یکشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴

شاید بهتر باشد برخی افراد پیش از اظهارنظر، تاریخ را با دقت مطالعه کنند – فریبا امینی

پاسخ به سردبیر مجله اندیشه پویا: “دیپلوماسی شکست”

سعی خواهم کرد به برخی از مسائلی که آقای خجسته رحیمی مطرح کرده‌اند پرداخته و نظرات خود را بیان کنم، هرچند که پرداختن به تمامی آن‌ها در اینجا امکان‌پذیر نیست. البته محققان و تاریخ‌دانان ایرانی و خارجی به‌طور جامع به این مسائل پرداخته‌اند، آن هم بر اساس اسناد معتبر و سال‌ها تحقیق و پژوهش.

اولاً، به قول زنده‌یاد مصطفی رحیمی، ملت‌ها نیاز به قهرمان دارند. و چه بهتر که آن قهرمان کسی باشد که نه حق کسی را تضییع کرده و نه خواهان انتقام بوده، بلکه تنها در دفاع از ملت خود در برابر دو قدرت جهانی، یعنی امپراتوری‌های انگلیس و آمریکا، ایستادگی کرده باشد؛ آن هم در شرایطی که تحت فشارهای شدید داخلی و خارجی قرار داشته‌است.

مصدق در عنفوان جوانی به عنوان مستوفی ولایت خراسان انتخاب شد، چرا که در او ویژگی‌های یک جوان شایسته و با تجربه مشاهده می‌شد.

اختلاف مصدق با رضا شاه و محمدرضا شاه بر سر این بود که شاه باید سلطنت کند، نه حکومت. از همان زمان، هر دو شاه پهلوی که این نام را برای خود انتخاب کرده بودند، با او به ستیز پرداختند. رضا شاه مصدق را به بیرجند تبعید کرد، اما از طنز روزگار خود او نیز بعدها به تبعید محکوم شد؛ آن هم به جزیره موریس. پس از او، محمدرضا شاه به قدرت رسید و آن‌چنان این قدرت شاه جوان و بی‌تجربه را مجذوب کرد که در نهایت حاضر شد به نخست‌وزیر خود پشت کند. اگرچه دلش می‌خواست با همسرش ثریا به آمریکا برود، اما از سفرش به ایتالیا بازگشت، چون کودتاچیان او را فراخوانده بودند. اگرچه او در ابتدا تمایل داشت تا حدی با مصدق همکاری کند، اما قدرت، مقام، ثروت و خانواده‌اش که به فساد آلوده بودند، به ویژه اشرف پهلوی، مانع از این همکاری شدند. آنها نیز آماده به خدمت بودند.

عوامل انگلیسی سال‌ها پیش از کودتا و با پشتکاری فراوان تلاش می‌کردند تا با مصدق مخالفت کنند، چرا که همکاری با او را امکان‌پذیر نمی‌دیدند. آنها در نهایت با خریدن و دادن رشوه به بسیاری از اعضای مجلس، تصمیم گرفتند دولت مصدق را ساقط کنند. این اقدام نه تنها به دلیل مسئله نفت، بلکه به این خاطر بود که مصدق فردی نبود که تحت تأثیر آنان قرار گیرد یا مزدبگیر آنها شود.

آقای سردبیر اظهار می کنند که مصدق خواهان دیپلوماسی نبود که البته حرفی است ناروا و بدون سند. کافی است به اسناد وزارت خارجه انگلیس و آمریکا رجوع کنیم.

مصدق خواستار مذاکره با دولت ترومن درباره مسئله نفت بود. جرج مک‌گی نماینده ترومن که با مصدق در واشنگتن و در مزرعه‌اش در حومه واشنگتن دیدار کرده بود، اظهار کرده که ما، یعنی آمریکایی‌ها، می‌خواستیم میانجی‌گری کنیم ولی پس از روی کار آمدن دولت محافظه‌کار در انگلیس ایدن با میانجی‌گری ما مخالفت کرد.

خود من نیز با جرج مک‌گی مصاحبه کردم و او می‌گفت که مصدق یک شخصیت ملی ایران بود که حاضر نبود با دولت شوروی بر سر شیلات شمال کنار آید. او نهایتا یک ایرانی میهن دوست بود.

زمانی که دولت آیزنهاور و جمهوری‌خواهان در آمریکا بر سر کار آمدند انگلیسی‌ها فشار بیشتری آوردند که دولت مصدق سقوط کند.

مصدق حاضر به مذاکره بود و بسیار در این راه تلاش کرد، ولی ان لمبتون، ایران شناس به‌نام انگلیسی (به او لقب آقای لمبتون را داده بودند!)، به دوست نزدیکش انتونی ایدن که وزیر خارجه وقت انگلیس بود توصیه کرد که “خونسردى خود را حفظ کرده و در انتظار سقوط مصدق بماند”. البته این برنامه دولت انگلیس از سالیان قبل از کودتا بود و فقط ارتباط به مسئله نفت نداشت. آنها، و به‌دنبال آن آمریکایی‌ها، نمی‌خواستند که ملت‌های دیگر از مصدق سرمشق بگیرند، زیرا منابع ملی کشورهای مختلف همچون مصر، گواتمالا، شیلی و کنگو برایشان اهمیت زیادی داشت. آنها نمی‌خواستند مصدق به الگویی برای سایر کشورها تبدیل شود.

اینکه مصدق لجوج بود حرفی است بیجا. مصدق بسیار هوشیار بود و باهوش. تحصیل‌کرده بود و دکترای خود را در حقوق از دانشگاه نوشاتل گرفته بود. شدیدا تحت تاثیر مادری قرار داشت که به او درس انسان‌دوستی را آموخته بود. در واقع، انسان‌دوستی و حق تعیین سرنوشت ملت‌ها با سیاست در کنار یکدیگر قرار دارند.

با اینکه مصدق از خاندان قاجار بود، ولی به آنان پشت کرد. در عرصه سیاست بسیار هوشمند عمل می‌کرد. به قانون اساسی مشروطه وفادار و به ارزش‌های بنیانگذاران آمریکا نیز علاقه‌مند بود. به همین دلیل شاید بیش از حد به آمریکایی‌ها اعتماد کرده بود. او به آرمان‌های دموکراسی آمریکا احترام می‌گذاشت و زمانی که در ۲۲ اکتبر ۱۹۵۱ در راه واشنگتن برای مذاکره با ترومن به فیلادلفیا رفت، اولین کاری که کرد این بود که به تالار استقلال رفت و امضایش را در دفتری درج کرد و سپس به برج آزادی (لیبرتی بل) رفت و اظهار داشت که همان‌طور که آمریکا زمانی برای استقلال و آزادی خود مبارزه کرده، ایران نیز همین آرزو را دارد. او چنین گفت:‌ آیین استقلال ملی جهانی است و برای همه ملت‌های جهان ارزشمند است.

با اینکه مذاکرات با دولت ترومن به جایی نرسید، مصدق همچنان تمام هم و غم خود را در این راستا گذاشت.

او از دولت آیزنهاور درخواست کمک مالی کرد. اسناد دو دولت در آرشیو انگلستان موجود است؛ من خود آنها را مشاهده کرده‌ام. 

دفتر وزارت خارجه انگلیس در تلگرافی به وزارت خارجه آمریکا می‌نویسد که به هیچ وجه به دولت مصدق کمک نکند. چند روز پس از کودتا، همان مرکز تلگراف دیگری می‌فرستد که حالا می‌توانید به دولت جدید، یعنی دولت زاهدی، کمک مالی کنید که این کار را انجام دادند.

اصلاً بحث بر سر نفت تنها نبود؛ بحث بر سر منافع ملی ایران بود و مصدق در دادگاه لاهه و سپس در سازمان ملل از ملت خود دفاع جانانه کرد. چرا او نزد ملت محبوب است؟ آقای سردبیر، آیا شما این سؤال را از خود پرسیده‌اید؟ چون مصدق نه فاسد بود و نه باج‌گیر. او حاضر به مذاکره بود، اما تصمیم‌ها در لندن و سپس در واشنگتن گرفته می‌شد. برادران دالس نقش مهمی ایفا کردند. کتاب برادران دالس را بخوانید.

دولت بریتانیا که از همان روزهای آغاز نخست‌وزیری مصدق در پی براندازی او بود، اکنون با تغییر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به آرزوی خود دست یافته بود و دیگر نیازی به کنار آمدن با مصدق نمی‌دید. چرخ نیرومند پروژه براندازی نخست‌وزیر ایران به حرکت درآمده بود و دولت مصدق که بسیاری از هم‌پیمانان پیشین خود را نیز از دست داده بود، توان ایستادگی در برابر نیرومندترین سازمان‌های امنیتی جهان آن روز و وابستگان ایرانی آن‌ها را نداشت.

چنانچه کودتای ۲۵ و ۲۸ مرداد رخ نمی‌داد، باز هم انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها دولت مصدق را سرنگون می‌کردند، زیرا خائنان ایرانی زیادی وجود داشتند؛ از برادران رشیدیان گرفته تا روحانیانی چون کاشانی و بهبهانی که سازمان سیا به خوبی به آن‌ها دسترسی پیدا کرده بود. حتی بسیاری از رهبران حزب توده به مصدق پشت کرده بودند چون او را به حد کافی ضد امپریالیست نمی‌دیدند. کاشانی می‌خواست پسرش، که فاسد و الکلی بود، از فلان شهر انتخاب شود. به پدرم می‌گوید که به مصدق بگوید این کار باید انجام گیرد. مصدق در جواب می‌گوید: این من نیستم که نماینده مردم را انتخاب می‌کنم، بلکه این مردم هستند که باید رأی بدهند. مجددا کاشانی از طریق پدرم که رابط آنان بود به مصدق پیغام فرستاد که اگر این کار صورت نگیرد، او را پایین می‌کشد. که در نهایت دیدیم چه شد. کاشانی و باقی همراهان به او پشت کردند؛ بنابراین نه تنها عوامل خارجی، که بسیار بودند، بلکه عوامل داخلی نیز از او روی‌گرداندند.

فضل‌الله زاهدی و پسرش اردشیر مورد نظر کاشانی بودند. حالا باید پرسید چرا؟ اردشیر زاهدی در آخرین مصاحبه‌ای که با من انجام داد گفت که چقدر به آیت الله کاشانی علاقه مند بود!‌‌

“دیپلماسی شکست” دوباره می‌خواهد این‌طور القا کند که مصدق عامل کودتا بود. خیر، آقای سردبیر، لطفاً تاریخ را بررسی کنید، منابع را بخوانید و سپس مقاله بنویسید. مصدق می توانست مانند زاهدی عمل کند ولی چنین نکرد. البته شاه بعدها زاهدی را هم رد کرد. مصدق، مانند دیگر نخست‌وزیران شاه، بله قربان‌گو نبود. کودتای ۲۸ مرداد، مشابه کودتا علیه دولت آلنده در شیلی، برنامه‌ای بود که باید اجرایی می‌شد. آلنده چه می‌خواست؟ غیر از این که منبع اصلی کشور شیلی، یعنی مس، متعلق به مردم شیلی باشد و نه کمپانی‌های آمریکایی. او می‌خواست این ذخیره را برای ملت شیلی حفظ کند تا کمپانی‌های آمریکایی آن را به غارت نبرند. پس آیا آلنده هم دیپلماسی بلد نبود؟

مصدق نه تنها قهرمان ملی ملت ایران است بلکه جاودانه در تاریخ دیپلوماسی نیز خواهد درخشید.

باید این را نیز افزود که مصدق در خاک وطن به خاک سپرده شد و نامش همیشه جاودان خواهد ماند. با اینکه شاه نیز عاشق وطنش بود، متأسفانه خارج از وطن دفن شد. این نیز گواهی است بر تاریخ بسیار غم‌انگیز این سرزمین.

منابع:‌

  • استفن کینزر، برادران: جان فاستر دالس، آلن دالس و جنگ جهانی پنهان آن‌ها، ترجمه شهریار خواجیان (تهران: اختران، ۱۳۹۹).
  • سفیری به دنیای میانه:‌ خاطرات جرج مک‌ گی 

George McGhee, Envoy to the Middle World: Adventures in diplomacy (New York: Harper & Row, 1983).

  • فریبا امینی، مصاحبه با جرج مک‌ گی
  • محمد امینی، “راست گردانی چند ناراستی”، ایران فردا، اسفند ۱۳۵۹.
  • برای نقل قول ان لمبتون بنگرید به:

یرواند آبراهامیان، کودتا، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، ۱۳۷۲.

“نه ماه پس از مذاکرات با الیور فرنکس در واشنگتن، من بسیار تلاش کردم تا ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس را به توافق برسانم. همچنین حدود هفتاد و پنج ساعت با نخست‌وزیر مصدق در نیویورک و واشنگتن و در مزرعه‌ام در میدلبرگ گفتگو کردم. با دیگر مسئولان دولتی، طرحی را که به نظر می‌رسید مورد پذیرش مصدق هم باشد، آماده کردیم تا به دولت انگلیس پیشنهاد دهیم. اما این طرح توسط دولت تازه روی‌کار آمده آیدن رد شد.”

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی