در شکاف مذهبی، به ویژه شکاف سنی و شیعه بازتاب مییابد.
جمهوری اسلامی، که شیعه است، خود را رهبر و پشتیبان شیعیان در سراسر خاورمیانه میداند و از گروههایی مانند علویها در سوریه، حزب الله در لبنان و شورشیان حوثی در یمن پشتیبانی میکند. این کار جمهوری اسلامی را با عربستان سعودی درگیر کردهاست، که با سنی مذهبی بودن، خود را رهبر جهان اسلام سنی میداند. رقابت عربستان سعودی و جمهوری اسلامی در چندین درگیری جانشینی بازتاب یافتهاست و هر دو کشور برای نفوذ در یمن، عراق، سوریه و لبنان به نبرد گرم و سرد پرداختند و همچنان میپردازند.
عربستان سعودی، جمهوری اسلامی و ترکیه همگی جاهخواهیهایی برای رهبری جهان اسلام دارند، اما دیدگاه آنها برای چگونگی این رهبری گوناگون است. عربستان سعودی و جمهوری اسلامی درگیر رقابت برای نفوذ مذهبی هستند، عربستان سعودی از گسترش مذهب وهابی و جمهوری اسلامی از گسترش شیعه پشتیبانی می کند. ترکیه هم اکنون در تلاش است تا رهبری دوران عثمانی خود را در جهان اسلام زنده کند و خود را پاسبان و نگهبان مسلمانان زیر ستم در جهان میداند.
نزدیکی و دشمنی مذهبی میان قطر، ترکیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و جمهوری اسلامی، یک جستار پیچیده و چندسویه است.
جمهوری اسلامی هم چون یک کشور شیعه، با عربستان سعودی و امارات که سنی هستند، در تضاد است. عربستان سعودی و امارات متحده عربی در بارهی پرسشهای مذهبی و سیاسی با یکدیگر همراستا هستند. هر دو کشور از مذهب سنی پشتیبانی میکنند و با گروههای شیعه و جمهوری اسلامی بد هستند. دوستی قطر با اخوانالمسلمین این دو کشور را با قطر و ترکیه بد کرده بود، که حتا پس از پیمان آشتی، همچنان در نهان همینگونه است.
اردن و عربستان سعودی به دلیل وابستگی اقتصادی و امنیتی اردن به عربستان سعودی، به یکدیگر نزدیک هستند. عربستان سعودی پشتیبان اقتصادی اردن است. هر چند که اخوانالمسلمین در اردن آزاد است، ولی نه در عربستان، دو کشور در زمینههای امنیتی، به ویژه در برابر جمهوری اسلامی و گروههای تندرو مذهبی با هم همکاری دارند.
قطر و ترکیه با هم نزدیکی دارند و به ویژه در پشتیبانی از گروههای اسلامی و جنبشهای عربی، مانند اخوانالمسلمین و حماس همکاری میکنند. این نزدیکی مایه تنشهایی با عربستان و امارات شدهاست.
اردن با قطر چندان خوب نیست. قطر به دلیل سیاستهایش در برابر اخوانالمسلمین، گاهی با اردن در تضاد است. ولی اردن به دلیل اقتصادی، تلاش میکند تا پیوند آن با قطر تیره نشود. مصر السیسی، با اخوانالمسلمین دشمن است و با عربستان و امارات همسو است. این کشور به دلیل اخوانالمسلمین با قطر و ترکیه چندان خوب نیست.
ترکیه عضو ناتو است و دوستی و نزدیکی با غرب داشته است، اما در دوران رئیس جمهور رجب طیب اردوغان، ترکیه سیاست برونمرزی مستقلی را دنبال کرده است. دوستی ترکیه با اسراییل به ویژه پس از رویداد ناوگان غزه در سال ۲۰۱۰ و هماکنون پس از یورش ددمنشانه ارتش فاشیستی اسراییل به غزه و لبنان بسیار تیره شدهاست. منافع ترکیه در سوریه، جایی که هم با جنبشهای استقلالخواه کُردها و هم با بشار اسد رییس جمهور سوریه (که جمهوری اسلامی پشتیبان او است) با منافع جمهوری اسلامی و آمریکا در تضاد است. از سوی دیگر، ترکیه و جمهوری اسلامی هم اکنون در برابر اسراییل با هم همکاری می کنند، ولی برای نفوذ در عراق و سوریه هم چنان رقابت هم دارند. ترکیه بخشی از لیبی را نیز با پشتیبانی از دوستان خود در دست دارد. میتوان گفت که ترکیه رویا زندهکردن امپراتوری عثمانی را در سر میپروراند.
اسراییل، بزرگترین برنده شکاف سنی و شیعه در خلیج فارس بودهاست. اسراییل به دلیل پشتیبانی جمهوری اسلامی از گروههای ضداسراییلی مانند حزب الله، حماس و ترس از ساختن بمب هستهای با ایران بد است. برای همین اسراییل با کمک آمریکا با زرنگی از شکاف مذهبی سنی و شیعه برای نزدیک کردن کشورهای عرب سنی، به ویژه عربستان سعودی، به سوی خود بهرهجویی کردهاست.
دیدگاه ”چپ”
باید به جداسازی منافع بورژوازی انگلی جمهوری اسلامی و منافع ملی ایران پرداخت. ”چپ”ها مانند راستهای هوادار امپریالیسم و صهیونیسم نیستند که برای جاهخواهیهای خود خواهان بمباران ایران از سوی ارتش فاشیستی اسراییل باشند. ”چپ”ها همواره میهندوست بودهاند و هستند و برای منافع راستین ملی آن میجنگند.
بگذارید به یک فردای پساجمهوری اسلامی در ایران بیندیشیم که در آن دولت در دست نیروهای پیشرو و ”چپ” است. آنچه که میتوان بدون هیچ تردیدی گفت ایناستکه یک ایران پیشرو به دنبال همزیستی صلحآمیز و آشتیجویانه با همسایگان و دیگر کشورهای خاورمیانه است و دست به گروهسازی برای جنگهای جانشینی با دیگر کشورهای خاورمیانه نخواهد زد. این گونه جنگها از سوی هیچ یک از کشورهای پیشرو جهان به کار برده نمی شود و هیچ یک از این کشورها به تنشها دامن نمیزنند. کوبا، جمهوری دموکراتیک کره و جمهوری خلق چین به اینگونه رویکردها روی خوش نشان نمیدهند.
افزون بر این، تجربه نشان دادهاست که سرمایهگذاری به روی این گروهها به افزایش آمادگی جنگی امپریالیسم آمریکا در خلیج فارس و دیگر جاهای خاورمیانه انجامید و بسیاری از کشورهای همسایه را نیز از ترس جمهوری اسلامی به دامن امپریالیسم آمریکا و بورژوازی صهیونیسم انداختهاست و سود انحصارهای جنگافزارسازی را بیشتر کردهاست. بدون هیچ تردیدی سیاست ژرف کردن شکافهای مذهبی در خاورمیانه در راستای سیاستهای درگیریجویانه امپریالیسم و صهیونیسم بودهاست. نشانههای فراوانی نیز در دست است که حتا خود جمهوری اسلامی هم پس از ضربه های بزرگی که از سوی ارتش فاشیستی اسراییل به این گروهها زده شدهاست میخواهد از این سیاست دوری گیرد. سیاست برونمرزی جمهوری اسلامی در خاورمیانه کنونی در روند دگرگونیهای بزرگی است (در نوشته آینده به این جستار خواهیم پرداخت).
از سوی دیگر، یکی از پایههای مهم در سیاست هر گروه و یا کشور “چپ” همبستگی جهانی با خلقهای دربند و طبقههای رنجبر دیگر کشورها هست. پشتیبانی از جنبش رهاییبخش خلق فلسطین یک سیاست کلیدی برای همهی ”چپ”های ایران بوده و است. یک ایران پیشرو و دموکراتیک و یا سوسیالیستی نمیتواند چشم به روی ستم بورژوازی صهیونیسم بر خلق فلسطین ببندد. بدون تردید چنین کشور پیشرویی سیاست پشتیبانی سیاسی و اقتصادی از خلق فلسطین را در پیش خواهدگرفت. این سیاست بدون تردید خاری در چشم نژادگرایانه بورژوازی صهیونیسم خواهد شد و این رژیم فاشیستی را با یک ایران آزاد و پیشرو بد خواهد کرد. اگرچه که یک دولت پیشرو و “چپ” در ایران آینده بدون هیچ تردیدی به جنگهای جانشینی علیه اسراییل نخواهدپرداخت، ولی پشتیبانی سیاسی و اخلاقی چنین کشور بزرگ با سرچشمههای زیرزمینی گسترده از خلق فلسطین، دشمنی اسراییل را بر خواهد انگیخت.
در چنین هنگامی این دولت پیشرو از هر زمینه دوستی با کشورهای دیگر خاورمیانه سود خواهد جست تا اتحاد استواری علیه پرخاشگریهای اسراییل برپا سازد. این دوستی نمیتواند جدا از تاریخ، نژاد، زبان و مذهب میهن و مردم ما باشد. بدون تردید چنین دولت پیشرو به سوی هر کشور و گروهی که با ایران آینده به گونهای زبان مشترک دارد دست دوستی دراز خواهد کرد و چه بسا برخی از این گروهها به دلیل شیعه بودن برای هدفهای ژئوپلیتیک یک ایران پیشرو دوباره برجسته شوند.
افزون بر این، یک ایران پیشرو در اندیشه منافع ملی همهی ایرانیان نیز هست و بدون تردید برای برتری جایگاه ژئوپلیتیک خود خواهان پیوند زمینی ایران، عراق، سوریه و لبنان برای دستیابی به بازار اروپا خواهد شد. از سوی دیگر، یک ایران پیشرو نمیتواند از پاسبانی جایگاه بسیار برجسته تنگه هرمز که گذرگاه ۲۰ درصد نفت جهان است چشم پوشی کند و برای آن نجنگد. هم چنین یک دولت پیشرو و ”چپ” نمیتواند از حق ایران برای داشتن انرژی هستهای برای هدفهای صلحآمیز و یا حتا داشتن جنگافزار هستهای تا زمانی که اسراییل هم دارای این جنگافزار است، بگذرد.
پایانسخن
همانگونه که دیدهایم کشورهای بزرگ خاورمیانه دارای منافع اقتصادی گوناگون هستند. آنها برای دستیابی به این منافع به برپایی اتحادهای درهم و پیچیده و گاهی گذرا میپردازند. اگرچه که با دید سطحی درگیریها و تنشها رخت مذهبی و ایدیولوژیک بر خود میپوشانند، ولی این درگیریها ریشه در تنشهای ژئوپلیتیکی دارند که در شکاف مذهبی بازتاب مییابند.
”چپ” نباید به دام رومانتیسم سیاسی بیفتد و یکی از این بازیگران را نجات بخش خلقهای خاورمیانه بداند و به روی آن سرمایهگذاری کند. روشن است که گناه جمهوری اسلامی در آن چه که هم اکنون در خاورمیانه میگذرد به اندازه گناه کُشتار بیش از ۴۰ هزار فلسطینی که ۷۰ درصد آن زنان و کودکان بودهاند، نیست. ولی به این دلیل نمیتوان از منافع اقتصادی بورژوازی انگلی در خاورمیانه چشم پوشید و آنرا رهبر “محور مقاومت” خواند. چنین نقش رومانتیستی به جمهوری اسلامی دادن با دادهها و رخدادها همخوانی ندارد.
با این همه، نمیتوان باور کرد که یک ایران پیشرو و سکولار در آینده با جاهخواهیهای کشورهایی مانند اسراییل، ترکیه و عربستان درگیر نشود. همچنین نمیتوان هم باور کرد که چنین ایرانی از حق خود برای فرمانروایی در تنگه هرمز بگذرد و یا خواهان راه زمینی از ایران تا به لبنان و انرژی هستهای نباشد. این هم به دور است که چنین ایرانی برای پاسبانی از منافع ملی ما از ریشههای تاریخی، فرهنگی، مذهبی ووو برای برپایی اتحادها با دیگر کشورها و گروهها سود نجوید.
ولی آنچه که آشکار است چنین ایرانی به دنبال حل آشتیجویانه و صلحآمیز تضاد منافع ملی خود با دیگر کشورها است و با تنشآفرینی پای نیروهای جنگی امپریالیسم آمریکا را در خلیج فارس باز نخواهد کرد.