دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴

دو بال شکسته روابط بین‌الملل ایران: غرب ستیزی و امت واحد اسلامی – کیانوش رزاقی

غرب ستیزی و امت واحد اسلامی دو مبنای اصلی روابط بین‌الملل ایران در دوره جمهوری اسلامی بوده است.
غرب‌ستیزی در ایران پدیده‌ای ریشه‌دار و پیچیده است که از تلاقی دو روند تاریخی ایجاد شده است:
اول رقابت دیرینه‌ اعراب و ترکان با تمدن غرب و دوم نبرد ایران با روم و سپس رقابت روس و انگلیس که ایران را در دو قرن گذشته به میدان رقابت خود بدل کرده اند.
در آستانه‌ ظهور دولت صفویه، ایران و جهان مسیحی هر دو خاطره ای تلخ از دشمنانی مشترک داشتند: خلافت عربی و امپراتوری عثمانی.
خلافت عربی ایران را تصرف و ایرانشهر ساسانی را نابود کرده بود. مسیحیان هم از این خلافت عربی به شدت آسیب دیده بودند و برق شمشیر اعراب مسلمان تا مرزهای فرانسه و اسپانیا را هم روشن کرده بود.
سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ و گسترش نفوذ ترک‌های مسلمان تا قلب اروپا، غربی‌ها را به جست‌وجوی متحدی شرقی برای مهار عثمانی واداشت. ایرانِ صفوی، که خود درگیر نبردهای مرزی با ترکان و جنگ هویتی با اعراب بود، به‌طور طبیعی گزینه مناسبی برای این اتحاد بود. قدرت‌یابی صفویان تا اندازه‌ زیادی حاصل همین تقاطع منافع بود که باعث شد اروپاییان صفویه را در ایران تقویت کنند. در این دوران، ایران از پشتیبانی غیرمستقیم غرب بهره برد تا از زیر سلطه‌ عرب‌ها و ترکان بیرون آمده و شبهی از ایرانشهر زرتشتی را اینبار در پوشش شیعه‌گری احیا کند.
این اتحاد موقت اما غفلتی تاریخی به‌دنبال داشت: ایران در نزاع با ترکان و اعراب، از دشمنی دیرین با غرب غافل شد. ایرانیان فراموش کردند که قبل از اینکه بلای اعراب و سپس ترکان بر آن‌ها نازل شود آن‌ها صدها سال با یونان و روم جنگیده بودند و اساسا همین جنگ‌های طولانی و پرهزینه با رومی ها بود که آن‌ها را در برابر هجوم اعراب مسلمان آسیب‌پذیرتر کرد.
ایرانیان در عهد صفوی با کمک اروپاییان خود را در برابر اعراب و ترکان بازسازی کردند اما در قرون بعد، همان دو نیرویی که از ریشه‌های رومی برخاسته بودند ــ روسیه به‌عنوان وارث روم شرقی و بریتانیا به‌عنوان سردمدار تمدن رومی-ژرمنی ــ تبدیل به دو قدرت و بازیگر اصلی‌ در ایران شدند و ایران را در قفقاز، کاسپین و خلیج فارس تحت فشار شدیدی قرار دادند. بازی بزرگ روس و انگلیس در ایران باعث ایجاد حس تنفر از غربیان در ایران شد. در سده‌های نوزدهم و بیستم میلادی، هنگامی که غرب توانست امپراتوری عثمانی را در هم بشکند و جهان عرب را تحت استعمار مستقیم قرار دهد، نوعی احساس تهدید، تحقیر و انتقام در میان اعراب و ترکان مسلمان شکل گرفت. ایرانیان هم زخم خورده غرب در قفقاز و هرات و خلیج فارس بودند. در نتیجه، غرب ‌ستیزی که در هر یک از این جوامع ریشه‌ای متفاوت داشت، به تدریج به یک زبان مشترک بین ایرانیان و ترکان و اعراب بدل شد. عرب‌ها از سلطه‌ استعماری فرانسه و انگلیس و ترک‌ها از فروپاشی عثمانی خشمگین بودند. ایرانیان هم خود را قربانی رقابت روس و انگلیس می‌دیدند.
در اواسط قرن نوزدهم، در محافلی در استانبول، اندیشه‌ی تشکیل «بلاک اسلامی در برابر غرب» شکل گرفت و به سرعت به سایر نقاط از جمله مصر و ایران سرایت کرد. این ایده، در ظاهر، تلاشی برای احیای وحدت امت اسلامی بود، اما در واقع بر پایه‌ی غرب‌ستیزی مشترک اما ناپایدار استوار بود.
علت اصلی ناپایداری و غیرقابل تحقق بودن ایده امت اسلامی این است که سه حوزه‌ اصلی این «بلاک» ــ ایران، ترکیه و جهان عرب ــ از نظر تاریخی، مذهبی و فرهنگی در تضاد با یکدیگرند.
ایرانیان، هویت ملی خود را بیش از هویت دینی‌شان می‌شناسند و حتی مسلمانی خود را هم از جنس مسلمانی اعراب یا ترکان نمی‌دانند. ترکان و عرب‌های سنی نیز از نظر مذهبی، ایرانیان شیعه را فاقد صلاحیت ذاتی برای رهبری امت اسلامی تلقی می‌کنند.
از سوی دیگر، خاطره‌ تلخ سلطه‌ عثمانی بر اعراب، همچنان مانع از اعتماد متقابل میان اعراب و ترکان است.
به این ترتیب، ایده‌ امت واحد اسلامی یا «بلاک مسلمانان » در مقام یک اتحاد ژئوپلیتیکی علیه تمدن غرب، از درون ناپایدار و محکوم به شکست است. آنچه تاکنون این مفهوم را زنده نگاه داشته، صرفاً غرب‌ستیزی مشترک و موقتی میان ترکان، اعراب و ایرانیان بوده است. با این حال، این چسب ضعیف تر از آن است بتواند تضادهای تاریخی و هویتی این سه گروه را ترمیم کند.
با انقلاب ۵۷، غرب ستیزی و اندیشه ایجاد امت واحد اسلامی به عنوان یک بلاک در برابر تمدن غرب به دو اصل روابط بین‌الملل ایران تبدیل شد. اصرار بر شکل‌دهی چنین بلوکی نه‌تنها ایران را در ستیز دائمی با غرب قرار داده، بلکه ما را در رقابت فرسایشی با اعراب و ترکان نیز گرفتار کرده است. اندیشه امت اسلامی برای ایران فاجعه‌بار است زیرا ایران را از منافع طبیعی خود در تعامل با جهان مدرن محروم می‌کند، بی‌آنکه دستاوردی برای ایرانیان در بین سایر مسلمانان داشته باشد.
ملت_دولت مدرن ایران باید دست از غرب ستیزی بردارد و اندیشه باطل امت واحد اسلامی و تکیه بر سایر مسلمانان برای درافتادن با غرب را برای همیشه به زباله دان روابط بین‌الملل خود بفرستد.
ایرانیان و ترکان و اعراب سه گروه متفاوت اند که علی رغم شباهت های فرهنگی و مذهبی زیادی که با هم دارند هرگز نمی توانند یک مجموعه ژئوپلیتیکی واحد را تشکیل دهند.
ایرانیان هم از اعراب و هم از ترکان و هم از غربی ها صدمات شدیدی دیده‌اند و با هیچ کدام از این سه گروه علیه هیچ گروه دیگری نمی توانند متحد شوند. اساسا پیوستن ایران به هر اتحادی علیه دیگری باعث تبدیل ایران به صحنه درگیری هایی می شود که ربطی به ایران ندارد. ایده اتحاد ایران با روسیه و چین علیه آمریکا حتی از ایده امت واحد اسلامی هم بی پایه تر و فاجعه بار تر است.
ایران یک حوزه تمدنی مستقل است که منابع و استعداد کافی برای تعامل سازنده با سایر حوزه‌های تمدنی را هم در اختیار دارد. تنها راه ایجاد این تعامل سازنده با سایر حوزه های تمدنی، ایجاد ملت-دولت مدرن ایران بر اساس فلسفه جان و خرد و ایدئولوژی داد و دهش و بازتعریف جایگاه ایران به عنوان کانون مهرورزی در جهان است.
راه درست برای بازسازی جایگاه ایران در جهان، ایجاد ملت_دولت مدرن ایران است که بر سه ستون استوار باشد:
فلسفه‌ جان و خرد به‌جای فلسفه خداپرستی، ایدئولوژی داد و دهش به‌جای ایدئولوژی ستیز حق و باطل، و بازتعریف جایگاه ایران به‌عنوان کانون مهرورزی در جهان.
چنین ایرانی می‌تواند، به‌جای کانون تنش و بحران و زمین رقابت قدرت های جهانی به محور تعادل تمدنی در جهان بدل شود. ایران باید پلی میان شرق و غرب و اعراب و ترکان باشد نه سپر یا شمشیر یکی در برابر دیگری.

۱ برای مطالعه بیشتر درباره مفهوم بلاک اسلامی مراجعه کنید Re-Thinking The Politics Of The Umma (Muslim Bloc) : The Call for Islamic
Global Politics
Alizadeh, Hossein (2024)

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی