در سرزمین شگفتانگیز ما، ایران، کارگران صبحها پیش از رفتن به محل کار باید با بیل و فرغون از زیر پنجرهشان پولها را جمع کنند؛ کودکان کار با کیسههای پر از زبالهی اسکناس، جلوی بانکها صف میکشند، بازنشستگان آسودهخاطر در سفر و تفریحاند، معلمان چکهای پاداششان را اشتباهی با قبوض برق جا میزنند، و پرستاران، از بس اضافهکار گرفتهاند، دنبال داوطلبی میگردند که بخشی از حقوقشان را به او ببخشند.
در چنین فضای سرشار از رفاه و نقدینگی، طبیعیست که مردم دستبهکار شوند و ۶۰ میلیون دلار ناقابل جمع کنند، نه برای کودکان کار یا سفرههای خالی خودشان، بلکه برای کمک به برادران حزباللهیِ لبنانی.
حالا در این بهشت نقدینهای، وقتی جمهوری اسلامی ایران تصمیم میگیرد این مبلغ ناقابل را به لبنان تقدیم کند، دولت لبنان ناز میکند و نمیگیرد! گویی خیال کرده گونی دلار را با پهپاد فرستادهایم، نه با پاکت تعارف. شاید هم دعوا سر درصد کمیسیون است؛ دولت لبنان سهم خودش را کم دیده و حالا، با پشت گوش انداختن کمک، سفیر ایران را وادار کرده پرده از این «بیمعرفتی دیپلماتیک» بردارد.
سفیر محترم جمهوری اسلامی در بیروت هم، بنا بر وظیفه، با حالتی میان دلخوری و افشاگری، لب به شکایت گشوده که چرا چنین لطف بزرگی بیپاسخ مانده است؟!

متن خبر:
مجتبی امانی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در لبنان، اعلام کرده که مردم ایران کمکهایی به ارزش ۶۰ میلیون دلار برای حمایت از لبنان ارائه کردهاند، اما دولت لبنان از پذیرش این کمکها خودداری کرده است.
بر اساس گزارش وبگاه «العهد» و به نقل از خبرگزاری فارس، مقامات لبنانی دلیل این امتناع را احتمال مشمول بودن این کمکها تحت تحریمهای بینالمللی عنوان کردهاند. موضوعی که نه فقط یک مانع حقوقی، بلکه بهنظر میرسد بهانهای سیاسی برای اجتناب از پذیرش کمکهای جنجالی ایران باشد.
امانی با انتقاد از این تصمیم تأکید کرده که ایالات متحده با وجود وعدههای گذشته، هنوز هیچ کمک مالی ملموسی به لبنان ارائه نکرده و در شرایط بحرانی فعلی، کمکهای ایران میتوانست بخشی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم لبنان را کاهش دهد.
اما آیا دولت لبنان نگران تحریمهاست یا ماجرا چیز دیگریست؟ مثلاً اختلاف بر سر نحوه تقسیم «پول مردم ایران»؟ آیا سهم دولت لبنان از این کمک کافی نبوده؟ یا انتظار داشتهاند اسکناسها با روبان طلایی و کارت تبریک ارسال شوند؟ هر چه هست، فعلاً نه فقط کمک نرسیده، بلکه گلایهها رسیده است. شاید این رسانهای شدن ماجرا تلاشیست برای فشار بر بیروت تا از رودربایستی درآید و دست رد به سینهی کیسه دلارهای ایرانی نزند.
در این میان، اما هیچکس از کارگران، کودکان کار، معلمان، پرستاران و بازنشستگان ایرانی نپرسید که آیا دلشان میخواهد دلارهایشان در صف دریافتکنندگان حزباللهی هزینه شود، یا هنوز تهِ یخچالشان چیزی مانده که بشود با آن ماه را گذراند…




