احمد هاشمی؛ شکست پروژه‌های اجتماعی سرمایه‌داری و سوسیالیسم، بخش سوم نقد – بهزاد عمرانی

‌در دو بخش نخست نقد من از مقاله آقای احمد هاشمی آوردم که نوشته ایشان دارای اشتباهات و نارسایی های  بخشش ناپذیری است که نمی‌بایست در نوشته ای با چنین عنوان سنگین رخ می‌داد.

نوشته در موارد فراوانی حاوی داده های نادرست است ،تقسیمات تاریخی من درآورده و بی دقت و نوشته در سمت و سو گیری اصلی سرگردان. در بخش دوم نقد خودم اشار کردم که گزارش کلوب رم در بخش اول مقاله ایشان که پنج تا از بزرگترین چالش‌های جهان امروز صنعتی شدن ، تولید مواد غذایی… جمعیت عنوان کرده بود، دید رادیکال زیست محیطی است که با نگاه ایشان در بخش دوم نوشته، که به دیدگاه کلاسیک چپ جهش میکنند و« وفاداری سیاسی فن آوران میلیاردر، ایلان ماسک ،جف بسوی… به ترامپ», «خطرانحطاط دموکراسی آنلاین به دموکراسی ساختگی » و« الیگارشی جدیدی از سرمایه داری با فناوری پیشرفته و بنیاد گرایی ناسیونالیستی » را یادآور میشوند، در تضاد کامل قرار میگیرند.

از آنجایی که همه این ها را با تفصیل بیشتری در دو بخش نخست نقد خود واکاوی کردم، بر آن مکث بیشتری نمیکنم و به دو قسمت پایانی نوشته ایشان می‌پردازم.

در ابتدای بخش چهارم نوشته خود میپرسند: ما در کجا ایستاده ایم؟

و هشدار می‌دهند که « ما اکنون در شرایط دیگری زندگی میکنیم و به نظر می‌آید که در آستانه دگرگونی های بزرگی قرار داریم ، که می‌تواند به جهانی کاملاً جدید بینجامد»

 ایشان میگوید « این استدلال که جهان شامل دو منطقه است… منطقه صلح دموکراتیک پایدار و منطقه جنگ و منازعه در سطح ملی… اکنون دیگر بی پایه شده است.» «منطقه مدرن که تحت تسلط منطق نظام دولت- ملت اداره میشود و منطقه پیشامدرن که ویژگی آن منازعات متعدد و دولت های شکست خورده است، نیز اکنون فاقد اعتبار است».

خود تقسیم جهان به دو «منطقه صلح دموکراتیک پایدار تحت نظام دولت- ملت»و منطقه پیشامدرن… با منازعه در سطح ملی …و دولتهای شکست خورده» هیچگاه وجود خارجی نداشته است. من نمیدانم ایشان این تقسیم بندی را از کجا آورده اند و چه  دوره

تاریخی را بازتاب میدهد. اگر به دوران جنگ سرد نگاه کنیم، ما دو بلوک شرق سوسیالیستی و غرب سرمایه داری را داشتیم و کشورهای غیرمتعهد که بنوعی به این یا آن بلوک گرایش داشتند. دقیقتر بگوییم ، اکثر این کشورها اگرچه بدلیل وابستگی بازمانده از استعمار از نظر اقتصادی به غرب وابسته بودند، چون از دل مبارزات ضد استعماری و با پشتیبانی کشورهای سوسیالیستی به استقلال رسیده بودند، از نظر سیاسی بیشتر به بلوک شرق و کشورهای سوسیالیستی نزدیک بودند. درست است که هنوز بسیاری از این کشورها  به شکل و قوام جاافتاده‌ دولت- ملت های کشورهای توسعه یافته نرسیده بودند و تحریکات سیاسی ، کودتاها و حتا دخالت‌های مستقیم نظامی کشورهای غربی نیز پیوسته آنها را تهدید میکرد، ولی در میان آنها کشورهایی با تاریخ و فرهنگ بسیار دیرینه مثل مصر، ایران و هند وجود داشتند که هویت تاریخی غیر قابل انکاربسیار طولانی تری از کشورهای توسعه یافته غربی داشتند .

از سوی دیگر در دوره یاد شده ما با شکل گیری اتحادیه اروپا روبرو هستیم که یکی از انگیزه ها و فلسفه های وجودی آن، تنگ و کوچک بودن میدان عمل دولت- ملتهای اروپایی ۱.در مقایسه با دو ابرقدرت دوران جنگ سرد یا کشورهای بزرگ و پر جمعیتی چون آمریکا ، روسیه ،چین،هند،برزیل…۲. در برابر رشد فناوری و تولید، بازار سرمایه و ظهور شرکت های خصوصی بسیار بزرگ بود که بسیار فراتر از مرزهای کشورها و حتا قاره ها عمل میکردند.

ایشان پس از این زمینه چینی و ارائه طرحی به نظر من نادرست از « جنگل جهان سیاست » پیش بینی « آینده در جنگل جهان سیاست » را « اگر غیر ممکن نباشد ، بسیار دشوار می‌بینند.» در این رابطه انبوهی از مسائل ، از «حضور بازیگران جدید در عرصه بین‌المللی »تا «شبکه های اطلاعاتی فناوری های جدید ، تا ۱۱ سپتامبر ، سرمایه گذاری های شرکت های چند ملیتی….» را کنار هم ردیف میکنند و با کشف تازه ای از نقش فرد در تاریخ , میفرمایند که « با ظهور فناوری های پیشرفته ارتباطی… نقش فرد در سیاست تحت‌الشعاع قرار گرفته است.»

این همه گیجی و سردرگمی از چیست ؟

تنها کافیست که به نقش ترامپ و چند اولیگارش مالی در کنار اودقت کنیم تا به نتیجه‌ای خلاف گفته ایشان در مورد نقش فرد برسیم. حتا خود ایشان در ادامه مطلب از نقش منفی سنگین افرادی مثل پوتین و شی جین پینگ   می‌نویسند.

بگمان من ایشان اسیر و سر در گم انبوه داده ها و بسیاری از روایات نیمه عامیانه رایج رسانه های غربی هستند و زمانی هم که می‌کوشند تز دوران سازی ارائه کنند که پاسخ تمام این ابهامات و پرسش ها باشد ، کار را خرابتر میکنند

ایشان پس از نامبردن شماری از تحولات از« امواج ۳ گانه دموکراتیک سازی» از جنگ جهانی اول تا به امروز که هربار به شکست انجامیدند به دنیای کنونی ما میرسند.

« در شرایط کنونی دموکراسی در مقابل دو چالش اساسی قرار گرفته است: چالش از بیرون توسط دولتهای مطمئن به خودی

 مانند روسیه و چین که دو کانون اصلی صدور و حمایت از نظام‌های اقتدارگرا هستند. این دو کشور در هر نقطه جهان از فرایند تضعیف دموکراسی حمایت کرده و بستر شکل گیری اقتدارگرایی را مساعد ساخته آمد. نقش ترکیه و ایران نیز در این رابطه کم اهمیت نیست.

این دولتها خود را جوامعی در حال گذار از اقتدار گرایی به دموکراسی نمی‌بیند ، بلکه آنها خود را ،مدل رقیب لیبرال دموکراسی میدانند. آنها طرح نوسازی اقتدار گرایانه را نمایندگی می‌کنند.»

«چالش دوم اما از درون لیبرال دموکراسی است ، از سوی پوپولیست های راست‌ و راست جدید. آنها در رابطه با تهدید لیبرال دموکراسی از بیرون یعنی از جانب روسیه و چین در کنار اقتدار گرایان قرار دارند.»

پدیده اقتدار گرایی که از روسیه و چین تا ترکیه و هند و اوگاندا و نیکاراگوئه را دربر میگیرد، نهایتاً به اقتدار گرایی مدل ترامپ در آمریکا میرسد که « بزرگترین ضربه را به آمریکا به عنوان بزرگترین دموکراسی لیبرال جهان زد.»

« پیروزی ترامپ عمدتاً در ایالتهای غرب میانه با رأی کارگران سفید پوست با تحصیلات پائین ممکن شد.» « نابرابری اجتماعی ناشی از اقتصاد نئولیبرالی و ریاضت اقتصادی ، یکی از مهمترین اهرم‌های تبلیغاتی ترامپ پوپولیست بود.»

« نقش خود محور و یک جانبه نگری ترامپ در آمریکا و گسترش اقتدار گرایی زیر پرچم ناسیونالیزم افراطی و نژاد پرستانه در این کشور ، به مانعی برای مدیریت حد اقلی در این شرایط در جهان میشود.»

ایشان« روسیه و چین را دو کانون صدور و حمایت از نظام‌های اقتدارگرا میداند که در هر نقطه از جهان از فرایند تضعیف دموکراسی حمایت کرده و بستر شکل گیری اقتدارگرایی را مساعد ساخته اند». ولی چرا این دو از رژیم اقتدار گرای بولسونارو در برزیل حمایت نکردند ؟ چرا این دو کشور از دولت پیشین  دیلما روسف و کنونی لولا د سیلوا حمایت میکنند که به دموکراسی متعهد بوده و هستند و هیچ نشانه ای از اقتدارگرایی ندارند. اصولاً موج پیروزی دموکراسی در کشورهای آمریکای لاتین با حضور نیروهای چپ ممکن شد که روابط خوبی با برزیل و روسیه داشته اند. این رژیم ها حتا  شکست در انتخابات، مانند کلمبیا، نیکاراگوئه و شیلی ، را هم پذیرفته و میپذیرند و مانند بولسونارو و ترامپ دست به کودتا نمی‌زنند. برخلاف آمریکا که همیشه در حال  تحریم و توطئه علیه رژیم‌های چپ و دفاع از نیروهای راست افراطی بهر قیمت است – بولیوی ،تهدید برزیل بخاطر محاکمه بولسونارو از اکنون علیه ونزوئلا… آنها عموماً ، بویژه چین،با حفظ آرامش و احترام به حریم ملی این کشورها با آنها رفتار می‌کنند. رابطه چین با کشورهای آسیای جنوب شرقی هم بدون دخالت در امور داخلی آنها ، تهدید ، تحریم یا دخالت نظامی همراه است.

ایشان مینویسند که « چین یکی از بزرگترین مصرف کنندگان مواد خام ، نفت و گاز تا فلزات است. از این رو به دلیل گسترش مسائل امنیتی و نظامی – که معلوم نمیکتند چه رابطه‌ای با مصرف مواد مورد نظر دارد – چین در حال گذار به رفتارهای تهاجمی است. البته ایشان هیچ نمونه روشنی از این رفتارهای تهاجمی ارائه نمی‌دهند. بجای آن:« چین در صدد است که با سیاست خارجی چند جانبه گرایی ، در مقابل غرب و آمریکا مقاومت کند، اینکه تا چه زمانی در چارچوب «ظهور مسالمت‌آمیز » باقی می‌ماند ، تنها می‌توان حدس و گمان زد.»

پس در حال حاضر سیاست « ظهور مسالمت‌آمیز » و « چند جانبه گرایی » است.

نمیتوان قصاص پیش از جنایت کرد. همین اندازه که در حال حاضر بجای کاربرد تهدید ، تحریم و حمله نظامی و اشغال کشورها به گسترش روابط اقتصادی می‌پردازد ، امتیاز بزرگی است

اینکه حزب کمونیست چین محدودیت کاندید شدن برای بیش از دو دوره را برداشت ، الزاماً بمعنی رهبری « مادام العمر » شی جین پینگ نیست و بهتر بود که آقای هاشمی در این زمینه هم شتابزده حکم نمی‌دادند.من از چندین کارشناس جدی آلمانی در مسائل چین در میزگرد های تلویزیونی شنیدم که در انتخاب کادرها ،شایستگی و توانایی آنها در طول فعالیت سیاسی شان ملاک مهمی است. همین را از منابع مستقیم دیگر نیز شنیده بودم که با روایات تبلیغاتی معمولی رسانه ها فاصله زیادی دارند. نتیجه کار رهبری حزب کمونیست چین خود را در رشد برق آسای اقتصادی این کشور ، بزرگترین و سریعترین رشد تاریخ اقتصادی جهان ، نشان می‌دهد.بگذریم از این که در کشورهای توسعه یافته غربی متعددی هم محدودیتی برای کاندید شدن وجود ندارد. هلموت کل و انگلا مرکل هر یک ۴، دوره،  انتخاب شدند. تونی بلر ۳ دوره .

ایشان با پیوند زدن رفع محدودیت انتخاب شی جین پینگ به بالاترین مقام حزبی و دولتی به یک عبارت نسبتاً معمولی در کنگره از او «- شیوه چینی حل مسائل بشری-»، می‌گویند:« میتوان حدس زد که فاصله کوتاهی تا جنگ سرد دیگری باقی نمانده است.»

بله، ما طلایه های جنگ سرد تازه ای را می‌بینیم. ولی این جنگ سرد بطور رسمی از سوی غرب و آمریکا آغاز شده و آنها  روسیه و بویژه چین را در سطح رقیب و خطر سیستمی میدانند که باید مهار شوند. دلیل آن هم شکست اقتصادی آمریکا و غرب در رقابت اقتصادی با چین و مهار شدن ترکتازی های آنها در گوشه و کنار جهان و شکست بگل کشیدن روسیه در جنگ اوکراین، و نهایتاً شکل گرفتن نیروی تازه ای بدور محور چین- روسیه ، بریکس، پیمان شانگهای…است.

هنوز سرنوشت نهایی این رقابت تازه روشن نیست ، ولی نشانه ها بسود غرب نیست، بلکه بزیان سیادت چند دهه ای آن است و احتمالا این بار با چرخشی بازگشت ناپذیر روبرو خواهیم بود چنانکه خود آقای هاشمی هم آنرا می‌بینند و بیان میکنند.

با مدل ارائه شده ایشان ، جهان یک- چند قطبی میتوان به قید احتیاط همراهی کرد. نقش اقتصادی ژاپن ، که زمانی پس از آمریکا دومین قدرت اقتصادی جهان بود به رده چهارم پس از آلمان فدرال سقوط کرده و احیانا بزودی به رده پنجم پس از هند خواهد رسید.

علاوه بر آن عنوان « اقتدار گرایی » ، عنوانی کشدار است که در نوشته ایشان کشورها و رژیم‌های بسیار گوناگونی چون رژیم بنیاد گرایی مذهبی مثل ایران تا رژیم لائیک هوادار رشد اقتصادی با کنترل دولتی مثل چین، درست در نقطه مقابل آن آمریکای دوره ترامپ،و ترکیه و روسیه را در بر میگیرد.

مدلهای رشد اقتصادی گذشته که بر پایه مصرف گرایی و اتلاف بسیار زیاد و غیر ضروری منابع محدود و بزیان محیط زیست استوار بود ، باید تغییر کنند و با نیاز واقعی سازگار ، با حد اکثر استفاده از منابع بازیافتی – بازگشت پذیر – و بهینه سازی بر پایه پیشرفت علمی و فنی همراه شوند.

این مهم در اساس وظیفه ای جهانی است که اساساً نوع تازه ای از روابط ملی و بین‌المللی را طلب می‌کند. من با اشاره کوتاهی به نوشته آقای هاشمی که « مجموعه ای از ارزشها و حقوق جهان شمول… که از زمان انقلاب های قرن هجدهم در جهان ، تا کنون مشخصه مدرنیته و پیشرفت تاریخی بوده و بر بستری از ارزشهای مبتنی بر دموکراسی ، عدالت اجتماعی ، آزادی و برابری و پایداری اکولوژیک و محیط زیست استوار است.»، را مبنا میگیرم و بحث بر سر این «مهم»را به فرصت بعدی و پیرامون مدلهای پیشنهاد شده از سوی ایشان واگذار میکنم، چرا که این مبحث نتیجه گیری از همه این مقدمات است.

ادامه دارد

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی